بخشی از مقاله
ارتباط راهبردهاي کنترل فکر و خلق وخو با علايم روياهاي ترسناک در دانش آموزان دختر مقطع دبيرستان شهرستان شهرضا
چکيده
پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه روش هاي کنترل فکر، خلق و خو با علايم روياهاي ترسناک ، در بين دانش آموزان دختر شهرضا در سال ٩٤-١٣٩٣ انجام شد. در اين مطالعه همبستگي ، جامعه ي آماري دانش - آموزان دختر در مقطع پيش دانشگاهي شهرضا تشکيل داده که ٢٩٥ نفر با روش نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي ، انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه کنترل فکر(ولز و ديويس ، ١٩٩٤) و مقياس خلق و احساس (آنگلود، و همکاران ، ١٩٨٧)، و پرسشنامه علايم روياهاي ترسناک (يوسفي ، ١٣٩٣)، بودند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از برنامه Spss21 و آزمون هاي همبستگي پيرسون و رگرسيون چندگانه )مورد بررسي قرار گرفت . نتايج پژوهش نشان داد که نگراني از ميان روش هاي کنترل فکر، خلق وخو، با روياهاي ترسناک ، رابطه مثبت و معناداري دارند در تحليل رگرسيون ، نتايج حاکي از آن بودند که نگراني و خلق وخو، قابليت پيش بيني روياهاي ترسناک را دارند. به اين صورت مي توان نتيجه گرفت که تغيير در نگراني ، خلق وخو، اختلالات شخصيتي وابسته ، نمايشي ، منفي گرا و خودشيفته ، توام با تغييرات در روياهاي ترسناک است .
واژگان کليدي : روش هاي کنترل فکر، خلق وخو، اختلال شخصيت ، نگراني و روياهاي ترسناک .
مقدمه
خواب يک فرايند پيچيده فيزيولوژيک و رفتاري است که در ان فرد به طور برگشت پذيري وارد حالت نا آگاهي نسبت به محيط و عدم پاسخ دهي نسبي مي شود. (کليگمن ١و همکاران ، ٢٠٠٦؛ به نقل از محسن زاده ١٣٨٨). بسياري از نظريه پردازان ، خواب را تفکر در ناهوشياري مي دانند. بيشترين روياها در زمان خواب با حرکات سريع چشم رخ مي دهند(روزن ،٢ ٢٠٠٦)، به نظر زيگموندفرويد٣(١٩٣٩-١٨٥٦) رويا راه رسيدن به ناخودآگاه مي باشد. در نظريه وي «روياهاي اصول کليدي براي فهم ذهن نا خودآگاه مي باشند» و او رويا را فرايندي مي دانست که فرد را به بازگشت به مراحل بدوي مي کشاند. فرويد همه چيز را در خواب ناشي از غرايز و تجارب مي دانسته و معتقد بود هيچ چيز از روي شانس و اتفاق در خواب روي نمي دهد و همه چيز را ناشي از ناخودآگاه مي دانست (شولتز و شولتز، ١٣٨٨). به نظر کارل يونگ (١٨٧٥٤-١٩٦٠) روياها، يک تصوير حقيقي از وضعيت ذهني فرد بدست مي آورند. او رويا را يک حقيقت قابل فهم دانست که تجلي مستقيم ناآگاهي فرد است مي داند. يونگ معتقد بود که رويا تصوير حقيقي از وضعيت ذهني فرد است در حالي که ذهن آگاه اين وضعيت را انکار مي کند و يا با آن در تضاد است . بنابر نظريه يونگ ، تعبير شخصي رويا، در مراحل آخر آناليز وقتي که مسائل شخصي قابل فهم مي شود مهم تر مي شوند(فيست و فيست ، ١٣٨٨). آلفرد آدلر(١٨٧٠٥-١٩٣٧) بر اين باور بود که روياها دستگاه حل مشکل بود- يک راه براي بدست آوردن کنترل افکار در زندگي بيدار فرد. او طرفدار اصل تعبير خواب بود.
فردريک پرز(١٨٩٣٦-١٩٧٠) بنيان گذار درمان گشتالت معتقد بود که هدف از رويا ديدن پر کردن فضاي خالي احساسي مي باشد و يا همان پر کردن حفره هاي عاطفي . در نظريه ادارک رويا ترکيبي از ادراک فرد همراه با تخيل خود اوست . ارتباط روياها، با توانمندي فرد در سازگاري با محيط اطراف ، موضوع جالب توجهي است ؛ چون نگراني و تشويش حاصل مشکلات خواب در انطباق فرد با محيط تاثيرگذار است (هاروي ،٧ ٢٠٠١). تغييرات متداول بيولوژيکي ، روان شناختي و اجتماعي که در دوران نوجواني به وقوع مي پيوندد، مي تواند عاملي براي تغييرات خواب در اين دوران گردد؛ تغييرات منفي در ساختار خواب ، مي تواند منجر به پيامدهاي رواني - اجتماعي ، مثل خلق افسرده گردد. با وجود اين - که خواب در دوره نوجواني کاهش نمي يابد، نوجوانان در حدود کمتر از ٩.٢ساعت مي خوابند؛ که ميزان مطلوبي براي خواب مورد نياز بر اساس سن است (موري و همکاران ،٨ ٢٠٠٩).
با توضيحاتي که در رابطه با رويا در خواب داده شد، يکي از گونه هاي اختلال خواب ، «روياهاي ترسناک» مي باشند که موضوع اصلي پژوهش حاضر مي باشد، اين گونه روياها، ظهور تکراري روياهاي گسترده و ملال آور هستند که معمولا تلاش براي اجتناب از تهديدها، ايمني ، سلامت جسماني را در بر دارند، که معمولا به همراه ترس يا هراس هستند و در نهايت آن ها موجب مي شوند شخص از خواب بيدار شود و در حالت هشياري قرار گيرد(انجمن روانپزشکي آمريکا،١ ٢٠١٣: ص٤٠٤-٤٠٥ ). کابوس ها از جمله خواب پريشي هاي ٢رايجي هستند که ٢ تا ٦ درصد از افراد در زمينه يابي هاي جوامع حداقل دوره هاي هفتگي آن را دارند(بليکي و بليکي ،٣ ١٩٨٢؛ اهايون ، مورسلي و گوايلينالت ،٤ ١٩٩٧).
کابوس هاي هفتگي در طبقه بندي بين المللي اختلالات خواب در راهنماي طبقه بندي و تشخيصي (انجمن اختلالات خواب آمريکا،٥ ١٩٩٧) مطرح شده اند که آسيب شناسي نسبتا بالايي را منعکس مي کنند. البته کابوس هاي شبانه در کودکان ، زنان ، بيماران روان پزشکي نسبت به ساير افراد شايعتر است ؛ در افراد سن بالا، کمتر شايع است و در بسياري از فرهنگ ها قابل مقايسه و بررسي است (نلسن ، اشنستروم و لوين ،٦ ٢٠٠٦). کابوس هاي مکرر در ارتباط با آسيب شناسي رواني هستند، اگر چه کابوس ها توليدکننده ي درد و رنج ذهني هستند اما يک شاخص حساس در اين حوزه به حساب نمي آيند (لوين و فايرمن ،٧ ٢٠٠٢). در علت شناسي ، برخي کابوس ها به صورت ايديوپاتيک ٨مطرح هستند، يعني بيماري که علت آن ناشناخته است ؛ در ICSD-R2 و DSM شاخصه هايي براي آن مشخص شده است . از جمله اين موارد، احساسات شديدي از وحشت يا ترس است که شخص را از خواب بيدار مي کند و در اختلالات خواب پريشي رايج مي باشد(انجمن روانپزشکي آمريکا،٩ ١٩٩٤؛ نيلسون و زادرا،٢٠٠٠١، طبقه بندي بين المللي از اختلالات خواب راهنمايي تشخيصي و طبقه بندي ١١ ١٩٩٧). برخلاف کابوس هاي تکرار شونده ي افزايشي که معمولا بر اساس اين که فرد در معرض برخي نشانه هاي حادثه قرار گيرد رخ مي دهند، کابوس هاي ايديوپاتيک اغلب به صورت طولاني مدت در طي زمان وجود دارند و در غياب نشانه ي بيروني قابل شناسايي به وقوع مي پيوندند(هارتمن ،١٩٨٤١). به هر حال نکته شگفت آور اين موضوع است که تفاوت هاي زيادي در رفتار خواب (براي مثال فراواني کابوس ها و روياهاي شفاف ) در طي زمان پايدار است و در فرهنگ هاي مختلف ثابت است (واتسون ،٢٠٠٣١). بايد توجه داشت که فرآيندهاي «زيست روان شناختي ١٤» در خواب هستند که در ارتباط نزديک با آسيب شناسي رواني هستند. از اين رو زماني که محققي به مطالعه ي خواب مي پردازد، لازم است در گزارش خود فعاليت هاي ساير پژوهشگران را لحاظ کند(داهل ، ١٩٩٦ و پترسون و بنس ،٢٠٠٦١).
يکي از متغيرهاي مد نظر در پژوهش حاضر و موثر بر روياهاي ترسناک ، «راهبردهاي کنترل فکر» مي باشد، ولز و ديويس (١٩٩٤) راهبردهاي کنترل فکر را که شامل : نگراني ، خودتنبيهي ، حواس پرتي ، ارزيابي مجدد و کنترل اجتماعي را در بسط مدل فراشناختي اختلالات هيجاني به عنوان يکي از مولفه هاي اصلي مدل خود توسعه داده اند (خاني پورو همکاران ، ١٣٩٠) راهبردهاي کنترل فکر، شامل مجموعه اي از روش هاي مقابله اي هستند که در پاسخ به تجربه هيجان هاي ناخوشايند برانگيخته مي شوند. بررسي ادبيات پژوهشي موجود، نشان از گسترش قابل قبول و متمايز کننده اين راهبردها داشته است (آبراموويچوچ ، و تيسايد، کولسي و تولي٧ن ١ ٢٠٠٣، ؛ کولس و هيمبرگ ،٢٠٠٥١٨؛ امير، کاشمن و فوآ،١٩٩٧١٩؛ رينولد٢٠و ولز، ١٩٩٧). هدف اين راهبردها، غلبه بر فشار حاصل از هيجان ها است (ولز و ديويس ،٢١ ١٩٩٤). اين راهبردها، پاسخ هايي هستند که افراد براي کنترل فعاليت هاي نظام شناختي نمايش مي دهند (ولز،٢٠٠٠). از طرفي روش هاي کنترل ، تعديل و تفسير فرآيند تفکر، از جمله فراشناخت ها٢٢ هستند که در پژوهش ها در حوزه ايجاد و تداوم اختلالات رواني بسيار مهم محسوب مي شوند و بنابراين روش کنترل فکر، فراشناخت است (ولز و هاتون ،٢٠٠٤٢). فراشناخت پشتوانه نظري اين موضوع محسوب مي گردد. اهميت فراشناخت ها در بي خوابي مورد بررسي بوده است (اسپاي ،٢٠٠٣٢). زيرا مشکلات بي خوابي مردم معمولا از افکار مزاحم و نگراني است . روش هاي کنترل فکري افراد با مشکلات خواب ، با افراد داراي خواب خوب متفاوت است (هاروي ،١ ٢٠٠١). براي مثال کاربرد راهبرد کنترل فکر حواس پرتي ٢ براي افکار ناخواسته ، مشکلات خواب را در افراد داراي بي خوابي را کاهش مي دهد(اليس و کرپلي ،٣ ٢٠٠٢). لذا اين کيفيت در طول شبانه روز احتمالا بر روند ايجاد اختلالي همچون روياي ترسناک و راه رفتن در خواب مي تواند تاثير داشته باشد.
متغير ديگر در پژوهش حاضر، که بر اختلال روياي ترسناک مد نظر است ، «خلق و خو» مي باشد، خلق انسان تحت تاثير استرس ها و رويدادهاي روزمره قرار دارد که با خواب در ارتباط است ؛ افزايش رويدادهاي استرس آور زندگي حتي اگر اين استرس آورها ضعيف باشند با افزايش تجارب خواب در ارتباط است (شافر-لانک و شاهر،٤ ٢٠٠٩).حتي در معرض اين عوامل قرار گرفتن افزايش تجارب خواب را مي آفريند (شافر-لانک و شاهر، ٢٠١٠). استرس و حالت هاي خلقي مثل خلق افسرده در هم تنيده هستند و بين حالت هاي استرسي ، در خلق افسرده ، عصبانيت ، خستگي رواني وکيفيت خواب ضعيف و شکايات سلامتي رابطه معناداري گزارش شده است (لاويدر، ولر و بابکف ،٥ ٢٠٠٣). حالت هاي عاطفي در ارتباط با کيفيت خواب شخص هستند (ساننتاگ ، بينويز و موجزا،٦ ٢٠٠٨). ارتباط خلق روزانه و کيفيت خواب نيز مورد بررسي پژوهش ها قرار گرفته است (تاتردل ، ريلوندز، پارکينسون و بريند،٧ ١٩٩٤). در برخي پژوهش ها مداخلات متمرکز بر استرس بهبود حالت هاي خلقي اضطراب ، استرس (اسپکا، کارلسون ، گودي و همکاران ،٨ ٢٠٠٠؛ کارلسون ، اورساليک و گودي ،٩ ٢٠٠١). و کيفيت خواب را در بر دارد (شاپيرو، بوتزين فيگوردو و همکاران ،٢٠٠٣١). همچنين بي خوابي هاي شبانه ، کيفيت زندگي را تحت تاثير قرار مي دهند و احتمال افسردگي ، اضطراب فردي را مي افزايند و توان مقابله با فشارها را کم مي کنند؛ فرد در چنين شرايطي خلق منفي پيدا کرده و به آساني برانگيخته مي شود و عصباني مي گردد(بلين و همکاران ،٢٠٠٧١). در کودکاني که اختلال خواب دارند، ممکن است اختلالات رفتاري گوناگوني وجود داشته باشد .اختلال در به خواب رفتن يکي از عوامل مهم اختلال تحصيلي و افت تحصيلي آنان است . (کليگمن و همکاران ، ٢٠٠٦). به گونه اي که به عنوان مثال ، کاهش مدت خواب به حدود ٥ ساعت در يک شب مي تواند بر فعاليت هاي شناختي ، تحصيلي ، تفکر انتزاعي در دانش آموزان در سنين مدرسه تاثير بگذارد. (ابوداهر و ژئو،٢٠٠٧١)
با توجه به دوران حساس نوجواني و با در نظر گرفتن آمار بالاي شکايات از اختلالات خواب ، خواب از جمله موضوعات پژوهشي در عصر حاضر است . روياهاي ترسناک ، عاملي در مشکلات خواب هستند که براي فرد، ناراحتي هاي جسمي و روحي را ممکن است ايجاد نمايد. مشکلات رواني و جسماني متعددي با کيفيت خواب ضعيف در ارتباط است (مواسترلا و همکاران ،٢٠٠٥١). اهميت خواب از هر دو بعد جسمي و رواني بر کسي پوشيده و پنهان نيست ، از اين رو ذهن پژوهشگران همواره درگير عوامل مرتبط با مشکلات خواب بوده است . از جمله ضرورت هاي بررسي اختلال خواب و از جمله کابوس ها و روياهاي ترسناک دانش آموزان مي - توان به مواردي اشاره نمود از جمله ، کم توجهي به مشکلات خواب از اوايل کودکي آغاز مي شود بنابراين تداوم آن تا سنين مدرسه ، نيازمند پيگيري و درمان است . مشکلات خواب ، مي تواند موجب اضطراب ، افسردگي ، کاهش ميزان تطابق و عزت نفس کودکان شود (ال شيخ ٤و١ همکاران ، ٢٠١٠)؛ تداوم اين مشکلات از کودکي تا نوجواني ، با مصرف الکل و مواد مخدر در آينده مرتبط است (وانگ ،٢٠١٠١) در صورتي که اختلالات خواب در دانش آموزان درمان نشود، منجر به عوارضي نظير اختلال در توجه و 16 تمرکز، حافظه و يادگيري و اختلالات رفتاري مي شود (فريک و همکاران ، ٢٠٠٧؛ پناهي و کفاشي ، ١٣٨٣). با در نظر داشتن اهميت خواب آرام در رشد همه جانبه افراد از جمله دانش آموزان لازم است تا پژوهش هاي بيشتري در راستاي فهم متغيرهايي که موجب به هم ريختن آرامش در خواب مي شوند از جمله روياهاي ترسناک انجام گردد. از اين رو پژوهش حاضر به بررسي ارتباط راهبردهاي کنترل فکر، و خلق وخو با علايم روياهاي ترسناک در بين دانش آموزان دختر مقطع دبيرستان شهرستان شهرضا در سال تحصيلي ٩٥-٩٤ مي پردازد.
روش تحقيق
تحقيق حاضر جزو مطالعات توصيفي و از نوع همبستگي مي - باشد، جامعه آماري پژوهش ، نوجوانان دختر در مقطع پيش - دانشگاهي در سال تحصيلي ١٣٩٣-١٣٩٤، در مدارس شهرضا تشکيل داده ؛ که تعداد آنها٤٨١ نفر بود؛ شهرضا داراي يک منطقه آموزش و پرورش است . در اين محيط ، ١٨ دبيرستان وجود دارد؛ در برخي از اين دبيرستان ها، بيش از يک کلاس به مقطع پش دانشگاهي اختصاص يافته است و از اين رو تعداد کلاس هاي پيش دانشگاهي ، ٢٥ کلاس است . با توجه به اين که پژوهش حاضر از نوع همبستگي بود براساس تاباچنيک و فيدل (٢٠٠٧) با ازاي هر متغير و خرده متغير ١٥ نفر وارد حجم نمونه شدند. از آنجا که در اين پژوهش متغير وخرده متغير وارد تحليل آماري شدند در کل ٣٠٠ نفر انتخاب شد. به منظور نمونه گيري از روش نمونه گيري تصادفي استفاده شده به اين ترتيب که ابتدا از فهرست اسامي دبيرستان ها به تصادف ٧ دبيرستان و از فهرست کلاس هاي پيش دانشگاهي ١٤ کلاس به تصادف انتخاب شدند وسپس دانش آموزان منتخب پرسشنامه ها را تکميل کردند. مشارکت - کنندگان از هر سه مقطع تحصيلي متوسطه شامل رياضي ، فيزيک ، تجربي و انساني در نمونه حضور داشتند. در کل تعداد ٢٩٥ پرسشنامه کامل جمع آوري گرديد، معيارهاي ورود به مطالعه عبارت بود از: ١. داشتن حداقل ١٨ سال سن ٢. در زمان اجراي پرسشنامه ها از بيماري جسماني خاصي که در تکميل پرسشنامه ها مداخله کند رنج نبرند. ٣. از بيماري رواني که در تکميل پرسشنامه ها مداخله کند رنج نبرند. در اين پژوهش از ٤ پرسشنامه استفاده شده . که در ادامه بصورت جداگانه به معرفي آن ها پرداخته مي شود، ضمن اينکه ، در قسمت ابتداي پرسشنامه ، ؤالات عمومي مربوط به خصوصيات دموگرافيک (جمعيت س
شناختي ) نمونه مورد پژوهش از قبيل (رشته تحصيلي ، معدل ، درآمد، شغل پدر و.... ) قرار داده شد. الف ) پرسشنامه علايم روياهاي ترسناک (١٣٩٣): اين پرسشنامه ٢٤ سوالي و داراي ١٠ ماده است که توسط يوسفي در سال ١٣٩٣ ساخته شده است .
سؤالات اين پرسشنامه روي يک مقياس پنج درجه اي نمره گذاري مي شود از کاملا مخالفم تا کاملا موافقم . روايي صوري آن توسط پنج متخصص تأييد شد و همساني دروني آن از طريق آلفاي کرنباخ 0.793=α به دست آمد. اين پرسشنامه نمره کل دارد تمام سوالات با يکديگر جمع مي شوند. نمره معکوس نيز ندارد. تعداد سوالات ٢٤ سوال است (محمدي ، ١٣٩٣). جهت تعيين پايايي اين مقياس در پژوهش حاضر با پايلوت بر روي ٢٠ نفر، آلفاي کرونباخ ابزار مذکور در پژوهش حاضر برابر با ٧٦.٤ به دست آمده است . ب)پرسشنامه کنترل فکر ولز و ديويس (١٩٩٤): اين پرسشنامه ٣٠ سوالي ، داراي ٥ زير مقياس بوده که عبارت اند از: ١. پرت کردن حواس (سوالات ١-٩-١٦-١٩-٢١-٣٠)، ٢. نگراني (سوالات ٤-٧-١٨-٢٢-٢٤-٢٦)، ٣. کنترل اجتماعي (سوالات ٥-٨-١٢-١٧-٢٥-٢٩)، ٤. تنبيه (سوالات ٢-٦- ١١-١٣-٢٨-١٥)، ٥. ارزيابي دوباره (سوالات ٣-١٠-١٤-٢٠-٢٣-٢٧). که جمعا ٣٠ سؤال را تشکيل مي دهند. به جز سه ماده از خرده مقياس کنترل اجتماعي .دامنه نمرات براي هر يک از خرده آزمون ها ممکن است بين صفر و هجده باشد و در همه خرده آزمون ها نمره بالاتر به معناي بيشتر بودن سطح آن متغير مي باشد. اين پرسشنامه از طيف ليکرتي چهارگزينه اي از تقريبا هرگز(١) تا تقريبا هميشه (٤) برخوردار است . ضريب پايايي اين ابزار در پژوهش موتابي و همکاران (١٣٨٩) به ترتيب : پرت کردن حواس (٠.٧٤)؛ نگراني (٠.٧٠)؛ کنترل اجتماعي (٠.٧٢)؛ تنبيه (٠.٦٥)؛ ارزيابي دوباره (٠.٦٤). بود. در پژوهش حاضر در اين پژوهش جهت محاسبه و تعيين ضريب پايايي با اجرا بر روي ٢٠ نفر، آلفاي کرونباخ ابزار مذکور برابر با مقدار ٧٥.٢ به دست آمده است .
ج)پرسشنامه خلق و احساس آنگلود، پيکلز و ويندر(١٩٨٧): اين پرسشنامه ، يک مقياس ٣٤ سوالي است که اختصاصا براي جدا سازي کودکان و نوجوانان داراي اختلالات افسردگي طراحي شده که براي سنين ٨ تا ١٩ سال قابل اجراست . سوالات پرسشنامه ، تمام ملاک هاي افسردگي ذکر شده در دهمين طبقه بندي بين - المللي بيماري ها (١٠-ICD) و چهارمين نسخه راهنماي تشخيصي و آماري بيماري هاي رواني را در بردارد. در اين پرسشنامه ، علايم خلقي در طي دو هفته اخير سنجيده مي شود و در يک مقياس سه درجه اي نمره گذاري مي گردد (درست =٢، گاهي اوقات =١ و نادرست =٠). روايي و اعتبار پرسشنامه به صورت مقبولي گزارش شده است (وود، کرول ، مور و هارينگتون ،١ ١٩٩٥).
وود و همکاران (١٩٩٥)، با اجراي آزمون و بازآزمايي پرسشنامه بر روي ١٥ نوجوان افسرده ، همبستگي ٠.٧٨با سطح معناداري کمتر از ٠.٠١ را گزارش داد. ثبات دروني پرسشنامه بر اساس اين پژوهشگران از طريق روش آلفاي کرونباخ ، ٠.٩٤ گزارش شده است . در ايران ، نشاط دوست (١٣٧٧)، ضريب پايايي آلفاي کرونباخ اين پرسشنامه را ٠.٩١گزارش کرده است . نشاط دوست و همکاران ثبات دروني ابزار را ٠.٩٣گزارش کرده اند؛ آن ها روايي همزمان ابزار را ٠.٧١به دست آورده اند. اين پرسشنامه نمره کل دارد. نمره برش پرسشنامه خلق برابر با رتبه درصدي ٨٤ بود(نشاط دوست و همکاران ، ١٣٨٤).آلفاي کرونباخ ابزار در پژوهش حاضر ٧٢.٨ به دست آمده است . روش تجزيه و تحليل داده ها: محاسبات آماري در تجزيه و تحليل داده ها، با کمک نرم افزار 21-Spss انجام گرديده . ابتدا شاخص هاي توصيفي ميانگين و انحراف استاندارد براي متغيرها ارائه مي گردد و سپس به منظور بررسي روابط بين متغيرهاي پژوهش ، از ضريب همبستگي پيرسون استفاده و در نهايت براي پيش بيني علائم روياهاي ترسناک در بين دانش آموزان دختر با توجه به متغيرهاي پيش بين ، نتايج تحليل رگرسيون گام به گام ارائه گرديده است .
يافته ها:
فرضيه اصلي : بين ابعاد کنترل فکر و خلق وخو با علائم روياهاي ترسناک در دانش آموزان نوجوان رابطه چند گانه و معنادار وجود دارد.
به منظور بررسي اين فرضيه از آزمون همبستگي پيرسون استفاده شد. يافته هاي جدول بالا نشان مي دهد که نگراني ، خلق و خو، با روياهاي ترسناک رابطه مثبت و معناداري دارند. به اين ترتيب اين فرضيه براي ارتباط بين نگراني ، خلق و خو، با علائم روياهاي ترسناک تاييد مي گردد.
به منظور بررسي مهم ترين عامل از بين عوامل مذکور در پيش بيني علائم روياهاي ترسناک از تحليل رگرسيون گام به گام استفاده شد. که در جدول (٣) نمايش داده شده است
همان طور که در جدول (٣) ملاحظه مي شود، از بين متغيرهاي مورد بررسي ،در گام اول خلق وخو با ضريب رگرسيون ٠.٣٨٥وارد معادله رگرسيون شده و قادر به پيش بيني ١٤.٨% از واريانس علائم روياهاي ترسناک است (٠٠٠٠>p). در گام دوم نگراني با ضريب رگرسيون ٠.٤٠٣وارد معادله رگرسيون شده است ، اين متغير درکنار خلق وخو قادر به پيش بيني ١٦.٣% از واريانس علائم روياهاي ترسناک است و به تنهايي مي تواند ١.٤% از واريانس علائم روياهاي ترسناک را توضيح بدهد (٠٠٢٩>p).
جدول (٤) نتايج تحليل واريانس به منظور بررسي معناداري سهم کل خلق وخو و نگراني در پيش بيني علائم روياهاي ترسناک را نشان مي دهد. همان طور که ملاحظه مي شود سهم هاي پيش بيني شده در هر مرحله از لحاظ آماري معنادار بوده و قابل اعتماد مي باشد (٠٠٠٠>p).