بخشی از مقاله

چکیده:

افکار و عقاید اقتصادي همیشه با مفاهیم سیاسی و ارزشی همراه بوده است. حدود یکصد سال پس از تدوین مباحث اقتصادي و سیاسی توسط آدام اسمیت این علم با مساعی اقتصاددانان نئوکلاسیک, جامه نو به تن کرده و می رفت تا بتدریج قیود ارزشی و اخلاقی را کنار گذارد و به صورت یک دانش تحققی و مستقل درآید. ولی این راه طولانی تر شده و حدود یکصد سال دیگر می گذرد, و اینک در ربع آخر قرن بیستم هنوز هم معماي یک »علم اقتصاد تحققی« ناگشوده می نماید. این مقاله بر آن است که با مروري بر پیشینه تئوري اقتصاد و روش شناسی علمی آن نشان دهد که این دانش جوان اگر چه پیشرفت زیادي کرده و به یک »علم کامل« خیلی نزدیک شده است ولی منازعات رایج در این رشته هنوز هم بیش از آنکه از اختلافات روش شناختی ناشی شده باشند, ریشه در تفاوتهاي فلسفی و ارزشی دارندزندگی ما از جهاتی بسیار اساسی به اقتصاد سیاسی مربوط می شود.

ما براي زنده ماندن باید غذا بخوریم. بیشتر ما آذوقه مورد نیاز خود را با پولی که به دست آورده ایم از بازار تهیه می کنیم. ما بدون پول نمی توانیم چیزي بخریم، براي آن که کالا یی تقاضا کنیم باید مقادیري سرمایه داشته باشیم که نقطه مقابل آن فقر است. بازار جدید برمبناي برخی از قوانین سیاسی استوار است. اگر نباشد »بازار مافیایی« خواهد بود که بر تهدید، رشوه و زور قرار گرفته است. قوانین سیاسی و مقررات چارچوبی را به وجود میآورند که در قالب آن بازار فعالیت می کند .همزمان نیروي اقتصاد، پایه مهمی براي قدرت سیاسی است. اگر اقتصاد در تعقیب سرمایه است، سرمایه نیز در تعقیب قدرت است، این دو در شبکه اي پیچیده و سردرگم کننده با هم تعامل دارند.

وازگان کلیدي: روابط بین الملل، جهانی شدن اقتصاد، اقتصاد سیاسی

مقدمه:

رابرت گیلپین استاد سیاست و امور بین الملل در مدرسه ي وودرو ویلسون وابسته به دانشگاه پرینستون است. او از اعضاي مجمع و نایب رئیس انجمن علوم سیاسی امریکا بود و بیش از همه براي کارهایی شهرت دارد که در زمینه ي اقتصاد سیاسی بین الملل انجام داده است. در واکنش به کسانی که می گفتند واقع گرایی بیش از حد به سیاست امنیت نظامی توجه دارد و معمولاً از نیروهاي اقتصادي غافل می ماند گیلپین می کوشد تا بررسی سیاست بین الملل را - که با نقش قدرت در شکل گرفتن مناسبات میان دولت ها سرو کار دارد - از نو با نیروهاي اقتصادي بین المللی - که به سرشت و پویش هاي شرکت ها در بازار باز می گردند یکپارچه سازد. از این گذشته، از معدود واقع گرایانی است که به ویژه هنگام تبیین ظهور و سقوط دولت ها در گذر زمان به دگرگونی توجه دارد تبیین این مسئله یکی از حوزه هاي بررسی روابط بین الملل است که در یکی دو دهه ي گذشته روبه رشد بوده است. این حوزه از دو منبع الهام می گرفت؛ یکی نگرانی از بابت افول اقتصادي آشکار ایالات متحده نسبت به اروپا و ژاپن دردهه هاي 1970و 1980، و دیگري استدلال هاي بسیاري از لیبرال ها دایر بر این که رشد وابستگی متقابل اقتصادي میان دولت ها موجب تضعیف قدرت آن ها و نیز رابطه ي تاریخی میان نیروي نظامی و توانایی حفظ منابع ملی دولت شده است.

اقتصاد سیاسی بینالملل - - international political economy ، یک حوزهي مطالعاتی میان رشتهاي که پیوندهاي نزدیکی با روابط بینالملل دارد و از دستاورهاي علمی دانشمندان علوم سیاسی، اقتصاد، جامعهشناسی، انسان شناسی، تاریخ، و جغرافی بهره میبرد. نظریهپردازان اقتصاد سیاسی بین الملل، اغلب اعتقاد به درهم تنیده بودن جنبههاي سیاسی، اقتصادي و اجتماعی روابط بینالملل دارند و بر این اساس از برخی اقتصاددانان به سبب اقتصادباوري یا تمرکز محض روي اقتصاد و نادیده گرفتن عوامل سیاسی خرده می گیرند. همچنین از برخی دانشمندان علوم سیاسی به سبب سیاستباوري یا بیتوجهی به ساختارها و فرایندهاي اقتصادي انتقاد می کنند. اقتصاد سیاسی بینالملل با تعامل دولت و بازار سروکار دارد و گذشته از تعاملات این دو، این علم، مناسبات دولتها با شرکتهاي چندملیتی بهمنزلهي اصلیترین بازیگران غیردولتی در اقتصاد جهان را هم در بر میگیرند. گذشته از این شرکتها، پژوهش گران اقتصاد سیاسی بینالملل، امروزه توجه بیشتري به دیگر بازیگران غیردولتی، شامل گروه هاي کارگري، سازمانهاي غیردولتی، و جنبش هاي اجتماعی دارند که نماینده ي منافع مختلف از جمله محیط زیست، زنان، حقوق بشر، و محرومان شناخته میشوند .

علم اقتصاد سیاسی و تحول آن

1 بی توجهی به مسائل اقتصادي - سیاسی و بی عدالتی روزافزون در جهان، ثروتمند شدن کشورهایی که سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادي و علمی بر جهان دارند و فقیر شدن سایر کشورها .

. 2 بیگانگی از مسائل داخلی کشور و عدم آموزش راههاي بهبود معیشت و اقتصاد مردم .

. 3 عدم توجه به تربیت نیرو درجهت حل مشکلات اقتصادي جامعه ایران یا به عبارتی بی توجهی به تربیت نیرو براي مدیریت اقتصادي کشور .

. 4 بی توجهی به اعتقادات اسلامی و توجه شدید به مکتب لیبرالیسم که پایه اقتصاد نظري کنونی است و مبناي آن در دو نکته زیر است

الف - رفتار عقلایی - سودجویی حداکثر -

ب - حرص بی نهایت انسان براي کسب ثروت

که این دو با تمام مبانی اخلاقی و رفتارهاي اسلامی که در میان مردم رعایت می شود، تضاد دارد . .5 تفاوت در به روز بودن اطلاعات اساتید دانشگاههاي پایتخت با دانشگاههاي سایر مناطق کشور اقتصاد تجربی اقتصاد تجربی درپی آن است تا روابط نظري اقتصادي را به صورت تجربه علمی تعریف نماید. به طورکلی دو هدف اساسی از بررسی اقتصاد به صورت تجربی وجود دارد. هدف اول، ارزیابی نظریه هاي اقتصادي به صورت تجربه علمی و بررسی این سوال که آیا می توان نظریه هاي اقتصادي را به صورت آزمایشگاهی طراحی و اجرا نمود؟ که در صورت مثبت بودن پاسخ، باید دید که نتایج به دست آمده از تجربه علمی با نتایج پیش بینی شده نظریه هاي اقتصادي چقدر سازگاري دارد.

ریشه ها و تکامل اقتصاد سیاسی

زمان رشد و تشکیل اقتصاد سیاسی داراي یک تقارن زمانی با انقلاب علمی اروپا میباشد.این حاکی از گذار مطالعات غیر علمی پدیده ها به سوي مطالعهء علمی آن ها میباشد.حال اقتصاد سیاسی تلاش کرد تا رابطهء بازار و دولت و کارکرد هر کدا م از آنها را به صورت علمی بررسی کند .از آن زمان تا عصر حاضر میتوان سیر تکاملی اقتصاد سیاسی را در سه دوره بررسی کرد -1:دورهء تاریخی اول از قرن هفدهم تا نیمه قرن نوزدهم - 2دورهء تاریخی دوم از نیمه قرن نوزدهم تا اوایل نیمه قرن بیستم -3دورهء تاریخی سوم از دهه 1960 به این سو را شامل میشود در دورهء تاریخی اول چهار مکتب مهم اقتصادي شکل گرفتند.شامل:مرکانتلیست ها،فیزوکرات ها،اقتصاد دانان سیاسی کلاسیک و اقتصاد سیاسی مارکسی.در این دوره شاهد رشد اصطلاح اقتصاد سیاسی بودیم. اما،تناقضاتی میان این چهار مکتب وجود دارد .دو مکتب مرکانتلیست ها و اقتصاد سیاسی مارکسی تلاش کردند تا بین اقتصاد سیاسی وساختار هاي علوم اجتماعی نوعی پیوند ایجاد کنند.این بدان معنا میباشد که این مکاتب صرفا به تحلیل رویداد هاي اقتصادي نمی پرداختند بلکه،از لحاظ ساختار جامعه شناختی و روان شناختی به تحلیل رویداد مورد نظر می پرداختند.این بدان معناست که این مکاتب نگاهی بنیادین و تکوینی به فرآیند هاي اقتصادي داشتند تقریبا تمام مطالعات در اقتصاد سیاسی بینالمللی را میتوان در یکی از سه دیدگاه مانعهالجمع زیر طبقهبندي کرد: لیبرالیسم، مارکسیسم، و واقع گرایی .

لیبرالیسم

دیدگاه لیبرال در کارهاي آدام اسمیت و دیوید ریکاردو ریشه دارد. به اعتقاد آنان در اقتصاد ملی و اقتصاد بین الملل، ثروت ملی با آزادي و مبادلات نامحدود بین افراد افزایش مییابد. با قدرت گرفتن عقاید این دو در اوایل قرن 19م، بسیاري از محدودیتهاي برقرار شده بهوسیله مرکانتلیستها کنار گذاشته شد. اسمیت و لیبرالهاي قرن 19م، اصلاحطلبان اقتصادي آن روزگار بودند. مرکز ثقل دیدگاه لیبرال بر سه فرض است:

1 -لیبرالها فرد را عامل اصلی در اقتصاد سیاسی و واحد مناسب براي تحلیل میدانند .

-2 لیبرالها معتقدند که افراد، منطقی - عقلایی - و در پی به حداکثر رساندن مطلوبیت هستند. عمل عقلایی به معنی این است که افراد براي بدیلهاي ممکن، محاسبات هزینه - فایده انجام میدهند و چون در پی بهحداکثر رساندن مطلوبیت هستند، از میان بدیلهاي مختلف بدیلی را انتخاب میکنند که بالاترین سطح رضایت ذهنی را به آنها میدهد.

3 -به اعتقاد لیبرالها افراد با جایگزینی کالاها، مطلوبیت را به حداکثر میرسانند. بنابراین به اعتقاد لیبرالها مبادلهي یک کالا با کالاي دیگر، مطلوبیت افراد را افزایش می دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید