بخشی از مقاله


بازشناسی نسبت فرم و عملکرد در معماري

 

چکیده:

این مقاله با هدف عمق بخشیدن به مفهوم "عملکرد" و قبول مشروط شعار معمـاري مـدرن

"فرم پیرو عملکرد است" به عنوان فرضیه از طریق تحلیل محتوایی بیانات و نظریه هـاي هنجـاري و تجربی موجود در معماري آن را به آزمون می گذارد. یافته هاي این پژوهش نشان می دهد که قابلیت یک فرم از یک سو به نیازهاي استفاده کنندگان و انگیزه هاي درونی آنها و از سوي دیگر بـه توانـایی هاي بالقوه شکل و فرم کالبدي محیط باز می گردد. از آن جهت که از یک سو مفهوم عملکرد گرایـی با مجموعه وسیعی از خصوصیات انسانی در گیر بوده و از سـوي دیگـر بـه نگـرش معمـار نـسبت بـه مجموعه اي از پدیده ها مرتبط می باشد لذا طرح او طیف وسیعی از نیـاز هـاي انـسانی چـون زیبـایی شناسی و نمادگرایی یا معناشناسی را به عنوان بخشی از عملکرد بنا شامل می گردد. این مقاله گـزاره اي جدید جهت شناخت وسیع تر از نسبت فرم و عملکرد را را جایگزین شعار معماري مدرن می نماید.

واﮊه های کلیدی:


تاریخ تئوري معماري، عملکرد، فرم، عملکرد گرایی، خردگرایی، زیبایی شناسی.

مقدمه

به دنبال بررسی مفهوم عملکرد در معماری و یافتن رابطه ای جبری ما بین فرم و عملکرد در شعار معماری مدرن جهت باز شناسی نسبت فرم و عملکرد در معماری یافتن مدلی مناسب از نیاز های انسانی ضـروری است. در این مقاله با تکیه بر علوم وابسته به معمـاری مفهـوم قابلیـت هـای محیطـی و سلـسله نیـاز هـای انـسانی بترتیـب در روانـشناسی اکولوﮊیکی و روانشناسی انسان گرا جهت عمق بخشیدن به نـسبت مـا بین فرم و عملکرد و یا همان فعالیت های انسانی مورد نظر قرار خواهد

گرفت. از این رو ابتدا وسعت بخشیدن به مفهوم "عملکرد" ضروری می نماید و ما را به شناخت دامنه ای وسیع از نیازها و فعالیت های انسانی از یکـسو و از سوی دیگر به قابلیت های گوناگون بالقوه محیط ملزم می سازد. ابتـدا بـه شناخت نیازهای انسانی و سپس به مفهوم قابلیت های محیطی و تعامـل مـا بین این دو جهت دستیابی به رابطه ای مناسب مـابین فـرم و عملکـرد مـی پردازیم.


عملکرد و نیاز هاي انسانی در معماري


توجه به نیاز های انسانی و لذا یافتن مدلی کامل تر از انسان دغدغـه خـاطر بسیاری از معماران بوده است (اوتو واگنر1 ۴۹۸۱، گریپیوس ۵۳۹۱، موهـولی ناگی 1937،1937،a1932، لکربوزیه ۷۸۹۱،۳۲۹۱، مییر ۷۶۹۱). اتو واگنر معمار مشهور اطریشی شروع هر گونه خلاقیت هنرمندانه را نیـاز هـای انسانی، توانایی ها و فن آوری زمان می دانست و عقیـده داشـت کـه بـرای ایجاد فرم های مناسب با زمان توجه به روح مکـان، شـرایط آب و هـوایی و مصالح در دست رس از مهم ترین سازوکار های خلـق کارهـای هنرمندانـه است. به نظر او:٢
'The Starting-point of any artistic creation must be the needs, the abilities, the means and the characteristics of “our” time….When considering the solution to a problem , how appropriate is it to its contemporaries, the task, the genius loci, climate conditions, the available materials and pecuniary means?…The realism of our time must
permeate the work of art.”

Otto Wagner (1894

in Vienna Academy), in Gossel 1991: 88.

در اعلام برنامه درسی مدرسه جدید باهاوس در شیکاگو نیز بـه ایـن مطلـب اشاره رفته است که دغدغه خاطر مدرسین آن چون والتر گریپیـوس و لازلـو موهولی ناگی تربیت طراحانی است که عـلاوه بـر فراگیـری علـوم و فنـون مختلف مرتبط با طراحی به اساسی ترین نیـاز هـای انـسانی کـه جایگـاهی جهـانی دارنـد توجـه نماینـد: "Our task is to contrive a new

system of education which, along with a specialized training in science and technique leads to
امروزه بر خلاف دوران موهولی ناگی مدل های مختلفی از نیازهـای انـسانی در قلمرو دانش های مرتبط با معماری تعریف شده و لذا بررسی این مدل ها در ارتباط با توسعه مبانی نظری معماری امری ضروری اسـت (لـوین ۸۳۹۱،

a thorough awareness of fundamental human needs and a universal outlook. Thus , our concern is to develop a new type of designer , able to face all kinds of requirements,"

Quoted in Kostelanetz 1974

به دلیل عدم انتخاب مدلی مناسب در جهت توجه همه جانبه بـه نیـاز هـای انسانی شاید گفته های موهولی ناگی بیش از دیگران این واقعیت را بیان می دارد که دانش های مرتبط با معماری در اوائل دوران مدرن هنوز نتوانسته اند خواسته های معماران را در تبیین ماهیت و نیاز های انسانی مرتفع سـازند. او معتقد بود:

"A fresh outlook can come only through satisfactory designs for our biological needs. Our aims today go far ahead of those of yesterday , of the labor-saving devices built into our architecture . When we design we must relate them on a much greater scale with our psychological, psycho-physical needs beyond

those of our physical comfort. This, I confess, cannot be done easily because we do not know enough about ourselves. We must work hard for
and our biologists since such a knowledge
yet not supplied as have physiologists, etc.
sufficient data to enable us to understand the human being and his most important needs . When a clear statement , clear function and clear means are given, the design will not be difficult to execute."

Moholy-Nagy 1937

همانگونه که از تحلیل محتوای گفته های موهولی ناگی بر می آید او به طور خاص علاوه بر نیاز های زیستی انسان به نیاز های روان شناختی و روحی او توجه خواص دارد اما نبود دانش در این زمینه را علت اصلی عدم دست یـابی به تعریفی جامع از عملکرد می داند.

لیتون ۹۵۹۱، کنتریل ۵۶۹۱، استیله ۳۷۹۱، مازلو ۷۸۹۱،۵۷۳۱). مـدل هـای نیاز های انسانی به ویژه مدل ارائه شده از سوی آبراهام مازلو توسط تعـدادی از پژوهشگران در زمینه توسعه مبانی نظری طراحی محیطی مورد توجه قرار


گرفته است (الکـساندر ۹۶۹۱، الکـساندر، ایـشی گـاوا و سیلوراشـتین ۷۷۹۱، مایکللیادس ۰۸۹۱، لنگ ۴۹۹۱، 1994،a1987، مطلبی ۸۹۹۱).

به نظر مازلو انگیزه ها و نیازهای انسانی عوامل درونی و ذاتی انسان هـستند و در بدو تولد با انسان زاده می شوند. از این رو انسان متکی بر انگیزش های درونی خود در جستجوی یافتن راهی جهت ارضای خواست های خود است و این عمل را از روی اراده و در جهت رفع نیازی خاص انجـام مـی دهـد. لـذا انسان از طریق تعامل با محیط و تغییر در قابلیت های آن و متکی بر انگیـزه های درونی خود سعی در دست یابی به نیازهای خـویش داشـته و از طریـق تغییرات در سطوح محیط کالبدی و قابلیت های آن است که مـی توانـد بـه محیط معنا بخـشد (مطلبـی ١٩٩٨). مـازلو نیازهـای انـسانی را بـدو گـروه

نیازهای اساسی یا اولیه٣ و نیازهای برتر4 دسته بندی و در یک نظام سلسله مراتبی آنها را از قوی ترین تا ضعیف ترین ردیف مـی کنـد. در پایین ترین سطح از نیازهای اولیه انسان که قوی ترین آنها نیز محسوب می شود نیاز های جسمانی5 و به دنبال آن نیاز به ایمنی و امنیت٦

قرار دارد. بعد از ارضای این سائق ها نیاز به خویشاوندی٧ و احترام


به خویش8 اوج گرفته و سپس به بالاترین سـطح از نیازهـای اولیـه کـه همانا خودشکوفایی٩ است دست می یابـد. نیـاز بـه شـناخت١٠ و زیبایی١١ در مرتبه ای بالاتر و به عنوان نیازهای عالی بـه معنـای واقعـی خود پس از ارضای نیازهای قوی اولیه است که به واقع در انسان بـروز مـی نماید اگر چه به قول مازلو در تمامی سلسله مراتب نیازها به گونـه ای فعـال حضور دارد.

همانگونه که گفته شـد نهـضت معمـاری مـدرن مقولـه زیبـایی را از آنچـه "عملکرد" نامیده می شد تفکیک نمود. بررسی مدل نیاز های انسان مشخص می سازد که مفهوم "زیبایی" تمامی سطوح نیاز های انسانی را در می نوردد و در تمامی مراحل حضور دارد و لذا تفکیک زیبایی از عملکرد نا ممکن اسـت. با توجه به مدل نیاز های انسانی (شکل ۱) می توان به پیچیدگی و وابستگی این نیاز ها در تبیین فعالیت های انـسانی و یـا همـان عملکـرد فـضا هـای معماری دست یافت. در این مدل عملکرد که مبنـای آن نیـاز هـای انـسانی است می توانـد ابعـاد مختلـف اجتمـاعی، روان شـناختی، معنـایی و زیبـایی شناختی را در هر لحظه در بر گیرد (لنگ ۴۹۹۱، مطلبی ۸۹۹۱).

شکل ۱). مدل نو‐ عملکرد گرایی بر اساس نیاز های انسانی در معماری (ماخذ لنگ ۴۹۹۱).


عملکــرد و قابلیــت هــای محیطی
همانگونه که قبلا بدان اشاره رفت انـسان بر مبنای انگیزه های درونی خـویش و بـا تغییر در قابلیت های محیطـی یـا همـان دگرگونی در سـطوح کالبـدی بـه محـیط معماری خویش معنا می بخشد. امـا ایـن قابلیت محیطی و کالبدی یا فرمی چیست وچگونــه مــی تــوان از آن در ارتبــاط بــا عملکردهــای موجــود در معمــاری بهــره گرفت؟

ایــن مقالــه مفهــوم ســاده امــا قدرتمنــد “قابلیـت” را کـه در روان شناسـی بـوم شـناختی و ادراکـی جیمـز گیبـسون

(گیبسون ١٩٧٩،١٩٧٧،١٩٦٦) ارائه گردیده است جهت یافتن رابطه ای نو ما بین فرم و عملکرد در معماری سودمند مـی دانـد. از منظـر جیمـز گیبـسون (١٩٧٩) قابلیت های محیط آن چیزی است که محیط به موجـود زنـده ارائـه کرده و به او پیشنهاد می نماید. تئوری "قابلیت ها" بـر خـلاف سـایر تئـوری های ادراک محیطی در روان شناسی چون تئوری ادراک فرم در روان شناسی گشتالت که اصلالت را به ادراک فرم وامی گذارد در عوض به ادراک عملکرد یک شیئ به جای فرم آن تاکید می ورزد. از این رو به جای اینکه ادراک فرم اولیه ترین استعداد ذاتی در انسان بـه شـمار رود، معتقـد اسـت کـه نظـام هوشمند ادراکی12 انسان متشکل از حواس بینـایی، شـنوایی، بـسامی، بویایی، چشایی و عضلانی است کـه در جهـت فهـم پدیـده هـای مـادی و


رویدادهای غیر مادی اولیه ترین اسـتعداد ذاتی انسان جهت درک پدیده ها به شمار می رود. زیرا در حقیقت معنای اشیاﺀ نـزد یک موجـود زنـده (انـسان یـا حیـوان) از طریق ادراک قابلیت های آن اشیاﺀ توسط نظام هوشمند ادراکی صورت مـی پـذیرد. برای مثال، به گفته گیبسون (۷۷۹۱)، یک دیوار شیشه ای عملکرد دیـدن از طریـق خود را ارائه و یا فراهم می کند ولی عبور شخص را از میان خود تامین نمـی نمایـد ویا یک پرده پارچـه ای عبـور شـخص از میان خود را فراهم می سـازد امـا امکـان

دیـدن از طریـق خـود را فـراهم نمـی آورد. در حقیقـت ایـن قابلیـت هـای عملکردی اجسام هستند که بدان ها معنا و مفهوم می بخشند.

به واقع آنچه مردم ادراک می کنند ابتدا کنش ها و رویداد هایی است که فرم و الگوی کالبدی محیط ارائه می نماید و پس از این خصوصیات است که بـه ویژه گی های شکلی، سطوح و فرم ها توجه نموده و آنها را ادراک می کنـد. گمبریچ منتقد و تئوری پرداز بزرگ هنر در کتاب خویش "دریافـت هـا بـر پشت اسب چوبین" (گمبریچ ۳۶۹۱) معتقـد اسـت کـه عملکـرد اجـسام از طریق بازنمایی آنها در ذهن متبادر شده و در اعماق ذهن انـسان و حتـی حیوان جایگزین می گردد. از نظر او، کـه بـر مبنـای تئـوری ادراکـی جیمـز گیبسون پایه گذاری شده است، اگر کودکی بر تکه چوبی قـرار گیـرد و ادعـا کند که آن یک اسب است به این دلیل است کـه تـصور او از ایـن شـیی در ذهن به عنوان یک اسب باز نمایی شده است. در حقیقت آنچه تـصور اسـب

 

بودن را برای کودک فراهم می کند اینست که می تواند بـر پـشت آن تکـه چوب سوار شود. به سخن دیگر این فرم آن تکه چوب نیست که تصور اسب را برای کودک باز نمایی می کند بلکه این عملکرد شـیی اسـت کـه قابلیـت لازم را برای سواری دادن به کودک فراهم می سازد. در حقیقـت رابطـه ای شکلی مابین اسب و آن چوب وجود ندارد مگر عملکـرد آن یعنـی اینکـه آن چوب "قابل سوارشدن" است.١٣ از این رو دریافت عملکرد شـیی بـر اسـاس قابلیت های ذاتی آن شیی و نیاز های کودک است که شکل می گیرد و لـذا متناسب با ابعاد کالبدی و توانایی های شخصی افراد و سطوح نیاز های آنهـا نیز متفاوت خواهد بود. از این رو می توان گفت که تقریبا به میزان غیر قابل باوری قابلیت های بالقوه در سطوح مختلف در محیط معمـاری وجـود دارد و استفاده از این قابلیت ها بستگی به ویژگـی هـای روحـی، روانـی و کالبـدی اشخاص و استفاده کننده گان از آن قابلیت ها خواهد داشت.

سطوح مختلف قابلیت های محیطی

در محیط ساخته شده و یا به طور خاص در معماری سطوح مختلفی از قابلیت های محیطی را در نسبت با نیاز های انسانی که در بالا بدان ها اشاره رفـت می توان تشخیص داد. در مجموع سه سطح مختلف از قابلیت ها در محـیط ساخته شده و معماری توسط ادراک کننده قابل تفکیـک و تـشخیص اسـت (مطلبی ۰۰۱:۸۹۹۱):

۱. قابلیت هایی که مردم نیاز دارند تا به گونه ای فیزیکی با محـیط تعامل پیدا کنند. این تعامل فیزیکی یـا کالبـدی نیـاز هـای اساسی مردم را چون راه رفتن، خوردن، خوابیدن و غیرو را تـامین می نماید.

باز بینی نسبت فرم با عملکرد در معماري

حرکت و نهضت معماری مدرن با درکی ناقص از انسان و نیاز هـای او و بـه مرتبه اولی تعریفی نه چندان کامل از مفهوم عملکرد که در نهایت به تعریف محدود از نیازهای انسانی مرتبط گردیده بود نتوانست نسبتی مناسب ما بـین زندگی انسان با فضا های معماری به دست دهـد. معمـاری مـدرن در مهـم ترین شعار خود "فرم پیرو عملکرد است" با برداشتی جبری از رابطـه مـا بـین فرم و عملکرد در حقیقت ارائه کننده مدلی محدود از انـسان و نیـاز هـای او بود. این شعار همراه با مفهوم یک بعدی "عملکرد" در معماری مـدرن کـه در آن زیبایی و معانی رمزی و سمبولیک به مثابه امری غیر عملکردی بیان شده بود تعریفی سطحی از "عملکرد" را پیـشنهاد مـی نمـود. عـلاوه بـر آن تـک عملکردی بودن فضا های معماری مدرن و عدم انعطاف پذیری آنهـا جهـت ایجاد قابلیت های متفاوت در راستای خواست هـای اسـتفاده کننـده گـان از فضا های معماری بارها توسط دیگر معماران و نظریه پردازان معماری مـورد پرسش واقع شده بود. در ادامه به این مطلب پرداخته خواهد شـد کـه جهـت شناخت بهتـر از رابطـه مـا بـین فـرم و عملکـرد در معمـاری بررسـی چنـد عملکردی بودن فرم ها و فضا های معماری به عنوان یک نیاز مـی توانـد از طریق توجه به مفهوم "قابلیت" صورت پذیرد. از این رو رابطه جبری مـا بـین فرم و عملکرد در معماری مدرن را می توان از طریـق ایجـاد قابلیـت هـای

۲. قابلیـت هـایی کـه مـردم جهـت ارتباطـات و تعـاملات اجتماعی و ارتباط میان فردی بدان نیازمندنـد. در ایـن سـطح قابلیت های فضا های معمـاری واسـطه ای بـرای رمزگـذاری و رمزگشایی است.

۳. قابلیت هایی که مردم برای ارضـاﺀ خـواهش هـا و تعـاملات نمادین، سمبولیک و رمزگونه بـه همـراه ویـژه گـی هـای فرهنگی و روحانی از محیط انتظـار دارنـد. محـیط کالبـدی ایـن معانی و قابلیت ها را در این سطح به سایر جانداران به جز انسان ارائه نمی نماید.

تجربه و ادراک معانی و فرم های معماری در این سه سطح ارتباط کاملی بـا عملکرد فضاهای معماری و یا همـان نیـاز هـای انـسانی دارد. لـذا رابطـه و همبستگی ما بین عملکرد محیط و یا قابلیت هایش با فرم و شـکل کالبـدی فضا مشروط به عوامل مختلفی است که بر خواسـته از نیـاز هـای انـسانی و شایستگی های فردی و گروهی است (لاتون14 ۰۹۹۱،۲۸۹۱) و لذا عملکـرد های فضاهای معماری در نسبت با قابلیت های شکل کالبدی حـالتی تعیـین کننده نداشته و احتمال بروز یک فعالیت نسبت به دیگری منوط به انگیزه ها و خواست های ارادی استفاده کنندگان از آن فضا می باشد. برای ارائـه فـرم متناسب با عملکرد شناخت قابلیت های محیط شامل ویژگی های جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی الزامی است اما می باید این نکته را متذکر شد که تمامی قابلیت های بالقوه محیط توسط مردم ادراک نمـی شـوند، و از تمـام قابلیـت های ادراک شده نیز ممکن است مردم استفاده نکنند.


بالقوه در فرم های معماری به رابطه ای احتمالی جهت گزینش قابلیت هـای مورد تقاضا تبدیل نمود.

با بررسی موشکافانه ادبیات معماری معاصر می توان دریافت کـه معمـاران و نظریه پردازان مختلف با ارائه شعارهای متفاوت سعی در به چـالش کـشیدن شعار معماری مدرن برآمدند تا از این طریق بتوانند مدل مناسب تری از رابطه ما بین فرم و عملکرد را ارائه نمایند. برای مثال، رابرت ونچوری (ونچوری15 ۶۶۹۱) در کتاب بحث برانگیز خود "تضاد و پیچیده گی در معمـاری" بـر چند عملکردی بودن فضا های معماری اسرار ورزید. او بر معانی دوگانه فـرم های معماری به جای تک عملکردی بودن فضاهای معمـاری مـدرن تاکیـد نمود. به اعتقاد ونچوری چند عملکردی بودن١٦ و عملکرد هـای دوگانه داشتن١٧ عناصر و فرم های معماری معانی مبهم و پیچیـده بـه فضا های معماری می بخشد که این خود باعث افزایش شادمانی و سـرور در فضا های معماری و به مرتبه اولی در استفاده کننده گان می شود. به عقیـده او ساختمان سیگرام اثر میس ونده روهه تنها تامین کننده یک عملکرد خاص است و در جهت ارائه "یک معنایی" و آنهم از نوع جهان شمولش طراحی شده است. اما بهتر است جهت به


آزمون آوردن بیانات ونچوری ابتدا بـه گفتـه هـای مـیس ونـدروه و تحلیـل محتوی آنها جهت درست و یا غلط بودن ادعای ونچوری پرداختـه شـود. در این راستا گفته میس ونده روهه در جهت پیوند مابین فضا و یا فرم معماری و فعالیت یا همان عملکرد در طراحی ساختمان هـای او مـی بایـد مـورد توجه قرار گیرد. او اظهار میدارد:
"Flexibility is in my opinion about a necessity (these days)…What Sullivan Said "Form follows function" I think that has changed in our time, very much. The function in very short-lived today, and our constructions last much longer. So it only

makes senses to make the plan very flexible".

Quoted from Broadbent 1978

و یا:

"We do not let the function dictate the plan. Instead, let us make room enough for any function."

Quoted from Heyer 1993:13

همانگونه که از اظهارات میس ونده روهه بـر مـی آیـد او معتقـد اسـت کـه ساختمان ها، بر خلاف آنچه رابرت ونچوری از او به غلط نقل قول می کنـد، می باید به گونه ای طراحی شوند تا چند عملکـردی بـوده و در طـول زمـان قابلیت تطبیق پذیری را با نیاز های انسانی دارا باشند.١٨ یک طراحی تطبیـق پذیر یا منعطف طرحی است که بدون نیاز به تغییرات کالبـدی، عملکردهـا را در زمان های مختلف تامین کند. همانگونه که در طرح های میس مـشاهده می شود این گونه طرح ها دارای فضا های چند منظوره هستند ولی در عـین حال فرم ثابتی دارند. میس اظهار می دارد که دلیل اصلی او جهـت طراحـی ساختمان هایی که بتوانند جهان شمول باشـند ایـن اسـت کـه آنهـا قابلیـت انعطاف پذیری لازم جهت پذیرش عملکرد های متفاوت را در سراسر جهـان و در زمان های مختلف دارا باشند زیرا از نظر او انعطاف پـذیری فـضا هـای معماری نیاز عصر مدرن است. او علت اصلی تلاش خویش را در جهت تغییر شعار لویی سالیوان این می داند که ساختمان ها به دلیل عمر طـولانی خـود برای مقاصدی طراحی می شوند که همیشه در حال تغییر هستند و لـذا مـی طلبند که منعطف طراحی شده و از فرم ها و چارچوبی خنثـی در طراحـی بـر خوردار باشند19 (نک: پادووان ۲۷۱:۲۰۰۲). از این رو است که میس ونـدروه بر کیفیت جهان شمولی فضا های معماری در قالب شعار "کمتـر بیـشتر است"٢٠ سعی بر دستیابی به انعطاف پذیری بیشتر در فـضا هـای معمـاری دارد و پیوندی ناگسستنی ما بین کیفیت و انعطاف پـذیری در طراحـی فـضا های معماری خویش برقرار می سازد.٢١ از سوی دیگر به نظر ونچوری ساختمان ها و فرم آنها معـانی متفـاوتی را در

بیننده متجلی22 می سازد و لذا عملکرد های متفاوتی را نیز پیـشنهاد مـی کند. ونچوری معتقد است که شعار مدرنیست ها می باید بـه گونـه ای تغییـر داده شود تا معماران بتوانند جنبه ها و یـا بهتـر بگـوییم قابلیـت هـای چنـد عملکردی بودن ساختمان ها را در شعار خود مستتر سـازند. از ایـن نظـر بـر خلاف ادعای ونچوری نظر او و میس وندروه در مورد چند عملکـردی بـودن

فضا های معماری نمی توانند در مقابل یکدیگر قـرار گیرنـد زیـرا هـر دوی آنها، اگر چه به شیوه ای متفاوت، از منتقدان شعار معماری مدرن بـوده و بـه چند بعدی بودن عملکرد در معماری معتقدند.

ونچوری، به هرحال، با انتقاد از شعار "فرم پیرو عملکرد است" شـعار خود یعنـی "فرم عملکرد را متجلی می سازد"٢٣ را جـایگزین مـی کند. اگرچه ونچوری شعار مدرنیست ها را مـورد انتقـاد قـرار مـی دهـد امـا استفاده او از کلمه "evokes" به جای کلمه "follows" بیانگر دیدگاهی جبری و یا معینیگری24 جهت برقراری نـسبت مـا بـین فـرم و عملکـرد در معماری است. در شعار ونچوری این فرم ها هـستند کـه انگیـزه سـاز ایجـاد معنی در ذهن می باشند و رفتار های درونی انسان را جهت مـی بخـشند در صورتی که بر خلاف نظر ونچوری، همانگونه که در بالا بـدان اشـاره رفـت، فرم در ماهیت خود از معنا و اراده تهـی اسـت و ایـن اراده و انگیـزش هـای انسانی است که به فرم ها معنا بخشیده و آنها را بگونه ای هدفمنـد بـه کـار می گیرد.
مبتنی بر کیفیت چند عملکردی و تغییر پذیری عملکرد ها در نسبت با زمـان می توان ادعا کرد که فرم های معماری در ماهیت خویش به سوی بی زمانی هدایت می گردند (الکساندر ۹۷۹۱، الکساندر و دیگران ۷۷۹۱، روسی ۲۸۹۱) بدین معنا که در دوران مختلف حیات خویش می باید بـه اسـتفاده کننـدگان مختلف و نیاز هایشان پاسخگو باشند، زیرا در حقیقت نیاز های واقعی انسانی در طول زمان تغییرات شگرفی نداشته است و نیز نخواهد داشـت و تغییـرات تنها در سطح میزان انطباق پـذیری انـسان و محـیط او در نـسبت بـا زمـان صورت پذیرفته و یا می پذیرد. این بی زمانی که در بیانـات لـویی کـان ودر قالب مفهوم "دست یافتنی"٢٥ و گفته های آدو فن آیک26 معمار هلندی در مفهـوم "چنـدگونگی"٢٧ نیـز ارائـه گردیـده اسـت ( ونچـوری ۶۶۹۱، جنکز۳۷۹۱) با مفهوم "قابلیت" که در این پـژوهش ارائـه شـد در ماهیـت خویش بسیار نزدیک است. در مجموع باید گفت که تئوری های معماری در سال های اخیر سهم عمده ای در شـناخت مـا از قابلیـت هـای فـضا هـای معماری ایفا نموده اند اما به دلیل عدم توجه به دانش های مرتبط با معماری و شناخت نظام گونه معرفت های وابسته به چگونگی رابطه انـسان و محـیط نتوانسته اند به ابعاد قابل تاملی در شناخت معماران از یافتن نسبتی منطقی ما بین فرم و عملکرد دست یابند. مفهوم "قابلیت" مـی توانـد ایـن نـسبت را بـا قدرت تمام در قالب شعاری نو برای تمامی معماران باز سازی نماید.

فرم "تأمین" کننده عملکردها است

مفهوم "قابلیت"، همانگونه که بدان اشاره شد، دارای توانایی های لازم جهت وسعت بخشی به مفهوم عملکرد در معماری آن هم در ارتباط بـا فـرم هـای ساخته شده است. در چارچوب این مفهوم شناخت عملکرد یک فـضا قبـل از ادراک فرم آن صورت می پذیرد و لذا این عملکرد فضاها اسـت کـه فـرم را تحت تاثیر خود قرار می دهد نه بالعکس. اما از سـوی دیگـر فـرم مـی بایـد قابلیت های بالقوهﺀ لازم را برای تامین و پذیرش آن عملکرد ها دارا باشد. از این رو شعار لویی سالیوان یعنی "فرم پیرو عملکرد است" به میزان زیـادی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید