بخشی از مقاله
چکیده
سیمرغ، مرغی افسانهای که در ادب فارسی به گونههای مختلف ظهور پیدا کرده است. در آثار حماسی جلوهای ویژه یافته، در آثار صوفیانه نمودی خاص و در آثار دینی به گونهای دیگر خود را نشان داده است. در شعر خاقانی هم سیمرغ به عنوان خلیفهی طیور، مرغ بی نشان، نمادی از خورشید و سرانجام نوایی از موسیقی مطرح شده است. در این مقاله، به طور اجمال به بررسی جلوههای سیمرغ در شعر خاقانی پرداخته است.
واژگان کلیدی: سیمرغ، خاقانی، کوه قاف، خلیفهی مرغان، سلیمان.
.1 مقدمه
سیمرغ - عنقا - یکی از شگرف ترین و گران مایه ترین نمادهای اسطوره ای در فرهنگ ایرانی است که ارزش و اهمیت خود را همواره در درازنای روزگاران حفظ کرده و در آثار حماسی و عرفانی نمادی برجسته و ارزشمند بوده است. کلمه ی "سیمرغ" از دو جزء ساخته شده است. و همان »سین مرو «Sen-murv پهلوی است که »مرغ سین« معنی می دهد.»سین« نام حکیم معروفسَئنِه- - Saena - « » که فروهر او در بند 97 فروردین یشت ستوده شده است. او نخستین پیرو مزدیناست که صد سال زندگی کرد. در دینکرت- کتاب نهم فصل 24 بند -17 وی از شاگردان زرتشت معرفی شده است. نام این حکیم ارتباط لفظی و معنایی دارد با پرنده ای شکاری که مستشرقان شاهین و عقاب ترجمه کرده اند. - معین :حاشیه ی برهان قاطع - در فرهنگ ایران باستان آمده است:
»این مرغ شکاری دو بار به نامسئنَ - Saena - « » در اوستا گردیدهیاد است. از این که سَئنَ همان شاهین - عقاب - است مورد شک نیست، زیرا در سانسکریت که خواهر خواندهی زبانهای اوستا و فرس هخامنشی به شمار میآید و از هر حیث چه در لغت و چه در صرف و نحو، با زبان های ایران باستان پیوستگی و خویشی دارد، سینَ - Syena - به معنی عقاب است - پور داوود، . - 302 :1326
»میستایم بهرامهورا آفریده را، باشد که فرّ و پیروزی بهرام به این جهان نیک آفریده را بپوشاند هم چنان که مرغ سَئنِه با بال های گسترده خود و ابرهای وسیع باران زا با سایه های خود کوه را می پوشاند« - رضی،. - 417 :139
آشیان سیمرغ -که در آثار ادبی عنقا هم نامیده شده است- بر درخت پر شاخ و برگی است که در پهلوی هروسیپ تخمک - harwisptoxmag - نامیده می شود و بر دریای فراخکرت - Fraxhkart - روییده است و تمام دانه ها و گیاهان دارویی از آن مایه گرفته است.»در رشنیشت در پاره ی 17 آشیانه سئن در بالای درختی دانسته شده که در میان دریای فراخکرت روییده است. فراخکرت را دریای گرگان - خزر - دانسته اند و درختی که در میان آن بر پاست، و یسپوبیش - vispo-bish - نامدارد. این درخت مادر همه ی داروها و رستنی ها شمرده شده و تخم گیاهان از آن درخت است. در بندهشن این درخت، هرویسپ تخمک خوانده شده یعنی دربردارنده ی تخم همه ی رستنی ها.
در نامهی پازند مینوی خرد در فصل 62 چنین گوید: آشیانهی سین مرو - سیمرغ - در بالای درخت هروسیپ تخمه ...میباشد. هر آن گاه سین مرو از روی آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید و هر گاه بر آن فرونشیند هزار شاخه ی آن بشکند و تخمهای آن پاشیده و پراکنده گردد« - پورداوود، . - 303: 1326در شاهنامه سیمرغ مرغی اسطورهای است که بر البرز آشیانه دارد و در همان جاست که زال شیرخوار را میپروراند. آن هنگام که زال به آغوش خانواده بر میگردد، سیمرغ پری به او می دهد تا هنگام درماندگی او را یاری کند. این پر در دو جا گرهی از کار فروبسته ی زال میگشاید یک بار هنگام زادن رستم و به راهنمایی اوست که برای اولین بار رستم را از طریق جراحی از شکم مادر جدا میکنند.
بار دیگر هنگام درماندگی رستم در نبرد اسفندیاری است که زال با چاره جویی سیمرغ بر درخت گز دست مییابد و رستم با پیکان زهر آلود بعد از این که اسفندیار خوی ستیزه جویی را رها نکرد. چشمان اسفندیار را نشانه گرفت و کار اسفندیار را یکسره کرد. این مرغ افسانهای گاه در روایات اسلامی و ادب فارسی عنقا نامیده شده است . گفتهاند او را عنقا از آن جهت خوانند که دراز گردن است. - یاحقی - 267: 1369 این سیمرغ چهرهی دیگری هم در شاهنامه دارد. چهرهی دیگر او چهرهای اهریمنی و به صورت یک مرغ-اژدها و خالی از ظرفیت ها و استعدادهای قدسی - پورنامداریان، - 66 : 1382 می باشد. این چهره ی سیمرغ زمانی است که در خوان پنجم، اسفندیار از گرگسار میپرسد که بعد از زن جادو در منزل دیگر چه شگفتی خواهم دید او پاسخ داد :
چنین داد پاسخ ورا گرگسار که ای پیل جنگی گه کارزار
بدین منزلت کار دشوارتر گرایندهتر باش و بیدارتر
یکی کوه بینی سراندرهوا بر او بر یکی مرغ، فرمان روا
که سیمرغ گوید ورا کارجوی چو پرّنده کوهی است پیکار جوی
و بچّه است با او به بالای او همان رای پیوسته با رای او
چو او بر هوا رفت و گسترد پر دارد زمین هوش و خورشید فرّ فردوسی، 1967 ، ج5 ،180
این سیمرغ سرانجام به دست اسفندیار کشته می شود.امّا در ادب فارسی اغلب چهرهی یزدانی و الهی سیمرغ مطرح شده است که بسیار بزرگ و نیرومند است و بی نشان. صفات سیمرغ گاه یادآور صفات پروردگار و گاه یادآور صفات جبرئیل - که از فرشتگان مقرب الهی است - و گاه یادآور انسان کامل است. در قرآن کریم فرشتگان به داشتن بال توصیف شدهجَاعِلُاندمَلَائِکَهِ»الْرُسُلًاأُولِیأَجْنِحَهٍ مﱠثْنَیوَثُلَاثَوَرُبَاعَ0 «فاطر - 1: "خداوندی که فرشتگان را رسولانی قرار دادکه صاحب بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه اند..."در منابع اسلامی جایگاه سیمرغ به درخت طوبی و کوه قاف بدل شده است و خود سیمرغ هم چهره ایا بمفهوم معنوی و الهی یافته است که مرغانِ جان، عاشقانه و بی پروا به سوی او در حرکتند.بزرگان ادب پارسی هر کدام به شیوهای از حضور این مرغ افسانهای در آثار خود بهره گرفتهاند و با تصویر آفرینی-های متعدد از سیمرغ یاد کردهاند. در این گفتار ما سعی داریم تصویر آفرینیهایی که خاقانی شروانی ازسیمرغ داشته است بررسی نماییم.
.2 سیمرغ در شعر خاقانی
شعر عرصه ی تخیل است و دامنه ی تخیل تا بی نهایت می تواند ادامه یابد، شاعر در تخیل خود می تواند موجودی بیافریند و رفتاری و گفتاری به این موجود خیالی نسبت دهد و از زبان او سخن گوید و او را به عنوان مجاز، از دیگر موجودات متمایز کند، خاقانی شاعری است تصویر آفرین با تخیلی شگفت انگیز. در آثار او مرغان موقعیت گسترده ای می یابند. از جمله یکی از قصاید مشهورش قصیده ای است که عنوان »طقمن الطّیر« یافته و در آن مرغان گردآمده اند و بر سر این که کدام گل از دیگر گیاهان بهاری نغزتر و زیباتر است به گفتگو می نشیند،
هر کدام از پرندگان گلی و گیاهی را برتر از دیگران می دادنند تا این که داوری به سیمرغ - عنقا - می رسد سیمرغاز همه ی گل ها گل سرخ - گلحمّدی - را نغزتر می داند. او با حسن تعلیلی برتری »گل سرخ« را این گونه بیان می کند:
این همه نورستگان بچهی حورند پاک خورده گه از جوی شیر گاه ز جوی گلاب
گر چه همه دل کشند از همه گل نغزتر کاو عرق مصطفی است و آن دگران خاک وآب - خاقانی، - 43: 1368
به هر حال همایش مرغان در قصیده منطقالطیر و نهایتاً داوری سیمرغ - عنقا - و یاد کرد مکرر او از این مرغ اسطوره-ای در دیوان خاقانی تصویرهائی ارائه شده که گاه جنبهای معنوی و عرفانی در آن مشاهده می شود و گاه جنبهای مادی و گاه شاعر قدرت و هیبت الهی را در نظر دارد و گاه قدرت مادی و زمینی. در این مقاله به بررسی تعدادی از این تصویرها خواهیم پرداخت.
الف - سیمرغ، سلطان طیور
از سیمرغ همیشه به نام سلطان طیور یاد شده است خاقانی در قصیدهی منطق الطیر آن جا که مرغان بر سر زیباترین گل مناظره میکنند و به نتیجه نمیرسند سرانجام داوری را به نزد عنقا - سیمرغ - میبرند برای این که او "خلیفه ی طیور" است و صاحب و مالک رقاب همه است. بعد هم همگان حکم او را فصل الخطاب میشمارند.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند کوست خلیفه ی طیور داور مالک رقاب
صاحب ستران همه بانگ بر ایشان زدند کاین حرم کبریاست بار بود تنگ یاب
فاخته گفت: آه من کلّه خضرا بسوخت حاجب این بار کو؟ ور نه بسوزم حجاب
مرغان بر در بپای عنقا در خلوه جای فاخته با پردهدار گرم شده در عتاب
هاتف حال این خبر بر در عنقا رساند آمد و در خواندشان راند به پرسش خطاب ...
قمری کردش ندا کای شده از عدل تو دانه انجیر رز دام گلوی غراب ...
خیل ریاحین بسی است ما به که شادی کنیم زین همه شاهی کراست کیست بر تو صواب
عنقا بر کرد سر گفت کز این طایفه دست یکی پر حناست جعد یکی پرخضاب
گرچه همه دلکشند از همه گل نغز تر کو عرق مصطفی است و آن دگران خاک و آب - خاقانی، - 43 : 1368
شیخ عطار - متوفی : - 618 هم که تقریباً از معاصران خاقانی است در مثنوی عرفانی منطقالطیر سیمرغ را »سلطان طیور« نامیده است:
هست ما را پادشاهی بی خلافت در پس کوهی که هست آن کوه قاف
نام او سیمرغ »سلطان طیور« و به ما نزدیک و ما زو دورِ دور
ر حریم عزّت است آرام او نیست حد هر زفانی نام او
ایماً او پادشاه مطلق است ر کمال عزّ خود مستغرق استعطّار، - 40 : 1368