بخشی از مقاله
چرايي حمايت جمهوري اسلامي ايران از سوريه
مقدمه
سوريه در 25 ماه گذشته با مجموعهاي از چالش هاي سياسي و امنيتي مواجه شده است كه متعاقبا بر فرآيند اقتصادي و اجتماعي اين كشور تاثيرگذار است. در كنار تحولات داخلي و نوع رفتارهاي منطقهاي و فرامنطقهاي در قبال سوريه يك نكته در محافل رسانهاي و سياسي جهان مطرح است و آن اينكه چرا جمهوري اسلامي ايران در طول اين ماهها به حمايت از سوريه پرداخته و تلاش دارد تا نقشي مهم در تحولات اين كشور داشته باشد.؟ در اين ميان برخي از محافل
رسانهاي و سياسي غربي و صهيونيستي تلاش گستردهاي دارند تا چنان وانمود سازند كه جمهوري اسلامي ايران براي منافع خود مردم سوريه را ناديده گرفته و به حمايت از نظام اين كشور مي پردازد. با توجه به فضاسازي هاي صورت گرفته در قبال روابط ايران و سوريه، اين سوال مطرح است كه چرا جمهوري اسلامي ايران تمام قد به حمايت از سوريه ميپردازد و چه
اهدافي را پيگيري ميكند؟ آيا منافع شخصي را در نظر دارد يا اهدافي متعاليتر را پيگيري ميكند كه منافع آن براي كل منطقه و حتي كل جهان اسلام است؟
دلائل حمايت ايران از سوريه
در باب دلايل نقش فعال ايران در تحولات سوريه عوامل عديدهاي را ميتوان نام برد كه از آن جمله عبارتند از :
1- مشروعيت داخلي نظام سوريه
همراهي مردم و ارتش سوريه با نظام سياسي اين كشور و شخص رئيس جمهور، بشار اسد، يکي از دلائل تقويت كننده مواضع جمهوري اسلامي ايران در
حمايت از نظام سياسي و حاکميت سوريه است. در ساختار سياسي سوريه دو ركن ملت و ارتش اساس اين کشور را تشكيل ميدهند كه در حقيقت پشتوانه واقعي نظام سياسي سوريه هستند. حذف هر كدام از آنها به منزله تزلزل در اركان نظام سوريه و متلاشي شدن اين کشور است.
مردمي بودن نظام سوريه: 25 ماه از آغاز تحولات سوريه ميگذرد هر چند كه ملت سوريه خواستههاي به حق خود در اجراي اصلاحات سياسي و اقتصادي را مطرح نمودهاند اما در مواضع خود بر اصل حمايت از رئيس جمهور بشار اسد تاكيد دارند و شعار سرنگوني نظام را سر نميدهند. غربيها اذعان دارند كه بشار اسد نه تنها در ميان ساكنان سوريه بلكه در ميان آوارگان سوري نيز جايگاه دارد و از وي حمايت ميكنند چنانكه اردوگاه هاي آوارگان سوري در اردن و تركيه در حمايت از وي دست به تظاهرات ميزنند. نكته قابل توجه آنكه مشروعيت مردمي نظام سوريه صرفا منهتي به داخل اين کشور نيست بلكه در ساير كشورها نيز اين امر را ميتوان مشاهده كرد. مردم كشورهاي اروپايي نظير انگليس، فرانسه، آلمان و حتي در آمريكا در حمايت از نظام سوريه تظاهرات كردهاند. در نقطه مقابل جريان معارضه از جايگاه مردمي برخوردار نيست. آن هاهمواره به دنبال كسب مشروعيت از طريق نشست هايي بوده اند كه با ادعاي جعلي «دوستان سوريه» توسط كشورهاي غربي برگزار شده است و صرفا متحدان آمريكا در آنها حضور داشتهاند. نكته مهم در عملكردهاي جريان معارضه درگيريهاي داخلي آنها بر سر تقسيم قدرت و حتي تقسيم اموالي است كه از مردم سوريه به عنوان غنيمت جنگي به سرقت بردهاند. جالب توجه آنكه جريان معارضه سوري در بيانيههاي خود از ملت سوريه درخواست كمك ندارند بلكه خواستار اعزام نيرو از خارج سوريه به اين كشور براي مقابله با نظام و حاميان آن كه همانا ارتش و مردم سوريه هستند، شدهاند كه خود سندي ديگر بر ماهيت غير مردمي آنها است.
در باب مشروعيت نظام سياسي سوريه همان بس که همه مردم به عنوان كانديدا و راي دهنده در همه پرسي اصلاح قانون اساسي و نيز انتخابات پارلماني و شوراها كه توسط دولت سوريه برگزار شده، مشاركت گسترده داشته بنحوي که حتي غرب نيز نتوانسته اين مشاركت را انكار كند.
وفاداري ارتش به نظام حاکم: ارتش سوريه نيز كاملا در كنار نظام قرار دارد. به جز معدود افرادي، آن هم از رده هاي پايين ارتش که همان روزهاي نخستين بحران سوريه از ارتش جدا شده و به گروههاي معارض پيوستند بدنه و شاكله ارتش در كنار نظام سوريه همچنان قرار دارد. دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا رسما اعلام كردهاند كه ارتش سوريه بسيار قوي تر از آن است كه بتوان تصور كرد. آن ها تصور نمي كردند ارتش به نظام سوريه وفادار باشد و در
برابر حملات همه جانبه ايستادگي كند.
2- عدم انطباق تحولات سوريه با مؤلفههاي بيداري اسلامي
هر چند كه مطالبات سياسي و اقتصادي مردم سوريه امري انكار ناپذير است و جمهوري اسلامي ايران نيز همواره بر لزوم توجه به مطالبات مردمي توجه دارد، اما ايران تاكيد دارد كه تحولات سوريه را نمي توان با تحولات كشورهايي مانند تونس، ليبي، بحرين و مصر مقايسه كرد، چرا كه مؤلفههاي بيداري اسلامي در آن مشاهده نميشود. ملتها در كشورهاي اسلامي مذکور سه اصل مردمي بودن، اسلامي بودن و مقابله با استكبار و صهيونيسم را محور قيامهاي خود داشتهاند در حالي كه در مورد سوريه چنين خواستههايي هرگز مشاهده نشده است. اولا اجراي شريعت اسلامي در سوريه از اركان اصلي بوده و هست و هم مردم و هم نظام سوريه به آن پايبند هستند. ثانيا مردم سوريه در صحنه درگيري هاي سوريه نقشي نداشته و اكنون گروههاي مسلح وارداتي تحت حمايت غرب در سوريه فعال هستند كه به كشتار مردم ميپردازند. ثالثا سوريه در جبهه مقاومت در برابر غرب و صهيونيستها ايستاده است و از افتخارات ملت سوريه نيز حضور كشورشان در اين عرصه است. به عبارت ديگر مردم سوريه آنچه را كه ساير ملتهاي عربي و اسلامي آرزوي آن را دارند از داشتههاي خود ميدانند كه نظام حاكم بر كشورشان براي آنها به ارمغان آورده است و آن مفابله با رژيه صهيونيستي است که در صف اول اين عرصه قرار دارند. مطالبه مردم سوريه برخي اصلاحات سياسي و اقتصادي بوده كه نظام سوريه نيز در جهت آن گام برداشته است. اقدام دولت و نظام سياسي سوريه در ارائه مطالبات مردم با استقبال مردمي و مخالفت دشمنان سوريه همراه بوده است. اين وضعيت نشانه اي بر غير مردمي بودن درگيريهاي سوريه است.
3- حضور سوريه در خط مقدم جبهه مقاومت اسلامي- عر
بي
از مهمترين مؤلفههاي سوريه حضور آن در جبهه مقاومت در مقابله با رژيم صهيونيستي است. آنچه جهان اسلام و حتي آزاديخواهان جهان بر آن تاكيد دارند لزوم مقابله با رژيم صهيونيستي به عنوان تهديدي اصلي بر عليه بشريت است. اصلي كه هيچ شبههاي در آن وجود ندارد و جهان اسلام بر آن وحدت نظر دارد. سوريه در چند دهه اخير همواره نشان داده است كه در صف اول مبارزه با رژيم صهيونيستي قرار دارد.حمايت دولت و نظام مردمي سوريه از جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه و 8 روزه غزه نمودي از اين رويارويي سوريه با اشغالگران سرزمين فلسطين است. در باب اهميت جايگاه سوريه در مقابله با صهيونيستها همان بس كه سيد ح
سن نصرالله، دبير كل حزبالله در سخنرانيهاي متعدد خود درباره جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه مي گويد: «پيروزي مقاومت در اين جنگهاي شكل نميگرفت اگر حضور سوريه نبود. غربي ها براي خارج ساختن سوريه از جبهه ضد صهيونيستي تحركات گستردهاي صورت دادهاند چنانكه حتي آمريكاييها به اسد پيشنهاد مي كنند با خروج از جبهه مقاومت حكومت خود را حفظ كن اما وي تاكيد ميكند كه تحت هيچ شرايطي دست از آرمان حمايت از فلسطين بر نخواهد داشت.»
از ريشههاي اصلي حمايت ايران از سوريه برگرفته از ايستادگي و رشادتهاي ملت و نظام اين كشور در حمايت از ملت فلسطين و آرمان جهان اسلام در راه مبارزه با صهيونيستها است. آمريكاييها و صهيونيستها بارها اذعان كردهاند كه سرنگوني نظام سوريه برابر با تضعيف مقاومت اسلامي و آسان شدن كار صهيونيستها براي اشغال کامل فلسطين و سلطه بر منطقه است. با توجه به اين شرايط آيا كشور و ملتي پيدا ميشود كه دغدغه حمايت از فلسطين را داشته باشد و از سوريه در قبال توطئههاي غرب حمايت نكند؟ آيا عدم حمايت از سوريه همانا همراهي با صهيونيستها و خيانت به فلسطين نمي باشد؟
4- بحران از پيش طراحي شده غربي ها
هر چند كه غرب ادعا دارد كه از سال 2011 با شتا
ب گرفتن حركتهاي مردمي در كشورهاي عربي به سوريه معطوف شده است اما بررسي اسناد نشانگر طرحي از پيش طراح شده عليه اين كشور است كه ارتباطي به مطالبات مردمي ندارد.
مطابق يكي از اسناد «ويكي ليكس»، در نامه ش
ماره 3732 ، مورخ 19 سپتامبر 2006 سفارت آمريكا، كه از مبدأ تل آويو براي وزارت خارجه آمريكا ارسال شده، آمده است؛ «آرديتي»، مديركل مبارزه با تروريسم شوراي امنيت اسرائيل در مذاكره با «پالمر»، معاون دفتر مبارزه با تروريسم وزارت خارجه آمريكا با اشاره به ارتباط ايران، حزب الله و سوريه، بر ضرورت جدا كردن سوريه از محور مقاومت تاكيد كرده و درباره مذاكره با سوريه به عنوان يك راه كار مي گويد «خيلي زود است بفهميم چگونه مي توان سوريه را از اين مدار جدا كرد.»
- در سند شماره 4069، مورخ 16 اكتبر2006، از مبدأ تل آويو به وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن- پيشنهاد «شاهاك»، رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي مطرح شده است كه «براي جدا كردن سوريه از مقاومت حتي مي توان روي بازپس دادن بلندي هاي جولان نيز حساب كرد.»
- در سند شماره 3040 مورخ 6 آگوست 2006 از مبدأ تل آويو بر نظريه وزارت دفاع رژيم اشغالگرقدس تاكيد شده است كه «براي حفظ موقعيت و امنيت اسرائيل بايد حاكميت بشاراسد را متوقف كرد و يا او را به يك معمر قذافي ديگر تبديل كرد.»
در سند شماره 7405 مورخ 24 نوامبر 2006 از مقصد تل آويو و به نقل از بررسي هاي وزارت دفاع- بخوانيد وزارت جنگ- رژيم صهيونيستي و مذاكره ژنرال اشكنازي با «تانسند»، دستيار ويژه رئيس جمهور آمريكا، پيشنهاد شده است با استفاده از اختلافات شيعه و سني و ساير اقوام و گروه ها مي توان رژيم بشار اسد را تضعيف و سوريه را از ايران و حلقه دشمنان اسرائيل جدا كرد».
در سند شماره 132 مورخ 24 ژانويه 2007 از مقصد آنكارا به گفت و گوي مقامات وزارت خارجه تركيه با ويليام برنز، معاون وزارت خارجه آمريكا اشاره شده و در آن ضمن تاكيد بر ضرورت مقابله با حكومت بشار اسد براي حفظ امنيت صهيونيستها از قول وزارت خارجه تركيه آمده است كه اين كشور تمامي تلاش خود را در همراهي با آمريكا براي
مقابله با دولت سوريه و جدا كردن آن از ايران به كار خواهد بست. وزارت خارجه تركيه ضمن تاكيد بر حفظ تعهدات خود با اسرائيل، از نفوذ ايران در مديترانه ابراز نگراني مي كند.
در سند شماره 4175 مورخ 11 ژوئن 2006 از مبدأ امان پايتخت اردن گزارشي از ملاقات «محمد ذهبي»، رئيس دستگاه اطلاعاتي اردن با «ولچ»، معاون وزير خارجه آمريكا ارائه شده و در آن بر استفاده از گروه اخوان المسلمين سوريه و برخي گروه هاي ديگر سوري براي مقابله با حاكميت بشار اسد تاكيد شده و آمده است بشار اسد بايد به اين باور برسد كه حمايت سوريه از گروه هاي مقاومت مي تواند دولت وي را با خطر تروريسم روبرو كند.
در سند شماره 44 مورخ 17 ژانويه 2007 از مبدأ منامه پايتخت بحرين نتيجه مذاكرات درياسالار فالون، رئيس ستاد فرماندهي مركزي آمريكا با شيخ سلمان، وليعهد بحرين با موضوع سوريه و ايران گزارش شده كه در آن آمده است؛ اگر با مذاكره و تشويق موفق به تغيير رفتار بشار اسد و جدايي سوريه از ايران و حزب الله و حماس نشويم، بايد به فشارهاي ديگر عليه رژيم سوريه روي آوريم. در مذاكره ديگري ميان وليعهد بحرين و ژنرال «زاخيم» و ژنرال «اسكينز» از مقامات نيروي دريايي آمريكا، اين طرح به اطلاع مقامات بحريني مي رسد كه قرار است پرونده ترور رفيق حريري در قالبي مشابه ماجراي «لاكربي» استفاده شود و از اين طريق، بشار اسد هم مانند معمر قذافي به همراهي با غرب وادار شود.
همانگونه كه اشاره شد، تنها بخش اندك و كم شماري از اسناد «ويكي ليكس» درباره رايزني ها و مذاكرات مقامات آمريكايي با مقامات و رؤساي كشورهاي عرب منطقه كه با دستور كار فشار بر دولت بشار اسد و جدا كردن آن از محور مقاومت صورت پذيرفته بود. اسناد مربوط به رايزني مقامات آمريكايي با دولتمردان، فرماندهان نظامي و سرويس هاي اطلاعاتي كشورهاي اروپايي نيز با همين دستور كار وجود دارد. با توجه به اين اسناد ميتوان گفت بحران كنوني سوريه كمترين رابطه اي با خواست مردم اين كشور و يا در ادامه تحولات اخير كشورهاي منطقه ندارد، بلكه به همان اندازه كه تحولات و انقلاب هاي اسلامي منطقه بيرون از خواست و اراده آمريكا و متحدانش صورت پذيرفته، بحران سوريه يك پروژه آمريكايي- صهيونيستي است كه با هدف جدا كردن سوريه از محور مقاومت، طراحي و عملياتي شده است.
5- تجربه تلخ کشتار مسلمان توسط غربي ها
بر خلاف آنچه غرب ادعا مي كند ايران صرفا به دنبال حمايت از نظام سياسي سوريه نمي باشد بلكه اين كشور را در ظرفي كامل مي بيند كه ملت و نظام سوريه را در بر ميگيرد. جمهوري اسلامي ايران همواره تاكيد دارد كه شرايط سوريه و تحركات غرب عليه اين كشور يادآور تحولات بوسني، افغانستان ، عراق و ليبي است كه دخالت غرب در آنها جز كشتار مردم بيگناه نتيجه اي نداشته است. ايران تاكيد دارد كه دخالت غرب در سوريه تكرار سرنوشت اين كشورها است كه همانا تكرار نسل كشي مسلمانان است؛ لذا بايد با هر گونه اقدام غرب در اين كشور براي حفظ جان و مال ملت سوريه مقابله كرد كه از راهكارهاي آن تلاش براي حفظ نظام سوريه و البته حركت آن به سوي اجراي اصلاحات مورد نظر ملت سوريه است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، امام خامنهاي همواره تاكيد فرمودهاند: «ايران ضمن حمايت از مطالبات به حق ملت سوريه اجازه نخواهد داد كه غرب توطئههاي خود را بر عليه ملت و نظام سوريه كه از اركان مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي و ايادي آنها است اجرايي شود.«
ابتكار ايران در ارائه طرحهايي مانند طرح 6 مادهاي براي حل مسئله سوريه كه در آن تاكيدات بسياري بر لزوم اجراي اصلاحات اساسي همزمان با مذاكرات ملي صورت گرفته و نيز برگزاري نشست گروههاي سوري در تهران كه تركيبي از گروههاي مخالف و موافق نظام سوريه بوده خود سندي ديگر بر توجه ايران به مردم سوريه و تلاش آن براي جلوگيري از تكرار سرنوشت مردم بوسني، افغانستان، عراق و ليبي براي مردم اين كشور است. كشورهايي كه با دخالت غرب به خاك و خون كشيده شدند. لازم به ذكر است جهانيان بر نقش سازنده و مثبت ايران در حل مسئله سوريه تاكيد دارند چنانكه كوفي عنان نماينده سابق سازمان ملل در امور سوريه، ايران را كليد طلايي حل بحران سوريه و غرب را ريشه بحران اين كشور معرفي كرد.
6- رفتار متناقض غربي ها در بحران سوريه
از ديگر نكات مطرح از سوي ايران در حمايت از سوريه رفتارهاي غرب و متحدان آنها در قبال ملت سوريه است. كشورهاي غربي در حالي ادعاي مقابله با نظام سوريه را سر مي دهند كه در رفتار آنها نكاتي چند قابل تامل است كه سوالاتي را در ذهن ايجاد ميكند.
چرا اين مدعيان از پرداختن به درد و رنج آوارگان سوري خودداري ميكنند؟ چنانكه سازمان ملل رسما اذعان كرده است كه آوارگان در اردوگاههاي تركيه و اردن در بدترين شرايط قرار دارند و از سوي نيروهاي امنيتي اين كشورها مورد تجاوز و سوء استفاده قرار ميگيرند.
چرا غرب از گروههاي مجهول الهويه كه ماهيت سوري نداشته و از ساير كشورها به اين كشور آورده شدهاند حمايت مي كنند؟ گروههايي که جز كشتار و قتل و غارت اموال مردم سوريه كه نمود آن را در كشتار روستاهاي «ديروالزور» و «حمام» مي توان مشاهده كرد کارکرد ديگري ندارند.
چرا مدعيان مبارزه با تروريسم از گروههايي مانند«النصره» كه رسما با «القاعده» پيمان بسته و بر اجراي خواستههاي آنها تاكيد دارند حمايت همه جانبه سياسي، تسليحاتي و اطلاعاتي مي کنند؟!
چرا غرب در برابر حملات صهيونيست ها به خاك سوريه سكوت كرده و اقدامي صورت نميدهد؟
چرا غرب در برابر تحولات بحرين، عربستان و اردن سكوت كرده و صداي مردم را نميشنود اما در قبال سوريه ادعاي لزوم حمايت از مردم را سر ميدهد؟
چرا غرب ادعاي حمايت از مردم سوريه را سر ميدهد در حالي كه اين كشور را تحريم اقتصادي ميكند كه به اذعان سازمان ملل جان ميليون ها سوري را در معرض خطر قرار داده است؟
اين سوالات و دهها سوال ديگر ابهامات در رفتارها و ادعاهاي غرب را روشن و نقاب از چهره فريبكار آنها بر ميدارد.
حال اين سوال مطرح است كه چرا جمهوري اسلامي ايران حمايت از نظام سوريه را برابر با حمايت از ملت سوريه ميداند؟ پاسخ به اين سوال را در ساختار قومي سوريه و پيامدهاي آن و نيز ابعاد گسترده تحركات غرب در اين كشور ميتوان مشاهده كرد. حذف نظام سوريه برابر با جنگ داخلي خانمان سوز خواهد بود بويژه اينكه از يك سو القاعده در سوريه نفوذ كرده و از سوي ديگر هر كدام از كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي به طيفي خاص از جامعه سوريه توجه دارند و نگاه جامعي به اين كشور ندارند و به دنبال قدرت يابي طيفي خاص هستند كه بر آتش جنگ داخلي در سوريه ميافزايد.
در اين ميان نظام كنوني سوريه و شخص بشار اسد تنها مؤلفهاي هستند كه توان حفظ يك پارچگي كشور را داشته و از جايگاه مردمي براي حفظ وحدت سراسري در سوريه برخوردار مي باشند لذا حفظ نظام سوريه برابر با حفظ تماميت ارضي و جلوگيري از جنگ داخلي در سوريه است.
آنچه در سوريه مي گذرد جنگ داخلي نيست، بلكه جنگ سوريه با تروريسم و غرب است؟ بسياري از تحليل گران واقع بين جهاني اذعان دارند كه سوريه در جنگي جهاني قرار دارد نه جنگي داخلي و قومي. ايران تاكيد دارد كه مردم سوريه حق دارند خود سرنوشت خود را رقم بزنند و مکانيزم تحقق اين امر امروز از طريق انتخابات است. غرب اين حق را از مردم سوريه سلب كرده و صرفا خواستار سرنگوني نظام سوريه و تشكيل دولتي بر اساس خواست خود است كه عملا به منزله ناديده گرفتن حق مردم در تعيين سرنوشت است.
7-توطئه غربي ها عليه جهان اسلام
نكته بسيار مهم در سياست غرب از مشاركت كشورها عليه سوريه را ميتوان، ادامه سياست تفرقه افكني در جهان اسلام دانست.
غرب هر زمان كه وحدت مسلمان در حال شكل گرفتن بوده با ايجاد اختلاف هاي دروني از اين امر جلوگيري كرده است. روند تلاش غرب براي تجزيه جهان اسلام سابقهاي طولاني دارد. جنگ جهاني اول و تجزيه امپراتوري عثماني، تجزيه پاکستان به پاکستان و بنگلادش، تجزيه فلسطين و تأسيس دولت جعلي رژيم صهيونيستي، تجزيه فلسطين به كرانه باختري و غزه و... مقدمه اي براي تجزيه جهان عرب، پايان راه توافق سايکس پيکو و آغاز طرح خاورميانه جديد- كه اساس آن را طراحي نسخههاي جديد براي تجزيه كشورهاي اسلامي بر اساس قوميت ها تشكل ميدهد- مي باشد.
در ماه هاي آغازين جنگ عراق برضد ايران، «برژينيسکي»، مشاور وقت امنيت ملي آمريکا از ضرورت اصلاح قرارداد «سايکس پيکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنين به دستور وزارت دفاع آمريکا، «برنارد لوئيس» مأمور شد تا طرح مشهور خود را درباره ي از بين بردن وحدت قانوني مجموعه کشورهاي اسلامي و عربي وضع کند و در اين ميان موظف گرديد، براي هر يک از اين کشورهاي اسلامي و عربي طرح مجزا و مشخصي را تنظيم کند که کشورهايي چون عراق، سوريه، لبنان، مصر، سودان، ايران، ترکيه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودي و کشورهاي حوزه ي خليج فارس و شمال آفريقا را در بر مي گرفت.
«اين طرح 13 کشور در منطقه را مورد بررسي قرار داده و متناسب با ساختارهاي قومي و مذهبي و همچنين منافع ايالات متحده به تقسيم بندي آن ها در قالب هاي جديد پرداخته است. اكنون نيز اين سناريو مطرح است كه غرب با به بازي گرفتن كشورهاي اسلامي و عربي از سراسر جهان به دنبال تفرقه افكني ميان مسلمانان است. غربيها به دنبال تفرقه افكني ميان دولت ها ميباشند چنانكه اكنون شرايط منطقه در وضعيتي نامطلوب قرار دارد.
بعد ديگر طرح مذکور عليه مسلمانان در سراسر جهان است كه براساس آن تلاش ميگردد تا مسلمانان را به حاميان و مخالفان سوريه دسته بندي كنند تا در لواي آن مسلمانان روياروي يكديگر قرار گيرند.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه تحركات غرب عليه سوريه صرفا در چارچوب ضديت با سوريه نميباشد بلكه غرب توطئهاي بزرگتر به نام برهم زدن اتحاد جهان اسلام را در دستور كار دارد.
روند تحولات منطقه نشان ميدهد كه غرب تلاش دارد تا كشورهاي اسلامي را رو در روي هم قرار دهد در حالي كه برخي از كشورهاي عربي نيز براي حفظ قدرت خود در كنار غرب قرار گرفته و به اين چالشها دامن ميزنند. غرب تلاش دارد تا كشورهاي منطقه را در جنگي فرسايشي گرفتار سازد تا تضعيف تمام منطقه را رقم زند تا در نهايت طرح خود براي سلطه بر آنها و حتي تجزيه آنان را اجرايي سازد.
هرچند كه برخي از دولتمردان کشورهاي عربي ادعا مي کنند كه در سرنگوني نظام سوريه همكاري ميكنند اما در واقع، آن ها در فتنه عليه كل جهان اسلام شريك غرب شدهاند كه استمرار آن مسلما پيامدهاي سنگيني براي جهان اسلام و حتي خود اين كشورهاي عربي به همراه خواهد داشت. غرب صرفا به منافع خود ميانديشيد و در اين راه تمام جهان اسلام را قرباني ميسازد. غربي ها تجزيه تمام كشورهاي منطقه حتي كشورهايي مانند عربستان و تركيه را در دستور كار دارند. آنها تلاش مي کنند تا جهان اسلام را گرفتار فتنهاي سازند كه با گرفتار شدن ملتها و دولتهاي اسلامي به مسائل حاشيهاي از اصلي ترين تحولات جهان اسلام كه همانا وحدت در برابر دشمن صهيونيست مي باشد غافل گردند تا غرب و صهيونيستها همچنان از اين جدايي براي سلطه بر جهان اسلام و غارت منابع آنها استفاده نمايند.
نتيجه گيري
در جمع بندي كلي از آنچه ذكر شد بايد گفت كه جمهوري اسلامي ايران هرگز نگاهي يك جانبه به سوريه نداشته بلكه ملت و نظام اين كشور را در يك ظرف واحد ميداند كه با توطئهاي مشترك به نام تلاش غرب براي نابودي كشورشان مواجه هستند. ايران با رايزنيهاي متعدد با نظام و گروههاي مختلف سوري و ارسال كمكهاي
بشر دوستانه براي ملت سوريه در كنار تلاشهاي گسترده منطقهاي و جهاني به دنبال برقراري ثبات و امنيت در سوريه و مقابله با توطئهاي است كه دشمنان جهان اسلام به طور اخص براي سوريه و به طور كلان عليه منطقه و كل جهان اسلام طراحي كردهاند. جمهوري اسلامي ايران در اين راه دستان يار گر فرد فرد امت اسلامي را به ياري ميفشارد و از هر طرح و گامي كه در جهت تحقق اين مهم باشد استقبال و از آن حمايتهاي همه جانبه خواهد داشت چرا كه نگاه جمهوري اسلامي ايران بر اصل حفظ يكپارچگي تمام ممالك اسلامي و وحدت مسلمانان جهان در مبارزه با دشمنان قسم خورده جهان اسلام است.