بخشی از مقاله
معارف
نكوهش تكبر و خودپسندي شيطان
شيطان بر آدم به جهت خلقت او از خاك فخر فروخت و با تكيه به اصل خود كه از آتش است. دچار تعصب و غرور شد. پس شيطان دشمن خدا و پيشواي متعصبها و سر سلسلة متكبران است. كه اساس عصبيت را بنا نهاد و بر لباس كبريايي و عظمت با خدا در افتاد، لباس بزرگي را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتني را از تن درآورد. آيا نمينگر كه خدا به خاطر خود بزرگبيني ، او را كوچك ساخت؟ و به جهت بلند پروازي او را پست و خوار گردانيد، پس او را در نيا طرد شده، و آتش جهم را در قيامت براي او مهيا فرمود؟
آزمايش درمان تكبري: خداوند اگر اراده ميكرد، آدم را از نوري كه چشمها را خيره كند و زيباييش عقلها را مبهوت سازد. و عطر و پاكيزگياش حس بويايي را تسخير كند، مي آفريد، كه اگرچنين ميكرد گردنها در برابر آدم فروتني ميكردند، و آزمايش فرشتگان براي سجدة آدم آسان بود. اما خداوند مخلوقات خود را با اموري كه آگاهي ندارند آزمايش ميكند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبر و خودپسندي را از آنها بزدايد، و خود بزرگ بيني را از آنان دور كند. پس از آنچه
خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد زيرا اعمال فراوان و كوششهاي مداوم او را با تكبر از بين برد. او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخص ميباشد از سالهاي دنيا يا آخرت است. اما با ساعتي تكبر همه را نابود كرد. چگونه ممكن است پس از ابليس فرد ديگري همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟
هشدار از دشمنيهاي شيطان
اي بندگان خدا! از دشمن خدا پرهيز كنيد. مبادا شما را به بيماري خود مبتلا سازد، و با نداي خود شما را حركت درآورد، و با لشكرهاي پياده و سواره خود بر شما بتازد! به جانم سوگند! شيطان تير خطرناكي براي شكار شما بر چله كمان گذارده و تا حد توان كشيده و از نزديكترين مكان شما را هدف قرار داده است و خطاب به خدا گفت: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردي دنيا را در چشمهايشان جلوه ميدهم و همه را گمراه خواهم كرد» .
اما تيري در تاريكيها و سنگي بدون نشانه روي رها ساخت، گرچه فرزندان خودپسندي، و برادران تعصب و خودخواهي و سواران مركب جهالت و خودپرستي، او را تصديق كردند.
افراد سركش شما تسليم شيطان شدند و طمع ورزي او در شما كارگر افتاد و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد. و حكومت شيطان بر شما استوار شد، و با لشگر خويش به شما را با فرود كردن نيزه در چشمها، بريدن گلوها ، كوبيدن مغزها پايمال كرد. تا شما را به سوي آتشي بكشاند كه از پيش مهيا گرديد.
پس شيطان بزرگترين مانع براي دينداري و زيانباراترين و آتش افروزترين فرد براي دنياي شماست! شيطان از كساني كه دشمن سرسخت شما هستند و براي درهم شكستنشان كمر بستهايد خطرناكتر است. مردم ! آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد، و ارتباط خود را با او قعط كنيد. به خدا سوگند شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت و برحسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرف و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد و با لشكر پياده راه شما را بست كه هركجا شما را بيابند شكار ميكنند و دست و پاي شما را قطع ميكنند نه ميتوانيد با حيله و نقشه آنها را بپرا كنيد و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد.
زيرا كمين گاه شيطان ذلتآور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختيهاست، پس شرارههاي تعصب و كينههاي جاهلي را در قلب خود خاموش سازيد. كه تكبر و خودپرستي در دل مسلمان از آفتهاي شيطان، غرورها و كششها و وسوسههاي اوست.
تاج تواضع و فروتني را بر سر نهيد و تكبر و خودپسندي را زير پا بگذاريد و حلقههاي زنجير خود بزرگ بيني را از گردن باز كنيد و تواضع و فروتني را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد زيرا شيطان از هر گروهي لشكريان و ياراني سواره و پياده دارد. و شما همانند قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبر كرد، خدا او را برتري نداد. خويشتن را بزرگ ميپنداشت و حسادت او را به دشمني وا داشت تعصب آتش كينه در دلش شعلهور كرد. و شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد و سرانجام پشيمان شد و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت برگردن او نهاد.
پرهيز از تكبر و اخلاق جاهلي:
آگاه باشيد ! در سركشي و ستم زيادهروي كرديد، و در زمين در دشمني با خداوند فساد به راه انداختيد، و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. خدا را ! خدا را ! از تكبر و خودپسندي و از تفاخر جاهلي بر حذر باشيد كه جايگاه بغض و كنيه و رشد وسوسههاي شيطاني است، كه ملتهاي گذشته و ملتهاي پيشني را فريب داده است، تا آنجا كه در تاريكيهاي جهالت فرو رفتند،و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند، و به آساني به همان جايي كه شيطان ميخواست كشانده شدند. كبر و خودپسندي چيزي است كه قلبهاي متكبران را همانند كرده تا قرنها به تضاد و خونريزي گذراندند، و سينهها از كينهها تنگي گرفت.
پرهيز از سران متكبر و خودپسند:
آگاه باشيد زنهار ! زنهار از پيروي و فرمانبري سران و بزرگانتان آنان كه اصل و حسب خود مينازند و خود را بالاتر از آنچه كه هستند ميپندارند و كارهاي نادرست را به خدا نسبت ميهند و نعمتهاي گسترده خدا را انكار ميكنند تا با خواستههاي پروردگاري مبارزه كنند و نعمتهاي او را ناديده انگارند آنان شالوده تعصب جاهلي و ستونهاي فتنه و شمشيرهاي تفاخر جاهليت هستند.
پس از خدا پروا كنيد و با نعمتهاي خدادادي درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد و از فرومايگان اطاعت نكنيد آنان كه تيرگيشان را با صفاي خود نوشيديد و بيماريشان را با سلامت خود در همآمخيتهايد و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كردهايد در حالي كه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شيطان آنها را براي گمراه كردن مردم مركبهاي رام قرار داد و از آنان لشكري براي هجوم به مردم ساخت و براي دزدين عقلها و داخل شدن در چشمها و گوشهاي شما آنان را سخنگوي خود برگزيد. كه شما را هدف تيرهاي خويش و پايمال قدمهاي خود و دستاويز وسوسههاي خود گردانيد.
ضرورت عبرت از گذشتگان:
مردم از آنچه كه بر ملتهاي متكبر گذشته از كيفرها و عقوبتها و سختگيريها و ذلت و خواري فرود آمده عبرتگيريد. و از قبرها و خاكي كه بر آنچه ره نهادند. و زمينهايي كه با پلهوها بر آن افتادند پند پذيريد. و از آثار زشتي كه كبر و غرور در دلها ميگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه ميبريد!
اگر خدا تكبر ورزيدن را اجازه ميفرمود حتماً به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان اجازه ميداد در صورتي كه خداي سبحان تكبر و خودپسندي را نسبت به آنان ناپسند و تواضع و فروتني را براي آنان پسنديد كه چهره بر زمين ميگذارند و صورتها برخاك ميمالند، و در برابر مومنان فروتني ميكنند و خود از قشر مستضعف جامعه ميباشند كه خدا آنها را با گرسنگي آزمود و به سختي و بلا گرفتارشان كرد و با ترس و بيم امتحانشان فرمود و با مشكلات فراوان خالصشان گردانيد پس ما و فرزند را دليل خشنودي يا خشم خدا ندانيد كه نشانه ناآگاهي به موارد آزمايش و امتحان در بينيازي و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان ميكنند مال و فرزنداني كه به آنها عطا كرديم به سرعت نيكيها را براي آنان فراهم ميكنيم؟ نه آنان آگاهي ندارند.»
فلسفه آزمايشها
پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند ميآزمايد؛ وقتي كه موسي بن عمران و برادرش هارون بر فرعون وارد شدند. و جامههاي پشمين به تن و چوب دستي در دست داشتند، و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پرودرگار شود حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد، فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجب نميكنيد كه دوام عزت و جاوداني حكومتم را به خواستههاي خود ربط ميدهند. در حالي كه در فقر و بيچارگي به سر ميبرند؟ اگر چنين است چرا دستبندهاي طلا به همراه ندارند؟ اين سخن را فرعون براي بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسي از پشم گفت».
غرور علم ناقص
همان طوري كه انسان گاهي به مال خود مغرور ميشود و جنون ثروت او را ميگيرد، خيال ميكند مال و ثروت كه به چنگ آورده او را از همه چيز بينياز ميكند و ميتواند او را در دنيا مخلد سازد (يحسب ان ماله اخلده)، يا گاهي به جاده و مقام خود مغرور ميشود، جنون جاه و مقام بر مغزش مستولي ميگردد، به طغيان و فساد در روي زمين ميپردازد، كوس «انا ربكم الاعلي» ميزند، همين طور هم گاهي غرور علم بر انسان مسلط ميشود و يك نوع جنون بر او
مستولي ميكند؛ با اين فرق كه جنون ثروت و قدرت، از ثروت زياد و قدرت زياد پيدا ميشود و جنون علم، از علم كم و ادراك ضعيف ميگويند هر چيزي وجود ناقصش بهتر است از عدم محض، گر علم كه هيچ نداشتنش از ناقص داشتن بهتر است؛ زيرا اعلم ناقص جنونآور و سكرآور و مست كننده است، البته مال و جاه و هم جنونآور و سكر آورند. اما جنون اينها از زيادي پيدا ميشود برخلاف سكر علم و جنون علم كه از كمي و نقص آن برميخيزد نه از زيادي، و همين سكر و مستي منشا تكذيبهاي به حقايق ميشود. در اينجا يك حديث ديگر از امام صادق سلامعليه نقل كنم.
كبر ورزيدن :
از گناهاني است كه در قرآن مجيد وعده عذاب داده شده است در سوره زمر ميفرمايد «آيا نيست در دوزخ آرامگاه تكبركنندگان» يعني بلي جاي ايشان دوزخ است و نيز ميفرمايد درآئيد بدرهاي دوزخ در حاليكه در آن هميشگي باشيد پس بد جايگاهي است دوزخ براي تكبركنندگان و در سوره مومن ميفرمايد: اينچنين مهر ميكند خداوند بر هر دل تكبر كننده سركش كه خود از ديگري برتر داند تا بدان مهر و نشانه شناخته شود و آيات وارده در موضوع تكبر بسيار است و تذكر به آياتي كه درباره كبر ورزيدن شيطان رسيده كافيست كه بواسطه اين عمل رجيم و ملعون و مبتلا بعذاب هميشگي گرديد چنانچه در سوره البقره ميفرمايد: «شيطان به آدم سجده نكرد و تكبر نمود و از كافرين گرديد».
حضرت اميرالمومنين (ع) در ضمن خطبهاي ميفرمايد «ازآنچه از كار خدا درباره ابليس شد عبرت بگيريد زمانيكه باطل كرد عمل دراز وجود وجهه بياندازهاش را در حاليكه خدا را در ظرف شصت هزار سال عبادت كرده بود و معلوم نيست آيا از سالهاي دنيوي بوده يا از سالهاي اخروي (كه هر روش هزار سالست) بسبب كبر يك ساعت كه با آدم نمود پس كيست پس از ابليس كه از عذاب خدا سلامت بماند كه بمثل معصيت او اقدام كرده باشد اينطور نيست كه خداوند آدمي را داخل بهشت كند به امريكه سبب بسبب آن از بهشت ملكي را بيرون كرد و جز اين نيست كه حكم خداوند در حق اهل آسمان و زمين يكي است و ميان خدا و كسي
از خلقش رخصتي نيست در مباح ساختن چيزيكه خاصه اوست كه حرام گردانيده است آنرا بر تمام عالميان» (يعني كبريائي و بزرگواري) و پس از كلماتي چند ميفرمايد: «مانند قابيل كه بر برادر خود هابيل بدون آنكه خداوند مزيتي بر او قرار داده باشد تكبر كننده نباشيد تنها بزرگ دانستن خود او را گرفت از عداوتيكه از
حسد ناشي ميشد و از آتش غضب حميت و عصبيت در قلبش آتش زد در دماغش از باد كبر و نخوت دميد چنان كبري كه به پشيماني هميشگي مبتلايش كرد و گناه تمام قاتلها تا روز قيامت او را گرفت» خلاصه قابيل بواسط تكبري كه ببرادريش نمود ببدبختي همشگي و سختترين عذابها مبتلا گرديد.
پس از جمللاتي چند ميفرمايد: «از آنچه با متهائيكه پيش از شما تكبر نمودند رسيد عبرت بگيرد از غضب وانتقام الهي و عقوبتها و عذابهاي او پند بگيريد بجاهاي صورتهايشان در قبرها و جاهاي افتادن پهلوهايشان، و پناه بخدا ببريد از اسبابيكه كبر ميآورد چنانكه از حوادث روزگار به او پناه ميبريد».
كبر و تكبر و اقسام آن
كبر حالتي است كه در انسان از خودبيني پديد ميآيد كه خود را بالاتر و بزرگتر از ديگري (يا ديگران) ميداند و ظاهر ساختن اين حالت را در گفتار و كردار تكبر ميگويند و بر سه قسم است كبر در برابر خدا و كبر در برابر پيغمبر و امام و كبر با مردم.
كبر در برابر خدا داراي انواعي است گاهي انسان جاهل و مغرور را حالتي دستي ميدهد كه در آن حال خود را مستقل دانسته هستي و تمام شئون خود را از خودش ميداند و حاضر نيست خود را مخلوق و زير دست و تحت تدبير و تربيت خدا بداند و بزبان حال و قال ميگويد منم كه چنين كردم و چنان خواهم كرد و در اثر توانائي محدود ظاهري و مستي مال و جاه، خدائي و پروردگاري آفريدگار را تصديق ندارد و ظلمت كفر تمام دلش را گرفته است.
در قرآن مجيد ميفرمايد «نيست در سينههاي ايشان مگر كبر و سركشي كه به آن نخواهند رسيد (و به مقتضاي آن يعني نه در دنيا و نه آخرت ببزرگي و غالب شدن برحق نخواهد رسيد) و در جاي ديگر ميفرمايد: «كسانيكه سراي ديگر را باور نميكنند دلهايشان انكار كننده است و ايشان تكبركنندگان».
گاهي اين غرور و نخوت و كبر شديدتر شده و از خودش تجاوز ميكند و درباره ديگران هم دعوي ربوبيت و آلوهيت ميكند و ميگويد من فلان جمعيت را اداره ميكنم و آنها تحت تصرف و تربيت منند چنانچه فرعون احمق ميگفت من پروردگار بزرگتر شمايم و براي مدعاي خودش دليل ميآورد كه «آيا براي من سلطنت و تصرف در ملك مصر نيست و جميع شئون اين مملكت كه از آن جمله جريان نهرها از زير قصرهاي من است آيا مال من نيست.» و گاهي ميگفت غير از خودم براي شما خدائي سراغ ندارم.
و مانند نمرود بدبخت كه حتي زندگاني و مرگ را از خودش ميدانست و ميگفت «من زنده ميكنم و ميميرانم».
و دليلش اين بودكه دو نفر مقصر را از زندان آوردند يكي را كشت و ديگري را زنده نگه داشت.
گاهي نيز در اثر جهل و غرور از بندگي و اطاعت او امر و نواهي خداوند تكبر ميكند هرچند منكر خدا نيست چنانچه در سوره نساء ميفرمايد اباء و امتناع ندارد مسيح(ع) و ملائكه مقربين كه بنده خدا باشند و كسيكه از بندگي خدا امتناع ورزيده و تكبر و سركشي كند پس بزودي همگي ايشانرا بسوي خود جمع فرمايد پس آنهائيكه ايمان آوردند و كارهاي شايسته بجا آوردند و كارهاي شايسته بجا آورند پس مزدهايشانرا بايشان تمام ميدهد و از فضل خود به آنها زياده ميدهد اما آنهائيكه زير بار اطاعت و بندگي او نرفته تكبر و سركشي كردند پس آنها را عذاب ميفرمايد عذاب دردناكي.
در حقيقت تر عبادت و اطاعت از روي كبر و سركشي كفر وانكار الوهيت و ربوبيت خداوند است كه او را سزاور ستايش و پرستش نميداند زيرا كسيكه خود را ببندگي و خدا را بخدائي شناخت و خود و جمع شئونش را مخلوق و مربوب او دانست محالست در برابر او گردنشگري كند و اگر گناهي از چنين كسي سر زند و امر خداي را مخالف كند در اثر غفلت و غلبه شهوت و هواي نفس است نه انكار ربوبيت و كبر در مقال خدا ـ چنانچه حضرت سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه عرض ميكند خداوندا زمانيكه ترا گناه كردم منكر خدائي تو نبودم و امر ترا خوار و كوچك نشمردم و وعده عذاب ترا سبك نگرفتم و خود را از روي سركشي در معرض قهر تو قرار ندادم لكن گناهي بود كه از من سر زد و نفسم برايم جلوه داد و فريبم داد و هواي بر من غالب شد».
هرگناهيكه از روي كبر و سركشي باشد قابل آمرزش نيست زيرا شاهد بر كفر صاحبش ميباشد و از اينجا كفر ابليس ظاهري میگردد چون امر خداي را كه سجدة به آندم بودن از روش سركشي ترك كرد و گفت «هرگز براي بشري كه او را از خاك آفريدي سجده نميكنم و خداوند در پاسخش فرمود «نميرسد ترا كه در عالم بالا تكبر كني بيرون شو كه تو از پستهائي و نيز ميفرمايد: «ابليس اطاعت مرا خدا را نكرد و تكبر نمود و از كافرها بود.»
ترك دعا از روي كبر نيز كفر است:
چنانچه دعا نكردن و ترك عبادت خدا اگر از روي كبر باشد يعني خود را به او نيازمند نبيند نيز كفر و موجب خلود در آتش است در قرآن مجيد ميفرمايد: و گفت پروردگارتان كه مرا بخوانيد تا شما را پاسخ گويم جز اين نيست آنانكه از پرستش من سركشي كنند زود باشد كه در دوزخ درآيند درحاليكه ذليل و خوار شده گانند.
در تفسير كاشفي مينويسد مراد از دعاء سوال يعني بخواهيد كه حزانه من مالامالست و كرم من بخشنده آمال ـ كدام گدائيست كه نياز پيش آورده و نقد مراد بر كف اميدش ننهادم وكدام محتاج زبان سؤال گشاد كه رقعة حاجتش را بتوقيع اجابت متوشح نساختم.
بر آستان ارادت كه سر نهاد شبي كه لطف دوست برويش دريچهاي نگشود و چون حقيقت دعا يعني سؤال در حال احتياج از روي عجز و انكسار از حضرت آفريدگار، همان عبوديت و پرستش خداوند است پس كسيكه از روي كبر ترك دعا كند يعني خود را نيازمند او نداند خدا را سزاوار پرستش ندانسته و آن كفر محض و موجب خلود در آتش است.
حضرت سجاد (ع) عرض ميكند پرودگارا سوال كردن از حضرتت را عبادت نامديد (زيرا عبادت آشكار كردن نهايت ذلت بدرگاه خداوند و بالاترين اقسام آن سوال كردن از اوست كه احتياج و خضوع ودلشكستگي) و عبادت نكردن را استكبار ناميدي (زيرا ترك سوال از خداوند ظاهر ساختن بينيازي خود از خداوند و اقرار نكردن باينكه همه چيز از اوست و حل هر مشكلي بدست تواناي اوست) و در جاي ديگر ميفرمايد «محبوبترين بندگان نزد توكسي است كه تكبر رها كند و از اصرار بر گناه دوري نمايد و استغفار را ملازم باشد و من بسوي تو بيزاري ميجويم از اينكه تكبر كنم و ترا نخوانم» تكبر نسبت بحرمات خدا.
از انواع تكبر با خدا تكبر كردن در برابر اموريستكه بخدا نسبت دارد و از حرمات الهيه است مانند اوامر و نواهي خدا و مانند ماههاي حرام مخصوصاً ماه مبارك رمضان و مانند بيتالله الحرام و مشاهد مشرفه بلكه عموم مساجد چون در قرآن مجيد بطوركلي مساجد را بخودش منسوب فرموده است پس تكبر در برابر هريك از اين امور اگر متضمن هتك آنها باشد قطعاً حرام و گناه كبيره است و در حقيقت تكبر با خداوند است.
در سوره مائده ميفرمايد: «اي كسانيكه ايمان آوردهايد حلال ندانيد ترك حرمت و تعظيم شعائر خداي را» يعني اموريكه بخدا منسوب است و از نشانههاي اوست احتراامش را نگهداريد.
تكبر ذلت دنيا و آخرت ميآورد:
از آثار تكبر در برابر حرمات الهي بلكه جميع اقسام تكبر ذلت و خواري در دنيا و آخرت است چنانچه از آثار تواضع زياد شدن عزت و شرف در دنيا و آخرتست.
پيغمبر اكرم (ص) ميفرمايد: هركس براي خدا فروتني كند خداوند او را بلند ميكند و هركس تكبر كند خدا او را پست ميفرمايد.
تواضع سر رفعت افرازدت تكبر بخاك اندر اندازدت
در شرح صحيفه از عمر بن شبيه نقل ميكند كه گفت در شرح صحيفه از عمربن شبيه نقل ميكند كه گفت در مكه معظمه بين صفا و مروه بودم مرديرا ديدم سوار بر اشتري است و غلامانش مردم را از اطرافش دور ميكردند و مزاحمت ميكردند پس از چندي داخل بغداد شدم مرد پژمرده ايرا با پاي برهنه و ژوليده با موهاي درازديدم به او نگريستم بمن گفتم چرا اينطوري بمن مينگري؟ گفتم ترا شبيه ميبينم به مرد متكبري كه بين صفا و مروه متكبرانه سعي ميكرد و چنين و چنان مينمود گفت من همان مردم گفتم چه شد كه به اين روزگار سياه افتادهاي؟ گفت: در جائيكه همه مردم آنجا فروتني ميكنند من تكبر كردم پس خداوند پست كرد مرا در جائيكه همه مردم بلند پروازي ميكنند (يعني در بغداد).
كبر در مقابل پيغمبر و امام:
كبر در مقابل پيغمبر وامام آنست كه خود را برابر يا بالاتر از ايشان دانسته و حاضر براي تسليم و انقياد و فرمانبرداري از ايشان نباشد مانند فروعونيان كه به حضرت موسي(ع) و هارون (ع) تكبر نموده و ميگفتند: «آيا ايمان بياوريم بدو بيشري كه مثل ما هستند و بر ما برتري ندارند» و مانند ديگران كه به پيغمبران ميگفتند: «نيستند شما مگري بشري مثل ما و برما امتيازي نداريد» با اينكه ميگفتند «چرا ملائكه بر ما نازل نشده (يعني چون ما از پيغمبر بالاتريم بايد ملك بر ما نازل شود) يا انيكه «ما پروردگارمان را ببينيم بتحقيق سركشي نمودند در نفسهاي خود و از حد گذرانيدند تجاوز بزرگي»
و از قول حضرت نوح ميفرمايد: «پروردگار هرگاه ايشانرا ميخوانم كه روبتو آورند تا آنها را بيامرزي انگشتان خود را در گوشهايشان فرو ميكنند تا صداي مرا نشنوند و لباسهايشانرا بخود ميپيچند و اصرار ميورزند و تكبر ميكنند تكبري زياد از حد».
و مانند تكبر كردن قريش در برابر حضرت محمد(ص) كه ميگفتند جواني يتيم است و چون مال و جاه ندارد سزاوار پيغمبري نيست چرا قرآن بركسي كه جلال ظاهري دارد (مانند وليدبن مغيره و ابومسعود ثقفي) نازل نگرديد تا ما او را پيروي كنيم.
و در حقيقت كبر با پيغمبر و امام، كبر با خداست چنانچه تكبر با نمايندگان پيغمبر وامام واطاعت نكردن از ايشان در جهت نمايندگي آنها تكبر در برابر پيغمبر وامام بلكه خداست بنابراين علماء عاملين و فقهاي راشدين كه در اين زمان نواب عامه و نمايندگان حضرت حجه عجلالله تعالي فرجه ميباشند اگر كسي با آنها تكبر كرد (در مقام اطلاعات احكام) يا به ايشان اهانت نمود و آنچه را از احكام الهيه بيان كردند اطلاعات نكرد و بزبان حال و قال گفت شما كيستند كه من از شما پيروي كنم يقيناً با پيغمبر و امام تكبر نموده و بفرمايش حضرت صادق(ع) در حد شرك بخداست.
تكبر بعالم تكبر پيغمبر (ص) است:
پيغمبر اكرم (ص) ميفرمايد زينهار عالمي را تكذيب نكنيد و بر او رد نمائيد و او را دشمن نداريد و دوستش بداريد زيرا وستي علماء نشانه اخلاص و دشمني ايشان نشانه نفاقست آگاه باشيد هركسي عالمي را خوار كند مرا خوار نموده و هر كه مرا خوار كند خداي را خوار كرده و هر كه خدا را خوار كند جايش در دوزخ است، آگاه باشيد هركس عالمي را گرامي بدارد مرا گرامي داشته و هركه مرا گرامي داشت خداي را گرامي داشته و هر كه خداي را گرامي دارد رجوعش به بهشت است.
متكبريني كه در آتشند:
بايد دانستكه آيات و رواياتيكه دلالت بر خلود متكبرين در جهنم دارد مراد اين دو مرتبه از كبر است بعني كبر با خدا و كبر با پيغمبر (ص) و امام (ع) زيرا چنانچه ذكر شد اين دو مرتبه از كبر برگشتن بانكار و نداشتن ايمان به خداوندي آفريدگار است و شكي نيست كه هركس بدون ايمان بميرد هميشه در آتش است.
شهيد در كتاب قواعد ميفرمايد كبر معصيت است و اخباريكه درباره آن رسيده بسيار است ازآنجمله پيغمبر (ص) ميفرمايد هرگز داخل بهشت نميشود كسيكه هموزن ذره از كبر در دلش باشد سپس ميفرمايد مراد كبري است كه منتهي بكفر شود (يعني كبر با خدا و پيغمبر (ص)) و اگر مراد غير از اين باشد يعني كبر با ساير مردم پس معني حديث چنين است كه هرگز متكبر همراه مومن متواضع به بهشت نميرود بلكه پس از اينكه مدتي در آتش معذب شد. (پايان فرمايش شهيد).
توجيه اولي بهتر است و شاهد آن حديثي است كه محمدبن مسلم از حضرت صادق(ع) روايت نموده كه فرموده هركس هموزن دانة خردلي كبر در دلش باشد بهشت نميرود گويد من گفتم «اناالله و انا اليه راجعون» امام (ع) فرمود چرا آيه استرجاع خواندي؟ گفتم براي آنچه از شما شنيدم فرمود آنطوريكه تو پنداشتي نيست همانا مقصود من جحود و انكار است ثانياً فرمود همانا آن عبارت از جحود و انكار خدا و پيغمبر يا اما مباشد اما كبر در برابر مردم با داشتن ايمان پسطوري نيست كه هيچوقت نجاتي از آتش برايش نباشد).
كبر با بندگان خدا
قسم سوم كبر با مردم است باينكه خود را بزرگ و ديگر آنرا كوچك شمرده برآنها بزرگي بفروشد و خود را برتر از آنها قرار دهد و از مساوات با آنها بدش بيايد، در راه رفتن بر آنها مقدم شود در مجالس بالا دست همه بخواهد بنشيند و توقع سلام و كوچكي كردن از همه دارد اگر كسي او را نصحيت كند متفرقه ميشود و نميپذيرد و اگر حرف باطلي بزند و برآورد كنند خشمناك ميشود و اگر چيزي ياد كسي بدهد رفق نميكند و منت برطرف ميگذارد و توقع خدمتگزاري از او دارد و بالجمله خود را فوق مردم بداند و قرار دهد چنانچه خود را از حيوانات بالاتر و بتر ميبيند و اگر مال يا منصبي دارد حاضر نيست با فقراء و ضعفاء در نماز جماعت و
اجتماعات ديني و غيره شركت نمايد در حقيقت چنين شخصي خود را در صفت ويژه خدا يعني عظمت و كبريائي شريك او قرارداده است چنانچه ذكر شد مانند غلام سلطانيكه تاج سلطنتي را بر سر بگذارد و برتخت سلطنتي بنشيند چنين بندة بيحيائي سزاوار قهر و غضب است و جميع عقلا او را سرزنش ميكنند و چون تمام افراد بشر بندة خدايند و در اين جهت همه مساوي و برابرند پس اگر يكي از آنها ديگر آنرا پائينتر از خود دانسته و بر آنها كبريائي كند با خداوند در چيزيكه تنها سزوار اوست منازعه كرده است.
حضرت صادق (ع) ميفرمايد «كبر آنستكه مردم را كوچك بداني و خوارشماري و حق را سفاهت بداني مجلسي ميفرمايد يعني در برابر حق ناداني و سفاهت كند و آنرا نپذيرد يا اينكه حق را سبك گيرد و قدر آنرا نداند.
پيغمبر اكرم (ص) ميفرمايد: «بزرگترين مراتب كبر خوار شمردن خلق و سبك گرفتن حق است» يعني حق را ناديده گرفته بر اهل آن طعنه زند.
عمربن يزيد بحضرت صادق(ع) عرض كرد من خوراك خوب ميخورم و بوي خوش بكار ميبرم و برمركب خوب سوار ميشوم و غلام هم دنبال سرم هست آيا رويه تجبر و تكبر است تا آنرا ترك كنم؟ امام (ع) سر بزير انداخت و سپس فرمود همانا جبار ملعوق كسيست كه مردم را خوار شمارد و حق را ناديده گرفتن را نميفهمم فرمود «هركس مردم را پست شمارد و بر آنها بزرگي كند او جبار است.»
بخرج دادن دارائي نيز كبر است:
از كبر بر خلق ثروت و مكنت و جاه را بخرج مردم دادن و برآنها جلوه كردن و فخر و ماهات نمودن است چنانچه در سوره قصص ميفرمايد: «بدرستي كه قارون از قوم موسي بود پس ستم كرد (وي افزوني جست و تكبر كرد) برايشان پس بيرون آمد بر قوم خودش (روز شنبه) در آرايش (بر استر سفيد كه زين زرين داشت نشسته و جامه ارغواني پوشيده و چهار هزار كس بهمين كيفيت همراه خودآورد و ثروت و جلال خود را در معرض نمايش برقوم خويش قرارداد) تا آخر حكايت كه به زمين فرو ميرود».
در بحار مرويست كه پيغمبر (ص) نهي فرمود كسي از روي خيلاء و تكبر راه برود و فرمود هر كه جامة بپوشد و در آن جامه تكبر كند خدا او را از كنار آتش جهنم فرو برد و قرين قارون در دوزخ است زيرا او اول كسي است كه خيلاء و تكبر كرد و خدا بسبب آن خانهاش را بزمين فرو برد و هر كه اختيال كند در جبروت خدا با او منازعه كرده است و فرموده هر كه بر فقيري بغي و تطاول كرده يا او را كوچك شمارد حقتعالي او را بقدر مورچههاي كوچك بصور آدمي محشور ميفرمايد تا داخل دوزخ شود:
متكبران ديوانگان حقيقياند:
و نيز در بحار نقل ميكند پيغمبر اكرم(ص) بر جماعتي گذشتند كه در يكجا جمع شده بودند حضرت پرسيدند براي چه اينجا جمع شدهايد عرض كردند ديوانهاي در اينجا هست و حركاتي ميكند فرمود اين مجنون نيست بلكه بمرض مبتلا شده است مجنوني كه سزاوار است او را مجنون بگويند كسي است كه در راه رفتن خود تبختر كند و بسبب خودبيني براست و چپ خود بنگرد و بر خود ببالد و دوشها و پهلوهاي خود را متكبرانه حركت دهد و از خدا درخواست بهشت كند درحالي كه مشغول معصيت خداوند باشد و مردم از شرش ايمن نباشند و اميد خير از او نداشته باشند انيست ديوانه.