بخشی از مقاله
گفتگو با دراگان كويادينوويچ وزير فرهنگ و رسانههاي صربستان
س- استراتژي،اهداف و اولويتهاي فرهنگي دولت صربستان كدام است؟
ج- همان طور كه مستحضر هستيد در ماه ژوئن سال 2003 نشستي پيرامون استراتژي فرهنگي در صربستان برگزار شد. در اين همايش موضوع استراتژي ملّي در فرهنگ و تشكيل اتحادية ملّي در حوزة فرهنگي به بحث و گفتگو گذاشته شد. وزارت فرهنگ، هرچند فرهنگ سياسي شفافي را در پيش گرفته است ولي همة بخشهاي آن چندان روشن نيست. خوشبختانه در برخي بخشها مشكلات اساسي وجود ندارد و ما توانستهايم طرحهاي درازمدت را به اجرا درآوريم. طرحها و
قوانيني كه به مجلس ارائه داديم در سطح استاندارد اروپايي بود و اين يكي از استراتژيهاي رشد فرهنگي به منظور نزديك شدن به اروپا است. استراتژي رشد فرهنگي سينما براي همه روشن است. مركز فيلم صربستان را تأسيس كرديم. همان طور كه ميدانيد در ”ايوريماژ“ پذيرفته شديم و همواره در مسابقات نشان دادهايم كه فيلم يكي از موفقترين توليدات ماست. به دشواري ميتوان در زمينة رشد استراتژي فرهنگي به موفقيت دست يافت اگر با كردارهاي قاعدهاي كهنه و عدم انطباق با زمان معاصر مواجه باشيم.
س- دولت سابق و دولت فعلي از اين كه مدّتها هيچ قانوني پيرامون فرهنگ تصويب نشد، احساس گناه ميكنند. آيا اينطور است؟
ج- همينطور است. البته دولت فعلي چند قانون پيرامون كار فرهنگي را به تصويب رساند. از ما انتظار ميرود كارهايي را كه در ده سال گذشته انجام نشده به ثمر برسانيم. ما دستكم به تصويب ده قانون در حوزة فرهنگ نيازمند هستيم. روش ما سياست گام به گام است. زيرا در صورت تعجيل، احتمال گامهاي اشتباه افزايش مييابد. در 3 ماهة اوّل سال 2005 به مجلس صربستان پيشنهاد تصويب چهار قانون را خواهيم داد.
س- بيشترين كارهاي موفقيت آميز وزارتخانه در طول مسئوليت شما چه بوده است؟
ج- همان طور كه عرض كردم از خود حساسيت بسياري به تأمل براي صحيح بودن طرحهاي فرهنگي نشان ميدهم. از سوي ديگر تلاش زيادي در به پايان رساندن اين طرحهاي فرهنگي صورت ميگيرد. آنچه را كه صحيح ميدانيم تا پايان انجام خواهيم داد. ما در آغاز كار با دو مشكل جدّي مواجه شديم. آتش سوزي در هيلاندار و فاجعه سال گذشته در كوزوو.
براي جبران اين وقايع تمام صربستان بسيج شد. طي سال گذشته ميزبان هنرمندان خارجي در همة عرصههاي فرهنگي بوديم. تعداد آنها به 4000 نفر ميرسد. وضعيت اقتصادي در سطح بسيار پاييني قرار دارد. شهرهاي بزرگ هزينههاي بسياري ميطلبد. همه عادت كردهاند به نوعي بودجه تكيه كنند. متأسفانه طي سال جاري حتّي يك دينار براي برنامههاي اجتماعي وجود نداشت و دليلش هم اين بود كه طي سال 2003 هيچگونه پيش بيني وبرنامهريزي براي سال 2004 صورت نگرفتهبود. موفقيت بزرگ جذب ناشران براي حضور در نمايشگاه كتاب در فرانكفورت قابل توجه بود. آنها نمايندگان فرهنگي و ادبي ما هستند. تصميم داريم در سال 2005 در نمايشگاه كتاب مسكو حضور جدي داشته باشيم.
س- چرا تصور ميشود كه صندوق شهرداري از صندوق دولت غنيتر است و كارهاي آنه
ا رونق بيشتري دارد؟
ج- از هنگامي كه شيوههاي جديدي براي حكومت محّلي در جهت صرف هزينهها در پيش گرفته شده برخي نهادهاي فرهنگي از وضعيت بهتري برخوردار شدهاند. با اين وجود نبايد فراموش كرد كه وزارت فرهنگ هزينة صد موزه، دهها آرشيو، بنياد حمايت از آثار فرهنگي، كتابخانهها و آثار فرهنگي در سراسر صربستان را بعهده دارد. همينطور امكانات و هزينهها در حوزة سينما، نشر، رسانهها و همايشهاي فرهنگي و پروژههاي انواع انجمنهاي هنري را نيز نبايد فراموش كرد. البته اگر در زمينة تأمين دستاوردهاي آثار ملي در سطح شهر بلگراد با شهرداري به توافق برسيم نتايج خوبي حاصل ميشود.
س- كارمندان وزارت فرهنگ از ميزان حقوق خود راضي نيستند. چه تدابيري در اين زمينه انديشيده شدهاست؟
ج- مشكلات مالي كارمندان از وضعيت اقتصادي كشور خبرميدهد. به همين دليل ديگر نهادها و وزارتخانههاي دولتي با همين معضل مواجه هستند. اين وزارتخانه از نزديك با وضعيت اقتصادي كارمندان آشنايي دارد.
س- تئاتر ملّي به عنوان يكي از نهادهاي اصلي كشور در بحراني عميق بسر ميبرد. بنظر ميرسد اين وضعيت هيچ ارتباطي با سنديكا و مديريت آن ندارد.
ج- بله تئاتر ملّي با معضلات جدي مواجه است. مقالات انتقادي بسياري در نشريات پيرامون اين موضوع به چاپ رسيده ولي هيچگاه بطور عميق واز نزديك به ريشة مشكلات پرداخته نشد. مديريت مسئولين سنديكا را متهم ميكند و در سنديكا مديران را. همان طور كه ميدانيد 3 نوع نمايش در فضاي تئاتر ملّي برگزار ميشود. بلگراد نياز به تالارهاي جداگانه براي اُپرا و باله دارد. وزارت فرهنگ در حل اين معضل كوشش ميكند.
س- پرداخت ماليات بر ارزش اضافه، ناشرين را با محدوديتهاي بسياري مواجه ميكند. چرا وزارت فرهنگ هيچگونه تلاش و دغدغهاي به اين موضوع از خود نشان نداد؟
ج- وزارت فرهنگ از درخواست ناشران براي حذف اين ماليات حمايت ميكند. ولي وزارت اقتصاد و رئيس مجلس بر 8 درصد ماليات بر ارزش اضافه تأكيد ميكنند. البته گفتگوهايي در اين ميان صورت ميگيرد كه به نظر من نتيجه بخش است. بايد از تجربة كشورهايي كه مرحلة گذرا را سپري كردهاند استفاده كنيم.
س- وزارت فرهنگ در قبال مافياي فرهنگي چگونه موضع گرفته است؟
ج- جالب است كه حتّي روزنامهنگاران نيز از معضل مافيا در فرهنگ دوري ميجويند. آنها هنوز حضور دارند و خواستهها و مطالبات خود را تحميل ميكنند. سالهاست كه وزارت فرهنگ با آنها مقابله ميكند. بسياري از حقوق اوليه خود محروم هستند. من از آنها ميخواهم كه اعتراضات خود را با صداي بلند مطرح كنند.
س- رسانههاي گروهي بعد از 5 اكتبر از آزادي بهتري برخوردار شدهاند. امروز بقاياي تأثيرات سياسي در دهة اخير را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ج- بايد اعتراف كنم كه امروز رسانههاي گروهي از آزادي كاملي برخوردار هستند. راديو و تلويزيون و نشريات از سوي هيچ محفل سياسي مديريت نميشوند. امّا اين پرسش مطرح است كه برخي صاحبان رسانهها و سردبيرها تا چه ميزان از آزادي برخوردارند. اين افراد بايد آزادي را تمرين كنند و از هيچ قدرتي نهراسند. البته ما شاهد تهمتها و سانسورها از سوي رسانهها هستيم كه از سوي روزنامه نگاران تازهكار صورت ميگيرد. اگر ميخواهيم به سطح اروپا برسيم بايد در تشويق و ترغيب خبرنگاران و روزنامهنگاران حرفهاي كار كنيم. زيرا آنها ماندگار خواهند بود.
اذيت و آزار جنسي كودكان در صربستان
از هنگامي كه نوزادي دوماهه به يكي از بيمارستانها تحويل داده شد خبرنگاران و روزنامه نگاران دست بهكار شدند و اين فاجعه دردناك را ، در جرايد، نشريات و راديوتلويزيون منعكس كردند. عكس اين نوزاد همراه با نام آن و اين كه چهكسي او را مورد اذيت و آزار قرار داده است در تمام نشريات به چاپ رسيد. مسئولين بيمارستان از اين كه چگونه خبر اين واقعه به اطلاع روزنامه نگاران و خبرنگاران رسيده است اظهار بياطلاعي ميكنند. هنگامي كه اين موضوع به نيروهاي انتظامي ارجاع شد، خبرنگاران سراسر راهروي بيمارستان را فراگرفتند. همان ساعاتي كه پليس پيرامون
چگونگي موضوع به تحقيق و جستجو پرداخت بسياري از نشريات تئوريهايي مبني بر آزار جنسي نسبت به اين كودك را مطرح ساختند. برخي از نهادها كه در رابطه با حقوق بشر و دفاع از حقوق كودكان فعاليت ميكنند بنوبة خود اعلاميههايي را صادر كردند.
”وسنا برزيو“ روانشناس و كارشناس امور جلوگيري از اذيت و آزار كودكان ميپرسد آيا حيثيت يك نوزاد بيگناه داراي اهميت نيست؟ آيا اين كودك بايستي يك عمر زندگي توأم با خجلت و افسردگي داشته باشد؟
از سوي ديگر وجدان و اخلاق پزشكي كاركنان بيمارستان را موظّف ميسازد كه از اسرار و آبروي بيماران حفاظت بعمل آورند. اين روانشناس تأكيد ميكند كه سخن راندن پيرامون اذيت و آزار
كودكان بلامانع است ولي معرفي فرد و چاپ عكس او در نشريات امري غير قابل قبول است. ”وسنا برزيو“ ادامه مي دهد: ”ما كودكان و نوجوانان را ترغيب ميكنيم تا در مواجهه با اذيت و آزارهاي جنسي، مقامات مسئول را مطلع كنند ولي اينگونه برخورد رسانهاي تمام زحمات مارا هدر ميدهد. زيرا هيچكس حاضر نخواهد بود، مشخصات و عكس خود را در روزنامهها و تلويزيون مشاهده كند. آنچه براي افراد از اهميت برخوردار است آبرو و حيثيت آنهاست“.
سيستم حفاظت و حمايت
بلگراد داراي نهادهاي متعددي است كه مسئوليت حمايت از كودكان آزار ديده را بعهده دارد.
1- گروه كارشناسي در امور جلوگيري از بدرفتاري و آزار جنسي كه تحت نظارت وزارت بهداري و بهزيستي عمل ميكند.
2- شبكة اعتماد كه 15 سازمان دولتي و غيردولتي ازجمله پليسرا شامل ميشود.
3- انستيتوي حمايت از سلامتي رواني؛
4- انستيتوي مادر و كودك.
همينطور بايد يادآور شد كه صدها نفر از نيروهاي انتظامي همواره آمادة پذيرش افرادي هستند كه مورد اذيت و آزار جنسي قرار ميگيرند. يكي از كارشناسان وزارت بهداري بهزيستي ميگويد: از آنجا كه بررسي و كشف و بالاخره معاينات سازمان پزشكي براي اين دسته از افراد امري دشوار است، بسياري درضمن آن منصرف ميشوند.“ وي ادامه ميدهد كه بروكراسي و مراحل اداري موجب ميشود كه ما حتّي از ميزان تعداد اين افراد مطلع نباشيم.
ورمه 21/اكتبر/2004
فروپاشي يوگسلاوي
گفتگوي راديو اروپاي آزاد با چند تن از اساتيد دانشگاههاي مختلف
س- آيا تماميت يوگسلاوي سابق يك حقيقت طبيعي و يك گرايش تاريخي ميان اسلاوهاي جنوبي بود، يا اتحادي بود مصنوعي و كاذب كه محكوم به فروپاشي گرديد؟
ج- پاناتس استاد تاريخ در ايالات متحده: به نظر من هيچكدام از اين دو مو
ضوع مصداق واقعي در توجيه تماميت يوگسلاوي سابق نيست. تشكيل يوگسلاوي تصنعي نبود از اين حيث كه بعد از سال 1918 اين اقدام موفق به رفع نيازهاي 3 قوم يعني صرب، كروات و اسلووني شده بود. صربها كه بصورت پراكنده درمناطق مختلف ساكن بودند زير چتر يك دولت قرار گرفتند و كرواتها و اسلوونيها با تمسّك به يوگسلاوي مرزهاي خود را دست نخورده نگه داشتند. پيرامون گرايش اين اقوام بايد گفت اين جملات فقط ابزاري براي حاكميت آرامش بكار ميرفت كه در نهايت جنبة ايدئولوژيكي به خود گرفت.
به نظر من دريك دورة زماني تأسيس يوگسلاوي امري ضروري بود ولي در عين حال عدم احساس نسبت به لزوم حل پارهاي از اختلافات و تضادها منجر به پاياني خونين در دو دهة آخر سدة بيست شد. عدم تحقّق دموكراسي از يك سو و منويات ناسيوناليستي حتي در درون حزب كمونيست، از سوي ديگر اين تماميت مبارك را به فاجعهاي تاريخي مبدّل ساخت.
پروويچ كارشناس موسسه تاريخ: در پاسخ به اين پرسش همان گفتة ”ميخاييلو ميخاييلوو“
را تكرار ميكنم. او گفت ”همة دولتها تصنّعي هستند. مردم آنرا ميسازند و چگونگي فانكشنها و بدنة دولت به خود مردم بستگي دارد.“ من گمان نميكنم يوگسلاوي اتّحادي كاذب و مصنوعي بود. مردم خود مسئوليت ازبين بردن آن را بدوش گرفتند. به بيان بهتر مسئوليت عقلاني كردن پايان يوگسلاوي با خود مردم بود. يوگسلاوي در پايان جنگ جهانياوّل شكل گرفت. گرايش به تشكيل آن به سدة نوزده برميگردد. اين كشور به حيات خود تا آغاز جنگ جهاني دوّم ادامه داد. بعد از جنگ با طرح و برنامهاي بسيار منطقي به بازسازي خود پرداخت. اينجانب پايان خونين بقاي يوگسلاوي و جدال و چالش طولاني ميان اقوام را دليل مستندي در بطلان تصنعي و كاذب بودن تماميت يوگسلاوي ارزيابي ميكنم. به ديگر سخن چالشهاي دهشتناك مبيّن عمق روابط درميان اقوام يوگسلاوي ميباشد.
فاكتهاي و انگيزههاي شكلگيري و فروپاشي يوگسلاوي را بايد در درون آن كاوش كرد.
س- بخاطر دارم كه ”ايوان استانبوليچ“ در يك مصاحبه گفت اگر حيات يوگسلاوي پشتوانة مصنوعي داشت هرگز با درگيريهاي خونين خاتمه نمييافت.
پروويچ: پروسة تجزيه و فروپاشي يوگسلاوي سابق هنوز به مرحلة نهايي خود نرسيده است. بحران كوزوو، مشكلات مقدونيه و وضعيت هويتي ويوودينا بيانگر استمرار پروسة فروپاشي يوگسلاوي است. طولاني بودن تنشها در اواخر سدة بيست در بالكان نشان داد كه تا چه ميزاني اين
فروپاشي با دشواري مواجه بود. اين رويارويي كه به نوبة خود هولناك بود نشانگر اين است كه تماميت آن در طي تاريخ تصنعي و ساختگي نبودهاست. اقوام كه داراي فرهنگها و اديان متفاوت بودند، پذيرفتند در كنار يكديگر زندگي كنند. مشكل از آنجا آغاز شد كه يوگسلاوي مسير تكامل و رو به رشد را طي نكرد. بعد از جنگ جهاني دوم رمز اتّحاد و بقا را در ديكتاتوري ديد. اتحادي
ايدئولوژيكي مبتني بر حكومت تكحزبي كه عمر آن در اواخر سدة بيست به پايان رسيد. ولي از آنجايي كه فقدان پروژههاي ليبرالي در درون جامعه نتوانست پيمايش منطقي و برنامهدار را بسوي آينده به ارمغان آورد ناگهان شاهد شكافهايي شديم كه تا به امروز ادامه دارد. ديكتاتوري جانشين دموكراسي در يوگسلاوي شد و نتيجه آن سانتراليزه شدن حكومت بود. مقاومت در برابر مركزيت قدرت امري غيرقابل اجتناب شد. مشكل اصلي در ارزيابيهاي متفاوت نسبت به حكومت يوگسلاوي بود. ما صربها، يوگسلاوي را از آن خود ميدانستيم و ديگران كوششي براي احياي حقوق ملّي خود.
وقتي اين قبيل موضوعات به اوج خود رسيد نسل جديد با تمسّك به زور به بدترين شيوه يعني جنگ مبادرت ورزيد.
لوور توويچ، استاد دانشكده فلسفة سارايوو: واقعاً اين تشخيص كه كدامين پديدة تاريخي حقيقي و يا تصنعي است امري دشوار مينمايد. زيرا پديدههاي تاريخي هرگز در قالب علم و ابزار نميگنجد و در نتيجه ارزيابيهاي ما را به خطا ميكشاند. من اين موضوع را ميتوانم اينگونه مطرح سازم كه يوگسلاوي اوّل (منظور پيش از جنگ جهاني دوّم است) زماني تشكيل ميشود كه در طي آن 4 امپراطوري يعني اتريش مجارستان، آلمان، روسيه و عثماني از نقشه سياسي اروپا حذف مي شوند. يوگسلاوي دوّم زماني شكل ميگيرد كه جهان به دو بلوك غرب به سركردگي آمريكا
و شرق با زمامداري روسيه تقسيم ميشود.
يوگسلاوي سوّم بيدرنگ زماني به عرصة ظهور ميرسد كه جهان مونوپول ميگردد و آيندهاي ديگر را ميطلبد. فاكتهاي داخلي را نبايد فراموش كنيم هرچند فاكتهاي خارجي در اين جريان از اولويت برخوردار هستند. ميخواهم بگويم ايجاد و محو يوگسلاوي بستگي به روابط ميان تاريخ بزرگ و كوچك را داشتهاست. يعني تاريخ بزرگ موجد تاريخ كوچك شده است.
س- آن دسته از تفكراتي كه حيات يوگسلاوي اوّل و دوّم و سوّم را امري مصنوعي معرفي ميكنند عامل سركوبي و زور را در تأييد ايدة خود ذكر ميكنند. ميخواهم موضوع را به سويي ديگر ببرم. در صربستان اين اعتقاد وجود دارد كه كرواتها و اسلوونيها هرگز يوگسلاوي را بمنزلة خانة جدّي خود تصور نميكردند. به بيان ديگر يوگسلاوي را راهحلي عبوري و موقت يافتند و به آن تن دادند. يعني استقلال هدف اين دو جمهوري بود. در كرواسي و اسلووني هم شنيده ميشود كه صربها به يوگسلاوي بمنزلة صربستاني گسترش يافته مينگريستند آيا بنظر شما به دليل همين مفاهيم غير قابل تغيير يوگسلاوي محكوم به فروپاشي شد؟
لوورنوويچ: من تصور ميكنم اين قضايا پيچيدهتر از آن است كه تصور ميشود اقوام اسلاوهاي جنوبي كه در سال 1918 ميلادي يوگسلاوي را تشكيل دادند هركدام داراي هويت فرهنگي مستقل بودند. نه يوگسلاوي اوّل و نه دوّم قادر به يكسان سازي فرهنگي ميان اين اقوام نشد. پديدة حكومت بيگانه زخم بسيار عميقي در هويت فرهنگي اين اقوام بوجود آورد. حكومت تكحزبي نيز نتوانست در حفظ اين تماميت موفق باشد.
بوناتس: كساني كه يوگسلاوي را تشكيل دادند قصدشان ايجاد منطقهاي بود كه اقوام در آن با عدالت و همزيستي مسالمتآميز زندگي كنند. برخي تحركات درآغاز موجبات يأس و نااميدي را ايجاد كرد. جبهة راديكال بسركردگي نيكولا پاشيچ ايدة صربستان بزرگ را با خود يدك ميكشيد و هرگز هيچگونه واكنش جدّي در قبال آن صورت نگرفت. تفكر ديگر وحدت گرايي (يونيتاريسم) بود كه از سوي دموكراتها تبليغ ميشد. اين تز نتوانست ناسيوناليسم را به خوبي درك و حل كند. ايدة وحدتگرايي در دورة پادشاهي آلكساندر بصورت يك ايدئولوژي درباري درآمد. يعني يونيتاريسم به همان شكلي درآمد كه مشابه آن را در فاشيسم اروپايي ديديم.
پروويچ: از نظر تاريخي اين فرضيه كه اسلوونيها و كرواتها به يوگسلاوي به مثابة تونلي براي گذار مينگريستند، چندان منطقي بنظر نميرسد. ميدانيم كه جنبش يوگسلاوي در اسلووني در دوران حاكميت امپراطوري اطريش به مجارستان شكل گرفت” پروفسور يانكو پلترسكي“ پيرامون اين جريان توضيحات قانع كنندهاي را به رشتة تحرير درآوردهاست. بسياري از مورخين اسلووني در باب گرايش اسلوونيها به تحقق آرمان يوگسلاوي نطقهاي بسياري ايراد كردهاند. ايدة تشكيل يوگسلاوي درميان كرواتها نيز به قصد يونيتاريسم (وحدت گرايي) قابل تأمل است. همة اين توجهات و تمايلات به منزلة محو هويت زباني و تاريخي و دريك جمله پاك كردن هويت فرهنگي نبود. شايد بهتر است بگوييم كه حتي يك قوم به منظور همگن كردن ديگر اقوام نيز بر تأسيس يوگسلاوي تأكيد و
اصرار نميكرد. بنظر من حكومت فدرال كه مولود جنگهاي فاشيستي بود بهترين پيشنهاد بنظر ميرسيد و اين خود گام مهمي در رشد جوامع قومي بود. من معتقدم كه تز فدرال در دوران خود فاقد اگوتيست (خودپرستي) بود. به هرحال ما در يك دورهاي شاهد سير جهان بسوي تأكيد و تثبيت مرزهاي ملي بوديم. از يك سو مرزهاي يوگسلاوي براستي راه حل منطقي براي يك دورة موقت بود. البته اين به مفهوم تخريب سقف مشترك و بازگشت به گذشته نيست. اگر هم اين اقوام بدون چنگ زدن به جنگ به استقلال دست مييافتند، نتيجه چندان تفاوت نميكرد.
جنگهاي داخلي هرگز براي اين اقوام گستردگي مرزي را به همراه نياورد هرچند اين درگيريها دستكم مرزها را تثبيت كرد. از سوي ديگر كشورها و آرمانهاي صربستان بزرگ، كرواسي بزرگ و آلباني بزرگ مانند حبابي تركيد و پوشالي بودن آن به اثبات رسيد. جنگهاي خونين در يوگسلاوي سابق امري اجتناب پذير بود اگر نخبگان و انتلكتويلهاي اقوام با پختگي، تحمل و صبر تمسّك به گفتمان عقلاني بر سر شيوهاي جديد پيرامون حكومت مشترك اقدام ميكردند. در آن صورت امتيازات و موفقيتها ميتوانست كشور را به سوي تماميت اروپا هدايت كند.
س- بعد از پايان جنگ در محافل صربستان اين عقيده قوّت گرفت كه صربها بيشترين خسارت را ديدهاند و شكست و سرخوردگي بيشتر متوّجه آنان شده است. صربهايي كه بيشترين تلاش را براي تداوم يوگسلاوي صرف كردند. اين عقيده امروز اينگونه تعريف ميشود كه يوگسلاوي يك ايدئولوژي تحريف شده بود كه اسلووني و كرواسي براي دستيابي به استقلال در آينده به تشكيل آن اقدام كرده بودند. درحالي كه يوگسلاوي براي صربها پراكندگي و ازدست دادن حكومت ملّي را به ارمغان آورده بود.
پروويچ: اين صحيح است كه فروپاشي يوگسلاوي خدمات بسياري را بر صربها وارد كرد. هركسي كه با انديشة سياسي يوگسلاوي و تاريخ صربها آشنا باشد ميداند كه در صورت تجزية كشور، منافع صربها آسيب بسياري خواهد ديد. يوگسلاوي پناهگاهي بود كه صربها به يك وحدت يكپارچه دست مييافتند. ايدة تماميت قوم صرب در يوگسلاوي به يك واقعيت قابل اعتراف تبديل شده بود. با پروسة فروپاشي، صربها كمابيش از كرواسي حذف شدند و در بوسني خسارات بسيار ديدند و كوزوو به يك فاجعه ملّي و تاريخي مبدل شد. به بيان بهتر صربها به يك تجزية
مطلق گرفتار آمدند. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا ما جزئي از يك توطئه بوديم و يا نه در نوع نگرش خود نسبت به يوگسلاوي به خطا رفتهايم، يا در سياستهاي تنظيم شده توسط سران سياسي دچار توهّم شدهايم. به عقيدة من كرواتها و ما صربها موجوديت يوگسلاوي را پذيرفتيم براي اينكه منافع خود را در آن ملاحظه ميكرديم. از نظر من فروپاشي و ناآراميها قابل پيشبيني بود. اگر كمي بيشتر به پژوهش پيرامون اين موضوع پردازيم خواهيم ديد كه پاسخ به بسياري از پرسشها نياز به تحقيق دارد.
س- يوگسلاوي از همان آغاز موجبات تنش ميان ملتها را فراهم آورد.
ديدگاههاي متفاوتي پيرامون دولت مشترك وجود دارد. صربها به كرواتها و اسلوونيها هركدام متفاوت مينگرند.
شخصيت و سياستهاي تيتو تا چه ميزان بر بقاي يوگسلاوي تأثير گذاشت؟
برخي پايان يوگسلاوي را با مرگ تيتو مرتبط ميدانند.
باناتس: اين موضوع كه يوگسلاوي پيش و بعد از مرگ تيتو تفاوتهاي بارزي داشت كاملاً صحيح است. بايد متذكر شوم كه تيتو داراي يك كاراكتر و شخصيت واحد نبود. در شوري سابق افرادي چون لنين، استالين، خروشچف و برژنف حكومت كردند. تيتو براي يوگسلاوي در زمانهاي متفاوت ويژگيهاي اين اشخاص را به نمايش ميگذاشت او همواره در دورههاي معين، واكنشهاي متفاوتي را از خود نشان ميداد. من در يكي از كتابهايم نوشتهام كه استالين براي ما يوگسلاوها و براي اتحاد جماهير شوروي بسيار دير رخت از جهان فروبست. اگر استالين 2 يا 3 سال ديرتر ميمرد موجب ميشد يوگسلاوي كه بيشتر به يونان و تركيه و عضويت درناتو گرايش داشت، به عضويت اين اتحّاديه درآيد ميخواهم بگويم كه اگر تيتو موضع ديگري در پيش ميگرفت جريان ها نيز مسير ديگري را طي مينمودند. بسياري معتقد هستند اگر تيتو براي خود جانشين تعيين ميكرد آنطور نميشد كه شد.
س- آيا اين صحيح است كه يوگسلاوي سوسياليست يك جامعة غير دموكراتيك بود. يعني آيا
عناصر ديكتاتوري مانع از استقرار يك حكومت آزاد در آن ميشد. شخصيت تيتو بر شكل گيري اين يوگسلاوي تأثير مستقيم داشت. آيا شما هم مانند من فكر ميكنيد؟
لورونوويچ: تفكر و شخصيت تيتو در ساختار همة مراحل يوگسلاوي دوم تأثير ميگذاشت. تيتو با كنشهاي اخلاقي ومقتدرانة خود بر پويايي و يا انحلال بسياري از پروسهها از طريق كنترل بر عناصر واقعيات اجتماعي اثر مستقيم ميگذاشت. مرگ او موجب جلوگيري از تماميت اجتماعي شد.