بخشی از مقاله

ارزيابي ميزان کاربست روش سناريونويسي در پژوهش هاي روابط بين الملل در ايران
بررسي روش شناختي مقالات علمي

چکيده
آينده پژوهي به مثابه دانش اقدام و يک حوزه مستقل بين رشته اي برخوردار از پشتوانه هاي معرفت شناختي و روش شناختي است . با اين حال ، هنوز در سطوح و لايه هاي گوناگون اجتماعي و در عرصه مطالعات علوم اجتماعي به درستي فهم و درک نشده است و در پژوهش هاي روابط بين الملل کمتر آثاري در اين زمينه به چشم مي خورد. هدف از پژوهش حاضر که يافته هاي آن آمده ، يافتن عوامل احتمالي کم توجهي به سناريونويسي به مثابه يکي از ابزارهاي نخستين و پرکاربرد در آينده پژوهي در پژوهش هاي روابط بين الملل در ايران است . بر اين اساس ، بررسي آينده شناسي ، روش شناسي و محتواشناسي مقالات پژوهشي توليد شده در حوزه آينده پژوهي با تکيه بر روش سناريونويسي در نشريات تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل در بازه زماني ١٣٩٢-١٣٨٨ با رويکرد تحليل روند به صورت کمي ـ آماري و با رويکردي انتقادي مورد ارزيابي قرار گرفته است .
يافته هاي پژوهش نشان مي دهد بداعت و تازگي اين حوزه مطالعاتي ، باورهاي نادرست و انتظار غيرعلمي از آينده پژوهي و روش هاي مناسب کاربست آن ، آشنايي اندک اساتيد، دانشجويان و پژوهشگران روابط بين الملل با اين حوزه مطالعاتيزمان بر بودن و هزينه مالي انجام چنين پژوهش هايي و در نهايت عدم انباشت دانش حاصل از يافته هاي آينده پژوهي عوامل احتمالي مؤثر در ضعف توجه به آينده پژوهي به طور عام و سناريونويسي به طور خاص است .
واژگان کليدي : عدم قطعيت ، روابط بين الملل ، پژوهش هاي روابط بين الملل ، آينده پژوهي


مقدمه
انديشيدن به آينده و تلاش براي اثرگذاري بر رويدادهاي در حال شکل گيري مقوله اي تازه نيست و به دسته اي خاص و يا نگرشي ويژه اختصاص ندارد، بلکه پديده اي جهان شمول ، قديمي و فراگير است . با اين حال ، نظر به سرعت و دگرگوني هاي ژرف در پديده هاي اجتماعي ، سياسي ، علمي و اقتصادي و از آنجا که «هوشمندانه ترين رويکرد انسان ها و جوامع ، آماده شدن براي رويارويي با رخدادهاي پيش بيني ناپذير و رفتن به پيشواز آينده است » (خزايي و محمودزاده ، ١٣٩١: ٤)، مسئله اصلي در اينجا چگونگي آمادگي براي رخدادهاي پيش بيني ناپذير و به پيشواز آن رفتن است . با توجه به پيچيدگي و عدم قطعيت ١ حاکم بر امور، روش شناسي مي تواند پيرامون برنامه ريزي براي آينده کمک قابل ملاحظه اي داشته باشد. زيرا، همانگونه که نظريه پردازي ها، ساختارهاي تازه اي از مفاهيم جاري را پديد مي آورند، روش شناسي ها نيز افزايش نيروي فکري و کاربردي انديشه ها و نظريه ها را به دنبال دارند (خزايي و محمودزاده ، ١٣٩١: ١٥٩). درست در همين جا است که مي توان از سناريوها براي واردکردن داده هاي خام در بافتارهاي معنادار انساني و براي بهبود تصميم گيري در برابر آينده هاي ممکن و محتمل بهره برد.
با توجه به هدف مقاله حاضر، کاربرد و سودمندي روش ها و تکنيک هاي آينده پژوهي از جمله سناريونويسي ، با توجه هدف مقاله حاضر، در عرصه مطالعات و پژوهش هاي روابط بين الملل به يکي از موضوعات جذاب ، گيرا و تهييج کننده و در عين حال مناقشه برانگيز تبديل شده است . علت اين مسئله را مي توان در پيچيدگي درک واقعيت جست . اين پيچيدگي اغلب با ذهنيت هاي پژوهشگر، آشوبناکي محيط ، سهل انگاري ، خطا در مشاهدات يا تکيه صرف بر روندهاي گذشته و همچنين تعدد متغيرها و ناتواني در تشخيص ميزان تأثيرگذاري آنها در فرايند پژوهش همراه است . از سوي ديگر، متأثر از تحولات معرفتي در عرصه مطالعات روابط بين الملل و اهميت يافتن روش هاي آينده پژوهي به ويژه سناريونويسي ، اين روش با استقبال چندان و تحرک کافي از سوي اساتيد، دانش پژوهان و به طور کلي حوزه هاي آکادميک روبه رو نشده است . اين ناسازگاري با تغييرات و مقتضيات محيطي را مي توان در پذيرش و کاربرد هر چند محدود روش سناريونويسي در برخي دستگاه هاي رسمي ايران همچون نهاد وزارت دفاع ، بازرگاني و نهادهايي از
1. Uncertainty
اين نوع ، در عين توجه ناکافي به آن در حوزه هاي دانشگاهي کشور، مشاهده کرد.
بخش عمده مقالات مندرج در نشريه هاي تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل حول محور همان مباحث نظري رايج در روابط بين الملل و روش شناسي هاي منبعث از آن يا پيوند آن با يک مورد مطالعاتي است که عمدتا در چارچوب منابع کتابخانه اي و بدون بهره گيري از روش ها و تکنيک هاي جديد در حوزه روش شناسي صورت پذيرفته است .
پاسخگويي به اين پرسش ها هدف مقاله حاضر است : با توجه به پيچيدگي و عدم قطعيت محيط بين الملل و غيرخطي و آشوبناک بودن رخدادهاي سياسي چگونه مي توان از سناريونويسي در درک مناسب محيط بين الملل و برنامه ريزي بر پايه آن استفاده کرد؟ سناريونويسي چه قابليت ها و استعدادهايي براي پاسخگويي به دغدغه ها و نيازهاي پژوهشگران و محققان فعال در حوزه روابط بين الملل دارد؟ علل نازل بودن توجه به اين روش در پژوهش هاي روابط بين الملل در ايران در چيست ؟
بررسي آينده شناسي ، روش شناسي و محتواشناسي مقالات پژوهشي توليد شده در حوزه آينده پژوهي با تکيه بر روش سناريونويسي در نشريات تخصصي روابط بين الملل در بازه زماني ١٣٩٢-١٣٨٨ با رويکرد تحليل روند١ هدف ارزيابي مقاله قرار گرفته است . با مطالعه شاخص مند روش و محتواي مقالات مذکور مي توان به آسيب شناسي فرايند آينده پژوهي در ايران پرداخت . مقالات گردآوري شده در اين نوشتار شامل بررسي مقاله هاي علمي ـ پژوهشي فارسي زبان است که در ١١ مجله معتبر علمي ـ پژوهشي به چاپ رسيده اند. اين مجلات عبارت اند از: فصلنامه سياست ، پژوهش هاي روابط بين الملل ، پژوهشنامه علوم سياسي ، مطالعات راهبردي ، رهيافت هاي سياسي و بين المللي ، دانش سياسي ، روابط خارجي ، آفاق امنيت ، مطالعات بين الملل ، مطالعات انقلاب اسلامي و فصلنامه مجلس و راهبرد.
از سوي ديگر، در بررسي رويکرد نهادهاي اجرايي به فرايند آينده پژوهي ، ١٣٣ عنوان کتاب که از سوي مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي منتشر شده و در دسترس نگارنده قرار گرفته ، به عنوان خروجي نهاد اجرايي وزارت دفاع مورد بررسي قرار گرفته است . لازم به ذکر است که ممکن است روش هاي آينده پژوهي و سناريونويسي در ساير دستگاه هاي رسمي کشور نيز انجام شده باشد، اما به دليل
١. تحليل روند عبارت است از مطالعه يک روند مشخص به منظور کشف ماهيت ، علت هاي بروز، سرعت توسعه و پيامدهاي بالقوه آن . در روش کمي ، داده تحليل روند در طول يک محور زماني بررسي و منحني آن ترسيم مي شود (آينده پژوهي ، مفاهيم و روش ها، ٨٨).
محرمانه بودن يا عدم دسترسي نگارنده در اينجا ذکر نشده باشد. بنابراين ، عدم ذکر آنها به معناي نبود آنها و احتمالا منشأ يک خطاي نظام مند در يافته هاي تحقيق نخواهد بود. در مجموع ، رويکرد مزبور در مقاله هاي مورد بررسي برحسب سه دسته طبقه بندي شده است :
١- مقالات و (کتبي ) که با عنوان آينده پژوهي منتشر شدند و داراي محتواي سناريونويسي مي باشند.
٢- مقالات و (کتبي ) که با عنوان سناريونويسي منتشر شده اند.
٣- مقالاتي که بدون هيچيک از اين عناوين در حوزه روابط بين الملل منتشر شدند، اما به ارائه تصويري از آينده پرداخته اند.
به منظور بررسي مقالات برحسب گزينه سوم ، در مجموع ١٤٢ مقاله سياست خارجي فارسي زبان در نشريات روابط بين الملل در بازه زماني ١٣٩٢-١٣٨٨ مورد بررسي واقع شده است تا ملاحظه شود تا چه ميزان پژوهشگران روابط بين الملل به ارائه تصويري از آينده توجه نشان مي دهند بدون آنکه لزوما در چارچوب روش شناسي آينده پژوهي دست به مطالعه زده باشند. به عبارت ديگر، دو هدف در اينجا دنبال مي شود. نخست ، ارزيابي تکنيک هاي سناريونويسي در پژوهش آينده پژوهي توليد شده در نشريات تخصصي روابط بين الملل . دوم ، مقايسه و ارزيابي يافته ها و دستاوردهاي پژوهش آينده شناسانه نسبت به يافته هاي ديگر نشريات تخصصي روابط بين الملل (در اينجا سياست خارجي ) که بدون هدف آينده پژوهي توليد شده اند و ممکن است در آنها به ارائه تصويري از آينده نيز روي آورده باشند. پژوهش حاضر با رويکرد کمي و بر اساس تحليل روند، با در نظر داشتن شاخص هاي کلان آينده پژوهي و روش شناسي درصدد است تا با ارائه يافته هاي پژوهش خود به سؤالات ذيل پاسخ دهد:
١- چه ميزان از مقالات علمي ـ پژوهشي منتشر شده روابط بين الملل در بازه زماني
١٣٩٢-١٣٨٨ به آينده پژوهي اختصاص يافته است ؟
٢- چه ميزان از مقالات علمي ـ پژوهشي آينده پژوهي منتشر شده روابط بين الملل در بازه زماني ١٣٩٢-١٣٨٨ به سناريونويسي اختصاص يافته است ؟
٣- چه ميزان مقالات علمي ـ پژوهشي منتشر شده روابط بين الملل با روش سناريونويسي در بازه زماني مذکور با تکنيک هاي اين روش مطابقت و سازگاري دارند؟
مقاله حاضر برآن است تا ضمن پاسخگويي به پرسش هاي فوق و آسيب شناسي علل نازل بودن توجه به اين روش در پژوهش هاي روابط بين الملل در ايران ، يافته هاي خود را در اختيار پژوهشگران روابط بين الملل قرار دهد. نوشتار حاضر داراي چهار بخش است . بخش نخست به ادبيات و پيشينه تحقيق اختصاص دارد.
بخش دوم ، چارچوب تحليلي مقاله با محوريت روش سناريونويسي اراده مي شود.
بخش سوم ، به يافته هاي پژوهش با استفاده از نمودارهاي کمي و ماتريس دوبعدي اختصاص دارد. نتيجه گيري مقاله شامل جمع بندي يافته هاي پژوهش همراه با ارائه پيشنهادهايي جهت بهبود مطالعات در حوزه آينده پژوهي و سناريونويسي است .
ادبيات و پيشينه تحقيق
توجه به وضعيت علمي ، آموزشي و پژوهشي رشته روابط بين الملل از ديرباز مورد توجه محققان اين رشته بوده است . بخشي از اين بررسي ها به مجلات و مقالات منتشره با هدف شناخت وضعيت يا تحولات رشته روابط بين الملل به طور عام يا در حوزه هاي خاص اختصاص يافته است (بنگريد به مشيرزاده و ديگران ،
١٣٩٤). مرور مقالات انتشار يافته يکي از اشکال اين قبيل پژوهش ها است . به عنوان مثال ، اولي ويور (١٩٩٨ ,Wæver) در مقاله اي با عنوان «جامعه شناسي رشته اي نه چندان بين المللي : تحولات آمريکايي و اروپايي در روابط بين الملل » به بررسي مسئله سلطه آمريکا بر اين رشته مي پردازد و بخشي از مقاله را به الگوي انتشار در مجلات تخصصي روابط بين الملل اختصاص مي دهد.
برايان سي اشميت در مقاله «در مورد تاريخ و تاريخ نگاري روابط بين الملل » به ميزان تأثيرپذيري تاريخ رشته مزبور از تحولات تئوريک و روش شناختي آمريکا و شرط امکان جامعه علمي بومي در تحول اين رشته مي پردازد. او به بررسي روابط بين الملل به عنوان حوزه مطالعاتي آکادميک تأکيد دارد که در آن تاريخ رشته روابط بين الملل بايد به بازسازي تاريخ گفتماني رشته در دو بعد جهاني و بومي متعهد باشد١.
در ايران نيز تمايل به آسيب شناسي و بررسي وضعيت نگارش علمي نسبت به وضعيت رشته روابط بين الملل با اقبال زيادي روبه رو شده است . برخي از اين آثار در اينجا اشاره مي شود. مجموعه مقالات «بررسي وضعيت آموزش و پژوهش علوم سياسي و روابط بين الملل در ايران » به اهتمام حسين سليمي (١٣٨٨) حاصل
١. البته کار اشميت و ويور فراتر از اين و به نوعي تاريخ نگاري و جامعه شناسي رشته است که ابعاد متعدد ديگر را نيز دربرمي گيرد.
نخستين کنفرانس بررسي وضعيت آموزش و پژوهش در اين رشته مطالعاتي در ايران است که با نگاهي انتقادي به بررسي و شناخت مشکلات موجود در زمينه وضعيت دانش سياسي در ايران با رويکرد نظري و اجرايي پرداخته و دستاورد آن ، ارائه محورهاي اجرايي مستخرج از مقاله ها جهت بهبود وضعيت علوم سياسي در ايران بوده است .
کاووس سيدامامي در پژوهشي با عنوان «جاي خالي پژوهش هاي تجربي در علوم سياسي ايران »، با بررسي ٧ نشريه تخصصي علوم سياسي ٢٨٢ مقاله را مورد بررسي قرار داده است . يافته هاي وي نشان مي دهد که ٨٢ درصد مقاله هاي نشريه هاي مورد بررسي با استناد به منابع کتابخانه اي نگاشته شده اند. در ٦.٤ درصد از مقاله ها در حد قابل توجهي از يافته هاي تجربي موجود استفاده شده است . ٦ درصد از مقاله ها برآمده از يافته هاي تجربي خود نويسندگان بوده است و در ٥.٦ درصد مقاله ها روش هاي غيرتجربي جايگزين مثل هرمنوتيک ، تحليل گفتمان و غيره به کار رفته است (سيدامامي ، ١٣٨٩).
سيدامامي در پژوهشي ديگر با عنوان «پارادوکس هاي آموزش روش شناسي علم سياست در ايران ؛ برخي راهکارهاي عمل گرايانه » به معضلات روش شناسي در رشته هاي علوم سياسي و روابط بين الملل در فضاي خاص فرهنگي و آموزشي جامعه ايران پرداخته است . او در اين پژوهش از مطالعه برنامه درسي دانشگاه هاي اصلي ارائه دهنده اين روش در ايران (در تهران )، تجربه هاي تدريس روش شناسي شخصي خود و از ٤٧ مصاحبه غيرساختارمند با دانشجويان مقطع ارشد و دکتري شماري از دانشگاه هاي کشور در تهران به شيوه کيفي بهره گرفت و به سه معضل اصلي اشاره کرده است : ١. در حاشيه قرار داشتن روش شناسي و درس هاي مربوط در اغلب دانشکده هاي علوم سياسي ؛ ٢. ناکافي بودن تعداد واحدهاي اختصاص داده شده به مباحث روش شناختي به طور عام و در نتيجه ، عدم دستيابي به يک تعادل مطلوب در مباحث درس هاي روش شناسي ؛ ٣. ناديده گرفتن تنوع مکاتب و رويکردهاي روش شناختي در جهان معاصر و اتخاذ نوعي مونيسم روش شناختي (سيدامامي ، ١٣٨٧).
محمدعلي تقوي و مهسا اديبي در پژوهشي تحت عنوان «ضعف سنت نقد در پژوهش علوم سياسي در ايران » با رويکردي کمي به تحقيق بررسي جايگاه نقد در پژوهش علوم سياسي در ايران پرداخت . يافته هاي وي از بررسي ٥٩٦٨ مطلب منتشر شده نشان مي دهد که ٨.٢ درصد عناوين و ٤.٥ درصد حجم مطالب منتشر شده به مطالب انتقادي اختصاص دارند. از سوي ديگر، ٩١ درصد تعداد و ٨٤ درصد حجم مطالب انتقادي ، «نقدکتاب » بوده اند. به عقيده نويسندگان اين داده هاي آماري حاکي از ضعف سند نقد در پژوهش اين رشته است (تقوي و اديبي ، ١٣٨٩). در حوزه آينده پژوهي نيز نوعي تمايل به خودآگاهي نسبت به وضعيت رشته علوم سياسي در کل و مطالعات بين الملل به طور خاص در حوزه آينده شناسي و آينده پژوهي در سال هاي اخير رو به رشد بوده است . به عنوان نمونه ، مجموعه مقالات «ايران ، سياست ، آينده شناسي » به اهتمام مجتبي مقصودي حاصل همايشي بوده است که از سوي انجمن علوم سياسي ايران با رويکرد آينده پژوهانه برگزار شد و در سال ١٣٩١ به چاپ رسيد. يافته هاي پژوهشي اين مجموعه مقالات ، تحولات مطالعاتي در اين رشته را از نظري روشي ـ نظري و تجربي در حوزه آينده پژوهي نشان مي دهد.
به لحاظ موضوعي ، تمرکز بيشتر مقاله ها روي مباحث نظري ـ روش شناختي بوده است و در کنار آن چند مقاله به لحاظ تجربي ـ کارکردي (عمدتا ٤ مقاله ) مورد بررسي قرار گرفته است که از جمله آن مي توان به مقاله «آينده نگري در پايان نامه هاي دانشجويان علوم سياسي و روابط بين الملل دانشگاه شهيد بهشتي » به اهتمام اميرمحمد حاجي يوسفي و معصومه طالبي و مقاله «آينده شناسي جهت گيري سياست خارجي ايران با بهره گيري از مدل SWOT؛ مطالعه موردي : سياست خارجي ايران در افغانستان پس از تهاجم آمريکا» با همکاري محسن خليلي و نسترن صالح نيا نام برد (مقصودي ، ١٣٩١).
با اين حال ، در پژوهش هاي حوزه روش شناسي در ايران جاي خالي پژوهش تجربي با رويکردي آسيب شناختي به وضعيت روش شناسي آينده پژوهي در پژوهش هاي روابط بين الملل به وضوح قابل مشاهده است . البته در اين زمينه مي توان از مقاله ابراهيم حاجياني با عنوان «معيارهاي ارزيابي روش شناختي تکنيک هاي مطالعات آينده » نام برد. با اين حال ، يافته هاي پژوهش وي به ارائه معيارهاي قابل توجه در ارزيابي کليه روش ها و تکنيک هاي آينده پژوهي بدون اولويت دادن به ارزيابي يک تکنيک خاص محدود شده است و در پژوهش خود به طور عمده از منابع و متون خارجي ، به عبارت ديگر، يافته هاي موجود براي اثبات ادعاهاي خود استفاده کرده است . البته اين مقاله به لحاظ ارائه سنجه ها و معيارهايي به محققان براي آگاهي از توانايي هاي روش شناختي هر کدام از تکنيک هاي آينده پژوهي از ارزش بالايي برخوردار است و در اين مقاله نيز يافته هاي وي استفاده شده است (حاجياني ، ١٣٩٠). از اين رو، پژوهش حاضر به رغم آنکه در تداوم سنت مطالعاتي فوق يعني مطالعه آسيب شناختي دانش نظري ـ روشي روابط بين الملل قرار دارد، به لحاظ رويکرد انتقادي و آسيب شناختي به پژوهش هاي اين رشته در حوزه آينده پژوهي با تکيه بر روش . تکنيک سناريونويسي در نوع خود جديد است . نگارندگان مقاله با استفاده از دو فهوم کلان روش شناسي وآينده شناسي به ارزيابي روش و محتواي مقالات و کتب منتشر شده در حوزه آينده پژوهي پرداخته اند که به لحاظ شاخص هاي تحليل و دامنه گسترده داده هاي مورد استفاده قابل ملاحظه است .
چارچوب تحليلي
١- تعريف سناريو
علوم اجتماعي همواره با تکثر معاني ، مفاهيم و روش ها روبه رو است . نبود اجماع در خصوص تعريف روش شناسي ، روش تحقيق ، مدل ها، چارچوب نظري و مانند آن به يکي از خصوصيات بارز اين رشته مطالعاتي تبديل شده است . تعريف سناريو ١نيز از اين امر مستثني نيست ؛ به گونه اي که هيچ تعريف منحصر به فرد يا اجماع درباره آن وجود ندارد. سناريو توصيفي ساده و عادي از زمان در حال نيست ، بلکه سناريوها، به تصوير کشاندن احتمالات آينده و تحليل و شناخت متغيرهاي محيطي پيچيده خواهند بود. سناريوها به عنوان روشي براي آينده نگاري ، ابزارهايي براي کمک به ما در اتخاذ تصميم هاي دورنگرانه با عدم قطعيت بالا هستد که امکان يکپارچه سازي آينده هاي ميان مدت و بلندمدت را با برنامه ريزي هاي راهبردي کوتاه مدت و ميان مدت فراهم مي کنند (نپوري زاده ، ١٣٨٨: ١٤٢).
تاريخچه کاربرد اين واژه به دهه ١٩٤٠ ميلادي بازمي گردد. در آن برهه ، واژه سناريو در گفتمان هاي سياسي کاربردهاي فراواني داشت ، اما هنوز به عنوان روشي نظام مند شناخته نمي شد. اين واژه که از دنياي هنر به عاريت گرفته شده است ، با مفهوم جديد نخستين بار پس از جنگ جهاني دوم به عنوان روشي براي برنامه ريزي نظامي و تحليل هاي امنيتي ظاهر شد. اين روش در بخش هاي دفاعي و نظامي نيروي هوايي آمريکا به منظور شناسايي وضعيت دشمن و آماده سازي راهبردهاي بديل جنگي مورد استفاده قرار گرفت . در دهه ١٩٦٠ هرمن کان که با نيروي هوايي آمريکا همکاري داشت ، سناريوها را به عنوان ابزاري براي پيش بيني کسب و کار و عرصه تجارت مطرح کرد. استفاده از اين روش در حوزه غيرنظامي توسط انديشگاه رند١ و مؤسسه هودسون ٢ که توسط هرمن کان پس از استعفا از انديشکده رند تأسيس شده بود، گسترش يافت (هيدن ، ١٣٨٩: ٢٥).
تحليل سناريو در ابتدا گسترش «پيش بيني و کنترل » در برنامه ريزي بود که بر اساس برنامه ريزي مبتني بر پيش نگري در دهه ١٩٦٠ رايج بود. به تدريج اين نگرش جاي خود را به ارزيابي احتمالي آينده هاي بديل داد که منجر به تخمين و برآورد «محتمل ترين حالت » مي شود. اين روش پيشرفتي بنيادين نسبت به ديگر رويکردهاي پيش نگري نبود و در اواخر دهه ١٩٦٠ خطاهاي اين رويکرد به طور گسترده شناخته شدند (هيدن ، ١٣٨٩: ٢٦). اما در اوايل دهه ١٩٧٠، پي ير واک ابعاد جديدي به برنامه ريزي سناريو افزود. وي ضمن معرفي اين روش به مديران شرکت نفتي شل ، بخشي جديد تحت عنوان «گروه برنامه ريزي » به منظور بررسي حوادث ممکن الوقوع و تأثيرگذار بر قيمت نفت تأسيس کرد. از دستاوردها و نقش بزرگ پي ير واک در فرايند سناريو اين بود که بر مشاهده افراد پشت سر تصميم ها و نه پديده هاي فني يا کلان اصرار داشت . بحران نفتي ١٩٧٣ نيز نشان داد که تحليل سناريو شرکت شل را در مسير تفکري قرار داده که پيش نگري سنتي هرگز چنين کاري نکرده بود. پيش نگري پاسخ ها را ارائه مي کند، اما برنامه ريزي سناريويي از افراد مي خواهد که پرسش هاي حساس را مطرح کنند (هيدن ، ١٣٨٩: ٢٨). در سال هاي بعد استفاده از اين روش به عنوان ابزاري در مديريت راهبردي گسترش بسيار يافت .
٢- طبقه بندي و طراحي برنامه ريزي سناريو
برخي افراد اين فرض را مبناي کار خود قرار مي دهند که برنامه نويسي سناريو يک ابزار به خوبي تعريف شده ميان ديگر ابزارهاي جعبه ابزار راهبردنويس است .
اين يک سوءتفاهم است . برنامه ريزي سناريويي بيش از آنکه يک ابزار باشد، يک روش عمل گراي تفکر راهبردي است که بر وجود عدم قطعيت در تمام نتايج اذعان دارد. ايده راهبردسازي براي آينده در اصل مبتني بر پيش بيني ناپذير بودن آينده است و فرض ما بر اين است که بعضي جنبه هاي آن را مي توان پيش نگري کرد. از اين رو، برنامه ريزي سناريويي ، عدم قطعيت و ابهام غيرقابل کاهش در هر موقعيت فراروي راهبردنويس را چراغ راهنماي خود قرار مي دهد که در آن راهبرد موفق تنها در پاسخ پويا و در حال پيشرفت به اين موقعيت توسعه مي يابد (هيدن ، ١٣٨٩: ٣٠؛ ٩-٨ :١٩٩٤ ,The Futures Group).
در برنامه ريزي مبتني بر سناريو انواع مختلف سناريو و شيوه هاي طبقه بندي آنها وجود دارد که البته به هيچ عنوان در فرايند تحقيق مورد بررسي قرار نمي گيرند، بلکه جنبه هاي خلاقانه و ارتباطي مورد استفاده قرار مي گيرند و در رويکرد تصميم گيري و اقدام صاحب نظران اشاره مي شوند. يکي از وجوه تمايز رايج و ريشه دار در طبقه بندي سناريو، تفاوت آنها در رويکردهاي هنجاري و اکتشافي است . اکتشافي ١ به معناي شروع از روندهاي گذشته و حال و رسيدن به آينده قابل تحقق است . سناريوهاي اکتشافي ممکن است تحت هدايت روند يا برعکس مبتني بر محتمل ترين يا غيرمحتمل ترين تغييرات باشند. رويکرد هنجاري ٢ يا پيش نگر٣ نيز به معناي ساختن چشم اندازهاي متفاوت از آينده است (٢٧٠ :٢٠٠٢ ,Marien).
آنها ممکن است مطلوب يا برعکس بيمناک باشند (خزايي ، ١٣٩٢: ١٦١-١٦٠). از ديدگاه روش شناختي سه نوع برنامه ريزي بر اساس سناريو شناخته شده اند: منطق شهودي ، تحليل اثر روند٤ و تحليل اثر ـ متقابل (ميتزنر و رگر، ١٣٨٨: ١٥-١٤؛ بيشاب ، ١٣٨٨: ٢٧-١٦).
از سوي ديگر، در هنگام طراحي سناريوها بايد به يکسري ويژگي هاي سناريو توجه داشت که سبب بالا رفتن دقت پژوهش در اين راستا مي شود. اين ويژگي ها عبارتند از: امکان وقوع داشته باشد؛ مسيري منطقي و قابل قبول از حال به آينده را ترسيم کند؛ به توصيف روابط علت و معلولي بپردازد؛ بر امر تصميم گيري متمرکز باشد؛ به چالش ها، تهديدها، فرصت ها و نيازهاي آينده توجه کند؛ با گذشته کاملا بي ارتباط نباشد؛ از نظر ساختاري و کيفي از يکديگر متمايز باشند؛ تمام سناريوها داراي احتمال وقوع برابر باشند، به طوري که مجموعه سناريوها طيفي وسيع از عدم قطعيت ها را پوشش دهند؛ سناريوهاي ساخته شده قابل باور باشند (نپوري زاده ، ١٣٨٨: ١٤٧). رويکردها و ديدگاه هاي متفاوتي در مورد چگونگي اجراي سناريوها و نحوه کاربرد تکنيک و فن سناريو وجود دارند (,Vander Heijden &Burt ١١١١-١١١٠ :٢٠٠٨). همچنين روش هاي گوناگون و پيچيده کمي و کيفي براي انجام آنها در دسترس قرار مي گيرند. اما بعضي ابعاد و جنبه ها در مفاهيم مختلف به
1. Exploratory
2. Normatve
3. Antcipatory
4. Trend Impact Analysis
طور کامل مشابه و يکسان هستند. به هنگام طراحي سناريو بايد مشخص شود که هدف از سناريوسازي ارائه کداميک از آينده هاي ممکن ، محتمل و مرحج مي باشد.
يک سناريونويسي بايد «آينده هاي ممکن » يا «آينده هاي بديل »١ براي يک پديده را شناسايي کند و براي هر موضوع بايد سناريوها و انواع احتمالات ممکن را در نظر داشته باشد (منزوي ، ١٣٨٨: ١٦-١٤، حاجياني ، ١٣٩٠: ٨٩).
پيتر شوارتز، يکي از پيشگامان حوزه توسعه و تحول سناريو، در کتاب «هنر دورنگري » گام هاي اساسي طراحي سناريو را به شرح زير توصيف کرده است : گام اول ؛ شناسايي موضوع اصلي : هنگام سناريوپردازي تحليل گران و راهبردنويسان بايد درکي درست از تصميم هاي خود داشته باشند و بدانند که در آينده بايد چه موضوعاتي را در اولويت قرار دهند. بهتر آن است که ساخت سناريو از درون به بيرون انجام شود يعني با يک موضوع يا تصميم مشخص شروع شود و سپس به محيط بيروني آن موضوع پرداخته شود. از سوي ديگر، در گام نخست بايد ماهيت تصميم هاي راهبردي مشخص شود که اين گام مي تواند با طرح پرسش هاي مناسب و حساس با توجه به مأموريت ، چشم انداز و ارزش ها انجام شود.
گام دوم ؛ شناسايي پارامترهاي اثرگذار محيط : يک طراح سناريو بايد به صورت همزمان بر موضوعات کليدي و مهم و رويدادهاي غيرمنتظره و اثرگذار احتمالي تمرکز کند. تهيه فهرستي از عوامل حياتي که بر موفقيت يا شکست سازمان يا نهاد تأثير مي گذارد، نکته اي است که در اين مرحله بايد به آن توجه داشت .
گام سوم ؛ تعيين نيروهاي محرک و پيشران : در اين گام تلاش مي شود تا با شناسايي نيروهاي محرک و پيشران ، فهرستي از نيروهاي تأثيرگذار اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي ، محيطي و فن آوري تهيه کرد، که به طور عمده دو الگوي مشهور ديجست ٢ يا استيپ وي ٣ براي انجام آن شناخته شده هستند، و با توجه به اين نيروها عوامل کليدي موفقيت را شناسايي کرد. بدون تشخيص نيروهاي پيشران هيچ راهي براي شروع تفکر سناريويي وجود ندارد.
گام چهارم ؛ اولويت بندي بر مبناي اهميت و عدم قطعيت : مرحله بعدي ، مرتب کردن عوامل کليدي و نيروهاي پيشران بر مبناي دوشرط زير است :
اول : اجماع و توافق بر روي اهميت موضوع يا تصميمي که در گام اول مشخص
1. Alternatve Futures
2. DEGEST
3. STEEP (V)
شد.
دوم : ميزان عدم قطعيت عوامل و روندهايي که در گام هاي دوم و سوم شناسايي شدند.
هدف از اين مرحله ، شناسايي روندهايي است که داراي بيشترين اهميت و بالاترين عدم قطعيت هستند. توانايي کشف تغييرات و تصميم گيري به موقع آن چيزي است که به حلقه OODA معروف است . اين حلقه که معرف چهار کلمه مشاهده ١، جهت گيري ٢، تصميم ٣ و اقدام ٤ است ، براي شناسايي تهديدات و فرصت هاي آينده استفاده مي شود.
گام پنجم ؛ انتخاب منطق سناريو: نتيجه رتبه بندي نيروهاي پيشران در گام چهارم ، به دست آوردن محورهاي بنيادين پيش رو و کليدي در سناريوهاي احتمالي است .
شناسايي اين محورها، اصلي ترين و مهم ترين گام در فرايند کلي سناريوسازي است . فرض هاي مختلف درباره اين محورها منجر به تدوين سناريوهاي مختلف مي شود. براي به دست آوردن منطق سناريو بايد از چگونگي تأثير نيروهاي پيشران و نحوه تقابل يا تعامل آنها بر يکديگر آگاه بود. وقتي که محورهاي بنيادين و عدم قطعيت هاي تعيين کننده شناسايي شدند، لازم است آنها بر يک ماتريس (بر دو محور) نمايش داده شوند تا منطق سناريوهاي مختلف و جزييات آنها معلوم شود.
گام ششم ؛ تدوين سناريوها: هنگام تدوين سناريوها بهتر است از گروهي که در نهاد يا سازمان مسئوليت تصميم گيري ندارند، استفاده شود. اين کار سبب مي شود تا گروه تحقيق درگير ساختار و ذهنيت قبلي نشوند.
گام هفتم ؛ ارزيابي موضوع اصلي : زماني که سناريوها تدوين شدند، وقت آن رسيده است تا تصميم يا موضوع اصلي در گام نخست مورد تحليل و ارزيابي قرار گيرد. در اين مرحله ، تصميم مورد نظر از نظر قوت و ضعف بررسي مي شود.
گام هشتم ؛ تعيين شاخص هاي راهنما: پس از تدوين سناريوها و ارزيابي موضوع اصلي ، شاخص هاي راهنمايي براي پايش مسيرهاي آينده تهيه شود. شناسايي اين شاخص ها از آن رو اهميت دارد که نهاد يا سازمان را در رسيدن به تصميم اصلي ياري مي دهد و به کمک اين شاخص ها، تأثيرات حوادث بر راهبردها و تصميم هاي موجود مشخص مي شود و جهش بهتري در فضاي رقابتي آينده ايجاد خواهد کرد
1. Observaton
2. Orientaton
3. Decision
4. Acton
(نپوري زاده ، ١٣٨٨: ١٥٤-١٥٠؛ منزوي ، ١٣٨٨: ١٨).
٣- معيارهاي ارزيابي يافته هاي آينده پژوهي از نگاه روش شناختي
در اين بخش از کار معيارهاي ارزيابي يعني يکسري ضوابط و معيارهايي بر اساس الزامات و اصول علمي حاکم بر مطالعات آينده پژوهي ارائه مي شود تا بر اساس آن بتوان يافته هاي آينده پژوهي را مورد ارزيابي و مداقه قرار داد. اين معيارها در ارزيابي ما از مقالات گردآوري شده در اين مقاله مورد استفاده قرار خواهند گرفت . حاجياني اين معيارها را به خوبي تشريح کرده است که مهم ترين آنها در ذيل ذکر مي گردد:
الف ـ از آنجا که سناريونويسي در فضاي احتمالات انجام مي شود، به هنگام طراحي سناريو بايد مشخص شود که هدف از سناريوسازي ارائه کداميک از انواع آينده هاي ممکن ١، آينده هاي محتمل ٢ و آينده هاي مرجح يا مطلوب ٣، براي يک پديده است و انواع احتمالات ممکن را مطرح کند (٨ :١٩٩٤ ,Glenn؛ حاجياني ، .(97 :1390
ب ـ محصولات تحقيقات سناريو بايد بتوانند اولويت هاي وقوع هر حالت را احصاء و معرفي کنند. در واقع ، در نتيجه بايد روشن شود کدام حالات احتمال وقوع بيشتري دارند و براي هر حالت ، ميزان يا حدي از احتمال وقوع را مشخص کنند.
پس توانمندي روش ها براي اولويت بخشي و رتبه بندي ٤ حالات بسيار مهم است .
پ ـ جهت تأثير متغيرهاي پيشران بايد روشن شود؛ يعني هر متغير يا نيروي مؤثر چگونه تأثيري (به طور مثبت يا منفي ) بر متغير تحت بررسي دارد؟
ت ـ روندها (نيروهاي از قبل موجود) و رويدادها (متغيرهاي جديد و حادث شده ) را به تفکيک معرفي و ميزان تأثير هر کدام محاسبه و در صورت امکان به صورت کمي ارائه شوند.
ث ـ بيان مکانيسم علي ٥: يعني در فرايند اجراي تکنيک بايد مشخص شود که نحوه ، شيوه و روند شکل گيري هر کدام از آينده ها چگونه است ؟ منظور از مکانيسم علي ، بيان سلسله حوادث و چرخه متغيرها و نحوه چينش روش شناختي
1. Possible Futures
2. Probable Future
3. Preferable Futures
4. Ranking
5. Casual Mechanism
و نيازهاي تصميم گيرندگان بسيار مهم است که سناريوها يا حالات محتمل تر تحت چه شرايطي و طي چه فرايندي محقق مي شوند تا بتوانند مانع حالات نامطلوب و تسريع در شکل گيري حالات مطلوب و دلخواه شوند.
ج ـ معرفي و تشخيص کنشگران يا بازيگران در پروژه هاي علوم سياسي ، علوم اجتماعي ، مطالعات امنيتي و تشخيص نيات ، اغراض ، توانمندي ها، منابع ، ميزان برخورداري آنها از اطلاعات و نتايج احتمالي رقابت ها و منازعات بازيگران و نحوه احتمالي توزيع امتيازات ميان بازيگران اهميت بسزايي دارند.
د ـ برخورداري از چارچوب نظري متقن و مقنع و وفاداري به مباني معرفت شناختي آن . توليدات پژوهشي بايد مبتني بر نظريه هاي مشخص علمي و قوانين منتج از آن باشد، اعم از اينکه نظريه هاي موجود و رايج باشد يا ترکيبي از نظريه ها را به عنوان مبنا در نظر گيرد يا حتي آنکه به طور مبتکرانه و خلاقانه نظريه جديد را مطرح سازد.
ذ ـ قابليت اعتباربخشي : يافته هاي پيش بيني در دوحوزه شناسايي انواع احتمالات و نيز اولويت دهي به هر احتمال بايد متکي بر شواهد و قراين ١ آمارها يا اجماع ميان نخبگان ، کارشناسان ، خبرگان و صاحب نظران در آن حوزه تخصصي باشد. به عبارت ديگر،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید