بخشی از مقاله

استراتژي استدلال استعارهاي در نظریه پردازي: شکل گیري تئوري جابجایی


چکیده
براي نظریهپردازي در علمالاجتماع استراتژیهاي متعددي وجود دارد. یکی از ایـن اسـتراتژیها کـه بیـشتر مـورد توجـه حامیـان پارادایم نمادین– تفسیري1 بوده، استراتژي استدلال استعارهاي2 است. در نظریهپردازي در قلمرو مدیریت دولتی نیـز از اسـتعارههـا براي توصیف و تبیین رفتار سازمانهاي دولتی استفاده میشود. آن دسته از نظریهپردازانی که در پی تدوین تئوریهاي جدیـد هـستند، ناهنجاریهاي علمی (Anomaly) در تئوري هاي موجود را کشف میکنند. به اعتقاد ارائـهدهنـدگان تئـوري جابجـایی مـدیران دولتی، تئوري چرخش نخبگان، توان تبیین رفتار نظامهاي مدیریت دولتی در کشورهاي جهان سوم را ندارند. در این مقاله بـا اتکـا به استراتژي استدلال استعارهاي، تئوري جابجایی مدیران دولتی براي تبیین رفتار نظام مدیریتی دولتی در کـشورهاي جهـان سـوم پیشنهاد شده است. بر این اساس با نگاهی به مبانی نظریه پردازي از منظر استدلال استعارهاي با ذکر ناهنجاري موجـود در تئـوري چرخش نخبگان، تئوري جابجایی مدیران دولتی (تئوري کبوتران حرم) ارائه و جوانب آن مورد بحث قرار داده می شود.

مقدمه

از تئوري تعاریف متعددي ارائه شده است 3]و2و[1، اما این تعریف از تئوري کـه: "تئـوري مجموعـهاي از مفـاهیم، تعـاریف و گزارههاي حکمی3 است که از طریق تعیین روابط بین متغیرها، با تبیین، پیشبینی و کنترل پدیدهها، دید نظام یافتهاي از پدیدهها را ارائه میکند" در ادبیات نظریهپردازي بیشتر به چشم میخورد5 ]و.[4 براي ساخت این تئوریها چه در سطح کلان4، چـه میانـه5 یـا خرد8] 6و7و[6 دو رویکرد اصلی وجود دارد که عبارتند از رویکرد استقرایی7 و رویکرد قیاسی.8 با هر رویکرد، استراتژیهاي متعـددي براي نظریهپردازي وجود دارد که از جمله میتوان به استراتژي مطالعه مـوردي[9] 9، اسـتراتژي اقـدام پژوهـشی[9] 10 اسـتراتژي تئوري مفهومسازي بنیادي[9] 11 استراتژي قوم نگاري[9] 12 استراتژي فراتحلیلی[10] 13، استراتژي سـاخت اجتمـاعی واقعیـت14

[10] و استراتژي استدلال استعارهاي و قیاسی16] 15و15و14و13و12و[11، هر کـدام از ایـن اسـتراتژیها فرآینـد خاصـی را بـراي نظریهپردازي در پیش میگیرند. اما در عین حال با هر نوع استراتژي در زمان نظریهپردازي رویکرد استقرایی یا قیاسی و یا ترکیبـی از هر دو اساس کار قرار می گیرند. [3]

در این مقاله با اتکا به رویکرد استقرایی، استراتژي استدلال استعارهاي مبناي شکلگیري نوعی تئوري تحـت عنـوان "تئـوري جابجایی مدیران دولتی" (تئوري کبوتران حرم) قرار گرفته است که رفتار نظام مدیریت دولتی در کشورهاي جهـان سـوم را تبیـین میکند. این تئوري در پاسخ به ناتوانی تئوري چرخش نخبگان در تعیین رفتار نظام هاي مدیریت دولتی در کشورهاي جهـان سـوم ارائه شده است. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که تئوري همیشه در قالب رابطه علت و معلولی بیـان نمـیشـود[2 ] ، بـراي مثال تئوري جذب عوامل تهدیدکننده بقا سازمان[17]1 ، تئوري ساختارگرایی[ 18 ] 2 تئـوري وضـع واقعیـت [ 17] یـا تئـوري گفتگوي تمدنهاي خاتمی در قالب نمودار علت و معلولی بیان نشده اند. میتوان با تشبیه نظام مدیریت دولتی به استعاره مورد نظـر، رفتار آن نظام را تبیین کرد. این رویه اساس کار استدلال استعارهاي و قیاسی است. 22]و21و20و19و[18

اگر چه تئوریهاي سنتی و مدرن مدیریت دولتی کماکان مفید هستند ولی حامیان پـارادایم هـاي نمـادین – تفـسیري و پـست مدرن سازمان بر این باورند که این تئوریها حس کنجکاوي آنها را ارضا نمـی کنـد. بـسیاري از نظریـهپـردازان مـدیریت براسـاس شیوههاي به عاریه گرفته شده از علوم انسانی و هنر فهم خود را از پدیدههاي مدیریتی توسعه میدهند. بـه همـین دلیـل در رشـته مدیریت پارادایمهاي مختلفی وجود دارد 25 ]و24و. [23 یکی از این شیوهها یعنی استعاره ابزار ویژة مفیدي بـراي شـناخت و درك فلسفه وجودي یک پدیده است. با این وجود، باید بخاطر داشته باشید که استعاره نقش مهمی در علوم طبیعـی نیـز ایفـا مـیکننـد]

.[26
استعاره از طریق مطرح کردن نوعی همانندي بین دو پدیدهاي که شما نمیتوانید به طور طبیعی آنها را معادل تصور کنید نظیـر

"زندگی و جادهاي طولانی و پرپیچ و خم"، "انسان وشیر" به شما اجازه میدهد نوعی تجربه را در قالبی دیگر درك کنید. مـادامی که یکی از عناصر استعاره را درك میکنید، میتوانید مطالبی را در مورد پدیده دیگري بیاموزید. بـدین ترتیـب اسـتعاره شـما را بـه کشف نقاط اشتراك بین پدیده مورد بررسی و پدیدهاي که بهتر آن را میشناسید یا حداقل به طریقی متفاوت مـیشناسـید، تـشویق میکند. با این حال سه نگاه به جایگاه شناختی استعاره در نظریهپردازي وجود دارد. بعد از ارائـه ایـن سـه نگـاه، بـا بیـان خردمایـه شکلگیري تئوري جابجایی مدیران دولتی، جوانب آن را مورد بررسی قرار میدهد.

جایگاه شناختی استعاره در نظریهپردازي

-1 استعاره به عنوان شیوه تفکر

ریشههاي فلسفی این نگاه* را باید در رویکردهاي ذهنی3 به علوم اجتماعی خصوصاً در پدیدارشناسی[ 26 ] 4 ، روششناسی مردم شناسی5 و تئوري کنش اجتماعی6 یافت.[27 ] ادعاي اصلی حامیان این نگاه آن است که یک واقعیت مـستقل واحـد7 وجـود ندارد که بتوان آن را به طریقی معتبر8 ، درك کرد، بلکه جهان واقعی به طور مستمر به وسیله انسانها از طریق ابزارهـاي نمـادین و زبانشناختی ساخته و بازسازي میشود 18 ]و 29و .[28

مشخصه اصلی جهان اجتماعی، داشتن ماهیت ساختگی و عینی است. اما این جهان اجتماعی که به وسیله افراد خلق می شـود بعضاً نه به عنوان یک مخلوق انسان (که واقعًا چنین است) بلکه به عنوان موجودیتی مستحکم و قابل قیاس با جهان طبیعی تـصور می شود. [28 ] اگر چه واقعیت اجتماعی ممکن است در نقطه اي از زمان خود را در قالب واقعیت معین و مشخصی بـه سـازندگان خود نشان دهد ولی آنچه حائز اهمیت است آن است که هر واقعیتی فی نفسه وابسته به فلسفه وجودي ذهنیات9 و ادراکات10 نقـش

 

آفرینان و بازیگران آن واقعیت است. اشاره ضمنی این گفته آن است کـه مجموعـه مختلفـی از ادراکـات، ظرفیـت خلـق واقعیـات اجتماعی مختلف را داراست. به اعتقاد رید [30] واقعیت اجتماعی چیزي جز نوعی سازه ذهنی1 نیست.
فرآیند ساخت تئوریهاي علمی اساساً از دیگر شیوه هاي تولید دانش متفـاوت نیـست:[30 ] گفتمـان علمـی2 در تـلاش بـراي عینیت بخشی به واقعیت بر سازه هاي نمادین3 استوار است که معانی ذهنی و شیوه هاي نمادین درك جهان را در بردارد.[31 ] در واقع زبان تمثیلی4، تصاویر ذهنی مهمی عرضه میکند که براي فرآیند خلق دانش ضروري هستند. استعاره ها تصاویر ذهنی از یک قلمرو خاص5 هستند و بر پیش فرضهاي پارادایمی استوارند.26 ]و[25
بدین ترتیب، استعارهها (و زمان تمثیلی6 به طور عامتر) صرفاً نگارههاي ادبی نیستند بلکـه نـوعی "شـکل سـاختاري بنیـادي7

تجربه" هستند که از آن طریق انسانها جهان را تسخیر، سازماندهی و درك میکنند .[ 32 ] اسـتعارههـا و قیاسـها ضـمن پـرورش تخیل با برجسته کردن گزینشی ترکیبهاي خاص واقعیتها، برداشتهاي بدیل از واقعیت ارائه و در نتیجـه کـنش افـراد را جهـت میدهند. از نقطه نظر تبیینی8، تبیینهاي تئوریک9 میتوانند در قالب توصیفهاي مجدد استعارهاي10 از پدیده مورد پیشبینی تصور شوند که نه تنها کارویژه اکتشافی11 بلکه نوعی کارویژه منطقی12 نیز انجام میدهند .[33 ]

با توجه به این که استعارهها و قیاسها آنچه را که شکل میدهند بیرون از شخص مدرك قرار دارد، چنین مستفاد مـیشـود کـه هنر قرائت13 وضعیتهاي اجتماعی اصل است نه رمزگشایی14 ماهیت وضعیتهاي اجتماعی، زیرا وضعیتهاي اجتماعی به هـیچ وجـه ماهیتی معین ندارند29 ]و.[ 34 بسط منطقی15 این استدلال آن است که "به موازاتی که شیوههاي صحبت کردن و باور کردن16
متکثر میشوند، ویژگیهاي جدیدي از نظامها و سازمانها مشاهده میشوند.[ 18 ]

از آنجایی که نقشه زبانشناختی17 به طور اعم و استعارهها به طور اخص، تـا حـدي ضـروري هـستند[19 ] تئـوريهـاي نظـام مدیریت دولتی باید از طریق تشویق نگاههاي متنوع به درك نظامها توسعه داده شـود. نظریـه پـردازان در صـورتی بـه مـدیران و کارگزاران یاري می دهند که بتوانند آنها را به درك پیچیدگی اساس زندگی مدیریت دولتـی و تـا حـدي شـیوه هـاي تثبیـت شـده بررسی پدیدههاي مدیریت دولتی ترغیب کنند. نکات ضمنی چنین دیدگاهی آن است که مدیران و اندیشهورزان باید به توسعه هنـر فهمیدن وضعیتهاي اجتماعی از طریق دامنه وسیعی از استعارهها تشویق شوند. بنابراین استعاره نوعی شیوه تفکر و ابـزار بـا ارزشـی براي نظریهپردازي محسوب می شود 36 ]و. [35

استعارهها به عنوان ابزار ادبی قابل اجتناب

این نگاه کاملاً مخالف نگاه نخست است: استعارهها و قیاسها، نوعی ناخالصی18 در زبان علمی علمالاجتماع19 تـصور مـیشـوند که باید کنار گذاشته شوند. از لحاظ فلسفی، چنین فرض میشود که واقعیت اجتماعی مستقل از سازندگان آن وجود دارد که انسانها را به طریقی مشابه یک حوزة مغناطیسی که اشیاء پیرامون خود را تحت تاثیر قرار میدهد متاثر میسازد. اگر چه این نکتـه صـحیح

است که واقعیت اجتماعی محصول انسانهاست ولی فرض میشود که منطقی وجود دارد که از آن طریق واقعیت ساخته مـیشـود و وظیفه علمالاجتماع شناسایی و تعیین این منطق است. بنابراین، واقعیت اجتماعی، میتواند – در حقیقـت بایـد بتوانـد– تبیـین یـا پیشبینی شود، اگر چه دانش ما از آن همیشه ناقص و نامطمئن1 است. نظریههاي علمی باید زبان غیرتمثیلی2 را براي تبیین پدیده اجتماعی به کار برند زیرا تنها زمانی که زبان غیر تمثیلی استفاده می شود میتوان فرضیهها به طور روشن تنظیم و به طـور آشـکارا آزمون کرد 38 ]و.[37
همان طور که حامیان این نگاه استدلال میکنند، هدف نظریههاي علمـی آشـکار کـردن هویتهـا و تغییـرناپـذیريهـا3 یعنـی

"ساختارها و روابط" در جهان واقعی است که چیزي متفاوت از صرف نشان دادن مشابهتهاست.[27]  در نهایت در تبیـین یـک پدیده تجربی میخواهیم چه و چرایی را بدانیم نه صرفاً شبیه بودن شکلی یا احساسی. بنابراین، زبـان اسـتعارهاي ماهیتـاً جـایگزین بسیار ضعیفی براي زبان علمی است زیرا صرفاً بر شباهتها تکیه دارد و قادر به آشکار کردن خواص عمومی4 نیست .[28 ]
به علاوه، ادعا میشود که بنا به سه دلیل استفاده از استعارهها و قیاسها میتواند گمراه کننده باشد: نخست این که استعارههـا و قیاسها معمولاً نادقیق هستند و در اصطلاحاتی دروغین پنهان میشوند و همواره داراي محتوایی مفهومی اندکی5 هستند. استعارهها به تعریف تئوریک جنبههاي پدیدههایی که ممکن است مورد علاقه و توجه پژوهشگر باشد کمکی نمیکنـد بنـابراین راهـی وجـود ندارد که از آن طریق بدانیم آیا ویژگیهاي ضروري از لحاظ نظري در برگرفته شده اند یا خیر یـا آیـا توجـه صـرفاً بـر جنبـههـاي اقتضایی (بیاهمیت از لحاظ تئوریک) پدیده تحت مطالعه معطوف شده است یا خیر؟

دوم آن که، استعارهها و قیاسها نمیتواند به طریقی فرموله شوند که مداقه بین الاذهانی6 و در نتیجه ابطالپذیري7 بالقوه آنها را میسر سازد. همان طور که پیندر و بورگیوس[38 ] 8 استدلال میکنند "علمی که در تور استعارهها گیر مـیکنـد ابطـالپـذیري را دشوار میسازد، زیرا استعارهها شناختها9 و شناختها، استعارهها را شکل میدهند و هیچ ابزار درونی براي هدایت نقش علـم جهـت تعیین خوبیت10 تناسب یک استعاره با موجودیتی که استعاره بیانگر آن است وجود ندارد.

سوم این که به علت فقدان تخصص افراد در زمان استفاده از استعارههایی که از اسـاس در حـوزههـاي علمـی مختلـف شـکل گرفتهاند، همیشه خطر عدم درك محدودیتهاي یک استعاره خاص وجود دارد. به عبارت دیگر، مطالب مفهومی عاریهاي باید آگاهی بخش باشند تا براي دانشمندان ارزش واقعی داشته باشد و معدود اندیشمندانی به حد کفایت از پیشرفتهاي علمی در دامنه متنوعی از حوزههاي علمی بخوبی آگاه هستند.

نظریهپردازان متعهد به این نگاه، استعمال اجتنابناپذیر استعارهها در گفتمان علمی را و همینطـور ایـن واقعیـت کـه برخـی از استعارهها ممکن است ارزش کشف کنندگی11 داشته باشند را میپذیرند. در عین حال، تاکید میکننـد کـه اسـتعاره شـري ضـروري است که حضور آن در عرصه تئوریها باید تا حد معقول محدود شود. براي صرفنظر کردن از زبـان اسـتعارهاي، خـصوصاً در مراحـل بلوغ یک پژوهش علمی12 تلاشی آگاهانه باید انجام گیرد 38 ] و .[37

استعاره به عنوان ابزار تحریف ایدئولوژیک

از دیدگاه حامیان این نگاه، اگرچه ضرورت و ارزش استعارهها انکار نمیشود ولـی اسـتفاده مفـرط از تفکـر اسـتعارهاي ضـرورتاً مطلوب نیست. به زعم اینان که استعارهها میتواند کارویژههاي تحریفی روشنگرانه13 و همین طور ایدئولوژیک 14 انجام دهند. آنهـا

میتوانند محرومیتهاي ساختاري1، نابرابریها 2 و تناقضات3 قدرت را آشکار و همین طور پنهان کنند. به اعتقاد طرفداران این دیـدگاه، استعاره فقط زمانی معتبر است که نابرابري و تحکم اجتماعی4 را درك کنـد و بـه فرصـتهاي سیاسـی5 بـراي آزادمنـشی و رهـایی بخشی6 اشاره کند .[39 ] استعارههایی که با این معیارها ناهمسازند تحریفهایی ایدئولوژیک7 تصور میشوند کـه شـعور کـاذب8 را اشاعه میدهند و در نتیجه آنها رودروي راه رهایی بخشی انسان قرار میگیرند.
از نظر فلسفی، این نگاه، نسبیگرایی کامل9 مورد اشاره حامیان استعاره به عنوان شیوة تفکر را و متعهـد بـه عقلایـیگرایـی10

جامعه و علم که براساس آن جامعه و علم به طور مستمر با هم در تعاملند را رد میکند. حامیان این نگاه با اتکـا بـه آنچـه بـورل و مورگان [34 ] "پارادایم بنیادي – ساختاري"11، تعریف کردهاند، واقعیت اجتماعی را از نظر هستی شناسانه12 مرکب از سـاختارهاي واقعی13 میدانند که طرز رفتار و کار آن باید از طریق علم (حداقل از طریق علم رهایی بخشی)14 به هدف تسلط بر آنهـا در جهـت رهایی بخشی انسان15 آشکار شود :[40]

در این نگاه افراد معتقد به این دیدگاه که تفکر استعارهاي همیشه باید تشویق شوند به علت قصور این تفکر در شناخت شـرایط اجتماعی محاط (و در نتیجه شکل دهنده) تولید دانش، مورد انتقاد قرار میگیرند. [29 ] استدلال میشود که دانش در یـک خـلاء اجتماعی16 شکل نمیگیرد بلکه اساساً از علائق جانبدارانه17 و منصفانه محقق و به طور خاصتر، روابط تحکم18 متاثر میشود. بستر اجتماعی داراي تورش19، دانش متورش20 را ایجاد میکند، در نتیجه این ادعاي ساده لوحانه که همه استعارههـا مـیتواننـد بـه حـد کافی و مساوي مفید باشند را از اعتبار ساقط میکند. استدلال میشود که در جوامع سرمایهداري بـسیاري (بیـشتر) از اسـتعارههـاي مورد استفاده در مدیریت به پنهان کردن تعارض و نابرابري اجتماعی به هزینه گروههاي محروم21 کمک کرده است .[40 ] بر این اساس، استنباط آن است که تکثیر استعارهاي بیقاعده22، میتواند به طور جدي خطرناك، باشد زیرا اندیـشمندان و اندیـشهورزان را به رسانه ضروري قوي علیه هر نوع پنهان سازي ایدئولوژیک و تحکم اجتماعی تجهیز نمیکند.

کدام نگاه مرحج است؟

هیچ کدام از کسانی که به دیدگاههاي سهگانه قبل معتقدند استفاده از استدلال قیاسی در تئوري سازمان به عنوان نقطـه آغـاز احتمالی را مورد بحث قرار نمیدهند. در عین حال، جایی که در کنار همدیگر قرار میگیرند در زمان ارزیابی ادعاهـاي آنهاسـت: در حالی که نظریهپردازانی نظیر مورگان[28 ] بسط تفکر استعارهاي در توسعه تئوري را میمون دانسته و خواهان گسترش آن هـستند، پیندر و بوروگیوس[38] 23 آن را نوعی فضولی نامیمون میدانند که اثرات آن باید آگاهانه حداقل شود، در حـالی کـه تینکـر [40 ]

تفکر استعارهاي را با مجموعهاي از معیارهاي اجتماعی- ایدئولوژیک از قبیل تعیین شـده مفیـد و واجـد شـرایط اسـتفاده مـیدانـد.

متعاقباً، حامیان هر دیدگاه تاکید متفاوتی بر استفاده از استعارهها در آثارشان دارند. براي مثال مورگان، به طـور فعـال در پـی ارتقـاء تفکر استعارهاي در تئوري سازمان است در حالی پیندر و بوروگیوش به دیدگاه عینیگرا و غیراستعارهاي معتقد هستند.

با این حال، نگاههاي بالا میتوانند براساس پاسخهایی که به دو سئوال زیر میدهند طبقهبندي شود: -1 چگونه یک تئوري میتواند تایید شود . (بستر تایید)؟
-2 چگونه یک تئوري میتواند به کار گرفته شود (بستر کاربرد)؟

کسانی که به نگاه استعاره به عنوان شیوة تفکر معتقدند در ترسیم معیارهاي شناخت شناسانه1 بـراي تاییـد تئوریهـاي سـازمان محتاطانه عمل کرده اند. در حقیقت، فرض شده است که مطلوبیت این نگاه بر معیارهاي شناخت شناسانه تایید2 متکی نیست که به افراد اجازه میدهد در فرآیند تجربهگراي فعال3 درگیر شوند. ماهیت عمومی و آزمونپذیر بین الاذهـانی گفتمـان علمـی اجتمـاعی4

جاي خود را به فرآیند خصوصی و شهودي خطا و آزمایش میدهد که در یک ذهن واحد5 در گفتگوي با یـک واقعیـت گفتمـان در یک بستر خاص رخ میدهد (جدول 1 را ببینید).

جدول :1 طبقهبندي نگاههاي سهگانه در تئوري سازمان در رابطه با بستر تایید و بستر کاربرد

بستر تایید بستر کاربرد
استعاره به عنوان شیوة تفکر فقدان معیارهایی براي اعتبارسنجی دانش 6 تجربهگرایی فعال
استعاره به عنوان ابزار ادبی قابل چشمپوشی معیارهایی براي اعتبارسنجی دانش کاربرد ابزاري8
استعاره به عنوان تحریف کننده ایدئولوژیک کاربرد ابزاري و خودنگري9
معیارهاي ایدئولوژیک7
حامیان استعارهها به عنوان ابزار ادبی قابل چشمپوشی بر ضرورت اعتبارسنجی رسمی تئوریهاي سازمانی یعنی وجـود قواعـد و رویههاي معین و دقیق و آشکار براي اعتبارسنجی ادعاهاي دانش10 تاکید میکنند. استدلال میشود تا زمانی که تئوریهاي سـازمان در معرض مداقه عمومی قرار نگیرند و غلط بودن آنها مورد آزمون قرار نگیرد، مطلوبیت بسیار کمی دارند. نکته دوم این که قابلیـت کاربرد11 تئوریهاي اجتماعی اساساً ابزاري هستند و از نظر آرمانی جهانشمول هستند: یعنی اگر اعتبار یک تئـوري تاییـد شـده باشـد آنگاه افراد میتواند شروع به بکارگیري آن در عمل کنند. تئوریهاي اجتماعی و کاربران آنهـا بایـد در جهـان واقعـی آزمـون شـوند

(جدول 1 را ببینید).
حامیان استعارهها به عنوان نگاه تحریف کننده ایدئولوژیک، محیطهاي اجتماعی – سیاسیاي12 را کـه تئوریهـاي اجتمـاعی در آنها تولید میشوند برجسته میکنند و مجموعهاي از معیارهاي ایدئولوژیک براي تایید آنها تجویز میکننـد. کـاربرد تئوریهـایی کـه براساس آزمونها ایدئولوژیک تایید شده است هم در قالب شیوه ابزاري و همین طور خودنگرانه دنبال خواهد کرد. فرض میشود بعد از این که افراد با این نوع تئوریها مواجه میشوند و خواهان به کارگیري آنها در یک واقعیت جدید می گردند، آگاه می شوند ]جدول

1 را ببینید.[

همان طور که مختصراً نشان داده شد هر کدام از نگاههاي پیشین به طریقی با مسائل مختلفی روبـرو هـستند. در عـین حـال، آنچه مشترك است، پذیرش حلقه وجودي نوعی شکاف ضروري بین زبانهاي استعارهاي و علمی اسـت. همـان طـور کـه اسـتدلال خواهد شد چنین شکافی غیر ضروري است. اگر هدف تئوريپردازي است توجه به زبانهاي استعارهاي و علمی به عنوان دو سر یک پیوستار سودمندتر است. بنابراین می توان از استعاره براي نظریهپردازي استفاده کرد.

استعارهها در تئوري سازمان

اگر چه تئوريهاي سازمانی مبتنی بر مدلهاي علم سنتی کماکان مفید هستند ولی ممکن است شما بـه عنـوان نظریـهپـردازان نمادین – تفسیري و پست مدرن سازمان پی ببرند که این تئوریها براي ارضـاء حـس کنجکـاوي شـما کـافی نیـستند. بـسیاري از نظریهپردازان سازمان براساس شیوههاي به عاریه گرفته شده از علوم انسانی و هنر فهم خود از سازمان را توسعه میدهند. یکـی از این شیوهها یعنی استعاره ابزار ویژهي مفیدي براي شناخت و درك فلسفه وجودي یک پدیـده اسـت. بـراي مثـال، نظریـهپـردازان سازمان از استعارههاي مختلف براي ارائه دیدگاههاي مختلف استفاده میکنند. با این وجود، باید بخاطر داشته باشـید کـه اسـتعاره، نقش مهمی در علوم طبیعی نیز ایفا میکند. براي مثال، فردریش که کولا1 ادعا میکرد که کشف ساختار حلقهي بنزن بر رؤیـاي از یک مار که سعی میکند دم خود را بخورد استوار بود. تداعی استعارهاي او از تصویر ذهنی مار و مسأله ساختار ملکول بنزن منجر به این کشف مشهور امروزین شد. استفاده از استعاره براي تئوريپردازي، سنتی دیرینه و قابل توجه در علوم طبیعی و همین طور علوم اجتماعی دارد.[18 ]

استعاره2 از طریق مطرح کردن نوعی همانندي (هویت) بین دو پدیدهاي (چیزي) که شما نمـیتوانیـد بـه طـور طبیعـی آنهـا را معادل تصور کنید نظیر "زندگی و جادهاي طولانی و پرپیچ و خم"، "انسان و شیر"، به شما اجازه میدهد نوعی تجربه را در قـالبی دیگر درك کنید. مادامی که یکی از عناصر استعاره را درك میکنید، میتوانید مطالبی در مورد پدیده دیگر بیاموزید. بـدین ترتیـب، استعاره شما را به کشف نقاط اشتراك بین پدیده مورد بررسی و پدیدهاي که بهتر آن را میشناسید یـا حـداقل بـه طریـق متفـاوت میشناسید، تشویق میکند.

گرث مورگان نظریهپرداز بریتانیایی سازمان در کتاب "تصاویر ذهنی سازمان"3، راههاي متعدد نقش استعاره به عنـوان ابـزاري براي درك و تحلیل سازمانها را بررسی می کند. براي نمونه او نقاط اشتراك بین سـازمانها و ماشـین، موجـودات بیولوژیـک، مغـز، فرهنگ، نظام سیاسی و زندانهاي روح4 را مورد بررسی قرار میدهد. استعارههاي دیگري که میان نظریـهپـردازان سـازمان متـداول است عبارت از متن5، گفتمان6، هنر، جاز∗ نمایشنامه7 هستند. [34] در حوزه مدیریت دولتی نیز از استعاره ها استفاده شده است.

با این اوصاف چگونه می توان با استفاده از استعاره به نظریهپردازي در مدیریت دولتی پرداخت؟ پیشاپیش بایـد گفـت منظـور از مدیریت دولتی چیست؟

مفهوم مدیریت دولتی

در باب این که مدیریت دولتی چیـست و چـه کـسانی مـدیران دولتـی قلمـداد مـیشـوند، نظریـههـاي متعـددي وجـود دارد]
43و42و[41 ولی دو تعریف زیر به نظر متداولتر است:
• مدیریت دولتی عبارت است از سازماندهی و مدیریت انسانها و سایر منابع براي تحقق اهداف دولت.[44 ]

• مدیریت دولتی، هنر و علم مدیریت است که براي رتق و فتق امور دولت به کار گرفتـه مـیشـود46 ] و 45و [27 تعریـف مورد نظر نویسنده در این تئوري، تعریف نخست است و مدیران دولتی عبارت از کلیهي مـدیران سـطوح سـهگانـه عـالی، میانی و عملیاتی قوهي مجریه، مقننه و قضائیه است. به عبارت دیگر مدیرانی که در هیأت دولت مشغول به کارند از رئیس جمهور گرفته تا وزراء و مدیران متصدي امور در وزارتخانهها و نهادهاي وابسته به قوهي مجریه و همـینطـور نماینـدگان مجلس و سایر مدیران در نهادهاي وابسته به قوةمقننه و در نهایت متصدیان امور صفی و ستادي در نهادهـا و سـازمانهاي قضایی تحت قوهي قضائیه قلمرو مدیران دولتی را شکل میدهند. مجموعه این لیست ها در قالب سیستمی قرار می گیرد که نظام مدیریت دولتی گفته میشود. براي تبیین رفتار این نظام تئوریهاي متعددي ارائه شده است 43 ] و [46 اما یکـی از تئوریهاي هنجاري تئوري چرخش نخبگان است که مدعی است با چرخش نخبگـان در پـستهـا ، مـدیریت دولتـی در گذرزمان به حیات خود ادامه می دهد طوري که به طور مداوم خون تازه در رگهاي مدیریت دولتی تزریق می شود. اما این تئوري نتوانسته است رفتار نظام هاي مدیریت دولتی در کشورهاي جهان سوم را ایفا کند. چرا که این تئوري تـوان تبیـین چنین رفتاري را ندارد. کدام تئوري میتواند جایگزین این تئوري در کشورهاي جهان سوم شود؟

خردمایه شکل گیري تئوري جابجایی مدیران دولتی

در ادبیات نظریه پردازي زمانی تئوري جدید شکل می گیرد که تئوري یا تئوریهاي پیشین از تبیین برخـی از رفتارهـاي پدیـده مورد بررسی عاجز می مانند. به عبارت دیگر تئوري با نوعی نابهنجاري علمی (Anomaly) مواجه می شوند. نابهنجـاري علمـی عامل رشد و توسعه تئوریهاست. 6 ]و 3و [11 بنابراین کسانی که در پی تدوین تئوریهاي هنجارياند نه صرفاً تئوریهـاي توصـیفی همواره سئوالهاي پژوهش خود را حول نابهنجاریهاي علمـی قـرار مـی دهنـد و اصـطلاحاً گفتـه مـی شـود "پـژوهش جـستجوگر نابهنجاري علمی"1 طراحی میکنند طوري که پژوهش پژوهشگران حول ناهنجاري علمی آن تئوري متمرکز می شود. براي مثـال قبل از طرح تئوري مزیت رقابتی پورتر [1991] تئوري مزیت نسبی بر تجارت بین الملل حاکم بوده بر این اسـاس گفتـه مـی شـد کشورهایی که داراي نیروي برق ارزان قیمت هستند می توانند داراي مزیت رقابتی در محصولاتی باشند که در آنهـا هزینـه انـرژي بالاست؛ کشورهایی که در آن هزینه هاي نیروي کار ؟ است می توانند از مزیت در سـاخت و فـروش محـصولات کـاربر برخـوردار شوند.

پورتر نابهنجاریهایی را دید که این تئوري نمی توانست آنها را تبیین کند. ژاپن با دارا بودن حداقل زغال سنگ و آهن به یـک تولیدکننده موفق فولاد تبدیل شده است؛ ایتالیا به تولیدکننده غالب کاشی سرامیک تبدیل شده است در حالی که هزینههاي برق در آن بسیار بالاست و مجبور است بخشی از خـاك رس از سـایر کـشورها وارد کنـد. پـورتر جهـان را بـه دو وضـعیت تقـسیم کـرد.

وضعیتهایی که در آن نوعی مزیت مبتنی بر عامل وجود دارد و وضعیتهایی که در آن چنین نیست. در وضعیت نخست تئوري غالب مزیت نسبی کماکان قدرت پیش بینی دارد. اما در وضعیت دوم، تئوري خوشه هاي صنعتی رقابتی پدیـده هـایی را کـه نـسبت بـه تئوري نخست ناهنجاري علمی دیده شده بود تبیین کرد.[3 ] تئوري پورتر هنجاري است زیرا به طـرح ریـزان رهنمـود روشـنی در مورد آنچه میتوانند انجام دهند و شرایطی که این تئوري می توانند قدرت تبیین داشته باشد را ذکر میکند. بـر ایـن اسـاس بـراي تعیین رفتار مدیریت دولتی در کشورها، تئوري چرخش نخبگان توان لازم براي تبیین رفتـار نظـام مـدیریت دولتـی در کـشورهاي جهان سوم ندارد. زیرا رفتار نظامهاي مدیریت دولتی (کبوتران حرم) بسیاري از این کشورها در چارچوب این تئوري نمیگنجد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید