بخشی از مقاله

آينده پژوهي و پيش بيني در جنگ نرم


چکيده
پيش بيني جنگ نرم به دليل پيچيدگي و تنوع صحنه و دخالت متغيرهاي متعدد، امري دشوار مي نمايد، اما به علت ارزش راهبردي اين نوع نبرد و ستيزش ، نمي توان آن را ناديده گرفت . لذا مهم نزديک کردن درک صحيح آينده جنگ نرم است که مستلزم چارچوب تحليلي مناسب براي شناسايي نيروهاي پيشران کليدي آن و چگونگي ساماندهي و چينش آن است . از اين رو، پرسش کليدي مقاله اين است که چگونه مي توان شکل گيري و وقوع جنگ نرم را پيش بيني کرد؟ روش مورد استفاده در اين پژوهش ، ترکيبي از تحقيق کتابخانه اي ، سناريوپردازي و تحليل سلسله مراتبي است .
واژگان کليدي
آينده پژوهي ، سناريونويسي ، جنگ نرم

مقدمه
گسترش پديده امنيتي نوظهوري که به جنگ نرم معروف شده ، بسياري از تحليلگران و مديران امنيتي را با اين پرسش روبه رو کرده است که آيا مي توان ظهور آن را پيش بيني کرد؟ اگرچه اين سؤال در همه حوزه هاي امنيتي و دفاعي مطرح است ، در جنگ نرم اهميت افزون تري مي يابد و دليل آن پيچيدگي و تنوع صحنه و دخالت متغيرهاي متعدد در اين نوع جنگ است که يافتن پاسخ متقن يا دست کم ، قانع کننده را امري دشوار و گاه محال مي نمايد. در عين حال بايد بتوان از شناسايي همه يا اکثر متغيرهاي کليدي مؤثر در شکل گيري و وقوع جنگ نرم به طور کلي ، و جنگ نرم در هر نمونه معين ، به طور خاص اطمينان يافت .
بنابراين ، پرسش کليدي مقاله اين است که چگونه مي توان شکل گيري و وقوع جنگ نرم را پيش بيني کرد؟ اين پرسش که غيرمستقيم در متون مختلف اين حوزه مورد توجه قرار گرفته ، هرگز دغدغه محوري ادبيات يادشده نبوده است . مقاله پيش رو نيز مدعي نيست که جوابي قاطع به اين پرسش مي دهد، بلکه بيشتر در تلاش براي يافتن پاسخي قانع کننده است .
براي رسيدن به پاسخ ، ابتدا برداشت نويسنده از جنگ نرم ارائه و ضمن آن ، مدل مفهومي پيشنهادي به تصوير کشيده مي شود؛ سپس روش پژوهشي مورد استفاده مقاله که ترکيبي از پيمايش و سناريونويسي است ، تشريح مي گردد. تلاش شده است براي پاسخ دهي به پرسش از تکنيک سناريوپردازي استفاده شود. به عبارت ديگر، به خواننده محترم نشان داده مي شود که چگونه مي توان از تکنيک يادشده براي پيش بيني وقوع و موفقيت جنگ نرم استفاده کرد.
در اين مقاله برخي چيزها مفروض گرفته شده است :
١. سيستم هدف ، آماج جنگ نرم قدرت هاي حريف محسوب مي شود و وضعيت جنگ سرد بر روابط بين آن سيستم و ساير بازيگران بين المللي حاکم است .
٢. سيستم هدف ، حداقلي از قواعد مردم سالاري را پذيرفته است . گفتني است کشورهاي با نظام استبدادي ، کمتر دست خوش چنين هجمه هايي واقع مي شوند. به محض حرکت سيستم هاي سياسي بسته به سوي مردم سالاري (هرچند در اشکال اوليه آن که دست کم ، برگزاري انتخابات مختلف را شامل مي شود.) آسيب پذيري آنها در برابر عمليات جنگ نرم افزايش مي يابد و اين فرصت براي بازيگران حريف پيدا مي شود که سيستم هدف را به جاي پيمودن مسير مشارکت عمومي مسالمت آميز، به سوي ناآرامي هاي براندازانه سوق دهند.
تعاريف و مفاهيم
گاه برخي مفاهيم و واژه ها حامل تغييرات پارادايمي هستند که مي توان به جنگ نرم و تهديد نرم اشاره کرد. اين واژه ها تنها به ظهور شيوه هاي جديد مبارزه يا تحولات سياسي و امنيتي نوپديد اشاره ندارند، بلکه فراتر از آن خبر از ظهور مکتبي جديد در عرصه رقابت ها و مخاصمه هاي بين المللي مي دهند.
مفهوم جنگ نرم از جمله مفاهيم توسعه نيافته در روابط بين الملل و مطالعات امنيتي است که به صور مختلفي تعريف مي شود. با بررسي مجموعه ادبيات مربوط به جنگ نرم و تهديد نرم ، دست کم چهار برداشت به دست مي آيد: اول ، تهديد نرم به عنوان عمليات رواني دشمن عليه افکار عمومي خودي است ؛ با اين ديدگاه ، تهديد نرم مساوي مجموعه تهاجمات روانيـ تبليغاتي يک کشور عليه کشوري ديگر است .
دوم ، تهديد نرم مساوي اقدامات پنهان و توطئه آميز دستگاه هاي امنيتي حريف عليه جامعه خودي است ؛ با اين ديدگاه ، تهديد نرم مجموعه عمليات پنهاني تلقي مي شود که توسط دستگاه هاي اطلاعاتي به اجرا درمي آيد. سوم ، تهديد نرم نوعي هدف گرفتن بنيان هاي ذهني و اعتقادي سيستم سياسي خودي از سوي محافل روشن فکري يا ساير مراجع فکري و مؤسسات فرهنگي است . چهارم ، تهديد نرم به عنوان ناآرامي هاي اجتماعي گسترده با هدف براندازي سيستم سياسي خودي به شمار مي آيد (حسيني ،
١٣٩٠: ٨٣). صرف نظر از اختلاف برداشت ها، مي توان گفت که همه آنها از اين نظر که به بخشي از واقعيت توجه دارند درست هستند، اما بدان علت که بخش هاي ديگر واقعيت را ناديده مي گيرند به خطا مي روند. با توجه به تأکيد مقام معظم رهبري مبني
بر اينکه صحنه تهديد نرم جمهوري اسلامي ايران از مرحله تهديد صرف عبور کرده و دشمنان وارد جنگ نرم با کشورمان شده اند، در اين تحقيق تهديد نرم معادل جنگ نرم يا همان عمليات هجوم نرم در نظر گرفته شده است .
ويژگي هاي جنگ نرم
شناخت سناريوهاي بروز و ظهور جنگ نرم مستلزم شناخت ويژگي هاي منحصر به فردي است که آن را به پارادايم امنيتي جديدي تبديل کرده است . خلاصه اين ويژگي ها در ادامه آمده است :
١. جنگ نرم ، جنگي جامعه محور است که مردم و گروه هاي اجتماعي نقشي محوري در آن دارند. افکار عمومي صحنۀ اصلي مبارزه را تشکيل مي دهد و بديهي است که طرف داراي مهارت بيشتر در زمينۀ کار کردن با افکار، شانس بيشتري براي موفقيت دارد.
٢. جنگ نرم ، جنگي سياسي است و اکثر قواعد بازي هاي سياسي و مهارت هايي هم چون سازماندهي سياسي گروه هاي اجتماعي در آن کاربرد دارد.
٣. جنگ نرم ، جنگي امنيتي است و پنهان کاري ، به ويژه در مراحل آماده سازي و طراحي و هم چنين در رابطۀ بين عناصر داخلي و حاميان خارجي ، نقشي کليدي ايفا مي کند.
٤. جنگ نرم بسيار پيچيده و چند بعدي است و ابعاد فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و امنيتي را دربرمي گيرد.
٥. جنگ نرم در بخش اعظم مراحل تکاملي خود، جنگي خاموش است که هم چون کودتا، مرحلۀ آماده سازي آن با حداکثر پنهان کاري و عادي سازي ، در قالب فعاليت هاي معمول اجتماعي انجام مي گيرد. قرباني ممکن است زماني متوجه ابعاد واقعي تهديد شود که عملا غافلگير شده و فرصت و قدرت لازم را براي واکنش مؤثر از دست داده باشد. بنابراين ، بخش مهمي از کار آماده سازي براي مقابله با جنگ نرم آمادگي فکري و پارادايمي است (همان ).
روش پژوهش
روش مورد استفاده در اين پژوهش ، ترکيبي از تحقيق کتابخانه اي ، سناريوپردازي و تحليل سلسله مراتبي است . ابتدا با استنتاج از ادبيات موجود جنگ نرم ، مهم ترين متغيرهاي تأثيرگذار در شکل گيري جنگ نرم در چهار قالب اصلي جامعه ، دولت هدف ، نيروي جنگ نرم و بازيگر خارجي دسته بندي مي شود؛ سپس با استفاده از تحليل سلسله مراتبي ، وزن گذاري و اولويت بندي مي شوند و متغيرهاي حياتي مشخص مي گردد.
مهم ترين مسئله روشي اين پژوهش ، آينده پژوهي مبتني بر سناريونگاري است .
محققان اين رشته آينده را به چهار دسته تقسيم کرده اند: (مينا، نادري و ناظمي ، ١٣٨٨: ١٤ـ ١٣).
١. آينده هاي ممکن که شامل همه وضعيت هاي احتمالي مي شود که ممکن است در آينده محقق شوند، هر چند ندانيم هر يک چگونه تحقق مي يابند.
٢. آينده هاي باورکردني که شامل آن دسته از موقعيت هايي است که مي توانند در آينده تحقق يابند. آينده باورکردني زيرمجموعه آينده ممکن است .
٣. آينده هاي محتمل که به آن دسته از آينده هايي اشاره دارد که احتمالا تحقق مي يابند. ادامه روندهاي فعلي از جمله آينده هايي هستد که احتمالا اتفاق مي افتند.
٤. آينده هاي مرجح به آينده هايي گفته مي شود که براي ما مطلوب اند. اينها برخلاف آينده پيش گفته که دانش شناختي است ، از نوع برانگيزاننده هستند.
اما اينکه آينده ها چگونه ساخته مي شوند جيموز ديتور، يک از آينده پژوهان برجسته ، آن را حاصل درهم کنش چهار عامل روندها، رويدادها، تصاوير و اقدامات مي داند. «روند» به پيوستگي تاريخي و زماني اشاره دارد و «آينده » ادامه وضعيت فعلي و امتداد روند به شمار مي آيد. «رويداد» برخلاف روند، حاصل يک اتفاق يا حادثه است که به شدت بر روند تأثير مي گذارد. «تصاوير» حاصل برداشت يا خواست افراد و گروه هاي گوناگون از آينده است . سخنراني ها، گفت وگوها و سناريوهايي که بازيگران تهيه مي کنند، «اقدامات عملي » هستند که براساس تصاوير بازيگران از آينده شکل مي گيرند (همان ).
روش هاي مختلفي براي آينده پژوهي وجود دارد. سناريونگاري يکي از کاربردي ترين روش هاست . مي توان به اين تعريف اشاره کرد که «سناريو توصيف موقعيت هاي آينده و رويدادهاي ممکن در آن موقعيت هاست ، به گونه اي که فرد بتواند از موقعيت کنوني خود به سوي آينده هاي بديل حرکت کند. سناريوها شيوه هايي هستند که نتايج پيش بيني ها را به صورتي منسجم و متقاعدکننده ارائه مي کنند» (گوده و روبلا، ١٩٩٦). امروز سناريونويسي به عنوان يکي از روش هاي نوين و کاربردي در برنامه ريزي راهبردي سازمان هاي پيشرفته ايفاي نقش مي کند. به طور کلي سناريو بر سه مؤلفه استوار است که هر مؤلفه به مهارت هاي متفاوتي نياز دارد: نخست ، جمع آوري اطلاعات ؛ دوم ، تحليل اطلاعات ؛ سوم ، مدل سازي آينده (ليندگرين و باند هولد، ١٣٨٦: ١١٩).
عناصر اصلي يک سناريو را متغيرهاي مختلفي تشکيل مي دهند که مهم ترين آنها (به ويژه با توجه به نوع استفاده ما از اين مفهوم در مقاله حاضر) عبارت است از نيروهاي محرک ١ (شوارتز ، ١٩٩٩: ١٠٥- ١٠١). نيروهاي محرک دو دسته اند: اول ، آن دسته از نيروهايي که مي توانند از محيط بر سناريو تأثير گذارند؛ مانند نيروهاي اقتصادي ، اجتماعي ، زيست محيطي و روندهاي فناوري . نيروهاي محرک مي توانند در يک دسته بندي کلي در بخش هاي مربوط به جامعه تکنولوژي ، اقتصاد، سياست و محيط زيست جاي گيرند. دسته ديگر فعاليت هاي نهادي هستند؛ مانند انواع سازمان هاي تجاري ، احزاب سياسي ، آژانس هاي دولتي و نهادهاي منطقه اي و جهاني . به عبارت ساده تر، فهم و درک صحيح آينده مستلزم شناسايي نيروهاي پيشران کليدي است .
انواع مختلف نيروهاي پيشران کليدي بايد مد نظر قرار گيرند. نيروهاي پيشران شايد جنبه فناوري داشته باشند، مثلا رشد دسترسي به اينترنت و اطلاعات ؛ شايد جنبه اقتصادي داشته باشند مانند افزايش تورم و فقير شدن مردم ؛ شايد جنبه اجتماعي داشته باشند، براي مثال ، رشد بي رويه جمعيت ، تغيير باورها، نظام هاي ارزشي و سبک زندگي مردم و در نهايت شايد جنبه سياسي داشته باشند، مثلا جابه جايي قدرت بين احزاب رقيب يا انتخابات (به عنوان موضوع اصلي مقاله حاضر).
در روش سناريونويسي ، آينده هاي بديل و باورکردني براي هر موضوع در دست ِمطالعه به صورت روايت هايي تشريح مي شوند. سناريونويس ابتدا به توصيف آينده هاي ممکن الوقوع مي پردازد و آن گاه محتمل ترين آنها را براي بهره گيري از انواع روش هاي کمي و کيفي مشخص مي کند (پايا، ١٣٨٣: ١٢). در روش سناريونگاري نيازي به مشارکت گسترده خبرگان و صاحب نظران نيست . کمبود زمان يکي از دلايل استفاده از اين روش است . اگرچه فرايند تدوين سناريو در ادبيات موضوع به شکل هاي مختلفي تعريف شده است ، ولي به طور کلي مي توان اين فرايند را در مراحل زير خلاصه کرد (نک : ليتدگرن و باند هولد، ٢٣٨٦): اولين مرحله تعيين موضوع يا مسئله است ؛ دومين مرحله شناسايي پيشران ها٢ و نيروهاي پيشران و روندهاي مرتبط با مسئله و سؤال اصلي است . شناسايي نيروهاي پيشران کليدي لزوما بايد به صورت گروهي انجام شود. نيروهاي پيشران را مي توان به تناسب موضوع يا مسئله تحقيق ، به مؤلفه هاي

اجتماعي ، فرهنگي ، فناورانه ، سياسي ، اقتصادي و زيست محيطي تجزيه کرد. شناسايي عدم قطعيت هاي بحراني اين گام شامل منطق دهي به سناريوهاست که به نظر بسياري از محققان ، گام اساسي و مهم اين رويکرد محسوب مي شود. سه تکنيک پيمايش ، پايش و ردگيري را مي توان به صورت مجزا يا ترکيبي ، در ارتباط با پيشران ها به کار برد. پيمايش به معني شناسايي و تشخيص رخدادها و روندهايي است که آينده را تحت تأثير قرار مي دهند. مرحله نهايي ، تدوين سناريو است .
چارچوب نظري
منظور از جنگ نرم ، تلاش يک بازيگر سياسي براي ايجاد تغييرات سياسي در نظام هدف ، با بهره گيري از چالش هاي داخل آن نظام و با استفاده از شيوه ها و ابزارهاي غيرخشونت آميز است .
١. تهديد و جنگ نرم از جمله پديده هاي امنيتي هستند که گرچه دستگاه هاي مختلف برنامه هاي عملياتي براي آنها تدارک ديده اند، اما به نظر مي رسد نگاه آينده پژوهانه کمتر بر اين برنامه ها حاکم است و طراحي مقابله براساس سناريونويسي انجام نگرفته است ؛ در حالي که برنامه ريزي براساس سناريو، تصميم گيران را به فراسوي روش هاي سنتي برنامه ريزي مي برد و آنها را براي مواجهه با رويدادهاي بالقوه آينده آماده تر مي کند و از اين رهگذر مي توان واکنش هاي مناسب و انعطاف پذيري براي کاهش يا حذف خسارت هاي احتمالي آينده تدارک ديد و براي مواجهه با عدم قطعيت ها و موضوعات مبهم آينده مجهز و آماده شد.
٢. مقابله با تهديد و جنگ نرم نيازمند برنامه ريزي راهبردي است ؛ از سوي ديگر در فرايند برنامه ريزي راهبردي ، زمان و عدم قطعيت ، نقش مهمي ايفا مي کنند. تغييرات غيرقابل پيش بيني در محيط و رفتار بازيگران نرم ، برخي دولت ها را در سال هاي اخير با واژگوني نرم افزارانه يا با چالش هاي بزرگي روبه رو کرده است . از اين رو، روش هاي سنتي که بر مبناي پيش بيني هاي قطعي از آينده و در چارچوب آينده اي متصور استوار بوده اند براي مقابله با تهديدهاي نرم ، که با عدم قطعيت ها بيشتر سر و کار دارند، ناکارامد هستند و روش هاي آينده پژوهانه ، به ويژه سناريونويسي را ضروري مي کنند. چنان که «رابرت کاکس »١ به درستي اظهار داشته است ، «سناريوسازي » جمعيت نسبت به حکومت را در کوتاه مدت فراهم مي آورد و به نارضايي عمومي يا بخش هاي عمده اي از جمعيت مي انجامد. چنين بسيجي در شرايط کاهش امکانات اقتصادي و تهديد نسبت به آنها صورت مي گيرد، بر عامه مردم تأثير مي گذارد، زمينه را آماده مي کند و به جنبش ختم مي شود. بررسي تجربي انقلاب هاي رنگي نشان مي هد که کشورهاي تحت اين نوع تهديد نرم با مسائلي مانند ساختار فرسوده اقتصادي ، فساد اقتصادي ، تورم و مشکلات يا بحران اقتصادي ، ناکارامدي مديران اقتصادي و طرح هاي مورد اجرا توسط آنها، رکود اقتصادي ، مشکلات ناشي از برنامه هاي اقتصادي ، حاکميت نوعي اليگارشي اقتصادي ، گسترش فقر و بيکاري و ... درگير بودند؛ در عين حال ، تحولات جهاني ، تسهيل در ارتباطات مردمي و آگاهي از تحولات و پيشرفت جوامع ديگر بر مطالبات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي مردم مي افزود (واعظي ،١٣٨١: ٤٣).
پيشران سياسي امکان شرايط سياسي بسيج را در تهديد نرم آماده مي کند. شرايط سياسي بسيج مربوط به فرصت عمل گروه بسيج گراست و بر تجزيه و تحليل گروه ها و جريان هاي سياسي، نخبگان و شخصيت هاي سياسي ، سازمان حکومت و بازوهاي اجبار تأکيد دارد. عوامل وقوع شرايط گروه حاکمه از نظر همبستگي و نيرو، اختلافات و نزاع هاي دروني گروه حاکمه ، ضعف و ناتواني در نظم و اعمال اجبار و ... در شرايط خاص موجب جنبش مي شود.
پيشران اجتماعي با توجه به مؤلفه هايش زمينه ها و شرايط اجتماعي بسيج را براي بروز و ظهور جنگ نرم در مرحله عملياتي فراهم مي آورد. روند بافت جمعيتي ، گسل هاي اجتماعي ، وضعيت سرمايه اجتماعي ، شرايط جامعه مدني ، کيفيت مناسبات اجتماعي و... در ايجاد جنگ نرم مؤثرند.
نيروها و متغيرهاي کليدي
بررسي متون جنگ نرم ، نظريه پردازي هاي انجام شده و تحليل تجربه هاي اين نوع تعارض نشان مي دهد که نيروهاي پيشران هاي کليدي بروز جنگ نرم ، به ويژه از نوع مصاديق انقلاب هاي رنگي ، داراي چهار محور کانوني هستند:
١. جامعه
از نظر محققان ، جامعه صحنه اصلي نبرد نرم (اقناعي ) است . براساس نقش يابي ايجابي يا سلبي جامعه (مردم ) در قدرت ملي و ساختار سياسي ، جلب رضايت مردم يا برانگيختن آنها براي مخالفت و يافتن ابزارها و تمهيداتي براي رسيدن به اين مقصود، به عاملي تعيين کننده در کشاکش ها و رقابت هاي سياسي و نظامي تبديل شده است (حسيني ،
١٣٩٠: ٢٨). از اين رو، وضعيت جامعه يکي از پيشران هاي کانوني در پيش بيني سناريوهاي جنگ نرم است . مهم ترين لايه هاي جامعه که نقش اساسي در انتقال جنگ نرم از فضاي راهبردي به فضاي عملياتي دارند، شامل ناراضيان ، بي تفاوت ها و حاميان مي شود. نارضايتي يکي از آسيب هاي مهمي است که طراحان جنگ نرم از آن استفاده و سعي مي کنند باورهاي زير را ميان اين گروه ها توسعه دهند و عمق بخشند: نخست ، باور به سياسي بودن همه مشکلات و ناکامي ها؛ دوم ، باور به امکان پذيري تغيير بنيادين در نظم موجود؛ سوم ، ايجاد روحيه نافرماني و هنجارشکني ؛ چهارم ، ايجاد روحيه سازمان پذيري و اقدام جمعي . توده هاي بي تفاوت کساني هستند که به طور معمول موضع گيري معيني ندارند، درگير کنش هاي سياسي نمي شوند و رغبت چنداني براي اظهارنظر سريع در مورد پديده ها ندارند. اگرچه اين گروه علاقه اي به فعاليت سياسي بارز ندارند و انتظار مي رود تبليغات و فعاليت هاي رواني را ناديده بگيرند، اما شواهدي وجود دارد (براي مثال ميرز، ٢٠٠٢) که نشان مي دهد اين افراد بيش از بقيه مستعد تأثيرپذيري از تبليغات دشمنان هستند (الياسي ، ١٣٨٨: ٧٥). طراحان جنگ نرم با تمرکز بر توده هاي مردمي حامي نظام ، سعي دارند با تبليغات و شگردهاي عمليات رواني آنها را نسبت به نظام و کارگزاران بدبين کنند و به اين وسيله آنها را از حالت
«همراهي با نظام » به وضعيت هاي «بي تفاوتي ، مخالفت يا تعارض » سوق دهند. تخريب سرمايه اجتماعي و پيونددهنده جامعه و حکومت (شامل مشروعيت و آگاهي سياسي )، ايجاد ترديد نسبت به صحت شيوه هاي مديريت بحران توسط حکومت ، و روحيه زدايي و نااميدي نسبت به آينده مقاصدي رواني هستند که طراحان جنگ نرم در اين بخش از مخاطبان دنبال مي کنند (گروه مطالعات جنگ نرم ، ١٣٨٨: ١٦). جابه جايي اين طيف از جامعه در مناسبات تعاملي با سيستم ، تعيين کننده تغييرات اجتماعي است ؛ چنان که در اين ارتباط نظريه پردازان نبردهاي نرم معتقدند وجود نارضايتي در جامعه يکي از عوامل تعيين کننده جنبش هاي اجتماعي ، نافرماني و اعتراضات مدني و مبارزات بي خشونت است (شارپ ، ١٣٨٨). به لحاظ نظري نيز نارضايتي عمومي در
نظام اجتماعي به چند شيوه ايجاد مي شود: يکي ، به وسيله نظام اجتماعي نامتوازن و بي تعادل که باعث به وجود آمدن افراد آشفته و سرگرداني مي شود که پيوندهاي اجتماعي آنها گسسته شده است (نظريه جانسون ). دوم ، با فروپاشي و از بين رفتن سازمان هاي سياسي و اجتماعي واسط و شکل گيري جامعه توده وار (نظريه آرنت و کورنهوزر)؛ سوم ، از طريق شکاف ايجادشده ميان ميزان بالا رفتن انتظارات و ميزان برآوردن نيازها (نظريه دويس و گر)؛ چهارم ، از طريق فرايند مدرنيزاسيون شتاباني که از فرايند نهادينه شدن پيشي گرفته است (نظريه هانتينگتون )؛ پنجم ، بحران هايي مانند ناکارامدي دولت ، بحران مشروعيت ، بحران سلطه يا استيلا و مشکلات اقتصادي مي توانند زمينه ساز يا عامل توسعه نارضايتي عمومي شوند.
بر اين اساس ، روند وضعيت لايه هاي سه گانه جامعه در مباحث جنگ نرم حايز اهميت است ؛ زيرا اميد به تغيير اوضاع از سوي ناراضيان ، تحمل ناپذيري اوضاع از سوي بي تفاوت ها و غيرقابل دفاع بودن شرايط توسط حاميان مي تواند زمينه هاي مؤثر تحقق جنگ نرم را فراهم کند.
با توجه به نکات فوق ، سناريوپردازي در اين مرحله مستلزم پاسخگويي به سه پرسش کليدي است :
آيا روند واگرايي و فشارهاي مختلف آن قدر نيرومند است که جامعه حامي از ادامه بقاي سيستم موجود نااميد شود يا آن را غيرقابل دفاع تلقي کند و در نتيجه ، از ادامه پشتيباني از سيستم خودداري ورزد؟
آيا مشکلات ، چالش ها و فشارهاي موجود آن قدر نيرومند است که گروه هاي اجتماعي بي تفاوت ، اوضاع موجود را غيرقابل تحمل بدانند و از هر گزينه ديگري براي تغيير، با هر هزينه اي استقبال کنند؟
آيا اوضاع (اعم از اوضاع سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و امنيتي ) آن قدر شکننده و بي ثبات است که گروه هاي طالب تغيير اميد زيادي به امکان پذيري آن پيدا کرده باشند؟
٢. وضعيت حکومت (سيستم مقابله کننده )
نظريه پردازان جنبش هاي اجتماعي بر اين باورند که نارضايتي به تنهايي موجد جنبش اجتماعي نيست ، بلکه وضعيت دولت به ويژه استحکام و کارامدي آن و هم چنين نيروهاي سازمانده و عوامل زمينه اي خارجي نيز لازم است ؛ چنان که تيلي معتقد است در صورت فقدان سازماندهي و نبود منابع ، به ندرت انقلاب روي مي دهد (گلدستون ، ١٩٨٢: ١٢).
وضعيت حکومت به عنوان سيستم مقابله کننده با تهديدها و مديريت کلان جامعه يکي ديگر از عوامل و نيروهاي کليدي در پيشران هاي مختلف اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي - فرهنگي و امنيتي است . بررسي انقلاب هاي رنگي نشان داد که کشورهاي دست خوش اين نوع انقلاب ها، از نظر سياسي با پديده هاي فساد سياسي ، فساد در دستگاه هاي دولتي ، فقدان يا کاهش مشروعيت ، بحران جانشيني ، حاکميت دوگانه (در قالب غرب گرا و شرق گرا)، ظهور نخبگان جديد ملي و نفوذ در ارکان حکومت ، ناکارامدي مديريت عالي ، حاکميت نوعي اليگارشي سياسي و سوءاستفاده از قدرت دولتي روبه رو بودند به گونه اي که برخي انقلاب مخملين را به حرکتي در مقابل اين فساد فراگير تعبير کردند (بي نام ،١٣٨٦: ٧٢). نظام انتخاباتي غيرشفاف در دو سطح مجلس و رياست جمهوري ويژگي مشترکي بود که نظام حکومت داري در اين جمهوري ها را با ابهام مواجه کرده بود؛ هم چنين بهره گيري از روش هاي غيرمردم سالاري براي اداره نظام سياسي کشور معضلي بود که به نارضايتي سياسي در اين کشورها دامن مي زد (واعظي ، ١٣٨١: ٤٦). بررسي انقلاب هاي رنگي نشان داد مهم ترين پيش شرط شکل گيري انقلاب هاي رنگي ، دودستگي يا چنددستگي نخبگان ابزاري در يک کشور است ؛ شکاف ميان نخبگان ممکن است اقتصادي ، سياسي يا ايدئولوژيک باشد. در اين دسته موضوعات ، نخبگان اصلاح طلب که خواهان تجديدنظر در وضع اقتصادي يا سياسي کشورند، در مقابل محافظه کاراني که قائل به حفظ وضع موجود هستند قرار مي گيرند. در هر سه کشور گرجستان ، اوکراين و قرقيزستان رهبراني که در مقام اپوزيسيون ظاهر شده اند، از طريق بسيج طرفداران خود توانسته اند قدرت را در دست گيرند. بخشي از آنها درون نظام بودند و در چارچوب نظام سياسي موجود، هم از سابقه فعاليت در بالاترين مناصب دولتي برخوردار بودند و هم در مقام رهبران احزاب فعال

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید