بخشی از مقاله
وضعيت خشونت در خانواده در ايران -
در يک دهه اخير در ايران پژوهشها و مطالعات زيادی در باره خشونت عليه زنان، به ويژه خشونت خانگی، انجام شده است. بر اساس آخرين جستجوها ، در ۲۸ مرکز استان کشور حداقل هفتاد پژوهش ميدانی قابل اعتنا در باره خشونت خانگی عليه زنان انجام شده است.
بيشتر اين پژوهشها پس از سال ۱۳۷۰ تاکنون انجام شده که نشان میدهد پژوهشگران و دانشگاهيان ايرانی در سالهای اخير علاقه و توجه ويژهای به بررسی و کنکاش در باره خشونت عليه زنان پيدا کردهاند .
دانشجويان ايرانی هم در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا در دو سه سال اخير آن چنان علاقهای به اختصاص دادن پاياننامههای خود به موضوع خشونت عليه زنان، پيدا کردهاند که امسال برخی از دانشگاه ها ناگزير به دانشجويان خود توصيه کرده که "از انتخاب اين موضوع برای پاياننامههای تحصيلی خود، خوداری کنند، که در حال حاضر بسياری از دانشجويان و محققان در سراسر ايران مشغول کار روی اين موضوع هستند ."
گرچه اين ميزان از توجه پژوهشگران ايرانی به موضوع خشونت عليه زنان را بايد به فال نيک گرفت، اما هنوز شيرينی اين اتفاق نيک را خوب مزه نکردهای که يادت میآيد: اين پژوهش های قابل اعتنا يا پاياننامههايی شدهاند که در گوشه کتابخانههای دانشگاهی خاک میخورند و يا گزارشهای محرمانه ای هستند برای مقامات کشور. گزارشهايی قطور که يا در دفتر کار اين مقامات و يا در کتابخانههای دولتی جا خوش کردهاند و کمتر کسی حتی نيم نگاهی به آن انداخته است .
حتما اغلب اين پژوهشگران آرزو داشته اند با استفاده از تجربيات و اندوختههای علمی خود و جمع آوری اطلاعات و بررسی دقيق موضوع، برنامه ريزان و مديران کشور را قادر سازند که از اصول، روشها و چارچوبهای صحيح علمی در برنامهريزیهای اجتماعی بهره ببرند .
آنها میخواستند نتايج پژوهشهایشان راهگشای اقدامی مناسب برای رفع شکلهای متنوع و متعدد خشونت عليه زنان جامعه باشد . اما حالا حتما بسياری از آنها فهميدهاند که پژوهشگران و دانشگاهيان و به طور کلی " آموزش عالی" جايگاه چندانی در نظام تصميم گيری و تصميم سازی کشور ندارد .
نکته ديگری که شيرينی وجود اين تعداد زياد پژوهش را در باره خشونت عليه زنان در ايران کم میکند اين است که تا کنون نتايج اين پژوهشها به ندرت برای عموم مردم وحتی کارشناسان اين عرصه منتشر شده است
.
خشونتهای فيزيکی و روانی
دکتر قاضی طباطبايی و همکارانش از يک اصطلاح خاص برای توصيف گروهی از خشونتهای خانگی عليه زنان استفاده کردهاند : خشونت فيزيکی نوع اول .
اين خشونتها شامل گاز گرفتن ، گرفتن و بستن، زندانی کردن، چنگ انداختن و کشيدن مو، اخراج از خانه ، کتک کاری مفصل، محروم کردن از غذا و ... میشود .
از اين لحاظ زنان در خرم آباد در طول يک سال بيش از ساير زنان ايران مورد خشونت واقع میشوند و زنان در شهرکرد دفعه های کمتری مورد خشونت نوع اول قرار میگيرند.
پژوهشگران طرح ملی بررسی پديده خشونت خانگی "سيلی ، لگد و مشت زدن، کشيدن و هل دادن، محکم کوبيدن در، به هم زدن سفره و ميز غذا و شکستن اشيای منزل " را خشونت فيزيکی نوع دوم ناميده اند و وضع زنان ايران را در ۲۸ مرکز استان در اين باره بررسی کردهاند .
در ميان زنانی که تحت خشونت نوع دوم بودهاند، زنان بندرعباس به دفعات بيشتری آن را تجربه کردهاند و زنان کرمانی در طول سال کمتر مورد اين خشونت قرار میگيرند .
خشونتهای روانی و کلامی نوع ديگری از خشونتهايی است که در خانه عليه زنان استفاده میشود، که عبارت است از : به کاربردن کلمات رکيک و دشنام ، بهانهگيریهای پی در پی، داد و فرياد و بداخلاقی، بیاحترامی، رفتار آمرانه و تحکم آميز و دستور دادنهای پی در پی ، قهر و صحبت نکردن و ...
از اين بابت زنان اصفهانی در طول يک سال بيشتر و زنان بوشهری کمتر از ساير زنان ايرانی تحت خشونت بودهاند.
خشونتهای جنسی و ناموسی
در حالی که تعداد بيشتری از زنان بندرعباسی از اول زندگی مشترکشان تا کنون، نسبت به ساير ساير زنان ايرانی قربانی خشونتهای جنسی و ناموسی شدهاند، زنان يزدی در طول يک سال بيش از ساير زنان اين خشونت را تجربه میکنند .
خشونتهای جنسی و ناموسی عبارتند از: مجبور کردن زن به ديدن عکس و فيلمهای خلاف اخلاق عمومی يا اجبار به روابط زناشويی ناخواسته يا غير متعارف، مراعات نکردن بهداشت زناشويی و خودداری از به کارگيری روش های پيشگيری از بارداری، مجبور کردن زن به سقط جنين، اجبار زن به حاملگی ناخواسته، متهم کردن زن به بیمبالاتی در مسائل ناموسی همچون داشتن ارتباط نامشروع، شک و بد دلی .
زنان اراکی بيشتر از ساير زنان در ايران خشونت جنسی و ناموسی را تحمل میکنند. مردان کرمانی و ياسوجی هم به ترتيب کمتر از ساير مردان ايران، زنان خود را مورد خشونتهای جنسی و ناموسی قرار میدهند .
تهديد به آزار و قتل
بر اساس يافتههای "پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی" تعدادی از مردان ايرانی با استفاده از تهديد و برقراری محدوديت برای همسران خود، مخاطره ايجاد میکنند. رفتارهايی از قبيل تهديد و شکايت به پليس و دادگاه عليه زن و اقوامش، تهديد به آزار و اذيت و يا تهديد به کشتن زن و فرزندان، تهديد به طلاق و يا ازدواج مجدد، تصاحب، مخفی کردن و از بين بردن مدارک شخصی و مورد نياز زن مانند شناسنامه، دفترچه پسانداز، اوراق مالکيت و ... بيگاری کشيدن از زن در انجام امور و وظايفی که مربوط به او نيست، مانند : تيمارداری پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ايجاد محدوديت در تماسهای تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زن .
زنان بندرعباس، زاهدان و خرمآباد بيش ار ساير زنان ايران توسط شوهرانشان تهديد میشوند و زنان سمنان ، ساری و ياسوج کمترين تهديدها را تجربه کردهاند .
تعدادی از مردان ايرانی با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی زنان را مورد خشونت قرار میدهند. اين مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگيری و در اموال شخصی آنها دخل و تصرف میکنند و با ندادن خرجی خانه و پول کافی برای زنان مضيقه های مالی ايجاد میکنند .
اگر چه زنان زاهدانی و بوشهری از اول زندگی مشترکشان تا کنون بيشترين خشونتهای اقتصادی و مالی را تجربه کردهاند، اما در ميان زنانی که قربانی اين نوع خشونت هستند ، زنان اصفهانی در طوليک سال به دفعات بيشتری تحت اين نوع خشونت از سوی همسران قرار گرفتهاند .البته اين را هم بايد اضافه کرد که زنان سمنان و ياسوج کمتر از سوی شوهران خود تحت مضيقههای مالی و اقتصادی قرار میگيرند .
پژوهشگران طرح ملی بررسی پديده خشونت خانگی عليه زنان ، خشونتهای حقوقی و مرتبط با طلاق را نيز در ۲۸ استان کشور مورد سنجش قرار دادهاند .
اين پژوهشگران خشونتهای حقوقی را شامل امتناع مرد از طلاق بر خلاف اصرار زن به متارکه ، ازدواج مجدد شوهر و جلوگيری از نگهداری فرزندان توسط زن دانستهاند .
اگرچه زنان بندرعباس از اول زندگی مشترکشان تاکنون بيش از ساير زنان ايران مورد اين نوع از خشونت قرار گرفتهاند ، زنان زاهدان در طول يک سال بيشتر اين خشونت را تجربه کرده اند و البته زنان رشت کمتر از ساير زنان ايرانی درگير اين خشونت هستند.
پژوهشگران ايرانی نوع ديگری از خشونت را نيز مورد توجه قرار دادهاند: " خشونتهای ممانعت از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی " که عبارت است از ايجاد محدويت در ارتباط فاميلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از تحصيل، کاريابی و اشتغال. در اين نوع از خشونت نيز همچون برخی ديگر از انواع خشونت، زنان بندرعباس و زاهدان به ترتيب بيشترين قربانی هستند و زنان سمنان و گرگان و ياسوج کمترين .
وضعيت خشونت در خانواده در ايران -
روزی که دکتر محمود قاضی طباطبايی، مجری " طرح ملی بررسی پديده خشونت خانگی عليه زنان در ۲۸ مرکزاستان کشور"، در جلسهای که در دانشگاه تهران و با حضور تعدادی از استادان، دانشجويان و علاقه مندان برگزار شد، برخی از يافتههای اين پژوهش را اعلام میکرد، با اعتراض تعدادی از مخاطبان خود مواجه شد
.
تعدادی از آنها به او گفتند که يافتههای اين پژوهش را قبول ندارند. چون جهت گيری خاص پژوهشگر در آن قابل تشخيص است. اوج اعتراضها وقتی اتفاق افتاد که قاضی طباطبايی آمارهای مربوط به رضايت از زندگی را در باره زنان مراکز ۲۸ گانه استانی با هم مقايسه میکرد و گفت : " زنان تبريزی بيشترين رضايت را از زندگی خانوادگی خود دارند و کمترين ناسازگاری هم در ميان خانوادههای تبريزی ديده میشود . بعد اضافه کرد که در حل اختلافهای خانوادگی، اين تبريزیها هستند که بيشترين مهارت را دارند و اردبيلیها کمترين مهارت را."
همين موقع دانشجويی از ميان جمع گفت: " استاد ، تبريزی بودن شما در رسيدن به چنين نتايجی چقدر موثر بوده است؟!"
قاضی طباطبايی سپس به بيان آمارهای مربوط به حساسيت مردان نسبت به روابط همسرانشان با سايرين، پرداخت و گفت :" بندرعباسیها بيشترين و تبريزیها کمترين حساسيت را در اين باره نشان میدهند."
گرچه آوردن نام تبريزیها دوباره موجب همهمه در ميان حاضران شد، اما قاضی طباطبايی با آرامش به قرائت آمارهای خود در باره عوامل موثر بر خشونت خانگی ادامه داد: " تبريزیها بالاترين کيفيت را در رابطه زن و شوهری دارند و اصفهانیها پائينترين کيفيت را؛ سابقه اختلافات خانوادگی در زاهدان بالاترين و در تبريز پائين ترين است؛ ميزان تحميلی بودن ازدواج در سنندج بيشترين و در تبريز کمترين است؛ مطلوبيت بهداشت روانی در خانواده نيز در تبريز بالاترين و در سنندج پائينترين است؛ قدرت نمايی و زورگويی مردان در خانواده در سنندج بالاترين و در مشهد پائينترين است؛ ... وابستگی عاطفی به "همسر" در تبريز نسبت به ساير مراکز استانها بيشترين و در شهرکرد کمترين است و احساس نابرابری و بیعدالتی در دسترسی به فرصتها و منابع خانواده برای زنان زاهدان بيشتر از ساير زنان ايرانی و برای زنان تبريزی کمتر است. "
وقتی ميزان اعتراضها بيشتر شد، مجری طرح ملی بررسی پديده خشونت خانگی، گفت : " آنچه من برای شما قرائت میکنم فقط آمارهای خام است و شما میتوانيد هر جور که میخواهيد آن را تفسير کنيد. "
۴۵ نوع خشونت خانگی
پژوهشگران اين طرح ملی برای اندازهگيری شاخص کلی خشونت خانگی عليه زنان در ايران از ۴۵ مقياس يا به قول خودشان " گويه" استفاده کردهاند که تعدادی از آنها عبارتند از : به کاربردن کلمات رکيک، بهانهگيری های پی در پی، داد وفرياد و بد اخلاقی، ايجاد فشارهای روحی با رفتار تحکم آميز، تهديد به کشتن، محروم کردن از غذا، کتک کاری، مجبور کردن به کارهای خلاف عرف و شرع و قانون، جلوگيری از استقلال مالی و مجبور کردن به ديدن عکس و فيلمهای خلاف اخلاق عمومی يا اجبار به روابط زناشويی است.
در گزارشهای نهايی طرح ملی بررسی پديده خشونت خانگی، هر يک از گويهها در سه مرحله مورد اندازهگيری قرار گرفتند: در مرحله اول، ميزان وقوع خشونت خانگی از اول زندگی مشترک تا کنون و در مرحله ديگر طرز تلقی پاسخگويان از وقوع خشونت مورد نظر. هر کدام از اين آمارها به تفکيک " کل افراد مورد مطالعه " و " افراد آسيب ديده" (در گير خشونت)، ارائه شده است.
بر اساس يافتههای اين پژوهش ملی، در مجموع تمامی افرد مورد مطالعه در سطح ملی به طور متوسط ۷/۴ مورد از گونههای متفاوت (۴۵ مورد) خشونت خانگی را تجربه کردهاند. اين ميانگين برای افراد درگير در خشونت خانگی ۱/۷ است.
معنای اين آمار اين است که هر زنی که در طول زندگی مشترک خود تاکنون با خشونت خانگی درگير بوده، به طور متوسط هفت مورد از انواع اين خشونتها را تجربه کرده است .
قاضی طباطبايی و همکارانش ميزان وقوع خشونت خانگی عليه زنان رادر هشت جنبه (نوع) دسته بندی و بررسی کردهاند. يکی از انواع اين خشونتها استفاده از تهديدهای متفاوت و ايجاد مخاطره است . ۵/۲۳ درصد از زنان مورد مطالعه در اين پژوهش اعلام کردهاند که از اول زندگی مشترک تاکنون درگير اين نوع از خشونت بودهاند که مفهوم آن تهديد و شکايت به پليس و دادگاه ، ايجاد محدويت در تماسهای تلفنی و رفت و آمدهای روزانه، تهديد به آزار و اذيت، تهديد به ترک کردن خانه ... و حتی اقدام به خودکشی است .
خشونت روانی و کلامی، رتبه نخست
زنان ايران در ميان انواع ۹ گانه خشونت خانگی، بيشتر تحت خشونتهای روانی و کلامی قرار دارند.
۷/۵۲ درصد از کل پاسخگويان در پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی دقيقا اعلام کردهاند که از اول زندگی مشترک تا کنون قربانی اين نوع خشونت که شامل به کاربردن کلمات رکيک، دشنام ، داد و فرياد، بهانهگيریهای پی در پی و ... است ، بودهاند.
ميانگين وقوع اين نوع خشونت برای زنانی که درگير آن بودهاند ، ۱۰ بار است.
رتبه بعدی از آن خشونت فيزيکی از نوع دوم است که ۸/۳۷ درصد از زنان ايرانی از اول زندگی مشترک خود، آن را تجربه کردهاند. اين نوع خشونت شامل سيلی زدن ، زدن با مشت يا چيز ديگر، لگد زدن و ... است .
متوسط ميزان تجربه اين نوع خشونتها برای زنان درگير در خشونت خانگی ، برابر با ۴۶/۲ بار است . رتبه سوم با رقم ۷/۲۷ درصد متعلق به خشونتهای "ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی" است که شامل ايجاد محدويت در ارتباطهای فاميلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاريابی و اشتغال و ايجاد محدويت در ادامه تحصيل و مشارکت در انجمنهای اجتماعی است که ۳/۷۲ درصد از زنان اظهار کردهاند که از اول زندگی مشترک تا کنون در معرض اين نوع از خشونت همسران خود نبودهاند .
خشونت جنسی، رتبه آخر
خشونتهای جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به ديدن عکس و فيلمهای خلاف اخلاق عمومی يا اجبار به روابط زناشويی ناخواسته يا غيرمتعارف میشود، با رقم ۲/۱۰ درصد رتبه پائينی را به خود اختصاص داده است. آمارهايی که ابعاد ميزان وقوع خشونت خانگی را در سطح ملی نشان میدهد، حاکی است که ۸/۸۹ درصد از زنان ايرانی گفتهاند در طول زندگی مشترک خود هرگز قربانی خشونتهای جنسی و ناموسی نبودهاند.
همچنين اکثر افراد درگير در خشونتهای جنسی و ناموسی اعلام کردهاند که در حد پائين و خيلی پائين، در معرض اين نوع خشونت ها بودهاند .
بنابراين، نتايج پژوهش بررسی خشونت خانگی در ۲۸ مرکز استان نشان میدهد که وقوع خشونتهای جنسی و ناموسی در سطح ملی در مقايسه با خشونتهای ديگر ، کمتر گزارش شده است.
البته دکتر قاضی طباطبايی پس از ذکر آمار پائين خشونتهای جنسی، اضافه کرد که با توجه به وجود نوعی الزام، جبر هنجاری، عرفی و حتی شرعی در باره اظهار چنين خشونتهايی در جامعه و فرهنگ ايران، به طور تلويحی میتوان ميزان کم اين نوع خشونت ها را ناشی از خود سانسوری و نزاکت زنان مورد مطالعه دانست .
يافتههای تحقيق قاضی طباطبايی و همکارانش در ارتباط با عوامل موثر بر خشونت خانگی نشان میدهد که وضعيت تحصيلی نيز بر ميزان همسرآزاری تاثير دارد.
زنان بیسواد بيشترين و زنان دارای فوق ديپلم و ليسانس کمترين خشونت را از اول زندگی مشترک خود تجربه کردهاند.
يافتههای همين تحقيق نشان میدهد که ميزان تاثير سن و همچنين شاغل و يا غير شاغل بودن زن بر خشونت خانگی عليه زنان از تنوع و تفاوتهای قابل توجهی برخوردار است.
زنان ۵۵ تا ۵۹ ساله بالاترين و زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله پائينترين مورد وقوع خشونت را در زندگی مشترک خود داشتهاند. زنان غير شاغل نيز بيشتر و زنان شاغل کمتر خشونت را تجربه کردهاند .
يافتههای يک پژوهش ديگر که در تهران انجام شده است، برخی از نتايج پژوهش ملی را در اين باره تائيد میکند: "ويژگیهای فردی قربانيان همسرآزاری در مراجعه به مراکز سازمان پزشکی قانونی" عنوان پژوهشی است که توسط حسن افتخار، حسن کاکويی، آمنه ستاره فروزان و منير برادران انجام شده است. نتايج اين مطالعه توصيفی نشان میدهد که ۲۸ درصد از قزبانيان خشونت خانگی شاغل و ۷۱ درصد غيرشاغل بودهاند. از طرفی اشتغال زنان ارتباط تنگاتنگی با ميزان تحصيلات آنان داشته است.
در اين پژوهش همچنين روشن شد که هر چه مدت زناشويی افزايش میيابد دفعات ضرب و شتم شوهر و ميزان مدارا با خشونت خانگی افزايش میيابد.
اين پژوهش نشان میدهد که تعداد دفعههای ضرب و شتم شوهر با تعداد فرزندان ارتباط مستقيم دارد و هر چه تعداد فرزندان بيشتر باشد، خشونت جسمی عليه زنان هم بيشتر شده است. ضمن اينکه بين دفعات ضرب و شتم شوهر و گرايش قربانيان به طلاق و جدايی ارتباطی ديده نشده است.
پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی ميزان تاثير شغل، درآمد ماهيانه خانوار، زبان مادری و محل بزرگ شدن را بر خشونت خانگی مورد ارزيابی قرار داده است که روشن شد ارتباط معناداری بين آنها وجود دارد.
به اين ترتيب که کارگران کشاورزی از اول زندگی مشترک تا کنون بيشترين و کارمندان و متخصصان عالی رتبه کمترين خشونت را درباره همسران خود انجام دادهاند .
خانوادههايی که ميزان هزينه ماهانه آنها زير ۷۵ هزار تومان بوده بالاترين ميزان خشونت را تجربه کردهاند و آنها که بين ۲۲۶ تا ۳۰۰ هزار تومان هزينه داشتهاند، کمترين خشونت را.
تاثير نوع محل سکونت بر خشونت خانگی
همچنين خانوادههايی که در خانههای ويلايی زندگی میکنند، بيشترين خشونت و خانوادههايی که در آپارتمان سکونت دارند، کمترين خشونت را تجربه کردهاند .
مردانی که تا ۱۸ سالگی در روستا بزرگ شدهاند، بالاترين خشونت را عليه زنان روا داشتهاند و مردان بزرگ شده شهر، کمترين خشونت را.
زنانی که با همسرشان همشهری نيستند، بيشتر تحت خشونت واقع شدهاند و البته آنها که همشهری بودهاند کمترين خشونت را تحمل کردهاند.
در اين پژوهش ارتباط زبان مادری نيز با خشونت در خانواده مورد سنجش قرار داده شد و نتايجش خبر از آن میدهد که مردان بلوچ و لر زبان، بالاترين خشونت و مردان مازنی و گيلک زبان، کمترين خشونت را از ابتدای زندگی مشترک تا کنون نسبت به زنان خود روا داشتهاند.
پرخشونتترين دورهها
ميانگين مرتب شده دورههای زندگی، در بين پاسخگويان در سطح ملی بر حسب ميزان وقوع خشونت خانگی نشان میدهد که دورههای زير به ترتيب پرخشونت ترين دورهها برای زنان ايران محسوب میشوند :
۱- يک سال اول ازدواج ۲- دوران تنگناهای مالی ۳- پس از تولد فرزندان ۴- حداقل يکبار در ماه ۵- دوران ميانسالی ۶- دوران بارداری .
خلاصه يافتههای برآورد گستره خشونت خانگی در ۲۸ مرکز استان کشور ۱۲ مورد از کم شايعترين انواع خشونت را در باره زنان چنين نشان میدهد:
۱- مجبور کردن به انجام کارهای خلاف عرف و شرع و قانون (۱/۱ درصد)
۲- کتک کاری منجر به سقط جنين (۲/۱ درصد)
۳- زدن تا حد نقص عضو ( ۳/۱ درصد )
۴- زدن تا حدی که پرده گوش پاره شده است ( ۵/۱درصد)
5- زدن تا حدی که دست يا پا شکسته است ( ۲درصد)
۶- از دست دادن دندان ( ۶/۱ درصد)
۷- زدن تا حدی که فک يا بينی شکسته است ( ۵/۱ درصد)
۸- جلوگيری از نگهداری فرزندان توسط زن در زمان متارکه ( ۲ درصد)
۹- ازدواج مجدد شوهر بدون رضايت همسر اول ( ۲ درصد)
10- مجبور کردن به سقط جنين ( ۵/۲درصد)
۱۱- زدن تا حدی که دندانها لق شده است ( ۵/۲ بدرصد)
۱۲- عدم مراعات بهداشت زناشويی ( ۶/۲ درصد)
نکته آخر
اگر چه در پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی عليه زنان برای افزايش دقت در اندازهگيری مفاهيم، به طور گسترده از روش مقياس سازی با استفاده از روشهای آماری پيشرفته استفاده شده و تعداد پاسخگويان به هر يک از مفاهيم مورد نظر متشکل از يک سوم نمونه در هر مرکز استان است، اما شايد يکی از مهمترين ايراداتش اين باشد که فقط زنان مراکز استانها مورد بررسی قرار گرفتهاند و زنان ساير شهرها که چه بسا شرايط و وضعی کاملا متفاوت با زنان مرکزنشين دارند، مورد غفلت کامل قرار گرفتهاند.