بخشی از مقاله
بازشناسی نسبت فرم و عملکرد در معماری
چکیده
یکی از گرایشهای مهمّ در تاریخ معماری ، کارکردگرایی یا توجّه به عملکرد ساختمان بوده که از سوی برخی از معماران قرن بیستم بر آن تأکید گردیده است . این گرایش غایت معماری را پاسخگویی به عملکرد دانسته و عملکرد نیز مبتنی بر نیازهای فیزیکی- حرکتی انسان می باشد. در عملکرد فضا نوع استفاده از مکان و زمان بهرهبرداری از آن نقش تعیینکننده دارد. در یک فضای خاص، افراد مختلف رفتارهای متفاوت دارند یعنی فضا تأثیرات متفاوتی بر روی افراد مختلف دارد. این مقاله با هدف عمق بخشیدن به مفهوم "عملکرد" و قبول مشروط شعار معماری مدرن "فرم پیرو عملکرد است " به عنوان فرضیه از طریق تحلیل محتوایی بیانات و نظریه های هنجاری و تجربی موجود در معماری آن را به آزمون می گذارد . یافته های این پژوهش نشان می دهد که قابلیت یک فرم از یک سو به نیازهای استفاده کنندگان و ان گیزه های درونی آنها و از سوی دیگر به توانایی های بالقوه شکل و فرم کالبدی محیط باز می گردد. از آن جهت که از یک سو مفهوم عملکرد گرایی با مجموعه وسیعی از خصوصیات انسانی در گیر بوده و از سوی دیگر به نگرش معمار نسبت به مجموعه ای از پدیده ها مرتبط می باشد لذا طرح او طیف وسیعی از نیاز های انسانی چون زیبایی شناسی و نمادگرایی یا معناشناسی را به عنوان بخش ی از عملکرد بنا شامل می گردد. این مقاله گزاره ای جدید جهت شناخت وسیع تر از نسبت فرم و عملکرد را را جایگزین شعار معماری مدرن می نماید.
واژه های کلیدی: فرم، عملکرد گرایی، خرد گرایی، تئوری معماری
-1 مقدمه
به دنبال بررسی مفهوم عملکرد در معماری و یافتن رابطه ای جبری ما بین فرم و عملکرد در شعار معماری مدرن جهت باز شناسی نسبت فرم و عملکرد در معماری یافتن مدلی مناسب از نیاز های انسانی ضروری است. در این مقاله با تکیه بر علوم وابسته به معماری مفهوم قابلیت های محیطی و سلسله نیاز های انسانی به ترتیب در روانشناسی اکولوژیکی و روانشناسی انسان گرا جهت عمق بخشیدن به نسبت ما بین فرم و عملکرد و یا همان فعالیت های انسانی مورد نظر قرار خواهد گرفت. از این رو ابتدا وسعت بخشیدن به مفهوم "عملکرد" ضروری می نماید و ما را به شناخت دامنه ای وسیع از نیازها و فعالیت های انسانی از یکسو و از سوی دیگر به قابلیت های گو ناگون بالقوه محیط ملزم می سازد. ابتدا به شناخت نیازهای انسانی و سپس به مفهوم قابلیت های محیطی و تعامل ما بین این دو جهت دستیابی به رابطه ای مناسب مابین فرم و عملکرد می پردازیم.
-2عملکرد و نیاز های انسانی در معماری
کارکرد و نوع بنا تأثیر غیرقابل انکاری بر روند طرّاحی داشته و میان مراحل توسعه شکل در ابنیه بهداشتی، آموزشی، صنعتی، ورزشی، مسکونی، فرهنگی ـ تفریحی و یادمانی تفاوت زیاد وجود دارد. بعضی بسیار عملکردی و تابع احکام و استانداردها و مقررات ویژهای هستند. این بدان معنی است که در ابنیه نظیر بیمارستهان ها، دادههای اولیه و نقش آنها بسیار تعیینکننده و محدودکننده است و در بعضی ابنیه دیگر نظیر بناهای یادمانی، فرهنگی و تفریحی نقش دستوری دادههای اولیه به حداقل می رسد. در بناهای یادمانی، فرهنگی و تفریحی، هنرمندان، طبقات و اقشار مردم، رهبران اجتماعی و سیاستمداران، هریک می توانند نقش داشته باشند. درحالیکه نظر و سلیقه طرّاح قطعا” بیش از همه تعیینکننده است. در مورد ابنیه مسکونی کاملا” متفاوت است. مسکن بیش از هرچیز یک امر درونی است و به این معنی باید در درجه اول نیازهای سکنه را به بهترین نحو برآورده کند. توجه به نیاز های انسانی و لذا یافتن مدلی کامل تر از انسان دغدغه خاطر 1894 ، گریپیوس 1935 ، موهولی بسیاری از معماران بوده است( اوتو واگنر 1 لکربوزیه 1987،1923 ، مییر . (1967 اتو ، a ناگی 1937،1937،1932 واگنر معمار مشهور اتریشی شروع هر گونه خالقیت هنرمندانه را نیاز های انسانی، توانایی ها و فن آوری زمان می دانست و عقیده داشت که برای ایجاد فرم های مناسب با زمان توجه به روح مکان، شرایط آب و هوایی و مصالح در دست رس از مهم ترین سازوکار های خلق کارهای هنرمندانه است. به نظر او: 2
The Starting-point of any artistic creation must' be the needs, the abilities, the means and the characteristics of "RXU" WLPH….:KHQ FRQVLGHULQJ the solution to a problem, how appropriate is it to ,its contemporaries, the task,
the genius loci climate conditions, the available materials and SHFXQLDU\ PHDQV"…7KH UHDOLVP RI RXU WLPH PXVW
".SHUPHDWH WKe work of art Otto Wagner (1894.in Vienna Academy), in Gossel 1991: 88.
در اعلام برنامه درسی مدرسه جدید باهاوس در شیکاگو نیز به این مطلب اشاره رفته است که دغدغه خاطر مدرسین آن چون والتر گریپیوس و لازلو موهولی ناگی تربیت طراحانی است که علاوه بر فراگیری علوم و فنون مختلف مرتبط با طراحی به اساسی ترین نیاز های انسانی که جایگاهی جهانی دارند توجه نمایند.
Our task is to contrive a new"
system of education which, along with a specialized training in science and technique leads to a thorough awareness of fundamental human needs and a universal outlook. Thus, our concern is to
develop a new type of designer, able to face ",all kinds of requirements Quoted in Kostelanetz 1974.
به دلیل عدم انتخاب مدلی مناسب در جهت توجه همه جانبه به نیاز های انسانی شاید گفته های موهولی ناگی بیش از دیگران این واقعیت را بیان می دارد که دانش های مرتبط با معماری در اوائل دوران مدرن هنوز نتوانسته اند خواسته های معماران را در تبیین ماهیت و نیاز های انسانی مرتفع سازند . او معتقد بود:
A fresh outlook can come only through"satisfactory designs for our biological needs. Our aims today go far ahead of those of yesterday, of the labor-saving devices built into our architecture. When we design we must relate them on a much greater scale with our psychological, psycho-physical needs beyond ,those of our physical comfort. This, I confess cannot be done easily because we do not know enough about ourselves. We must work hard for such a knowledge since our biologists and physiologists, etc. have not supplied as yet sufficient data to enable us to understand the human being and his most important needs. When a clear statement, clear function and clear means are given, the
design will not be difficult to ".(execute Moholy-Nagy 1937).
همانگونه که از تحلیل محتوای گفته های موهولی ناگی بر می آید او به طور خاص علاوه بر نیاز های زیستی انسان به نیاز های روان شناختی و روحی او توجه خواص دارد اما نبود دانش در این زمینه را علت اصلی عدم دست یابی به تعریفی جامع از عملکرد می داند. امروزه بر خلاف دوران موهولی ناگی مدل های مختلفی از نیازهای انسانی در قلمرو دانش های مرتبط با معماری تعریف شده و لذا بررسی این مدل ها ، در ارتباط با توسعه مبانی نظری معماری امری ضروری است (لوین 1938 لیتون 1957 ، کنتریل 1965 ، استیله 1973 ، مازلو 1987،.(1375 مدل های نیاز های انسانی به ویژه مدل ارائه شده از سوی آبراهام مازلو توسط تعدادی از پژوهشگران در زمینه توسعه مبانی نظری طراحی محیطی مورد توجه قرار بازشناسی نسبت فرم و عملکرد در معماری ، گرفته است (الکساندر 1969 ، الکساندر، ایشی گاوا و سیلوراشتین ).(1977 مطلبی 1998،1987a، 1994، مایکللیادس 1980، لنگ 1994به نظر مازلو انگیزه ها و نیازهای انسانی عوامل درونی و ذاتی انسان هستند و در بدو تولد با انسان زاده می شوند. از این رو انسان متکی بر انگیزش های درونی خود در جستجوی یافتن راهی جهت ارضای خواست های خود است و این عمل را از روی اراده و در جهت رفع نیازی خاص انجام می دهد . لذا انسان از طریق تعامل با محیط و تغییر در قابلیت های آن و متکی بر انگیزه های درونی خود سعی در دست یابی به نیازهای خویش داشته و از طریق تغییرات در سطوح محیط کالبدی و قابلیت های آن است که می تواند به محیط معنا بخشد (مطلبی .(1998 مازلو نیازهای انسانی را بدو گروه نیازهای اساسی یا اولیه 3 و نیازهای برتر 4 دسته بندی و در یک نظام سلسله مراتبی آنها را از قوی ترین تا ضعیف ترین ردیف می کند . در پایین ترین سطح از نیازه ای اولیه انسان که قوی ترین آنها نیز محسوب می شود نیاز های جسمانی 5 و به دنبال آن نیاز به ایمنی و امنیت 6 قرار دارد. بعد از ارضای این سائق ها نیاز به خویشاوندی 7 و احترام به خویش 8 اوج گرفته و سپس به بالاترین سطح از نیازهای اولیه که همانا خودشکوفایی 9 است دست می یابد . نیاز به شناخت 10 و زیبایی 11 در مرتبه ای بالاتر و به عنوان نیازهای عالی به معنای واقعی خود پس از ارضای نیازهای قوی اولیه است که به واقع در انسان بروز می نماید اگر چه به قول مازلو در تمامی سلسله مراتب نیازها به گونه ای فعال حضور دارد .همانگونه که گفته شد نهضت معماری مدرن مقوله زیبایی را از آنچه "عملکرد" نامیده می شد تفکیک نمود . بررسی مدل نیاز های انسان مشخص می سازد که مفهوم "زیبایی" تمامی سطوح نیاز های انسانی را در می نوردد و در تمامی مراحل حضور دارد و لذا تفکیک زیبایی از عملکرد نا ممکن است . با توجه به مد ل نیاز های انسانی می توان به پیچیدگی و وابستگی این نیاز ها در تبیین فعالیت های انسانی و یا همان عملکرد فضا های معماری دست یافت . در این مدل عملکرد که مبنای آن نیاز های انسانی است می تواند ابعاد مختلف اجتماعی، روان شناختی، معنایی و زیبایی .) شناختی را در هر لحظه در بر گیرد (لنگ 1994 ، مطلبی .(1998 مدل نو‐ عملکرد گرایی بر اساس نیاز های انسانی در معماری (ماخذ: لنگ .(1994
-3عملکرد و قابلیت ها ی محیطی
همانگونه که قبال بدان اشاره رفت انسان بر مبنای انگیزه های درونی خویش و با تغییر در قابلیت های محیطی یا همان دگرگونی در سطوح کالبدی به محیط معماری خویش معنا می بخشد . اما این قابلیت محیطی و کالبدی یا فرمی چیست وچگونه می توان از آن در ارتباط با عملکردهای موجود در معماری بهره گرفت؟
این مقاله مفهوم ساده اما قدرتمند ”قابلیت “ را که در روان شناسی بوم شناختی و ادراکی جیمز گیبسون (گیبسون 1979،1977،.(1966 ارائه گردیده است جهت یافتن رابطه ای نو ما بین فرم و عملکرد در معماری سودمند می داند . از منظر جیمز گیبسون (1979 قابلیت های محیط آن چیزی است که محیط به موجود زنده ارائه ) کرده و به او پیشنهاد می نماید . تئوری "قابلیت ها" بر خالف سایر تئوری های ادراک محیطی در روان شناسی چون تئوری ادراک فرم در روان شناسی گشتالت که اصالت را به ادراک فرم وا می گذارد در عوض به ادراک عملکرد یک شیئ به جای فرم آن تاکید می ورزد. از این رو به جای اینکه ادراک فرم اولیه ترین استعداد ذاتی در انسان به شمار رود، معتقد است که نظام هوشمند ادراکی 12 انسان متشکل از حواس بینایی، شنوایی، بسامی، بویایی، چشایی و عضالنی است که در جهت فهم پدیده های مادی و رویدادهای غیر مادی اولیه ترین استعداد ذاتی انسان جهت درک پدیده ها به شمار می رود. زیرا در حقیقت معنای اشیاء نزد یک موجود زنده (انسان یا حیوان ) از طریق ادراک قابلیت های آن اشیاء توسط نظام هوشمند ادراکی صورت می پذیرد . برای مثال، به گفته گیبسون ( 1977 ) ، یک دیوار شیشه ای عملکرد دیدن از طریق خود را ارائه و یا فراهم می کند ولی عبور شخص را از میان خود تامین نمی نماید ویا یک پرده پارچه ای عبور شخص از میان خود را فراهم می سازد اما امکان دیدن از طریق خود را فراهم نمی آورد. در حقیقت این قابلیت های عملکردی اجسام هستند که بدان ها معنا و مفهوم می بخشند.
به واقع آنچه مردم ادراک می کنند ابتدا کنش ها و رویداد هایی است که فرم و الگوی کالبدی محیط ارائه می نماید و پس از این خصوصیات است که به ویژه گی های شکلی، سطوح و فرم ها توجه نموده و آنها را ادراک می کند . گمبریچ منتقد و تئوری پرداز بزرگ هنر در کتاب خویش " دریافت ها بر پشت اسب چوبین " (گمبریچ ( 1963 معتقد است که عملکرد اجسام از طریق بازنمایی آنها در ذهن متبادر شده و در اعماق ذهن انسان و حتی حیوان جایگزین می گردد . از نظر او، که بر مبنای تئوری ادراکی جیمز گیبسون پایه گذاری شده است، اگر کودکی بر تکه چوبی قرار گیرد و ادعا کند که آن یک اسب است به این دلیل است که تصور او از این شیی در ذهن به عنوان یک اسب باز نمایی شده است . در حقیقت آنچه تصور اسب بودن را برای کودک فراهم می کند اینست که می تواند بر پشت آن تکه چوب سوار شود . به سخن دیگر این فرم آن تکه چوب نیست که تصور اسب را برای کودک باز نمایی می کند بلکه این عملکرد شیی است که قابلیت الزم را برای سو اری دادن به کودک فراهم می سازد . در حقیقت رابطه ای شکلی مابین اسب و آن چوب وجود ندارد مگر عملکرد آن یعنی اینکه آن چوب " قابل سوارشدن " است. 13 از این رو دریافت عملکرد شیی بر اساس قابلیت های ذاتی آن شیی و نیاز های کودک است که شکل می گیرد و لذا متناسب با ابعاد کالبدی و توانایی های شخصی افراد و سطوح نیاز های آنها نیز متفاوت خواهد بود . از این رو می توان گفت که تقریبا به میزان غیر قابل باوری قابلیت های بالقوه در سطوح مختلف در محیط معماری وجود دارد و استفاده از این قابلیت ها بستگی به ویژگی های روحی، روانی و کالبدی اشخاص و استفاده کننده گان از آن قابلیت ها خواهد داشت.
-4سطوح مختلف قابلیت های محیطی
در محیط ساخته شده و یا به طور خاص در معماری سطوح مختلفی از قابلیت های محیطی را در نسبت با نیاز های انسانی که در بالا بدان ها اشاره رفت می توان تشخیص داد . در مجموع سه سطح مختلف از قابلیت ها در محیط ساخته شده و معماری توسط ادراک کننده قابل تفکیک و تشخیص است (مطلبی .(1998:100
1. قابلیت هایی که مردم نیاز دارند تا به گونه ای فیزیکی با محیط تعامل پیدا کنند . این تعامل فیزیکی یا کالبدی نیاز های اساسی مردم را چون راه رفتن، خوردن، خوابیدن و غیرو را تامین می نماید.
2. قابلیت هایی که مردم جهت ارتباطات و تعاملات اجتماعی و ارتباط میان فردی بدان نیازمندند . در این سطح قابلیت های فضا های معماری واسطه ای برای رمزگذاری و رمزگشایی است.
3. قابلیت هایی که مردم برای ارضاء خواهش ها و تعاملات نمادین، سمبولیک و ر مزگونه به همراه ویژه گی های فرهنگی و روحانی از محیط انتظار دارند . محیط کالبدی این معانی و قابلیت ها را در این سطح به سایر جانداران به جز انسان ارائه نمی نماید.
تجربه و ادراک معانی و فرم های معماری در این سه سطح ارتباط کاملی با عملکرد فضاهای معماری و یا هما ن نیاز های انسانی دارد.
-5 باز بینی نسبت فرم با عملکرد در معماری
حرکت و نهضت معماری مدرن با درکی ناقص از انسان و نیاز های او و به مرتبه اولی تعریفی نه چندان کامل از مفهوم عملکرد که در نهایت به تعریف محدود از نیازهای انسانی مرتبط گردیده بود نتوانست نسبتی مناسب ما بین زندگی انسان با فضا های معماری ب ه دست ده د. معماری مدرن در مهم ترین شعار خود "فرم پیرو عملکرد است " با برداشتی جبری از رابطه ما بین فرم و عملکرد در حقیقت ارائه کننده مدلی محدود از انسان و نیاز های او بود. این شعار همراه با مفهوم یک بعدی "عملکرد" در معماری مدرن که در آن زیبایی و معانی رمزی و سمبولیک به مثابه امری غیر عملکردی بیان شده بود تعریفی سطحی از "عملکرد" را پیشنهاد می نمود . علاوه بر آن تک عملکردی بودن فضا های معماری مدرن و عدم انعطاف پذیری آنها جهت ایجاد قابلیت های متفاوت در راستای خواست های استفاده کننده گان از فضا های معماری بارها توسط دیگر معماران و نظریه پردازان معماری مورد پرسش واقع شده بود . در ادامه به این مطلب پرداخته خواهد شد که جهت شناخت بهتر از رابطه ما بین فرم و عملکرد در معماری بررسی چند عملکردی بودن فرم ها و فضا های معماری به عنوان یک نیاز می تواند از طریق توجه به مفهوم "قابلیت" صورت پذیرد . از این رو رابطه جبری ما بین فرم و عملکرد در معماری مدرن را می توان از طریق ایجاد قابلیت های بالقوه در فرم های معماری به رابطه ای احتمالی جهت گزینش قابلیت های مورد تقاضا تبدیل نمود .با بر رسی موشکافانه ادبیات معماری معاصر می توان دریافت که معماران و نظریه پردازان مختلف با ارائه شعارهای متفاوت سعی در به چالش کشیدن شعار معماری مدرن برآمدند تا از این طریق بتوانند مدل مناسب تری از رابطه ما بین فرم و عملکرد را ارائه نمایند . برای مثال، رابرت ونچوری(ونچوری ( 1966:15 در کتاب بحث برانگیز خود " تضاد و پیچیده گی در معماری " بر چند عملکردی بودن فضا های معماری اسرار ورزید . او بر معانی دوگانه فرم های معماری به جای تک عملکردی بودن فضاهای معماری مدرن تاکید نمود .به اعتقاد ونچوری چند عملکردی بودن 16 و عملکرد های دوگانه داشتن 17 عناصر و فرم های معماری معانی مبهم و پیچیده به فضا های معماری می بخشد که این خود باعث افزایش شادمانی و سرور در فضا های معماری و به مرتبه اولی در استفاده کننده گان می شود. به عقیده او ساختمان سیگرام اثر میس ونده روهه تنها تامین کننده یک عملکرد خاص است و در جهت ارائه " یک معنایی " و آن هم از نوع جهان شمولش طراحی شده است. اما بهتر است جهت به بازشناسی نسبت فرم و عملکرد در معماری آزمون آوردن بیانات ونچوری ابتدا به گفته های میس وندروه و تحلیل محتوی آنها جهت درست و یا غلط بودن ادعای
ونچوری پرداخته شود . در این راستا گفته میس ونده روهه در جهت پیوند مابین فضا و یا فرم معماری و فعالیت یا همان عملکرد در طراحی ساختمان های او می باید مورد توجه قرار گیرد. او اظهار می دارد:
Flexibility iV LQ P\ RSLQLRQ DERXW D QHFHVVLW\"WKHVH GD\V)…:KDW 6XOOLYDQ 6DLG ")RUP IROORZV) ,function" I think that has changed in our time ,very much. The function in very short-lived today and our constructions last much longer. So it only ."makes senses to make the plan very flexible Quoted
from Broadbent 1978.
و یا
We do not let the function dictate the plan" Instead, let us make room enough for any ".function
Quoted from Heyer 1993:13.
همان گونه که از اظهارات میس ونده روهه بر می آید او معتقد است که ساختمان ها، بر خالف آنچه رابرت ونچوری از او به غلط نقل قول می کند، می باید به گونه ای طراحی شوند تا چند عملکردی بوده و در طول زمان قابلیت تطبیق پذیری را با نیاز های انسانی دارا باشند . 18 یک طراحی تطبیق پذیر یا منعطف طرحی است که بدون نیاز به تغییرات کالبدی، عملکردها را در زمان های مختلف تامین کند . همانگونه که در طر ح های میس مشاهده می شود این گونه طرح ها دارای فضا های چند منظوره هستند ولی در عین حال فرم ثابتی دارند . میس اظهار می دارد که دلیل اصلی او جهت طراحی ساختمان هایی که بتوانند جهان شمول باشند این است که آنها قابلیت انعطاف پذیری لازم جهت پذیرش عملکرد های متفاوت را در سراسر جهان نظر او انعطاف پذیری فضا های معماری نیاز عصر مدرن است . او علت اصلی تالش خویش را در جهت تغییر شعار لویی سالیوان این می داند که ساختمان ها به دلیل عمر طولانی خود برای مقاصدی طراحی می شوند که همیشه در حال تغییر هستند و لذا می طلبند که منعطف طراحی شده و از فرم ها و چارچوبی خنثی در طراحی بر خوردار باشند 19 (نک: پادووان .( 2002:172 از این رو است که میس وندروه بر کیفیت جهان شمولی فضا های معماری در قالب شعار " کمتر بیشتر است" 20 سعی بر دستیابی به انعطاف پذیری بیشتر د ر فضا های معماری دارد و پیوندی ناگسستنی ما بین کیفیت و انعطاف پذیری در طراحی فضا های معماری خویش برقرار می سازد. 21 از سوی دیگر به نظر ونچوری ساختمان ها و فرم آنها معانی متفاوتی را در بیننده متجلی 22 می سازد و لذا عملکرد های متفاوتی را نیز پیشنهاد می کند. ونچوری معتقد است که شعار مدرنیست ها می باید به گونه ای تغییر داده شود تا معماران بتوانند جنبه ها و یا بهتر بگوییم قابلیت های چند عملکردی بودن ساختمان ها را در شعار خود مستتر سازند . از این نظر بر خالف ادعای ونچوری نظر او و میس وندروه در مورد چند عملکردی بودن فضا های معماری نمی توانند در مقابل یکدیگر قرار گیرند زیرا هر دوی آنها، اگر چه به شیوه ای متفاوت، از منتقدان شعار معماری مدرن بوده و به چند بعدی بودن عملکرد در معماری معتقدند. ونچوری، به هرحال، با انتقاد از شعار " فرم پیرو عملکرد است " شعار خود یعنی "فرم عملکر د را متجلی می سازد " 23 را جایگزین می کند. اگرچه ونچوری شعار مدرنیست ها را مورد انتقاد قرار می دهد اما بیانگر دیدگاهی "follows" به جای کلمه "evokes" استفاده او از کلمه جبری و یا معین یگری 24 جهت برقراری نسبت ما بین فرم و عملکرد در معماری است . در شعار ونچوری این فرم ها هستند که انگیزه ساز ایجاد معنی در ذهن می باشند و رفتار های درونی انسان را جهت می بخشند در صورتی که بر خالف نظر ونچوری، همانگونه که در بالا بدان اشاره رفت، فرم در ماهیت خود از معنا و اراده تهی است و این اراده و انگیزش های انسانی است که به فرم ها معنا بخشیده و آنها را بگونه ای هدفمند به کار می گیرد. مبتنی بر کیفیت چند عملکردی و تغییر پذیری عملکرد ها در نسبت با زمان می توان ادعا کرد که فرم های معماری در ماهیت خویش به سوی بی زمانی ( هدایت می گردند الکساندر 1979 ، الکساندر و دیگران 1977 ، روسی .(1982 بدین معنا که در دوران مختلف حیات خویش می باید به استفاده کنندگان مختلف و نیاز هایشان پاسخگو باشند، زیرا در حقیقت نیاز های واقعی انسانی در طول زمان تغییرات شگرفی نداشته است و نیز نخواهد داشت و تغییرات تنها در سطح میزان انطباق پذیری انسان و محیط او در نسبت با زمان صورت پذیرفته و یا می پذیرد. این بی زمانی که در بیانات لویی کان ودر قالب مفهوم " دست