بخشی از مقاله
کارآفرین و کارآفرینی در یک نگاه
زندگی کارآفرین برای بسیاری یک رویای دور و دراز است . کارآفرین خود رئیس و مرئوس خود است. نیازی نیست به کسی جواب پس دهد یا هر روز سرکار حاضر شود، زیرا از خانهاش هم میتواند کنترل امور را در دست گیرد. او خودش قابلیت سودآفرینی و درآمدزایی کارش را تعیین میکند و تمام تصمیمگیریها را برعهده دارد. اما در کنار تمام این مزایا، سختی ها و مشکلاتی هم فرا راه کار آفرین قرار دارد که البته به نظر من بیشتر چالش هستند. نیاز به سخت کوشی بسیار، داشتن اراده مصمم، مورد انتقاد قرار گرفتن ایدههای کارآفرین از سوی دیگران و عدم اطمینان از بازدهی مطلوب همه عواملی هستند که کارآفرین را به چالش میطلبند. ازسوی دیگر به مخاطره انداختن سرمایهگذاری خود و دیگران و نیاز به صرف انرژی و وقت بسیار عوامل دیگری هستندکه نباید از آنها غفلت کرد.
کارآفرین خصوصیات روحی جالبی دارد. او به خودش اطمینان دارد و در قابلیتها و شایستگی هایش شک ندارد . گامهایش مصمم و خلاقیتش بسیار بالاست .
کارآفرین ایدههای بیشماری در ذهن دارد و رمز موفقیت او در غینیت بخشیدن به این ایدهها و بارور ساختن آنهاست. او از خطر کردن نمیهراسد و آن را چالش میداند نه مانع یا معضل .
کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی جامعه است. در عصر دیجیتال و زمانی که فناوری جایگزین نیروی انسانی شده است، کارآفرین پا به عرصه اقتصاد میگذرد و برای اولین بار مردم را با مفهوم کارآفرین و کارآفرینی آشنا میکند. به طور قطع، کارآفرین در این راه سختیهای بسیاری را پشت سرمیگذارد ومتحمل رنجهای بسیار میشود. اما میکوشد تا با حل بخشی از معضل بیکاری به پویایی اقتصاد کمک کند . چاره چیست؟ محصول عصر فناوری این است که نیروی انسانی موقعیتهای کاری کمتری دارد. در این شرایط شرکتها و سازمانها کسی را به خدمت نمیگیرند. پس کارآفرین خودش وارد کار میشود و دست به کار آفرینی میزند .
زندگی کارآفرینان موفق به طور کامل بازگوکننده فراز و نشیبها، دستاوردها و نقاط روشن زندگی این افراد است. بیل گیتس، مرد افسانهای امروز و جامباجویس از کارآفرینان موفقی هستند که به آمال و آرزوهای خویش جامه عمل پوشاندهاند. کارآفرینان موفق معتقدند تلاشهای کارآفرین در زمینههای بسیاری با شکست مواجه میشود تا عاقبت در یک زمینه به ثمر مینشیند. بیل گیتس، جامباجویس و موسسان تولیدی پوشاک FUBU کارآفرینان موفق و خوشاقبالی هستند که با اولین تلاش خود به موفقیت دست یافتهاند. موفقیت در این راه مستلزم داشتن مهارت، دانش، اشتیاق، آرزو و پشتکار است، زیرا در این تنازع فقط قویترها باقی میمانند .
کارآفرین، خالق تحول و دگرگونی است، او بر آنچه ما «قاعده» یا «اصل ثابت» مینامیم تاثیر میگذارد و طرح دوبارهای به آن میزند .
کارآفرین راه بسیاری پیموده است تا به خواستههایش دست یابد. کارآفرینان حقیقی «کارآفرینان زنجیرهای» هستند. این افراد عشق راستینی به کار خود دارند و کسب و کارهای متعددی ایجاد میکنند. کارآفرینان به آنچه برای بسیاری رویای دور و درازی بیش نیست تحقق میبخشند. آنها با به حرکت در آوردن چرخهای اقتصاد آن را پویاتر میکنند و جهان را با ایدهها و کارهای خود دستخوش تغییر میسازند. سرمایهگذاران، هنرمندان، متفکران و صاحبان مشاغل همگی مصادیقی از کارآفرینان هستند. کارآفرینان همواره مورد تحسین دیگران قرار دارند. قدرت متفاوت اندیشیدن، بهرهمندی از خلاقیت بالا، داشتن اشتیاق و آرزو ویژگیهایی هستند که کارآفرینان را از دیگران متمایز میسازند .
کار آفرین کیست ؟
كارآفرینی فرآیند یا مفهومی است كه در طی آن فرد كارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید، با بسیج منابع به ایجاد كسب و شركتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت میورزد . این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمت به جامعه میشود. بنابراین «كارآفرینان» عوامل تغییر هستند كه گاهی موجب پیشرفتهای حیرتانگیز نیز شدهاند .
انگیزههای مختلفی در كارآفرین شدن مؤثر میباشند كه از جمله آنها: نیاز به موفقیت، نیاز به كسب درآمد و ثروت، نیاز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نیازمندی به احساس مفید بودن و استقلال طلبی را میتوان نام برد .
افراد از ویژگیهای شخصیتی خاص و گوناگونی برخوردار میباشند طبیعی است كه برخی از ویژگیهای كارآفرینان متمایز و برجسته از سایر افراد است به طور مثال داشتن خلاقیت و نوآوری، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آینده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شیوه های پرورش این ویژگیها متفاوت است.مطالعه و بررسی در زمینه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع كارآفرینی در كشورهای مختلف بیانگر آن است كه دانشگاهها در زمینه های آموزشی و پژوهشی پیشقدم بوده اند ولی فارغ التحصیلان بدون توجه و قصد بكارگیری آموخته ها و قدرت ابتكار خود در راستای شروع كار و ارائه محصول و خدمت در بازار كار، چندان موفق نبوده اند .
برای ترویج روحیه كارآفرینی از طریق ایجاد و حمایت از خلاقیتها توسط اساتید محترم، چند راهكار می تواند مفید واقع گردد :
* طرح سوالات و گاهی ایجاد محیط معما گونه در تدریس .
* آموزش نحوه تفكر علمی و چگونگی آزمون فرضیه ها .
* تشویق دانشجویان به مشاركت و ذهن انگیزی در تدریس .
* محترم شمردن سوالات اصیل .
* اجازه دادن برای برقراری ارتباط جهت گفتگو در مورد تجاربی كه كسب كرده اند .
* تشویق به احساس عزت نفس و اعتماد به نفس، و
* تشویق دانشجویان مقاطع تحصیلات تكمیلی به اخذ پایان نامه های مرتبط با مفاهیم كارآفرینی .
با توجه به اینكه یكی از پیامدهای مثبت كارآفرینی اشتغال مولد است طرح كاراد با هدف «ترویج و بهرهمندی از پیامدهای مثبت» خود در بین دانشگاهیان و فارغ التحصیلان ارائه شده و بمورد اجرا گذاشته شده است .
2 - كارآفرینی چیست؟
در مورد تعریف كارآفرینی دیدگاه های مختلفی وجود دارد و درك كامل مفهوم و موضوع " كارآفرینی " نیازمند اطلاع از دیدگاه های بین رشته ای می باشد . كارآفرینی برحسب ماهیت خود و توجه محققان رشته های مختلف از نظر روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، صنعت و حتی تاریخی تعریف شده است .
واژه كارآفرینی از كلمه فرانسوی "Entrepreneurs" به معنای "متعهد شدن" نشات گرفته است كارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مكاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تا كنون به نحوی كارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خویش تشریح نموده اند .
كارآفرینی از مباحثی است كه در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این طرف عملاً در دنیای تجارت و كسب و كار مطرح شده است]3[. از جمله تعاریف كارآفرینی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
ژوزف شومپیتر( 1934) فرآیند كارآفرینی را " تخریب خلاق" می نامد به عبارت دیگر ویژگی تعیین كننده در كارآفرینی همانا انجام كارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در امور جاری استروش نوین همان تخریب خلاق می باشد.از نظر وی نوآوری در هر یك از زمینه های ذیل كار آفرینی محسوب می شود
1 – ارائه كالای جدید .
2 – ارائه روش جدید در فرآیند تولید .
3 – گشایش بازاری جدید .
4 – یافتن منابع جدید .
5 – ایجاد هر گونه تشكیلات جدید در صنعت .
كارآفرینی كیفیتی است كه افراد را قادر می سازد یك فعالیت جدید را شروع كنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند .
كارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگیری این پدیده می تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. كارافرینی فرآیندی است كه طی ان فرد كارآفرین با ارائه ایده و فكر جدید ایجاد كسب و كار با قبول مخاطره و تحمل ریسك، محصول و خدمت جدید را ارائه میكند .
اگرچه تعاریف گوناگونی از كارآفرینی ارائه شده است، لیكن بیشتر نویسندگان و صاحب نظران در مجموع كارآفرینی را " فرآیند شناسایی فرصتهای اقتصادی، ایجاد كسب و كار و شركتهای جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصتهای شناسایی شده می دانند كه در نتیجه آن كالا ها و خدمات جدیدی عرضه می شود"]1 [.
3 – 1 - تعاریف كارآفرین
ریچارد كانتیلون (1730 ) اولین كسی بود كه این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و آن را اینچنین تعریف نمود : كارآفرین فردی است كه ابزار تولید را به منظور تركیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می كند. كارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد
جان باپتیست (1803) كار آفرین را فردی میداند كه مسوولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده دارد
فرانك نایت (1921) كار آفرینان را كسانی میشناسد كه در شرایط عدم قطعیت4 به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای كامل آن تصمیمات را نیز شخصاً می پذ یرند
طبق نظر كاسون5 (1982) كار آفرین فردی است كه تخصص وی "تصمیم گیری عقلایی و منطقی در مورد ایجاد هماهنگی در منابع كمیاب " میباشد. وی "داشتن توان داوری و قضاوت6" را عنصری مشترك در تمامی كار آفرینان تشخیص داده است. از دیدگاه كارلند7 (1984) كار آفرین فردی است كه شركتی را به منظور سود و رشد تاسیس مینماید و آنرا مدیریت كرده و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده میكند
همچنین به تعاریف زیر نیز می توان اشاره كرد: كارافرین كسی است كه توانایی آن را دارد تا فرصتهای كسب و كار را ببیند و آنها را ارزیابی كند، منابع لازم را جمع آوری و از آظها بهره برداری نماید، و سپس عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی نماید
كارآفرینان كسانی هستند كه با ایجاد محصولات وخدمات نوین مورد نسیاز مردم، درآمد خوبی كسب می كنند. معمولاً گمان می رود كه كارآفرینان در راه اندازی شركتها تبهر دارند در هر حال، آنها، از هیچ، كسب و كارجدید خلق می كنند. انها به رغم مخاطرات بسیار، پیشگام كارهای جدید می شوند
استفاده از تجربهء ديگر كشورها و به ويژه كشورهاي موفق در عرصهء كارآفريني و توجه به نقاط قوت و ضعف آنها به ما كمك ميكند تا خانوادههاي كارآفريني داشته باشيم. چرا كه خانواده نقش بسيار مهميدر افزايش كارآفريني دارد.
اروپا
به دليل نبود مفهوميعملياتي براي پاسخ به اين پرسش كه چرا نرخ راهاندازي كسب و كار در اروپا پايينتر از آمريكا است، دانشمندان به عواملي توجه كردهاند كه منجر به افزايش نرخ شروع به كار (راهاندازي كسب و كار) ميشود; مانند: عوامل فرهنگي، جغرافيايي، اجتماعي، اقتصادي، مالي و... در اين گزيده به عوامل اجتماعي و حمايت خانواده تاكيد ميشود و به اين بخش ميپردازيم.
در مقايسه با ژاپن نرخ شروع به كار در فعاليتهاي كسب و كار در اروپا بيشتر است. يك دليل آن اين است كه فرهنگ فردگرايي در اروپا بيش از ژاپن است.
اين امر سبب ميشود كه تصميم فردي براي آغاز يك كسب و كار در اروپا بيشتر مورد پذيرش قرار گيرد تا در ژاپن. با وجود اين، حس رقابتي در اروپا كمتر از آمريكاست و گفته ميشود كه اروپاييها برابرگراتر هستند.
آشكار است كه عوامل اجتماعي با پيشينهء فرهنگي يك جامعه مرتبط است. اين امر به ويژه دربارهء خانواده، نقش زنان و اقليتها صدق ميكند.اهميت ارزشهاي خانواده براي كارآفريني در نخستين نگاه آشكار نيست.
با اين حال، شواهدي از مطالعات تجربي نشان ميدهد كه بيشتر كارآفرينان كسب و كارشان را بدون حمايت و پشتيباني خانواده راهاندازي نميكنند. آنها تصور ميكنند كه اين حمايت در زمان بحران و به خصوص زمان آغاز به كار، بسيار اساسي و عاملي مهم در كسب موفقيت است.تمايل خانواده به حمايت از يك مسير شغلي و پشتيباني از آن، ارتباط نزديكي با ارزشهاي آن خانواده دارد. اين ارزشها به شدت تحت تاثير ارزشهاي جامعه قرار دارد.
مطالعه در زمينهء كسب و كارهاي خانوادگي نشان ميدهد كه بر خلاف50 سال پيش احتمال كمتري وجود دارد كه نسل كنوني كسب و كار پدرشان را به عنوان وظيفه ادامه دهند.
حتي تا حدي اين در مورد همسران هم صدق ميكند كه نميخواهند با ساعات كار طولاني و نداشتن وقت آزاد افراد كارآفرين كنار بيايند. دلايل اين امر پيچيده است; درجهء فردگرايي ميتواند به عنوان دليل اين امر بيان شود.
در مورد زنان نيز بايد گفت كه آنان در بيشتر كشورهاي اروپايي كميبيش از نيم ديگر جامعه به حساب ميآيند، اما تنها 4/22 درصد كل كارآفرينان زن هستند. (بر اساس آمارهاي سال 2000) خانواده و مسووليت فرزندان عموميترين دليل براي اين امر است.
تعداد كمياز كشورهاي اروپايي بر اين نقطه ضعف فايق آمدهاند و با ايجاد زيرساختهايي اين وضع را متعادل كردهاند، اما به هر حال بسياري از اين كشورها هنوز بر اين مشكلات غلبه نكردهاند. دليل اين امر تا حدي اين است مادراني كه فرزندان كوچك دارند نميتوانند وقت زيادي را صرف كارآفريني كنند.
درمورد اقليتها نيز، مطالعاتي كه در آلمان و انگلستان انجام شده نشان ميدهد كه اقليتها درصد بالاتري را در راهاندازي كسب و كار داشتهاند.
بزرگترين دليل اين امر دشواريهايي است كه اين گروهها براي استخدام شدن با آن روبهرو هستند و به همين دليل ترجيح ميدهند كه دست به انجام فعاليت كارآفرينانه بزنند. يك دليل هم ميتواند امتيازات كسب و كار براي گروههاي اقليت باشد; اين امتيازات، ايجاد كارهاي مخاطرهدار را هموار ميكند.
بنابراين همان طور كه به نظر ميرسد توانايي جامعه براي منسجم كردن اقليتها در گرايش اعضاي يك اقليت براي اين كه يك مسير كاري كارآفرينانه را برگزينند موثر است. مهاجران بيش از ديگر گروهها تمايل به خوداشتغالي دارند و افراد خوداشتغال سخت كار ميكنند تا روياهايشان را محقق كنند و در اين فرآيند است كه شغلها و فرصتهاي جديد ميآفرينند.
در نهايت ترويج كارآفريني باعث رشد اقتصادي، رقابت و خلق شغل ميشود، اما اين مفهوم در برابر اثرات ديگري كه كارآفريني بر جامعه دارد، كوچك است.
در واقع، هر تغييري در اقتصاد كه رقابتي و ساختاري باشد، منجر به تغييرات مهميدر جامعه ميشود. اين بر برنامه زندگي فردي به ويژه بر جوانان و افزايش درجهء اتكا به خود در آنها تاثير ميگذارد. در اين زمينه، ترويج كارآفريني و همين طور خوداشتغالي، افراد جامعه را به انتخاب مسير شغلياي ميكشاند كه با مقتضيات اقتصادهاي فراصنعتي متناسبتر است. بنابراين ترويج كارآفريني نه تنها يك وظيفهء اقتصادي بلكه وظيفهاي اجتماعي است.
عواملي كه كارآفريني را تحت تاثير قرار ميدهند در همهء كشورهاي اروپايي مشتركند و اين بستگي دارد به اين كه آنان چگونه كارآفريني را تشويق كنند.
آلمان.
با اين كه كارآفريني در آمريكا و ديگر كشورهاي مهاجرپذير شكوفايي اقتصادي به وجود آورده، ولي فعاليتهاي كارآفرينانه در آلمان بسيار كم است.
دو پژوهشگر به نامهاي هارت و بوروآ طي سال 1999 در مطالعهاي دربارهء تفاوتهاي خوداشتغالان هندي و سياهپوستان در بريتانيا دريافتند كه عوامل اجتماعي مرتبط با تشكيل خانواده دست كم به اندازهء ويژگيهاي فردي مهم هستند.
بنابر اين وضعيت تاهل در خوداشتغالي دو نقش متعارض بازي ميكند. از يك طرف ازدواج ثبات ميآورد و مشخص شده است كه مردان متاهل از طريق تقسيم كار و توليد خانوادگي بهرهورتر هستند.
خود اشتغالي ميتواند گزينهاي مناسب براي افراد متاهل باشد زيرا كه ميتواند سبب انعطافپذيري در اختصاص وقت ميان كار و خانواده شود. علاوه بر آن، مردان متاهل ميتوانند از حمايت همسرشان سود برده و روي كمك وي در كسب و كارشان حساب كنند. اين مردان همچنين ميتوانند روي درآمد همسرشان نيز در صورتي كه شاغل باشد، حساب كنند.
اين موضوع در مورد مهاجران محتملتر است. به عبارت ديگر، خوداشتغالي به عنوان كاري پرخطر به حساب ميآيد و مردان متاهل مهاجر ممكن نيست اين گزينه را به ويژه هنگاميكه خانواده بر درآمد آنان متكي باشد انتخاب كنند.در آلمان نمونههايي از همهء گروههاي كاري (خود اشتغالان و حقوقبگيران) مورد مقايسه قرار گرفتند.
در اين مطالعه مشخص شد قسمت عمدهء مردان خود اشتغال، متاهل بودند. تركها بيشترين سهم مردان متاهل را نسبت به ديگر مهاجران و آلمانيها تشكيل ميدادند. همچنين درصد بيشتري از آلمانيهاي خود اشتغال نسبت به مردان حقوقبگير، داراي فرزند كوچك بودند، در حالي كه ميان مهاجران چنين تفاوتي وجود نداشت.
اما در نهايت نتايج اين مطالعه نشان داد كه در ميان مردان آلماني احتمال انتخاب خود اشتغالي با متاهل بودن كاهش مييابد. با كمال تعجب دريافته شد كه ازدواج عاملي منصرفكننده در كارآفريني مردان آلماني است.
دليل اين امر اين است كه با توجه به تئوري و نتايج تجربي در ديگر كشورها، زنان در صورت شاغل بودن در شغلهاي همسرشان به آنان كمك مالي ميكنند و مردان به كمك مستقيم آنان در كسب و كار نياز دارند، اما نتيجه براي آلمان ممكن است به دليل ايدئولوژي سنتي كه مرد نانآور خانواده است، چنين نباشد.
زنان آلمان غربي سنت طولاني ماندن در خانه و نگهداري كودكان و خانه را با خود دارند و به درآمدهاي همسران خود براي تامين زندگي متكي هستند.
در نتيجهء خوداشتغالي كه ميتواند كاري مخاطرهآميز باشد، گزينهاي بهينه براي انتخاب مردان آلماني نميشود.در عين حال مردان آلماني خوداشتغال كه متاهل هستند 21 درصد بيش از ديگر مردان درآمد دارند.
به نظر ميآيد كه مدل نانآور خانوادهء آلماني، به مردان اجازه ميدهد كه بيشتر در كسب و كار خود متمركز شده براي موفقيت تلاش كنند.نكتهء ديگر در مورد كشور آلمان اين است كه براي زندگي خانوادههاي پر جمعيت محلههاي خاصي وجود دارد كه همه گونه امكانات براي تفريح كودكان موجود است.
علاوه بر اين، تا حدود سنين 12 سالگي به كودك اجازهء تماشاي تلويزيون داده نميشود در ازاي آن بچهها با حضور در كلاسهاي مختلف انواع مهارتها را كسب ميكنند. براي مثال يك دختر بچهءپنج ساله قادر به پخت شيريني و حتي بافتني است. اين امر گوياي اين است كه آموزش مهارتهاي زندگي از سنين پايين اهميت بسياري دارد.
فرانسه
در خانوادهء فرانسوي نيز كودك از سنين بسيار پايين مثلا چهار سالگي با مفهوم پول در برابر كار آشنا ميشود. خانواده به او ميآموزد كه در برابر كارهاي كوچكي كه در خانه براي كمك انجام ميدهد ميتواند پول دريافت كند.
همين طور در خانوادهء فرانسوي به زمينهء علاقهء فرزند اهميت بسياري داده ميشود و وي در مسير علاقهاش تشويق ميشود و اجازه پيدا ميكند در جهت آن علاقه اطلاعات و مهارتهاي لازم را كسب كند و از اين جهت مورد اعتراض والدين قرار نميگيرد.
داستان موفقیت كارآفرين
دکتر علی اصغرجهانگیری
دکتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای کندلوس از توابع کجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریکا میشود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل میدهد و در کمپانی بایرون جکسون به فعالیت میپردازد.
پس از تحصیل به ایران بازمیگردد و به دلیل پذیرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز میکند.
دکتر جهانگیری زمانی که به ایران بازمیگردد در کارخانجات سیمان تهران مشغول به کار میشود و همزمان با کار در کنکور دانشگاه پلیتکنیک پذیرفته میشود و کارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرک تحصیلی بعدی اوست.
وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده میگیرد و همزمان با وقوع انقلاب، کارخانه هگزان که تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس میکند.
همزمان مجتمع کشاورزی کندلوس را هم احداث می کند با این هدف که بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده کندلوس کاری انجام دهد.
ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژههایی بود که همزمان با هگزان و مجتمع کشاورزی کندلوس انجام داد. دکتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشکده لندن میرود و موفق به اخذ مدرک PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسی میشود.