بخشی از مقاله
استعاره های نو و چند لایه در شعر خاقانی
چکیده
استعاره از مهمترین ابزار انتقال زبان از کاربرد حقیقی به کاربرد مجازي و ادبی آن است و بیش از عناصر دیگـر شعر در نوآوري و ایجاد سبک شخصی نقش دارد. خاقانی از نظر آفـرینش اسـتعارات بـدیع و تـازه در شـمار خلّاقترین شعراي فارسیگوي قرار دارد. وي که از همه خلاقیت هنري و دانسته هـاي خـود در جهـت ایجـاد شیوهاي تازه و دیریاب ساختن شعر استفاده کرده، از استعارههاي تازه و دیریاب در این راستا بهرة زیادي بـرده است. بررسی استعاره در شعر خاقانی موجب شناخت بیشتر هنرنمایی هاي او در عرصه خیال و فهم بهتر شـعر او میشود. این مقاله با این هدف به بررسی زمینههاي آفرینش استعاره در شعر خاقـانی و نـو آوريهـاي او در این قلمرو پرداختهاست. وي علاوه بر کشف ارتباط و شباهتهاي تازه بین اشیا و پدیدهها که موجـب سـاخت استعارههاي نو شده، در ساختار استعاره نیز نوآوريهایی به وجود آوردهاست. گاهی ارتباط کشف کردة او بـین دو شیء در چند لایه ارتباطی شکل گرفته است که میتوان آن را استعارههاي چند لایهاي نامید.
واژه هاي کلیدي
استعاره، استعارة چند لایهاي، نوآوري، خاقانی، شعر فنی، دانسته هاي خاقانی.
مقدمه
زبان مجازي مناسبترین و وسیعترین قلمرو براي بلند پروازهاي تخی ل شاعر است که گفتار او را از تنگناي زبان عرف و حقیقی میرهاند و به عالم پر از شگفتی شعر وارد میسازد. این زبان از زبان عادي نشأت میگیرد، تکامل مییابد و با تمهیدات هنري آراسته و خود زبانی مستقل میشود، به گونهاي که چیزي میگوید و چیز دیگري را اراده میکند.
زبان مجازي حاصل کوشش و خلّاقیت ذهنی است، بر اساس هنجارهاي خاص زیبا شناختی براي درهم شکستن قاعدههاي متعارف زبان عادي. این زبان در بافت درونی متن معنا مییابد. فراي مینویسد: »در ضمن خواندن یک متن توجه ما در دو سمت سیر میکند: برون سو به سمت معناي عرفی یا معناي به یاد مانده و درون سو به سمت معناي متنی خاص ...، جنبه درون سو را میتوانیم جنبه ادبی ساختارهاي کلامی بدانیم« (فراي،.(77: 1379
هنگامی که شاعر میگوید:
طاووس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو گــاورس ریــزه هــاي منقّـا بــر افکنــد
(خاقانی،(134 : 1373
پدیدهاي حقیقی را در عالم بیرون متن روایت نکردهاست؛ بلکه معناي مورد نظر در بافت درونی متن حاصل میشود.
شاعر نوعی تغییر و انحراف معنایی را در زبان حقیقی ایجاد و معنا را به پدیدهاي دیگر منتقل کرده است. به همین خاطر میگویند: »زبان مجازي دانسته در نظام کاربرد حقیقی زبان تصرف میکند؛ زیرا بر این فرض متکی است که عبارت هر گاه در معناي حقیقی با یک شیء در ارتباط باشند به شیء دیگري نیز میتوان منتقلشان کرد« (هاوکس، .(12 : 1377
شعر در کارکرد مجازي زبان شکل میگیرد و مهمترین و اساسیترین ابزار انتقال زبان از معناي حقیقی آن به معناي مجازي، استعاره است.
جاحظ در تعریف استعاره میگوید: »استعاره نامیدن چیزي است به نامی جز نام اصلیش، هنگامی که جاي آن چیز را گرفته باشد« (ر.ك. شفیعی کدکنی، .(109 : 1366 استعاره را میتوان هم نوعی تشبیه دانست و هم نوعی مجاز. »استعاره در اصطلاح لفظی است که استعمال شود در غیر معناي اصلی که موضوعُ له باشد، به علاقه مشابهتی که بین معنی اصلی و معنی مستعمل فیه است با بودن قرینه مانع از ارادة معنی اصلی« (رجایی، » .(287 :1353حق آن است که استعاره مجاز لغویست نه مجاز عقلی و حقیقت لغویه؛ چنانکه بعضی توهم کردهاند و گفتهاند که تصرّف در امر عقلی شده که مشب ه از جمله افراد مشب ه به است مثلاً رجل شجاع بر حسب ادعا جمله افراد حیوان مفترس است و بنابراین ادعا استعمال اسد در آن بر وجه حقیقت است؛ زیرا که به محض ادعا از جمله افراد او نخواهد شد؛ پس استعمال در غیر موضوع له و مجاز خواهد بود« (تقوي، .(181 :1363 در هر دو صورت، استعاره مبتنی بر کشف مشابهت است و ذهن با کشف شباهت بین دو چیز است که میتواند استعاره را خلق کند. استعاره موجب صعود هنري سخن میشود. عنصرالمعالی میگوید: »اگر خواهی سخن تو عالی نماید بیشتر مستعار گوي و استعارت بر ممکنات گوي...« (عنصرالمعالی، :1352 .(189
ّلذت از استعاره به خاطر کشف شباهتهاي جدیدي است که بین دو شیء تصور شده است. تخی ل شاعر با کشف مشابهت بین دو قلمرو یا دو شیء یکی را جایگزین دیگري میکند و ذهن را به جستجو وا میدارد و شگفتی میآفریند و باعث ایجاد زبان ادبی میشود. شمیسا مینویسد: »استعاره کارآمدترین ابزار تخییل و به اصطلاح ابزار نقاشی کلام است« (شمیسا، .(142 : 1370 به همین خاطر میتوان گفت استعاره، هنريترین و عالیترین صورت بیان یک مطلب ادبی است.
آي. اي. ریچاردز عقیده دارد که کارکرد اصلی استعاره توس ع زبان است. هاوکس براساس این عقیدة ریچاردز میگوید: »چون زبان واقعیت است، استعاره گسترش واقعیت است... استعاره با کنار آوردن عناصري که کنش و واکنش شان بعد جدیدي به هر دو میبخشد واقعیت جدیدي خلق میکند و در دسترسی همگان قرار میدهد« (هاوکس،1377 .(95: بر این اساس این عنصر خیال، باعث تکثّر معنا و غناي واژگانی یک زبان میشود.
نقش استعاره در بررسی ویژگیهاي سبکی و میزان نوآوري یک شاعر بسیار حائز اهمیت است. نمایش خلّاقیت و نوآوري و ایجاد زبان هنري خاص، بیش از هر چیزي با آفرینش استعارههاي نو انجام پذیر است.
برخی از استعارات خاقانی دیریاب است و نشان میدهد که شاعر در عمق پدیدهها و اشیا نگریسته و بین آنها یکسانیهایی دیده که کشف راز هنري آن در آغاز براي مخاطب آسان نیست. کزّازي مینویسد: »راز هنري در سخن هرچه نهانتر و شگفتی ما در برابر آن هر چه فزونتر باشد، ما بیشتر با آن در گیر میشویم؛ زیرا براي گشودن راز سخن بیشتر کوشیدهایم پس ناخودآگاه از آن بهرهاي بیشتر براي خود میپنداریم« (کزّازي، .(35: 1370 کوشش ذهنی مخاطب در کشف این راز هنري کمتر از کوشش گویندة آن نیست. خواننده، ذهن خود را به جستجو وا میدارد تا راز هنري را کشف کند. دنیا را از دیدگاه گویندة آن می نگرد تا تجربه عاطفی شاعر براي او نیز به وقوع پیوندد. همه جایگزینیها را به جا و مناسب میبیند، میپذیرد؛ ولی به شگفت میماند از دقت گوینده.
معمولاً بیشتر کارهایی که در مورد استعاره انجام گرفته، به استخراج انواع استعارهها بر اساس طبقه بنديهاي رایج
(استعارة مکنیه، مصرّحه (مجرّده، مطلقه، مرشّحه)، قریب و بعید و...) پرداخته است و زمینههاي کشف مشابهتها توسط شاعر، چگونگی ایجاد ارتباط بین اشیاء و پدیدهها و به طور ّکلی دلایلی که موجب ساخت استعارههاي تازه شده، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده است، به استعاره در شعر خاقانی نگاهی تازه بکنیم.
زمینههاي ساخت استعاره و عواملی را که باعث بسامد فراوان استعاره و بخصوص استعارههاي تازه و مستقل(آنهایی که ساخته تخی ل شاعرند نه برگرفته از تصاویر دیگران) در شعر خاقانی شده در چند سرعنوان قابل بررسی است:
-1 حس نوجویی و نوآوري
شاید در قرن ششم و بخصوص مکتب آذربایجانی بیشتر از همه دوران، شاعران در پی ایجاد ابتکار در سبک سخنوري بودهاند. شاعران این دوره »با دقت فراوان و اصرار درآوردن مضامین دقیق باریک در کلام ّمزین خو گرفته بودند و شیوة دورة سامانی که عنصري و همعصران او در دربار محمود مکم ل آن بودند به کار این شاعران نمیآمد و هر یک از آنان دنبال طریقه تازهاي در شعر میگشت« (صفا،.(336 : 1371
شاعري که در پی ایجاد سبک خاص است تا جاي ممکن از کاربرد تصاویر ذهن پسودة دیگران پرهیز میکند.
خاقانی را میتوان شاعري مبتکر دانست. یک شاعر مبتکر »هیچ گاه نمیتواند خود را در چهار چوب معهود فکري و هنري گرفتار ببیند و دربارة طبیعت و جهان ذهنی خویش بدانگونه بیندیشد که دیگران اندیشیدهاند؛ بلکه برعکس علیه همه نظامهاي موجود و تمامی اندیشههاي جاري و پسندیده بویژه در عرصه تخیل عصیان می کند و براي خود روابط و جهتهاي تازه و ابتکاري میجوید« (اردلان جوان، .(6 : 1367
دغدغه نوجویی و نوآوري وجود خاقانی را فراگرفته بود و نمیتوانست به تقلید از سبک گذشتگان بپردازد. وي که با نیروي خیال و پشتوانه علمی و فرهنگی خود نیازي به باز گفت سخنان پیشینیان نداشت، توانست در لفظ و معنی شیوهاي تازه را بنا کند. او خود بارها به این شیوه اشاره میکند:
زر ین کوب در مورد بیت اخیر مینویسد: »خاقانی کلام خود را غریب و ناآشنا میخواند و به کنایه اهـل سـخن را که همان شاعران معاصر او در شروان و نواحی هستند، پیرو کلام خود میخواند و کلام خود را با آن که غریـب اسـت، پیشواي آنان میشمارد« (زر ین کوب، .(126 : 1379
نوآوريهاي خاقانی بیش از هر چیز در استعارههاي او تجلّی یافته است. این نوآوريها را میتوان در دو حوزه مورد بررسی قرار داد: کشف شباهتهاي تازه بین اشیاء و پدیدهها و آفرینش استعارههاي تـازه، تغییـر در سـاختار اسـتعاره و آفرینش استعارههاي چند لایهاي.
الف: آفرینش استعارههاي تازه
دیوان خاقانی از نظر وجود استعارههاي تازه از غنیترین دیوانهاست. استعارههاي او در مورد کعبه، آتش، خورشید و ... کم نظیر و حتی بینظیر است و زاییدة قریحه بارور و دامنه آگاهیهاي شاعر است. قریحه او میتواند براي یک یا چند مطلب چندین تصویر تازه و پیاپی را در یک یا چند بیت متوالی بیافریند و مخاطب را مسحور هنرنمایی خویش سازد. شاید مهمترین هنرمندي خاقانی همین تضاعف تصاویر باشد که وي بارها از این شیوه بهره برده است. منظور از تضاعف تصاویر آن است که »شاعر در یک بیت یا مصرع به خلق و استعمال چند تشبیه و استعاره و حتی اسطوره و سمبول براي یک امر یا شخص معین بپردازد« (رستگار فسایی،.(20: 1353 اما اینگونه تصاویر میتواند در ابیات متوالی نیز صورت پذیرد آنچنان که بیشتر تضاعف تصاویر خاقانی در ابیات متوالی به وجود آمدهاست. مانند این تصاویر که از خورشید ارائه داده است:
جنبید شـیب مقرعـه صـبح هـم کنـون در ده رکاب می که شعاعش عنـان زنـان گردون یهودیانه به کتف کبود خـویش چون برکشد قواره دیبا ز جیـب صـبح
ترسم که نقره خنـگ بـه بـالا برافکنـد بر خنگ صـبح برقـع رعنـا برافکنـد آن زرد پاره بین کـه چـه پیـدا برافکنـد سحرا کـه بـر قـوارة دیبـا برافکنـد
هر صبحدم که برچند آن مهره هـا فلـک بر رقعه کعبتـین همـه یکتـا برافکنـد
(خاقانی، (133 : 1373
شاهین خیال شاعر به گونهاي است که نمیتواند تنها به صید یک تصویر بسـنده کنـد. در قصـیدة دیگـري تضـاعف
تصاویري از شرارههاي آتش به دست میدهد:
چون شرارش را علم بر چرخ سنبل گون رسید یا زمین شد خایه و ابر سـیه شـد ماکیـان رومیان بین کز مشـب ک قلعـه بـام آسـمان شکل خان عنکبوتان کردهاند آنگـه بـه قصـد کــردهانــد از زاده مــریخ عقــرب خانــهاي
تخم گل گویی ز شاخ ارغوان افشـانده انـد آنگه ارزن ریزه پـیش ماکیـان افشـانده انـد نیزه بالا از برون خونین سـنان افشـانده انـد سرخ زنبوران درآن شوریده خان افشانده اند باز مریخ زحل خور در میـان افشـانده انـد
(همان، (106
البته باید توجه داشت که وي با این روش در پی دیریاب کردن شعر نیست؛ بلکه بیشتر بـه نگـارگري توجـه دارد، زیرا وقتی مخاطب به دو سوي استعاره در یکی از ابیات پی برد، کشف راز هنري ابیات دیگر براي او دشواري چنـدانی ندارد، ولی از تماشاي تصاویر زیبا و رنگارنگ آن و دقت گوینده در ایجاد این ارتباط، مسحور میماند. بنابراین با توجه به تزاحم تصویرهاي او در برخی قصاید میتوان با کشف دو سوي یک استعاره، آسانتر به طرفین اسـتعارههـاي ابیـات قبل یا بعد آن نیز پی برد. وي از این گونه تصاویر در غزلهـاي خـود نیـز بهـره بـرده اسـت. در غزلـی کـه در وصـف شرابخواري است، تصاویر بدیعی از شراب را به نمایش میگذارد و شعر را تا عرصه نقاشی به پیش میبرد:
ســــر مســــتم و تشــــنه آب در ده در حجلــه جـــام آســـمان رنـــگ آن خـــون ســـیاوش از خـــم جـــم یـــاقوت بلـــور حقّــه پـــیش آر تـــا ز آتـــش غـــم روان نســـوزد تــا جرعــه ادیــم گــون کنــد خــاك خاقـــانی را دمـــی بـــه خلـــوت
آن آتشــــگون گــــلاب در ده
آن دختــــــر آفتــــــاب در ده
چـــون تیـــغ فراســـیاب در ده
خورشـــید هـــوا نقـــاب در ده
آن طلــــق روان نــــاب در ده
آن لعـــل ســـهیل تـــاب در ده
بنشـــان و بـــدو شـــراب در ده
(خاقانی، (661- 2 :1373
علاوه بر این موارد، تعدد تصاویر نیز در دیوان خاقانی بسامد زیادي دارد. منظور از تعد د تصاویر »آوردن چند تشبیه یا استعاره است که مربوط به شخص یا شیء واحد نباشد؛ ولی بیت یا مصرع را انباشته از تصویر کند« (رستگار فسایی،
.(19 : 1353 مانند تصاویر این بیت:
بدین دو خادم چـالاك رومـی و حبشـی درم خریـد دو خـاتون خرگـه سـنجاب
(همان، (48
مصرع اول استعاره از شب و روز، خرگه سنجاب استعاره از آسمان و دو خاتون خرگه سنجاب استعاره از خورشید و ماه است.
در این نوع تصاویر، خاقانی با آنکه امور مختلفی را به تصویر درآورده؛ اما نوعی پیوند و همبستگی بین چند تصویر وجود دارد که این امر موجب انسجام تصاویر و پویایی و تحرّك بیشتر آنها شدهاست و این نشان دهندة قدرت تخیل شاعر در ساخت و هم نشینی تصاویر است. مانند این تصاویر:
بر لعاب گاو کوهی دیدهاي آهوي دشـت از لعاب زرد مار کم زیان افشـاندهانـد
(همان، (110
که بین لعاب گاو کوهی (استعاره از کاغذ)، آهوي دشت (استعاره از قلم) و زرد مار کمزیان (استعاره از قلم) از آنجا که زمینه ساخت این تصاویر نام حیوانات است، نوعی تناسب بین تصاویر رعایت و تصاویر منسجمتر و پویاتر شده است. یا در این بیت:
آن خایه هاي زرین از سـقف نـیم خایـه سیماب شد چو بر زد سیماب آتشین سر
(خاقانی، (186 : 1373
بین خایههاي زرین (استعاره از اختران) و سیماب آتشین سر (استعاره از پرتوهاي خورشید) از آنجا که در ساخت هر دو تصویر نام فلز آمده است، نوعی تناسب وجود دارد. گاهی نیز بین تصاویر تناسبهاي لفظی مانند جناس وجود دارد:
برندة ناخنه چشـم شـب بـه نـاخن روز کنندة ناخن روز از حناي صبح خضـاب
(همان، (50
که بین ناخنه (ي چشم شب که استعاره از ستارگان است) و ناخن روز (استعاره از خورشید) جناس وجود دارد.
گاهی نیز بین لفظ مستعار و واژههاي دیگر بیت جناس وجود دارد:
این کعبتین بی نقش آورد سـر بـه کعـبم تا بر دو کعبه گشتم چون کعب مدح گستر
(همان، (188
بنابراین مخاطب به همان اندازه که از کشف طرفین استعاره ّلذت خواهد برد، از ایجاد صور بدیعیاي که لفظ مستعار با واژههاي دیگر بیت ساخته است، محظوظ خواهد شد. این امر موجب استحکام همه اجزاي استعارات خاقانی شده است، به گونهاي که اگر گاهی لفظ مستعار را نیز تغییر دهیم، برخی از تناسبها و آرایههاي موجود در بیت مانند مراعات النظیر، جناس و... از بین میرود.
اگر استعارههاي خاقانی استخراج و براساس مستعار له (مشب ه) دستهبندي شود، بهتر میتوان پی به قدرت خیال او برد.
متنو عترین تصاویر خاقانی در مورد خورشید است. وي در قصاید خود بیست و نه استعاره مکنیه و شصت و هشت استعاره مصرّحه مختلف در مورد خورشید دارد. از بین استعارههاي مصرحه او مانند: »صدف آتشین، نان زر ین چرخ، شاه اختران، قندیل عیسی، نقره خنگ، شاه فلک، خوانچه زرین، پاره زرد کتان، چراغ آسمان، گوشه جام شکسته، زال آینه گردان، زر ین کاسه، بیضه آتشین، دست موسی، کعبتین همه یکتا، طشت زرد، نان فلک، امام انجم، عروس نه فلک، بیرق صبح، گوگرد سرخ، خسرو چین، قوارة دیبا، سیماب آتشین، زر سرخ سپهر، طاووس آتشین، زر ین صدف، شاه
نیمروز، یوسف زرین رسن، یوسف گردون نشین، آینه، طاس زر، آتشین کاسه، عروس خاوري، قباي مشرقی صبح، سیمرغ زرین پر و... « هشت مورد نخست، در قصاید دیگر او نیز تکرار شدهاست. علاوه بر این موارد بیست و چهار استعاره مختلف نیز در مورد اشعه خورشید دارد. مانند: »رداي زر، گنج روان، زر سرخ، صفراي ناب، سجاده زربفت، زوبین اصفر، خرمن زر، نسج زر اندود، زرین دهره و...«
خاقانی شیوهاي تازه پی افکنده و میداند که سخن او با پیشینیان و معاصران متفاوت است. بنابراین شایسته است که تصاویر زیبایی براي سخن خود بیافریند تا اهم یت آن را بهتر نشان دهد. وي در قصاید سی و سه استعارة مصرحه متنوع براي سخن خود آورده است؛ از جمله »د ر، سحر دم، معجزه، درخت میوه، ید بیضا، من و سلوي، عقد، سحر حلال، گهر، تار رداي روح، اکسیر نفس ناطقه، دختر، چشمه حیوان، نور چراغ و...« که یازده مورد نخست، در قصاید دیگر او نیز تکرار شده است.
خاقانی اشتیاق وصف ناپذیري نسبت به کعبه دارد. وي دوبار به سفر حج میرود و علاوه بر تحفه العراقین، قصاید غرّایی را رهاورد میآورد. وي هشت استعارة مصرّحه در مورد کعبه ساخته است. »خاتون عرب، عروس عرب، شاه مربع نشین، تازي رومی خطاب، ناف خاك، خاتون کائنات، مربع خانه نور، آخور سنگین« که تنها »خاتون عرب« در قصاید دیگر تکرار شده است. یا در مورد شراب که از بیست و هشت استعارة مصرّحه مختلف او چهار مورد آن تکرار شده است.
این طبقه بندي نشان میدهد که قریحه شاعر آنچنان بارور و زایاست که نه تنها از تصاویري که دیگران به کار بردهاند، کمتر استفاده میکند؛ بلکه تا جاي ممکن از یک تصویر ابداعی خود، چندین بار بهره نمیگیرد. قریحه شاعر هر بار براي یک مطلب تکراري تصویري تازه میآفریند تا مخاطب از تصاویر تکراري، دلزده و ملول نگردد و این یکی از رازهاي موفقیت خاقانی است.
یکی دیگر از وجوه خلاقیت هنري خاقانی ابداع ترکیبات تازه است. فروزانفر مینویسد: »خاقانی از جهت ابداع تراکیب و ایجاد کنایات دلپذیر همپایه و در ردیف بزرگترین شعراي ایران است و کمتر بیتی از ابیاتش توان دید که بر یک یا چند ترکیب تازه مشتمل نباشد. عمدة براعت او در ترکیب مفردات است و او را در این زمینه دقائقی است که هیچ یک از پیروانش بدان دست نیافته« (فروزانفر،.(38 : 1380
بسیاري از استعارات خاقانی از رهگذر ترکیب به وجود آمده است و این نشان دهندة خلاقیت هنري و اطلاعات گوناگون اوست که با ترکیب دو یا چند واژه، معناي تازهاي میآفریند. ترکیباتی مانند خون رز (استعاره از شراب)،
نظامان سحر (استعاره از شاعران)، خوانچه زر ین (استعاره از خورشید)، فرزند آفتاب (استعاره از گوهر و لعل)، عجوز خشک پستان (استعاره از روزگار) و صدها ترکیب دیگر که هم نشینی مناسب و هنرمندانه واژهها موجب ایجاد زبانی ادبی و خلق معانی تازه در قالب استعاره شده است.
ب: استعارههاي چند لایهاي
تغییر در ساختار استعاره یکی دیگر از وجوه خلاقیت شعري خاقانی است که باعث دیریابی اشعار او شده است.
گاهی ارتباط کشف کرده او بین دو شیء در چند لایه ارتباطی شکل گرفته است و مخاطب براي پی بردن به منظور شاعر ابتدا باید طرفین استعارة نخست را بیابد و از طریق آن به طرفین استعارة دوم که منظور اصلی شاعر است دست
یابد. به تعبیر دیگر وي با این روش به گونهاي ساختار دو استعاره را در آمیخته و راه ذهن را در رسیدن به معنا دورتر ساخته است. مخاطب باید ارتباط هنري طرفین هر دو استعاره را کشف کرده تا به منظور اصلی شاعر دست یابد.
مثلاً در این بیت:
گرچه نیسانم خزان آرد من اندر ذهن و طبـع آتش نیسان نه بل کـĤب خـزان آورده ام
(خاقانی، (258 : 1373
در لایه اول »آب خزان« استعاره از »باده« است که در پائیز پرورده میشود و در لایه دوم خود »باده« به قرینه مصراع اول (اندر ذهن و طبع) استعارهاي از »سخنان شاعر« است به دلیل گیرایی و تأثیر گذاري آن. »آتش نیسان« نیز در لایه اول خود، استعاره از »گل (آتشگون)« است که در بهاران میشکوفد. (البته آتش نیسان را میتوان استعارة آشکار از خورشید نیز دانست.) خاقانی، سپس در لایه دوم از گل یا خورشید، آشکارا سخن خویش را اراده کردهاست. لایههاي پنهان سخن خاقانی از ابیات بعدي این قصیده که در وصف سخن اوست، بهتر مشخص میشود: