بخشی از مقاله

چکیده:

بحران سوریه از زمان شروع تاکنون تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی در منطقه داشته است بهنحویکه برخی از دولت های منطقهای - ترکیه، اسرائیل، عربستان قطر - و فرا منطقهای - آمریکا - در جهت دستیابی به اهداف موردنظر در آن کشور با کمک به گروه های مخالف دولت، ایفای نقش نموده اند.

از مهمترین هدف کشورهای مزبور، سقوط بشار اسد و مقابله باقدرت نفوذ ایران در منطقه و کشور سوریه است اما جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای شروع بحران با اتخاذ سیاست و استراتژی مناسب ضمن حمایت از بشار اسد خواستار اتخاذ راه حل سیاسی توسط گروهها و مردم آن کشور شد و توانسته است ضمن ایفای نقش فعال و پیشنهاد راهکارهای مناسب در جهت حل بحران آن کشور از ایجاد خلل و ضربه به منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در آن کشور جلوگیری نماید.

این مقاله با اتخاذ رویکرد تحلیلی – توصیفی درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در قبال بحران سوریه را از منظر نوواقعگرایی تبیین نمود؟ یافتههای اولیه پژوهش حاکی از آن است که میتوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در قبال بحران سوریه بر اساس نوواقعگرایی تبیین نمود و متغیرهای موازنه قدرت و امنیت از مهمترین عواملی هستند که بستر تحلیل را شکل دادهاند.

مقدمه
با اندک توجهی به سابقه تاریخی، حضور و نفوذ استعمار و امپریالیستی، ساختار سیاسی و اجتماعی و شکاف های قومی و مذهبی عمیق، همجواری با رژیم صهیونیستی و... میتوان به این نتیجه رسید که سوریه یکی از کشورهای پرتب و تاب در خاورمیانه بوده و همواره در سطح منطقهای و فرا منطقهای موردتوجه بازیگران دولتی قرارگرفته است. بسیاری از کارشناسان نیز بر این باورند که به لحاظ سنتی، سوریه همواره یکی از تأثیرگذاران اصلی در تحولات خاورمیانه است.

از زمان اعلام استقلال سوریه در سال 1946 تا پیروزی انقلاب اسلامی دو کشور ایران و سوریه هیچگونه رابطهای باهم نداشتند و بیشتر خصمانه بوده است. در این دوره سوریه بیشتر متمایل به شوروی و ایران متمایل به غرب و رژیم صهیونیستی بود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی معادله بین دو کشورکاملاً تغییر یافت و آنها بهعنوان یک متحد منطقهای در کنار هم قرار گرفتند. ریشههای اتحاد ایران و سوریه، دو عامل -1 وجود تهدید مشترک خارجی و -2 فرصت موجود برای کسب امتیاز از یکدیگر حائز اهمیت بوده است. دشمن مشترک یعنی رژیم صهیونیستی از مهمترین ریشههای اتحاد این دو کشور است، همچنین استفاده از فرصت برای هر یک از طرفین در زمینههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی اهمیت زیادی داشته است.

روابط دو کشور و نفوذ گسترده ایران در منطقه و سوریه و همچنین تقویت نیروهای حزباالله در مرز رژیم صهیونیستی و وجود تهدیدات بیشمار برای آن رژیم، ایالاتمتحده را بر آن داشت که با همکاری کشورهای عرب مخالف سوریه و ترکیه، دامنه اعتراضات بیداری اسلامی در کشورهای تونس، لیبی و مصر را به کشور سوریه بکشاند. در این مدت و در ابتدای بحران کشورهای مخالف اسد بزرگترین حمایتها را از مخالفین اسد به عمل آوردند و بر آن بودند تا علاوه بر سقوط اسد از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه بکاهند و زمینه امنیت رژیم صهیونیستی را فراهم سازند. هدف از ایجاد بحران در آن کشور بهمنظور مقابله باسیاست ضد صهیونیستی و تأمین امنیت آینده آن رژیم است.

در رابطه بااهمیت این پژوهش میتوان گفت: ازآنجاکه بحران اخیر سوریه با امنیت منطقهای و داخلی ایران ارتباط دارد، لازم است تحلیل گران نظامی و سیاسی ایران، بحران سوریه را بهدقت بررسی کنند، زیرا ادامه بحران و اقدامات مداخلهجویانه امریکا در سوریه میتواند ادامه زنجیره اقدامات آمریکا در خاورمیانه باشد. زنجیرهای که با حوادث یازده سپتامبر 2001 شروع شد و آمریکا قصد دارد آن را به سوریه و ایران منتهی نماید؛ بهعبارتیدیگر، ایجاد بحران در سوریه تداوم سیاستهای افراطی امریکا برای گسترش سلطه و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی میباشد.

از سوی دیگر، سوریه نیز به دلیل وجود منافع مشترک، به یکی از متحدان راهبردی ایران در منطقه تبدیلشده است که با توجه به همسایگی آن با فلسطین اشغالی، اشغال بلندیهای جولان توسط رژیم صهیونیستی و روابط نزدیکی که با حزباالله دارد، هرگونه تغییر جایگاه سوریه در معادلات سیاسی امنیتی آینده خاورمیانه، میتواند در موازنه قوا به ضرر ایران در خاورمیانه باشد؛ به همین دلیل ضروری به نظر میرسد، بحران سوریه بهصورت جدی دنبال گردد تا بتوان بهمنظور تضمین امنیت منطقهای جمهوری اسلامی ایران راهکارهای مناسبی ارائه گردد.

در رابطه باسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سوریه، مقالات متعددی به زبانهای لاتین و فارسی به رشته تحریر درآمده است. از میان آثار منتشره به زبان فارسی میتوان به مقاله: بررسی و نقش جایگاه جمهوری اسلامی ایران در بحران سوریه - نجات و جعفری ولدانی، - 1392 و مقاله اهمیت راهبردی سوریه برای ایران - فرزندی، - 1391 اشاره نمود. مقاله اول بیشتر به نقش و رویکرد ایران نسبت به بحران سوریه و مقاله دوم به اهمیت سوریه برای ایران می پردازد.

از میان مقالات لاتین نیز میتوان به مقاله، همکاری ایران و سوریه در یک محیط متغیر منطقهای - Goodarzi 2013 - و اتحاد استراتژیک ایران، سوریه و حزباالله - Ospina 2014 - اشاره نمود که در هر دو مقاله بیشتر روابط ایران و سوریه بررسیشده است؛ اما در بین منابع و مقالات در دسترس هیچکدام از مقالات سیاست خارجی ایران را در قبال بحران سوریه از منظر نوواقعگرایی بررسی ننمودهاند. در همین راستا، در این مقاله سعی خواهد شد دیدگاه های متفاوتتری نسبت به پژوهش های انجامگرفته ارائه شود.

مقاله حاضر بهطور مشخص درصدد پاسخگویی به این سؤال است که: سیاست خارجی ایران در قبال بحران سوریه 2011 - تاکنون - به چه صورتی بوده است؟ در پاسخ به پرسش اصلی، مقاله درصدد است تا با استفاده از نظریه نوواقعگرایی و با اشاره به مؤلفههای موازنه قدرت، امنیت و تهدید به این پرسش پاسخ دهد. فرضیه اصلی مقاله آن است که: سیاست خارجی ایران در ادامه روابط قبلی دو کشور نهتنها دچار گسست نشده است بلکه جمهوری اسلامی ایران بر اساس مؤلفههای نوواقعگرایی درصدد تأمین امنیت ملی هست و بر موازنه تهدید به جای استفاده از موازنه قدرت تأکید دارد.

جمهوری اسلامی ایران بهمنظور مقابله بانفوذ آمریکا و رژیم صهیونیستی و تأمین موقعیت حزباالله از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد و آنچه ایران و سوریه را به یکدیگر نزدیک نموده است، تهدیدات امنیتی مشترکی است که در طول چند دهه گذشته و فواصل زمانی مختلف فراروی این دو کشور بوده است.

روش تحقیق بکار گرفته در این مقاله توصیفی-تحلیلی میباشد. شیوه جمع آوری دادهها و اطلاعات این مقاله بهطورکلی بر مبنای روش کتابخانهای است. درروش کتابخانهای بیشتر بررسی اسناد و مدارک، مراجعه به کتب خارجی و داخلی، نشریات و مطبوعات، مقالات و مجلات و سایتهای اینترنتی مورد تأکید قرارگرفته است. منابعی که در این مقاله از آنها استفادهشده است به دودسته فارسی و انگلیسی تقسیم میشوند. پس از گردآوری و طبقهبندی اطلاعات، تجزیه اطلاعات آنها بهطور عمده از طریق توصیف و مبتنی بر تفکر، منطق و استدلال صورت پذیرفته است.

ازنظر سازماندهی پژوهش آن را در چهار بخش بررسی خواهیم نمود، ابتدا اشاره ای به نظریه نوواقعگرایی خواهیم کرد. در گام بعدی، اشارهای کوتاه به موقعیت و بحران سوریه خواهیم داشت. در بخش سوم ضمن به بررسی روابط ایران و سوریه خواهیم پرداخت. در بخش چهارم سیاست خارجی ایران در قبال بحران سوریه با توجه به تئوری نوواقعگرایی بررسی میگردد. درنهایت نتیجهگیری حاصل از مطالعه ارائه خواهد شد.

چارچوب نظری

نظریه نوواقعگرایی یا واقعگرایی ساختاری توسط والتز در اوایل دهه 1970 باهدف تلاش برای علمی کردن واقعگرایی ارائه شد. واکر معتقد است که نوواقعگرایی از توسیدید آغاز و توسط والتز به شکوفایی رسید.

این مکتب دارای اشتراکات و تفاوتهایی با واقعگرایی کلاسیک است از آن جمله که در مفروضاتی چون دولتمحوری، کشورمحوری، بقا، موازنه قوا، خودیاری و آنارشی بودن نظام بینالملل با دیگر شاخههای واقعگرایی اشتراک دارد اما به سرشت قدرتطلب بشر کاری نداشته و قدرت را در سطح ساختار مطرح میکند. - دان و اشمیت، - 57 :1384 والتز در کتاب نظریه سیاست بینالملل با ارائه تصویری کلنگر از نظام بینالملل، استقلال سیاست بینالملل را محرز و بدین ترتیب نظریهپردازی را در مورد آن امکانپذیر میداند

ساختار آنارشی نظام بینالملل

آنارشی در نظام بینالملل، به معنای این است که هریک از واحدهای تشکیلدهنده نظام، مسئول امنیت خود هستند و هر دولت آزاد است تا هر طور که مناسبتر میبیند، به تعقیب اهداف داخلی و خارجی خود همت گمارد

ازنظر والتز مهمترین اصل در ساختار نظام بینالملل که نظم دهنده بهنظام محسوب می شود، آنارشی است. بر این اساس میتوان گفت آنارشی در حالت فقدان قدرت مرکزی به وجود می آید.

لذا، مهمترین عامل تعیینکننده سیاست بینالملل و انگیزه و منبع ارجحیتها و رفتار سیاست خارجی کشورها نظام بینالملل و ویژگیهای آن بهویژه ساختار آنارشیک آن است.

از نگاه والتز، دولت ها در سایه سرشت بدانسان در پی سیاست قدرت و امنیت عقلانی نیستند، بلکه ساختار سیستم بینالمللی آنها را به اینسو می کشاند. پس میتوان گفت والتز از واقعگرایانی چون مورگنتا - Morgenthau, 1973 - که انگیزه و علت قدرتطلبی کشورها را ذات ناقص و معیوب انسان میدانند، فاصله گرفته است. والتز معتقد است که این قدرت و منافع دولتها نیست که رفتار آنها را تعیین میکند بلکه این آنارشی و توزیع توانمندیها در سطح ساختار نظام است که رفتار آنها و سیاست خارجی آنها را تعیین میکند. بنابراین، بهجای جستجوی علل و عوامل طبیعی و انسانی قدرتطلبی باید در پی یافتن علل اجتماعی بود که بهصورت سازماندهی و روابط اجتماعی تجلی و تعین مییابد. والتز این سازمان اجتماعی را آنارشی بینالمللی مینامد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید