بخشی از مقاله
مقدمه
استفاده از اينترنت، يكي از جلوههاي آشكار دنياي مدرن و ابزاري مهم براي آموزش نسلنو بهشمار مىآيد. اينترنت در همه جا حضور دارد: در خانه، در مدرسه، و حتي در مراكز خريد. طبق برآورد صورت گرفته، در سال 1981، 66 ميليون نفر از مردم آمريكا به اينترنت دسترسي داشتهاند كه در سال 1999 شمار آنها به 83 ميليون رسيده است (Biggs,2000:1).
بيشترين كاربران اينترنت جوانان هستند. نتايج تحقيقات انجام شده در ايالات متحده نشانگر آن است كه استفاده از اينترنت در ميان جوانان، بيش از هر گروه سني ديگري است (Bullen and Harre ,2000:5). کودکان نيز به عنوان گروه سني متفاوت, در شمار روبه فزوني كاربران اينترنت قرار مىگيرند.
در سال 2005، بيش از 77 ميليون كودك وارد فضاي سايبر شدهاند (غمامي، 1384: 45).
همزمان با دسترسي گستردة افراد به اينترنت، شاهد نوع جديدي از اعتياد يعني «اعتياد اينترنتي» نيز هستيم كه مسئلة خاص عصر اطلاعات است. همانند تمامي انواع ديگر اعتياد، اعتياد به اينترنت نيز با علائمي همراه است
همچون، اضطراب، افسردگي، كج خلقي، بيقراري، تفكرهاي وسواسي و يا خيالبافي راجع به اينترنت. از طرفي، در عين حال كه روابط اين افراد (به ويژه كودكان و نوجوانان) در جهان مجازي افزايش مييابد، در مقابل از دامنه روابط آنان در جهان واقعي كاسته ميشود. ضمن آنكه، احتمال لطمه ديدن عملكرد آموزش نيز وجود دارد. (Samson and Keen, 2005: 2).
حجم رو به رشدي از تحقيقات صورت گرفته پيرامون اعتياد اينترنتي, حكايت از آن دارد كه اختلال اعتياد اينترنتي نوعي اختلال روانشناختي ـ اجتماعي است كه از مشخصههاي آن، تحمل، علائم كنارهگيري، اختلالات عاطفي، و ازهمگسيختگي روابط اجتماعي است..
به هر حال، پديده اعتياد اينترنتي، همزمان با افزايش دسترسي روزانه مردم به منابع آنلاين شايعتر ميشود. وب، اطلاعدهنده، مفيد، داراي منابع غني و سرگرمكننده است.
اما براي بسياري از مردمي كه به آن معتادند، اين منافع، در حال تبديل شدن به آسيبها و نابهنجاريهاي رواني و رفتاري است (Ferris, 2002: 1). مطالعات نشان داده است كه 14 درصد از كاربران اينترنت، دچار علائم رفتارهاي وسواسي، حالت روانشيدايي، افسردگي و جز اينها هستند (Zahniser, 2000: 1)
.
اعتياد اينترنتي، انسانها را به افرادي رها شده تبديل كرده و بر روابط اجتماعي آنها تأثير ميگذارد. بهرهوري و بازده كاري كاربران اينترنت، در نتيجه استفاده بيش از حد از اينترنت، پايين ميآيد. آنان با تأخير به محل كار ميروند و دچار كمكاري ميشوند. عدمتحرك جسمي و چاقي به همراه علائمي چون درد كمر، پشت و ماهيچه، از ديگر پيامدهاي اين مسئلهاند. اين كاربران حتي در صورت كنارهگيري از اينترنت، دچار علائم اختلال ميشوند (Seth, 2003: 1).
اين مقاله ضمن ارائه تعاريفي از اعتياد اينترنتي، درباره علائم و شاخصهاي آن، تاريخچه و انواع آن، مطالبي را مطرح ساخته و سپس درصدد پاسخگويي به اين سوالات است که 1. آيا پديده استفادة اعتيادي از اينترنت وجود دارد؟ 2. استفاده اعتيادآميز از اينترنت چه پيامدهايي براي افراد (به ويژه كودكان و نوجوانان) در حيطه هاي مختلف اجتماعي, فرهنگي و آموزشي دارد؟ 3. عوامل موثر بر اعتياد اينترنتي كدام است؟
اعتياد اينترنتي: وجود يا عدم؟
واژههاي استفاده «طبيعي» و استفاده «اعتيادآور» از اينترنت واژههايي هستند كه هنوز هم در ميان محققان مورد بحث و بررسي قرار مىگيرند. البته از آنجا كه تحقيق در زمينه اعتياد اينترنتي هنوز مراحل آغازين خود را طي ميكند، به همين خاطر، شاهد تفسيرهاي متفاوتي از استفاده اعتيادي اينترنت، اهميت و شرايط آن هستيم (Lim and et al., 2004:2).
امروزه روانشناسان حتي مطمئن نيستند كه اسم اين پديده را چه بگذارند. برخي از آنها ترجيح ميدهند به جاي واژه «اعتياد به اينترنت»، از واژه «اعتياد به كامپيوتر» استفاده كنند. چراكه هستند افراد زيادي كه ساعتها با كامپيوتر كار كرده و به آن وابستهاند، اما اصلاً، به اينترنت حتي فكر نميكنند (Suler, 2005: 1). حتي بسياري از روانشناسان در اين مسئله ترديد دارند كه آيا واژه «اعتياد» براي توصيف زماني كه مردم وقت زيادي را صرف استفاده از اينترنت ميكنند، واژه مناسبي است.
كيزلر بر اين باور است كه «گمراه كننده به نظر ميرسد كه يك سري رفتارها را تنها به اين خاطر كه مردم ميگويند به دفعات بسيار آنها را انجام ميدهند، رفتار اعتيادي بناميم»(DeAngelis, 2000:1)
پيرامون وجود يا عدم وجود پديده اعتياد اينترنتي، اختلاف عقيده زيادي وجود دارد. تا آنجا كه عدهاي معتقدند اينترنت تنها در صورتي اعتيادآور خواهد بود كه زندگي فرد و اطرافيان را مختل كند.
برخي ديگر نيز اظهار ميدارند كه اصلاً چيزي به عنوان اختلال اعتياد اينترنتي وجود ندارد. اين گروه معتقدند كه لذتي كه بهخاطر استفاده از كامپيوتر به فرد دست ميدهد، به هيچ وجه قابل مقايسه با لذتٍ حاصل از مصرف كوكائين و يا هر نوع ماده مخدر ديگري نيست
(Ferris, 2002:1). همچنين، عدهاي از كارشناسان معتقدند اينترنت بر زندگي افرادي تأثير ميگذارد كه استفاده وسيعي از آن ميكنند، حال آيا ميتوان اين روند را اعتيادآور دانست يا خير؟ (Duran, 2003, 1). برخي مردم هم معتقدند كه اينترنت فقط يك ابزار بيضرر و دوست داشتني براي جمعآوري اطلاعات، پيداكردن دوستان جديد، و گذران وقت است.
طبق نظرسنجيهاي بهعمل آمده از مردم كشور آمريكا، عدهاي از مردم معتقد بودند كه احتمال بروز پديده اعتياد به اينترنت واقعاً وجود دارد. عدهاي هم اذعان داشتهاند كه اين فقط يك شوخي است. يكي از پاسخگويان نيز گفته است كه چيزي مانند اختلال اعتياد اينترنتي وجود ندارد. اين پاسخگو معتقد بوده است
كه بسياري از فعاليتهايي كه در زندگياش انجام ميدهد، لذتبخشاند و اين دليلي بر اعتياد به آنها نيست. وي ادامه ميدهد كه «شايد كامپيوتر تنها يك ابزار تعاملبخش در جهاني باشد كه مردم آن به شدت ايزوله هستند. كامپيوتر شئ ساكت و خيلي خوبي است». يكي از پاسخگويان ديگر اظهار داشته است كه شايد هم يك چنين اختلالهايي وجود داشته باشد،
اما تمامي آنها ممكن است بد نباشند. وي ميگويد:« ... شخص ممكن است ساعاتي طولاني از وقت خود را صرف اينترنت كند، همان كاري كه من ميكنم، و دليلش هم اين است كه من نهايتاً پس از تلاش بسيار، منبع «بيپايان» اطلاعات را يافتهام. هيچ مفري براي خروج از اين كتاب مرجع وجود ندارد و اگر هم من به چيزي معتاد شدهام، آن چيز، دانش است ... آيا همه ما معتاد به چيزي نيستيم كه ما را نسبت به زندگي علاقهمند كند؟»
افرادي ديگر همچون يونگ و ساير روانشناسان معتقدند كه زيادهروي در استفاده از اينترنت، ميتواند براي سلامت فكري و فيزيكي شخص خطرناك باشد. اعتياد به اينترنت، كاركرد انطباقي شخص را مختل ميكند. اگر شخصي به اينترنت معتاد شود، كاركردهاي وي غيرانطباقي ميشوند.
بهعنوان مثال نيويورك تايمز در مقالهاي كه اواخر آگوست سال 1997 راجع به اختلال اعتياد اينترنتي منتشر كرد، ب
ه داستانهاي واقعي از افرادي اشاره كرده است كه فكر ميكردند دچار اعتياد شدهاند. به عنوان نمونه، در يكي از داستانها، به زني ساكن شمال غربي پسفيك اشاره ميكند كه بهخاطر استفاده مفرط از كامپيوتر و صرف وقت زياد براي اين كار،
شوهرش او را طلاق داده بود. ظاهراً وسواس شديد اين زن نسبت به اينترنت موجب شده بود كه فراموش كند كه ميبايست براي بچههايش غذا بپزد، آنها را به ملاقات دكترشان ببرد، و يا سوخت كافي براي گرماي خانه تهيه كند. همچنين در اين روزنامه داستاني از پسربچه هفده سالهاي از شهر تگزاس نقل ميشود كه دچار علائم كنارهگيري ناشي از استفادة مفرط اينترنت شده بود. زماني كه اين پسر بچه را به مركز توانبخشي الكليها و معتادان بردند، بدنش به شدت رعشه داشت و ميز و صندلي اتاق را به اطراف پرت مي کرد.
از اينگونه مثالها چنين بر ميآيد كه اختلال اعتياد اينترنتي در واقع وجود دارد. اما سوالي كه مطرح است، اين است كه مقصر اصلي كيست؟ آيا مقصر كسي است كه در هر گونه فعاليت آنلاين ـ از تحقيق تا چت و موج سواري صرف در نت ـ شركت ميكند؟ يكي از مسايل محوري كنوني كه تمامي انواع اعتيادها با آن مواجهند، پارلمان است. يعني اينكه آيا پارلمانها به عنوان مسئول اصلي عرضه اين محصولات اعتيادآور بايد مسئوليت حل مشكلات را بپذيرند؟
كمپاني لاوا مايند توليدكننده انواع بازيهاي كامپيوتري, از يكي از مشتريانش كه جملهاي را براي اين كمپاني از روي سايت نوشته بود، نقل ميكند. اين مشتري گفته بود: «چرا اين لعنتي اينقدر اعتيادآور است؟»
پرسش ديگري نيز مطرح است. آيا برنامهسازان و ارائهكنندگان خدمات آنلاين, مسئول ميزان استفاده مردم از محصولاتشان هستند؟
در پاسخ به اين سوالها ابتدا بايد گفت استفادة فراوان از اينترنت, در همة موارد؛ به معناي اعتياد به آن نيست. برنامهسازان و ارائه كنندگان خدمات آنلاين فقط بايد مراقب باشند ضمن حفظ قدرت رقابتيشان، محصولات مناسب را توليد كرده و خدمات را به بهترين شيوه به عموم مردم عرضه كنند. در قبال خودشان مسئوليتپذير باشند و «بدانند كه چه موقع بگويند كي». البته لازم است كساني كه زمينه و استعداد اعتياد به اينترنت را در خود مىبينند, پيش از ايجاد مشكل, با پيش گرفتن روش اعتدال از بروز آن جلوگيري كنند. (Oliver, 2003a: 1-2).
اعتياد اينترنتي: جستاري در معنا
اعتياد اينترنتي به گسترة وسيعي از مشكلات رفتاري و كنترل انگيزه استفاده از اينترنت اشاره دارد (Yacet, 2001:1). اعتياد اينترنتي بهعنوان يك رفتار وسواسي، يا آرزوي برقراري پيوند، يا شايد حتي نمودي از انتقال و يا بازتاب روابط ابژه، و يا رفع نياز قلمداد ميشود (Fenichel, 2003: 1).
هولمز در تعريف خود از اعتياد اينترنتي، به تعريف استفاده طبيعي و معمولي اينترنت پرداخته و ميگويد كه هر گاه ميزان استفاده از اينترنت به كمتر از 19 ساعت در هفته برسد، در آن صورت ميگوييم كه فرد به شكل طبيعي از اينترنت استفاده ميكند. بنابراين، از نظر هولمز، فردي که بيش از 19 ساعت در هفته از اينترنت استفاده مي کند، معتاد به اينترنت است.
يونگ نيز اشاره ميكند كه فرد معتاد كسي است كه حداقل 38 ساعت در هفته و يا 8 ساعت در روز، وقت خود را صرف استفاده از اينترنت ميكند. متخصصان در زمينه آسيبشناسي، محدودترين تعريف را براي طبقهبندي استفاده از اينترنت ارائه ميدهند. بهطوري كه چنانچه فرد در هفته 2 تا 3 ساعت از اينترنت استفاده كند, يك كاربر معمولي، و چنانچه ميزان استفاده وي از اينترنت به 5/8 ساعت و يا بيشتر برسد, كاربري است كه بايد مورد بررسيهاي آسيبشناسانه قرار گيرد. (Lim and et al., 2004:2).
گولدبرگ معتقد است كه اعتياد اينترنتي عبارت است از استفاده بيمارگونه و وسواسي از اينترنت، كه معيارهايي همچون تحمل و علائم كنارهگيري، از شاخصههاي آن هستند (Lim and et al., 2004:1).
بهطور خلاصه، مرور بر ادبيات نظري و تجربي پيرامون اعتياد اينترنتي, نشانگر آن است كه اعتياد اينترنتي پديدهاي است كه از سه ويژگي برخوردار است:
1. اعتياد اينترنتي، نوعي اختلال و بي نظمي وسواسي است كه برخي ويژگيهاي آن مشابه شرايط آسيبشناسانه است. در واقع، زماني ميتوان گفت كه فرد دچار اعتياد به اينترنت شده است كه داراي علائم خستگي زودرس، تنهايي، افسردگي و غيره باشند. افرادي همچون اورزاك و يونگ به چنين تعريفي از اعتياد اينترنتي اعتقاد دارند. روشهاي درمان اين نوع اعتياد نيز، رفتار درماني شناختي و تقويت درماني انگيزش است.
2. اعتياد اينترنتي، نوعي اختلال و بي نظمي رواني است. از اين ديدگاه زمينه تحقيقي جديدي تحت عنوان «روان درماني اينترنتي» ظهور كرده است. اين ديدگاه, معتادان اينترنت را بهعنوان بيمار ميبيند. روش درمان اين نوع اعتياد نيز، تشكيل گروههاي خبري و گروههاي بحث است. در اين شكل از درمان، اعضاي اختلالات رواني مرتبط به هم، نقش يك گروه حمايتي را بازي كرده و با ارائه پيشنهادات آنلاين و روشهاي برخورد با آن، از شدت اعتياد اينترنتي ميكاهند. افرادي چون استن، هانگ و آلسي به چنين ديدگاهي اعتقاد دارند.
3. اعتياد اينترنتي نوعي مشكل رفتاري است. دليل اين مسئله نيز، وجود يك رابطه قوي بين اعتياد اينترنتي و وابستگي شيميايي است. مطالعات نشان دادهاند كه افرادي كه مشكلات وابستگي شيميايي دارند، در هفته وقت بيشتري را صرف اينترنت ميكنند، تا كاربران «وابسته غيرشيميايي». از معتقدان چنين نگاهي، مىتوان به شرر قابل اشاره كرد (Lim and et al., 2004: 2).
انجمن روانپزشكي آمريكا براي شناخت اعتياد اينترنتي و افرادي كه به استفاده مفرط از اينترنت معتادند، معيارهايي را مشخص كرده است كه طبق آن، چنانچه بخواهيم فردي را معتاد به اينترنت بناميم، بايد حداقل سه مورد از معيارهاي هفتگانه زير، در طول يك دوره 12ماهه (يك ساله) در وي ديده شود. معيارهاي پيشنهادي اين انجمن شامل 7 مورد به شرح زيراست:
1. تحمل: اين معيار به معناي صرف زمان بيشتري براي اينترنت به منظور رسيدن به رضايت است. در اين شرايط, با وجود صرف همان ميزان وقت, ميزان رضايتمندي كاربر كمتر است و نياز به زمان بيشتري دارد تا به همان درجه از رضايت قبلي برسد.