بخشی از مقاله

ارزيابي تأثير اصول نوشهرسازي بر احياي بافت هاي فرسوده محلات و انسجام آنها ***

چکيده
بافت هاي فرسوده سهم قابل توجهي از پهنه هاي کشور را به خود اختصاص داده اند به همين منظور حرکت ويژه اي نسبت به بهسازي و نوسازي آنها آغاز شده است . اين طرح ها با هدف ارتقا سطح رفاه و ايمني ساکنان و برقراري عدالت در پراکنش متوازن خدمات و امکانات شهري تهيه مي شوند. از ميان برداشتن تهديدات و استفاده از فرصت هاي موجود در بافت ها مستلزم اتخاذ شيوه برخورد مناسب با بافت به تناسب نيازها و ويژگيهاي خاص و نحوه فرسودگي آن دارد. چنين به نظر مي رسد که پيش از آنکه معضلات کنوني بافت قديم به بحران هاي شهري تبديل شود و جدايي شهر قديم از شهر معاصر به تقابل اين دو منجر شود بايد روشي هدفمند و اصولي در برخورد با اين بخش از شهر اتخاذ گردد. يکي از نظريه هاي جديد طراحي و برنامه ريزي شهري به ويژه در زمينه نوسازي و بازسازي بافت هاي فرسوده نوشهرسازي است که شامل طرح هاي سنتي و تلفيق آنها با حساسيت هاي دوران مدرن است . حال اين پژوهش پس از تبيين مباني نظري جامع در خصوص بافت فرسوده ، بهسازي ، نوسازي و نوشهرسازي (به عنوان معيار سنجش ) سعي برآن نمود با استفاده از روش هاي ميداني و کتابخانه اي به جمع آوري اطلاعات پرداخته با تکنيک SWOT به ميزان انطباق نوسازي انجام شده در بافت هاي فرسوده محلات همدان بپردازد.


مقدمه
با افزايش جمعيت و رشد شتابان شهرنشيني ، شهرها به عنوان بزرگترين مصنوع بشري ، همواره اصلي ترين نمود کالبدي تغييرات در زندگي بشر بوده و هستند. اين تغييرات تا قبل از انقلاب صنعتي روندي منطقي و تدريجي با سرعتي متناسب و معمول را طي مي کرده است . با رشد تکنولوژي و پيشرفت علوم همواره تفکرات جديدي بر شهرها مسلط است . پس از اين دوره حساس علاوه بر مقياس و کالبد شهرها، روح و جان آنها نيز دستخوش تفکرات جديد و بلندپروازانه بشري شد. در تطبيق شهرسازي ايران و جهان مشخص مي شود که ايران در دوره معاصر (پهلوي اول به بعد) توجه و الگوپذيري بيشتري از تفکرات غربي داشته است . اين تأثيرپذيري اغلب با چند دهه تأخير و عموماً به صورت ناقص وارد نظام شهري شده و همواره با ساخت و بافت بومي شهرهاي ما در تعارض بوده است . در اين ميان بافت هايي از شهرها که معمولاً سرعت تطبيق شان با مجموعه شهر کمتر از بقيه بوده ، با مشکلاتي بس حادتر دست به گريبان و کانون بيشتر ناملايمات جسمي و روحي در شهرها شده اند که بدين سبب در مرکز توجهات قرار گرفته اند. اما به طور اخص بافت هايي که با معضلاتي متعدد در حوزه هاي اجتماعي ، اقتصادي و کالبدي شناخته مي شوند به لحاظ کمي در ساختار قانوني (در ايران ) تنها با سه ويژگي کالبدي ريزدانگي ، نفوذناپذيري و ناپايداري سنجش و بافت فرسوده ناميده مي شوند.
اما به طور اخص بافت هايي که با معضلاتي متعدد در حوزه هاي اجتماعي ، اقتصادي و کالبدي شناخته مي شوند به لحاظ کمي در ساختار قانوني (در ايران ) تنها با سه ويژگي کالبدي ريزدانگي ، نفوذناپذيري و ناپايداري سنجش و بافت فرسوده ناميده مي شوند. محدوده هاي نيازمند بهسازي و نوسازي فقط بر حسب سه معيار ناپايداري بنا، نفوذناپذيري ناحيه و ريزدانگي قطعات زمين ، در حدود يک پنجم تا يک چهارم مساحت داير شهرها با جمعيتي در حدود ٣٦ درصد جمعيت کنوني شهري برآورد مي شود (پژوهشکده توسعه کالبدي ،١٣٨٩). اين بافت ها به ويژه در شهرهاي تاريخي ايراني توان تطبيق با شيوه زندگي مطرح شده توسط مدرنيسم (بزرگ ترين جنبش مداخله گر در شهرها) را نداشته و کارايي لازم را از دست داده اند. در حقيقت بافت هاي فرسوده بزرگترين آموزشگاهي است که دائما نياز به خلاقيت و تفکري نوين در جهت نوسازي دارد (عندليب ،٢٣،١٣٨٩). از اين رو يکي از جنبش هايي که در دهه ٨٠ ميلادي و در تقابل با مدرنيسم مطرح شد، نوشهرسازي بود که طرفداران بسياري در سراسر دنيا به دست آورد (حسني و روشني ، ١٣٨٩). نوشهرسازي سعي در تجديد حيات بافت هاي شهري از طريق بهره گيري از ويژگي هاي تاريخي و بومي آنها دارد. حال اين سوال اساسي مطرح مي شود که طرح نوسازي و بهسازي بافت فرسوده تا چه حد توانسته اند بر ويژگي هاي محله اي و بومي متکي بوده و جواب گوي نيازهاي عموم باشند؟ آيا مي توان از اصول نوشهرسازي در بهسازي و نوسازي بافت هاي فرسوده اي که ويژگي محله اي و تاريخي دارند استفاده نمود؟ در واقع اکنون که فرصت بهسازي و نوسازي براي بافت هاي فرسوده محيا شده بهتر است که ويژگي هاي بومي و محله اي اين بافت ها به آنها بازگردانده شود. به دنبال پاسخ به اين پرسش اين فرضيه مطرح مي شود؛ چنين به نظر مي رسد که اصول دهگانه نوشهرسازي قادر خواهد بود تا در بهسازي و نوسازي بافت هاي فرسوده ، ويژگي هاي تاريخي و محله اي را به آنها بازگرداند و بافت را پويا و پايدار نمايد.
نوشهرسازي به طور کلي مجموعه اي از اصول شهري است که ساختمان هاي داراي سبک نو- سنتي را براي شکل دادن به محله هاي نسبتاً پرتراکم ، قابل پياده روي و داراي کاربري مختلط پيشنهاد مي کند. اگر چه نوشهرسازي ذاتاً با توسعه هاي مسکوني جديد مرتبط است ، اما همواره بر توسعه درون بافت و شهرسازي در ارتباط با حومه هاي موجود تأکيد مي کند. نوشهرسازي آميزه اي از سبک هاي معماري ، رشد هوشمند، مخالفت با توسعه هاي پراکنده و شهرسازي پايدار مبتني بر حمل و نقل عمومي است (٢٠٠٣ ,Marshall). به عبارت ديگر نوشهرسازي واکنشي در مقابل توسعه بي رويه بوده و بازگشت به الگوي محلات سنتي براي ايجاد جوامع پايدار و کارا را لازم مي داند.
نوشهرسازي باز گشتي به هنر ساختن مکانهاست (٢٠٠٤ ,Leher).
هدف نوشهرسازي تغيير شکل در همه جوانب توسعه مکاني و اجتماعي مي باشد به طوري که اثرات کار آنها در منطقه و بخش قابل شناسايي مي باشد. آنها در ارتباط با تمام سطوح برنامه ريزي شهري و منطقه اي و طراحي شهري از نحوه تعيين مکان متروپل ها در منطقه تا چگونگي طراحي واحدهاي مسکوني صاحب نظر مي باشند و الگوهاي مناسب خود را ارائه مي دهند(١٩٩٩ ,Arendt).


چارچوب نظري پژوهش
بهسازي ، نوسازي و بازسازي
بهسازي ١ به بهبود کالبد توجه دارد و مشتمل بر بازيافت ٢، حفاظت ٣، استحکام بخشي ٤، توانبخشي ٥ و و ساماندهي ٦ مي باشد(کرمي پور، ١٣٨٨).
نوسازي ٧ که در عين حفاظت از کالبد و بهبود بخشيدن وضعيت آن سازمان فضايي آن را تغيير مي دهد و شامل تجديد حيات ٨، روزآمد نمودن ٩، تبديل ١٠، حفاظت ١١، استرداد١٢ و تعمير١٣ مي باشد(کوآن ، ١٣٨٩). بازسازي ١٤ که به دوباره سازي کالبد و فضا مي پردازد. اين روش نيز مشتمل بر مراحلي چون تخريب ١٥، پاکسازي ١٦ و دوباره سازي ١٧مي باشد(حبيبي و مقصودي ، ١٣٨٢)(نمودار١).

فرسودگي و ويژگي هاي عمومي آن
فرسودگي شهر را مي توان به مفهوم تنزل شرايط اجتماعي ، اقتصادي و کالبدي بافت شهري دانست . هنگامي که در محدوده اي از شهر، حيات آن به هر علتي رو به رکود مي رود، بافت شهري آن محدوده در روند فرسودگي قرار مي گيرد(حبيبي و مقصودي ، ١٣٨٤). ويژگي هاي غالب بافت هاي فرسوده را مي توان در ابعاد مختلف به شرح زير بيان نمود: در زمينه جمعيتي مي توان تراکم جمعيتي بالا، پراکندگي ناموزون جمعيت ، بالا بودن تراکم خانوار در واحد مسکوني و در زمينه اجتماعي مي توان ترک محله از سوي ساکنان اصيل ، وجود ساکنان غير بومي و مهاجر و قشر تهي دست ، بالا بودن ميزان اجاره نشيني ، شيوع اعتياد و ناهنجاري هاي رفتاري و بزهکاري ، نبود امنيت براي ساکنان به ويژه زنان و کودکان ، وجود فضاهاي بي دفاع ، پايين بودن سطح سواد را برشمرد. همچنين در زمينه اقتصادي مي توان به پايين بودن ارزش املاک ، وجود ساکنان کم درآمد، بالا بودن سطح بيکاري ، عدم توانايي ساکنان براي نوسازي خانه هاي خود، فقدان انگيزه عمومي براي سرمايه گذاري اشاره نمود. در زمينه کالبدي -عملکردي نيز ناپايداري بناها در برابر زلزله ، عرض کم معابر و عدم امکان دسترسي سواره ، فشردگي بافت و عدم امکان امداد رساني در مواقع بروز حوادث ، تداخل حرکت پياده و سواره ، وجود کاربري هاي ناسازگار، عدم پاسخگويي به نيازهاي امروزي ، فقدان خدمات تفريحي ، فرهنگي ، ورزشي و درماني براي ساکنان ، منظر شهري نامطلوب را نام برد. از طرفي در زمينه زيست محيطي وجود آلاينده ها، فقدان سيستم دفع فاضلاب و زباله ، نبود فضاي سبز جز اصلي ترين مشکلات با رويکرد عمومي محسوب مي شوند (٢٠٠٩,Rezaee).

روش شناسي پژوهش
مقاله حاضر بخشي از يک پژوهش کاربردي و روش مورد استفاده در آن در بخش اول تحليل محتوا، در بخش دوم مطالعه مروري است . لذا با تاکيد بر مطالعات کيفي و روش تحليلي توصيفي ، مطالعات اوليه در خصوص مباني نظري و ادبيات موجود به کمک مطالعات کتابخانه اي و بررسي اسناد معتبر صورت گرفته است . بخش دوم ، شامل مطالعات مروري در زمينه بافت هاي فرسوده محلات شهر همدان مي باشد(نمودار .(2

نوشهرسازي
مروري بر مفاهيم و تاريخچه نوشهرسازي
در فرداي دوران پرتشويش ومخرب رواج مدرنيسم در شهرسازي و در دهه ١٩٨٠ميلادي ، تعداد فزاينده اي از معماران و شهرسازان امريکايي در ارتباط با فرسودگي وزوال مراکز شهري و افزايش فزاينده جوامع محلي که پراکنده و متفرق ، متکي بر اتومبيل و داراي فاصله با مراکز شهري بودند، اظهار نارضايتي کردند. در سال هاي پاياني دهه ١٩٨٠ و ابتداي دهه ١٩٩٠ميلادي ، اين نارضايتي منجر به ظهور نهضت نوشهرسازي شد. پس از آن ، نوشهرسازي به سرعت در سطح ملي به منظور توسعه اجتماعات محلي به رسميت شناخته شد. به عنوان مثال در سال ١٩٨١ در يک دهکده تفريحي به نام سي سايد١٨ واقع در فلوريدا مورد استفاده قرار گرفت . ايجاد اين دهکده هنگامي مطرح شد که مقاله اي برجسته در ماهنامه آتلانتيک ١٩ درسال ١٩٨٨در ارتباط با آن منتشر شد و از پوشش خبري ملي برخوردار شد. بدين ترتيب ، توسعه سي سايد و ديگر جوامع محلي مبتني بر نوشهرسازي سبب شد تا نهضت نوشهرسازي در کانون توجه ملي قرار گيرد(٢٠٠٤, Lehrer). امروزه ، بسياري از مقامات مسکن ، حمل و نقل و برنامه ريزي و همچنين قانون گذاران ، اصول نوشهرسازي را مورد استفاده قرار داده اند. به عنوان مثال ، وزرات مسکن و توسعه شهري ايالات متحده ، در برنامه اي موسوم به Hope VI اصول نوشهرسازي را در تلاش براي تغيير ماهيت طرح هاي مسکن عمومي فرسوده و در حال تخريب به جوامع محلي سالم ، پايدار و فعال مورد استفاده قرار داده است (مدني پور،١٣٧٩)(جدول ١).

همچنين بر اساس بررسي هاي انجام گرفته در خصوص ادبيات و مباني نظري نوشهرسازي ، مي توان مفاهيم دهگانه اي را به عنوان مفاهيم کليدي و البته کلي در مبحث نوشهرسازي مورد دقت نظر قرار داد(نمودار ٣).

انتقادات وارد بر نوشهرسازي
عده اي معتقدند اين جنبش به اندازه کافي شهري نيست و با وضع قوانين زياد آزادي عمل مردم را کاهش مي دهد. عده اي نيز ناتواني در پاسخگويي به نيازهاي جديد خانواده هاي وابسته به اتومبيل را ضعف نوشهرسازي مي دانند. همچنين توجه زياد به فضاي سبز در نوشهرسازي سبب شده تا در بسياري از پروژه ها، فضاهاي باز و سبز به حدي زياد باشد که خود تبديل به نوعي پراکندگي گردد. اما بزرگ ترين مشکل نوشهرسازي به نظر کم توجهي به توانمندسازي اقتصادي و اجتماعي است . در مقابل انتقادات وارده ، نوشهرسازان نيز از با تکيه بر اصل انعطاف پذيري همواره تاکيد کرده اند که از انتقادات براي پيشبرد جنبش خود و رفع سکون آن استفاده خواهند برد و از اين طريق موانع و نقاط ضعف نوشهرسازي را مرتفع خواهند نمود.
تطيبق ويژگي هاي شهر در ساختار سنتي و اصول نوشهرسازي
دارا بودن مرکز و لبه هاي مشخص ، وجود فضاهاي عمومي در مرکز شهر و محلات ، فضاها و قلمروهاي عمومي طراحي شده براساس اصول و معيارهاي زيبايي و هنري ، تراکم بالا، قرارگيري ساختمان ها، محل سکونت و خدمات و فروشگاه ها در فواصل نزديک بهم به منظور راحتي در رفت و آمد و افزايش استفاده از خدمات و منابع و نيز راحتي و رفاه افراد و افزايش لذت بردن از فضاها، وجود مسيرهاي پياده روي ، حداقل آسيب و تأثيرات سوءناشي از توسعه ، استفاده از تکنولوژي بوم دوست و احترام به محيط زيست و ارزش هاي زيستي ، کارامدي انرژي ، استفاده کمتر از منابع تجديدناپذير، استفاده بيشتر از محصولات طبيعي و محلي ، توجه به کيفيت زندگي و غيره . تمامي اين موارد به همراه سطح زندگي بالا، ايجاد مکان هاي خوب و مناسب براي عابر پياده سبب تقويت روحيه انساني در شهرهاي سنتي شده است .
از اين روست که عده اي نوشهرسازي را متهم به بازگشت به گذشته مي دانند، اما نوشهرسازان استفاده از تجارب غني گذشته را براي نيل به کيفيت مطلوب زندگي لازم و ضروري مي دانند. در واقع آنها معتقدند که شهرسازي امروز بايد با کاليبره کردن و بومي سازي تکنولوژي ها با شرايط منحصر به فرد محلي اعمال گردد تا پذيرشي آسان براي شهروندان داشته و سطح رضايت عمومي ارتقاء يافته و محيط سرزنده گردد. سرزندگي به عنوان عاملي که شهرهاي ايراني در گذشته از آن بهره مند بوده اند و امروز با سراسيمگي و آشفتگي حد و مرز متمايزي ندارند. در شناخت سرزندگي چند شاخص توسط چپ من معرفي مي شود(چپ من ،١٣٨٤).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید