بخشی از مقاله

بازشناسی و تبیین مفهوم نماد در معماری با توجه به آراء و نظریات اندیشمندان

چکیده

دنیای مدرن با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای عصر جدید هر روز و فرصتهای اندک انسان امروز که هر روز در تداوم صنعتی شدن بیشتر و بیشتر در گرداب مدرنیته غرق میشود و باعث شده است تا انسان بیشـتر بـه گذشـته و داشتههای خود اهمیت داده و سعی در رسیدن به آرمانها و ایدهآلهای گذشته خویش است تا به نحوی هویت واقعی و گمشده خویش را در این دریای پرتلاطم مدرن بیابد. نمادسازی و نمادپردازی پلی است برای هر فردی تـا بـا توجـه بـه اسطورهها بتواند در این راه قدم بردارد و بدان دست یابد. در این میان نظریات گوناگونی درباره نمادگرایی مطـرح گشـته که هم به آرا سنتگرایان و هم به آرا فلاسفه غرب پرداخته شده است. چرا که نمادگرایی در عرصه آفرینش هنری نقشی به سزایی دارد اما این را هم نباید فراموش کرد که پرداختن به نمادها باعث پیچیدهتر شدن طرح میشود اما در آخر کار را منسجمتر و با معناتر مینماید. به لحاظ هنری نمادگرایی، هنـری اسـت بـرای بیـان واقعیـات یـا حـالات نامشـهود و ناشناخته است که به مدد همین استعارهها و ناشناختهها است که میتوان به دنیای نامرئی قدم گذاشت و بـه رمـز و راز هستی پی برد. دنیای نمادها، دنیای محدودپذیری نیست بلکه تا بیکران وجود آدمی و هستی ادامه دارد چرا که نمادهـا در تقابل ذهنی هنرمند با اشیا به گونه نامحدود شکل میگیرد. و در حالـت کلـی نمـاد یـک کلیتـی اسـت کـه معنـای سمانتیکی و قابل درک معنوی در خود پنهان دارد اما تبیین آن بستگی به ادراک فرد دارد چرا که هر فرد ظرف معنـایی خاصی دارد و نسبت به آن شکل واجد شرایط برای خود در ذهن مجسم میدارد و نظریات گوناگون حول این امر نشـان از تفاسیر متنوعی است هرکس برای خود ارائه میدهد.

کلمات کلیدی: نماد، سنتگرایان، زبان سمبلیک، مدرن


سوالات و شیوه پژوهش:

روش پژوهش، تحلیلی و تفسیری- ادبی است. ابزار و روش های گردآوری اطلاعات اسـنادی، کتابخانـه ای،تهیـه فـیش، و نمونههای هستند. که ردپایی از نماد را در آثار خود دارند. روش تجزیه اطلاعات نیز استدلال قیاسی و اسـتدلال اسـتقرائی (استنتاجی) است. در این مقاله سعی بر این شده است که از آراء و نظریات متنوع حول موضـوع اسـتفاده گـردد چـرا کـه مقالات فراوانی در این باره مطرح شده است که هر کدام به جای خویش نیکو است. از جملـه سـوالاتی کـه در ایـن مقالـه مطرح است: -1 نظریات متفکرین سنتگرا و غربی درباره نمادگرائی چیست؟ -2 تأثیرات نمادگرایی بر فرهنگ و هویت در چه حد میتواند باشد؟

یکی از سوالاتی که شدیداً میخواستم بدان جواب دهم تفاوت نشانه و نماد و این که ارجحیت و برتریت کدامیک افزونتـر است؟
پیشینه پژوهش:

در این خصوص در بسیاری از مقالات و کتب متنوع حرف و سخن رانده شده و مسئله نماد به عنوان شاخص و یـک نشـان پر اهمیت مطرح بوده است چرا که همواره نماینده و نشان دهنده هویت و در بسـیاری از اوقـات نمایشـی از رمـوز هسـتی است. در این بار دکتر نقرهکار در » مبانی نظری معماری« نظریات بسیاری از افراد که درباره نمادگرایی سـخن رانـدهانـد را آورده و نقدو تحلیلی فرموده است. در مقاله »درآمدی بر رمز و رمزپردا در معمـاری دوران اسـلامی« از رئیسـی و دیگـران ایشان به چیستی رمز و تأثیرات و وجود آن بر معماری اسلامی اشاره میکنند که به صورت نشانههای تکوینی و قـراردادی موجودیت یافتهاند و در بعضی اوقات نمود و بروز آن به صورت نمادین است. بنده با اشاره به این مقالـه بـود کـه ارجحیـت نشانه و نماد را مدنظر قرار دادم. چرا که در این مقاله نمادپردازی را نوع و قسمی از نشـانه مـیداننـد. یـا غلامرضـا اعـوانی مفسر و فیلسوف ایرانی در »مبادی هستیشناختی و معرفت شناختی نگاه نمادین بـه جهـان« هماننـد بورکهـارت عـالم را سراسر نماد میداند که قدمت به اندازه تفکر و خرد انسانی دارد که نمایشی از دیرینه شناختی و ازلـی بـودن ایـن مفهـوم است که تمامی این مفاهیم نشأت گرفته از رموز موجود در متون و فلسفه اسلامی است که به هنر اسـلامی قداسـت مـی-بخشد. مقالات بسیاری در این باره مورد بررسی قرارگرفت که باعث مطرح کردن 2 جدول در باب نظریات متفکرین سنت-گرا و غربی شد و این آراء به گونهای راهنمائی در بازگشائی و نشانی برای تبیین زبان برای نماد میشود.

مقدمه:

نگرش نمادین به هستی و پدیدههای آن از گذشتههای دور و در فرهنگها و هستیشناسی های کهن مطرح بوده است. به ویژه در هستیشناسیهای دینی که اساساً هستی را بسیار گستردهتر از جهان ماده و محسـوس مـیدانسـتند و سرچشـمه هستی را در ماورای ماده و در پس این طبیعت می جستند.

نگاه نمادین به هستی، اصلیترین رویکرد دینهای الهی و مشربهای عرفانی در هستیشناسـی اسـت و از بعـد تنزیهـی از معبودشناسی آنها سرچشمه میگیرد (نقرهکار، .(277 :1389 غلامرضا اعوانی با نگـاهی مشـابه نمـادگرائی را از آفـرینش انسان میداند و آن را زبان مشترکی برای برقراری ارتباط ورساندن پیام نبوت میداند: »نگاه نمادین به عالم و بعبارت دیگر هستیشناسی نمادین و رمزی به اندازه تفکر انسان قدمت دارد. شاید بتوان گفت نمادین دیدن یا ظاهری دیدن هسـتی از نخستین افتراقات در عرصه اندیشه انسان است. مایه اصلی پیام پیامبران و سخن مشترک آنان، به تعبیری دعوت انسانهـا به دیدن باطن نهفته در پس ظواهر عالم است« (اعوانی ،.(43 :1382 در واقع، سمبلیسم یا نمادپردازی، عمـل و هنـر بـه کار بستن نمادهاست که با قایل شدن معانی نمادین برای اشیاء یا بیان موجودات نامرئی، نامحسوس یا نفسانی، بـه وسـیله نمایش دادن آن ها به صورت مرئی و محسوس انجام می گیرد. نمادپردازی یعنی پرداختن به نمادها به عنوان عـواملی کـه تأثیر گذار بر فرهنگ و جامعه است بعنوان مفهومی والا نقش آفرینی میکند و جهان پیرامون را تحت تأثیر خود قرار می-دهد.

 

گروتر درباره نماد مینویسد: »نماد علامتی است سمانتیکی یا قابل تحلیل معنایی یعنی علامتی اسـت قابـل درک معنـوی که دارای محتوائی است که فراتر از تأثیرات آنی آن قرار دارد. نماد چیزی روانی قابل درک و احساس میکنـد یـا بعبـارت دیگر وسیلهای است برای عینیت بخشیدن صوری به یک محتوای ذهنی ... تابلوی گوئرنیکا اثر پابلو پیکاسـو نمـادی اسـت برای مخالفت با فجایع جنگ. بنظر گوته وظیفه نماد نشان دادن چیزی بخصوص در داخل یک کلیـت و نشـان دادن یـک کلیت از طریق چیزی خاص است.« (گروتر،.(510 :1386
آشنایی با اسطورهها و کهنالگوها و مفاهیمی که در آن وجود دارد پژوهش ما را سمت و سو میدهد چرا که زبـان نمادهـا بعضاً زبان گنگی است که برای آشنایی با آن نیازمند شناخت اساس و بنیانها است. برای نماد، نشانه و رمـز دسـتهبنـدی-های متنوعی مطرح گشته است و بعضاً در خلاف هم هستند بعضی نماد را بالاتر دانستهاند وبعضی نشانه را. در آرا فلاسـفه اسلامی نشانه امری تکوینی و هم قراردادی مطرح میگردد که از لحاظ تکوینی به امور آیات و نشانههای موجود در هستی وارد میشود که در مقوله رمزی است که در هستی نهفته است و نیاز به تأویـل و تفسـیر اسـت و در اینجـا نمـاد را امـری پایینتر از هر نشانه میدانند ولی افرادی مثل آرنهایم نمـاد را بـالاتر و چـه بسـا در امـر معمـاری باعـث قـویتـر شـدن و معنابخشی به ساختار بنا میدانند او نشانه را در امور قراردادی میدانند و برای همین نماد را به لحاظ مفهومی خیلی بالاتر

ارجحتر میپندارد که به تفصیل در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
واژهشناسی نماد و سمبل

واژه نماد در لغات نامه دهخدا به معانی آمده است: »به معنی فاعل هم آمده اسـت کـه ظاهرکننـده باشـد. (برهـان قـاطع) (آنندراج ). نماینده و ظاهرکننده.« و در فرهنگ فارسی معین نیز به معانی مختلفی آمده اسـت: »نماینـده،-1 سـَ مبُل؛ -2 مظهر، نشانه؛ -3 علامت .« البته در شعر حضرت مولانا نماد به معنای ظاهر شدن میآید: » صدر را صـبری بـد اکنـون آن نماد / بر مقام صبر عشق آتش نشاند.« در واقع خود واژه چندان از لحاظ لغوی مهم نیست، افرادی مثل مولانـا و حـافظ در اکثر آثار خود از مضامین و تمثیلهایی استفاده کردهاند که به صورت نماد و سـمبل انسـانی درآمـدهانـد؛ مولانـا اغلـب در تسخیر کهن الگوی خردمند است که از آن به »خود« یاد میکنند و در غزل پایین ترکیب »یـار غـار« همـان یـار درونـی مولانا که پیر خردمند است میباشد.

»اینجا کسی است پنهان دامن من گرفته / خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
اینجا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان / باغی به من نموده ایوان من گرفته
اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل / اما فروغ رویش ارکان من گرفته
تو تاج ما وآن گه سهای ما شکسته / تو یار غار و آن گه یاران من گرفته« (مولوی،.(1162/2 :1387

نمونههای فراوانی از این کاربردها در ادبیات، زبان و سنتهایمان موجود است که واژهها در آن به صـورت نمـاد و سـمبل بکار رفتهاند. چرا که زبان نماد با این که پیچیده تلخیص وارانه است ولی بسیار نزدیـک و قابـل فهـم در ناخودآگـاه آدمـی اسـت. سـمبول بـه انگلیسـی «symbol» نوشـته مـیشـود و در فرانسـه «symbole» و بـه آلمـانی «symbal» بـه ایتالیایی «symbol» است. در اصل یونانی از دو جزء syn=sym و ballein ساخته شده استجـزءِ. اول ایـن کلمـه بـه معنی » با«، »هم« و » باهم « جزء دوم به معنی» انداختن«، »ریختن«، »گذاشتن«، » جفـت کـردن« اسـت؛ پـس کلمـه «symballein»به معنی با هم انداختن، با هم ریختن، با هم گذاشتن، با هم جفت کردن است و نیـز بـه معنـی شـرکت کردن، سهم دادن، مقایسه کردن است.
تعاریف سمبل:

تعریف سمبل از بعد واژهشناسی کار آسانی است اما این را باید بـدانیم کـه نمـاد در بسـیاری از مـوارد بالخصـوص از بعـد معناگرایانه دارای پیچیدگیهای گوناگونی است. در بعضی از مقالات دستهبندی های متنوعی درباره نماد ارانه دادنـد مـثلاً اریک فروم روانکاو معاصر، نیز زبان رویاها و احساسات بشر را سمبولیک میشمرد و آن را چنین تعریف میکند کـه »زبـان

 

سمبلیک زبانی است که تجربیات درونی و احساسات و افکار را به شکل پدیدههای حسی و وقایعی در دنیـای خـارج بیـان میکند« (فروم، .(19 :1378 فروم نیز همانند یونگ زبان نمادین و سمبلیک را زبانی برای تعریف حقایق و محتوای نهفته در خواب و رویا میداند فروم سه نوع سمبول اصلی را از یکدیگر باز میشناسد که در جدول 1 به معرفی انها میپردازیم:


جدول 1 انواع سمبلها از دیدگاه اریک فروم؛ منبع: نگارنده


آنچه در معانی لغوی و اصطلاحی سمبول و همچنین در کلمه رمز دیده میشود این است که در »تمام معانی یـک صـفت مشترک وجود دارد و آن عبارت از پوشیدگی و عدم صراحت است ، یعنی آنچه ظاهر یک علامت یا شیء یا کلام یـا شـکل یا کلمه (به اعتبار مدلول آن) نشان میدهد و دلالت میکند، مقصود نیست، بلکه منظور معنی و مفهومی است که در ورای ظاهر آنها قرار دارد. بنابراین، همان تعریفی که معنی کلی و شامل رمز را مینماید، میتواند در مورد »سمبل« نیـز صـادق باشد. بعلت همین تشابه معنی و مفهوم میان رمز و سمبل است که یکی را معادل دیگـری قـرار داده و بـه کـار مـی بـریم

)«...پورنامداریان 1389،ص.(6 از اینرو برای سمبل دو بعد صورت و معنا میتوان قائل شد که بعد ظـاهری آن در عینیـت است و معنای باطنی از طریق رجوع به مفاهیم و اسطورهها قابل درک است که بسیاری از اوقات به صـورت رمـز و تمثیـل متجلی میگردد. درهمین راستا تنها به شینگاری و بعد عینی مسئله نمیتوان اکتفا کرد. شیئیت تنها رجوع به بعد صورت و فرم شی است و ساختار و محتوا را نمیتواند شامل شود، برای همین نماد در مرحلهای فراتر از شیئیت پا مینهـد و بعـد معنایی شی را به عرصه کلام میآورد. البته لازم به ذکر است فرهنگهای متفاوت ممکـن اسـت شـکلی بـه خـود گیـرد و معنایی منفی و مثبت را به خود اختصاص میدهد. آموس راپوپورت مینویسد: »دربـاره بناهـای سـنتی مردمـی، ترجمـان مستقیم و ناخودآگاه نیازها ارزشها و هم چنین تمایلات و غرایز یک قوم- به زبـان فرهنـگ مـادی آن ملـت مـیباشـند« (راپوپورت،.(13 :1388 فرهنگ معماری، به مثابه دیدگاه یاخاستگاهی است که در طول زمان دگرگونی و ارتقاء یـا فـرود می پذیرد. براین اساس چگونه معماری خواستن و چگونه آن را ساختن به عنوان، دو لحظهای جدا ازیک پدیدهای واحدند: اول، به عنوان لحظهای فرهنگی و دومی، به عنوان لحظهای تکنولوژیک .(Asadi & Farrokhi, 2014: 14)

فراشیئیت (نماد)

اگرچه توجه به شیئیت در اثر هنری خود اهمیت فراوان دارد؛ اما باقی ماندن در آن، شی را به شی محض تبدیل مـیکنـد. باید به لایههای فراتر از شیئیت در درون اثر توجه کرد ... این همان چیزی است که هایدگر با بهرهگیری از زبـان یونانیـان کهن آن را سمبل و نماد مینامد؛ و میگوید »اثرهنری« فراتر از »شیئیت« بـازهم چیـز دیگـری را در خـود داراسـت. اثـر هنری عبارت از »نشانه« است، این نشانه نمایانگر آن چیزی است که »غایب« است، اثر هنـری »غیـب« را مـینمایـد. اثـر هنری جز آن که یک شیء ملموس باشد چیز دیگری را با خود گرد میآورد، این گردآوردن را یونـانیهـا «Symballein»



می نامند. اثر هنری عبارت از »نشانه »راهنما«، » سمبل« و از این دست است (نقرهکار،.(271 :1387 و این امر ثابت می-کند که »عینیت« (یا »شیئیت(« هنر اسلامی (یا بعبارتی دیگر، فقدان خیزش و جهشی ذهنی و « »سرّی ٌ)، هیچ ارتبـاطی با عقلگرائی ندارد. وانگهی مگر مذهب اصـالت عقـل، چیـزی جـز حصـر هـوش بـه یـک مقیـاس: مقیـاس آدمـی اسـت؟ (بورکهارت،.(133 :1392 رجوع به فراشیئیت، اکتفاکردن به شی نیست بلکه نگاه کردن به بـاطن اسـت و در مرحلـه اول رسیدن به نشانهها است چرا که در قدم اول نشانه است که بر انسان آشکار میگردد و در مراحل بالاتر رمز و نماد بـر شـی مستولی میگردد البته فراشیئیت نگاه به هستی و مسائلی است که با باشیدن همراه است که همین امر غیبی به اثر هنری شکلی پایدار و هنری میبخشد که در مراحل بعدی به زبان میانجامد. حتی نمادگرائی در مباحث عرفانی نیز جایگاه ویژه-ای دارد به طوری که عالم وجود، والاترین تجلی حکمت الهی، خلق شده توسط یگانه مطلق به عنوان یک واقعیت معقـول و در نتیجه ریاضی، توسط بناهای معماری مقدس در یک زبان رازآمیز و نمادین منعکس مـیشـود تـا نظـم، همـاهنگی و زیبایی الهی رابیان کند. الگوهای هندسی معین و اعداد وابسته به آنها، با دربرداشتن مفاهیم کیهان شناسی، نقش نمـادین در آفرینش معماری ایفا میکنند (اسدی و ترابی، .(8 :1393 این بیان نشانگر مفهوم زیبایی است که در هنر اسلامی ظاهر و بـاطن را به هم میپیونداند و نمادی از وحدت ازلی را به وجود میآورد .(Asadi ,et Al. 2015: 687)

روح پنهان اشیاء

در بعضی از نمادها و الگوها به قول کاندینسکیروح پنهان وجود دارد که اکثراً خاموش است اما این روح پنهان است که به آن معنا میبخشد و آن شی را واجد ارزشی بیمثال میکند که ماحصل آن به وجـود آمـدن هنـری بـرای تقـدس اشـیاء و نمادین کردن نقاشی به سبک جدید بود اما در واقع یورشی به سمت اصول و ساختار فعلی بود تا با استفاده چیزهای بـی-ارزش مفاهیم نمادین را به رخ بکشند و وفادارانه راه کیمیاگران را بپیمایند زیرا آنها نیز بر این عقیده بودند که کیمیـاگری چیزی جز آفرینش گرانبهاترین چیز از مبتذلترین مواد است. همانطور که پروین اعتصامی در قصیده شماره 9 میسراید:

»گویند عارفان هنر و علم کیمیاست / وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاست«
یا حافظ در دیوان خود، در غزل پرشور شماره 226 میسراید:

»از کیمیای مهر تو زر گشت روی من / آری به یمن نعمت تو خاک زر شود.«
اگر به ادبیات و شعر شاعران نگاه عمیقتری نمائیم کیمیا برای ما نقش یک اکسیری است که قلب سالک را از مس به طلا تبدیل میکند یه به او فضایل اخلاقی اعطا میکند پس این کیمیا نماد یک مبدل زیبـایی و هنـر اسـت کـه زیبـایی را بـه ارمغان میآورد و خوبیها را بیشتر در اشیاء جلوه میبخشد. این همان روح پنهانی است که نه تنها در اشیاء بلکه در درون انسانها نیز وجود داررد و آنها را اعتلا میبخشد.

هنر به واسطه نمادپردازی همچون کیمیا ذات اشیاء را دگرگون میکند و در آنها حرکت جوهری ایجـاد مـیکنـد. بـا ایـن اوصاف نقرهکار اصول و مبانی مختلفی را برای معماری اسلامی در نظر میگیرد که در این بین رجوع به رمزگرایی در ایـن نوع معماری را این گونه توضیح میدهد: »صفات حسن و زیبایی ،که متعلق عالم برتر از ماده میباشند در این عالم تعیـین و تجسد نمییابند،بلکه عوالم برتر در کالبدهای مادی بصورت آیهای و رمزی تجلی مییابند یعنی انگیزه ذکر بـرای مـدرک میشوند بنابراین اثر (ابژه). آیه است و مخاطب (سوژه)، آیه بین. هنرمند معمار تـا هنگـامی کـه خـود را در مراتـب والاتـر وجود و انکشاف زیباییهای برتر سیر نکرده باشد، نمیتواند صفات و انـواع حسـنهـا را در اثـر خـود رمزپـردازی نمایـد و مخاطبین نیز بنابر مرتبه صیرورت وجودی خود میتوانند از آثار رمز گشـایی نماینـد« (نقـرهکـار،.(355 :1387 نقـرهکـار رسیدن به رموز را در رسیدن به مراتب بالاتر میداند و در آن عوالم است که صفات حسن و زیبایی متجلی میگردنـد کـه این نگاه قدسی در تار و پود معماری اسلامی ما نهفته است و برای همین است که بورکهارت اساس و بنیان هنرمقـدس را رمز وراز میداند که صورت مثالی آن تداوم رموز الهی است.

 

کاندینسکی نیز همین انگاره را باور داشت: »اشیاء بیجان، جان میگیرند و میتپند. نه تنها آنهایی کـه در شـعر مـیآینـد مانند ستارگان، ماه، جنگلها، گلها، بلکه تکمههای شلوار سپیدی که درون گودال آبی در خیابان میدرخشد ... هرچیـزی یک روح پنهان دارد که بیشتر خاموش است تا گویا« (یونگ، .(388 :1392 اگر نیم نگاهی بـه فلسـفه و حکمـت در خـود یونان بیاندازیم میتوانیم به نگاه منفی افلاطون به هنر صحه بگذاریم زیرا که او معتقد است هنرمند اشیاء را خـوب تصـویر نمیکند، چراکه مقلد ظاهر و نمود است، مثلاً نقاشی که یک تخت را میکشد، فقط از دیدگاه تأثیرات پرحواس کـار مـی-کند و از این معرفت حقیقی به دور است (رهنورد، .(10 :1393 به نظر نگارنده نمادها روح پنهانی هستند که در بعضـی از اشیا وجود دارد که باعث به وجود آمدن استعاره و متافور میشود که به مرور زمان باعث به وجود آمدن نماد میگردد. و به قول رنه گنون که که انسان به نماد نیاز دارد تا به یاری آن که به دریافت حسی او نزدیکتر است، مفاهیم برتری را دریابـد. او زبان را سراسر نمادپردازی میداند. چرا که نماد درون را به بیرون وصل میکند و این همان دستیابی بـه گـنج مخفـی است و روحی ازلی است که باعث زنده گشتن و پایداری شی میگردد. به قول اردلان نماد باعث دگرگونی انسان میگـردد و الیاده آن را شکافنده جهان میپندارد. نماد انرژی پنهان در اندرون شی اسـت کـه نیـاز بـه تلنگـری دارد کـه آن را آزاد نمایید و این تلنگر بسته به شرایط و موقعیتهای مختلف دارد.

نمادین سازی

شولتز هدف از نمادین سازی را آزاد کردن معنا از وضعیت بیواسطهای آن میداند او این عمـل را وسـیلهای مـیدانـد کـه باعث میشود تا که نماد به یک »امر فرهنگی« تبدیل شود. او در ادامه به مفاهیمی درباره بنا میپـردازد کـه از سـه قسـم تشکیل شده است که باعث معنابخشی به بنا میشوند. »نمایانسازی، تکمیلسازی و نمادینسازی وجوهی از فرآینـد کلـی استقرار یافتن هستند« (شولتز،.(30 :1391 شولتز مفهوم سکونت در کلام واقعی را در رسیدن به معنای اصلی باشـیدن و تبدیل بنا به یک نماد میداند و تنها در این صورت است که وی آن را نمایان و آشکار میداند و میتواند بارزههای فرهنگی را آشکار و هویدا سازد. همین امر فرهنگی در مسئله مسکن به عنوان یک امر ضروری و مبرم به نظر میرسد. اهمیت دادن بیش از اندازه به جنبههای فرهنگی شکل ساخته شده، به سوی حالت نسبی گرای کاملی میل کـرده وبـه آن منجـر مـی-گردد؛ به طریقی که به مجرد اینکه یک فرهنگ و یا شیوه زندگی معینی تغییر میکند،شکلهای وابسـته و متعلـق بـه آن فرهنگ معنای خود را ازدست میدهند. .(Asadi & Beigzade, 2015:7 ) او مفهوم باشیدن را در این سه قسم کلی میداند که به بنا خصلتی زنده و حیاتی تازه میبخشد او از مفهوم هایدگر که از مفهوم پل به تصویر در میآید را همسان بـا بنـایی که به نمایان در میآید، نمادین میسازد و محیط را به سان کلیتی واحد گرد هم آورده و آن را تحت تأثیر خود قـرار مـی-دهد. از این رو نمایانسازی مفهومی آشکار دارد که نشان از چشماندازی است که بنا به خود میدهد و در مقابـل طبیعـت به عرصه میکشاند اما این نمایانسازی در تضاد با محیط نیست بلکه در تکامل اصل وحدت با محیط و یکسانسازی اسـت که نمونه بارز آن را میتوان در بنای آبشـار (خانـه کـافمن) لویـدرایت مشـاهده کـرد. »از ایـنرو هـدف وجـودی سـاختن (معماری) این است که محـل را بـه مکـان تبـدیل کنـد، یعنـی معناهـایی را کـه بـالقوه در محـیط حاضـرند را بگشـاید« (شولتز،.(30 :1391 در همین راستا ارنست کاسیرر مینویسد: »تنها بیان نمادین است که میتوانـد امکـان آینـدهبینـی و گذشتهبینی را به دست میدهد.« (کاسیرر،.(78 :1390 نمادین ساختن محیط بسیاری از داشتهها را برای انسـان منفعـل میکند که ریشه در گذشته دارند و میتواند به عنوان نشانی از فرهنگ برای منطقه عمل کنـد کـه در قالـب مانیمنـتٌ و بنای یادبود مطرح گردد. در این نوع بازخورد مفهومی مطرح میگردد که باعث شکلگیری یک خـاطره جمعـی یـا همـان فولکولور در فرد میشود. خاطرات نشان از واقعیات ازلی هستند کـه تنهـا از طریـق ناخودآگـاه بـر آدمـی تحمیـل شـده و احساسات فرد را بر میانگیزد. بحث دربارهی مفهوم نماد نخست آسان مینماید، امـا چـون پـیش مـیرود پیچیـدگیهـای نظری زیادی آشکار میشوند. کاسیرر نظری تازه دربارهی مسالهی نماد ارائه کرد، به نظر او هرگونه فرارشد شناخت انسانی



کارکرد و منش نمادین دارد. ابژهیٌ شناسایی به ادراک سـوبژهٍ از نمـاد، یـا موقعیـت نمـادین، بـه بیـان کاسـیرر »شـکل نمادین« وابسته است (احمدی، .(268 :1393

شولتز معماری را نیازمند به نمادها میداند و نمادین سازی را امری ضروری میداند و مینویسد: »مکانهای انسان سـاخت به سه شکل اساسی با طبیعت مرتبطاند. اول اینکه انسان میخواهد تا ساختار طبیعی را دقیقتر بسازد، دوم اینکـه انسـان میباید وضعیت موجود را با افزودن آنچه که »فاقد« آن است، تکمیل کند. در نهایت انسان بـر آن اسـت تـا درک خـود از طبیعت را با در نظرگرفتن خودش نمادین سازد« (شولتز،.(30 :1391 شولتز نمادین سازی را یک خصلت میداند کـه در بنا و معماری ظاهر سازد. نمادها که شامل معانی نمادین محیط طراحی شدهاند، واسطهای را فـراهم مـیآورنـد کـه بـا آن نمونههای نخستین به تکوین میرسند. اصلیترین نمونه نخستین »خویشتن« است که اساس موجودیت، جـان و یگـانگی انسان است. برای مثال، خانه یک فرد، نمادی از خویشتن اوست .(Cooper,1974) در تأییـد ایـن حـرف چـون خویشـتن حافظ اجازه تملق نمیدهد چرا که خویشتن انسان ثابت است و دو رنگی نمیگیرد او در غزل شماره 50 دیوان خود مـی-نویسد:

»به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است / بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است گرت ز دست برآید مراد خاطر ما / به دست باش که خیری برده جای خویشتن است به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع / شبان تیره مرادم فنای خویشتن است چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل / مکن که آن گل خندان برای خویشتن است به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج / که نافههاش ز بند قبای خویشتن است مرو به خانه ارباب بیمروت دهر / که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او / هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است«

او در پرده ایهام مکنونات قلبی خود را در زیرمفاهیم ظاهری غزل پنهان کرده است به نـوعی ایـن خویشـتن کهـنالگـویی است که باطن هر فردی را به نمایش میگذرد همانطور که حافظ خویشتن بیریا و بدون رنگ را به نمایش میگذارد خانـه هر فرد نیز نمایشی از شخصیت و هویت اوست و نشان از فرهنگی است که بر خویشتن او حکمفرماست. یعنی با طرح ایـن موضوع میخواهم حکمفرمایی خویشتن را در امر طراحی نشان دهم که هر چقدر روح انسان بیآلایش و عـاری از هرگونـه سیئه باشد بهتر میتواند بر تارک اندیشه قدم بردارد و دست به طراحی بزند. و در این راه هر چقـدر روحـش را جـلا دهـد راحتتر میتواند بر ساحت اندیشه قدم بردارد و تملکی لایزال را برای خود بدست آورد که نشانگر استقلال فکری و ذهنـی امیدوار است و به قول آلبر کامو »اشتیاق انسان به آزادی و استقلال تنها در آدمی به وجود میآید که هنوز با امید زنـدگی میکند« (کامو،.(35 :1393
سابعاد ساختاری نماد:

اما تعریفی که نگارنده در نظر دارد به نوعی کاملتر و جزئی تر از ترکیب بندی فروم است اما دوباره متذکر مـیشـویم کـه نماد موضوعی نیست که بتوان تنها از یک بعد بدان نظاره گشت و نسخهای برای آن پیچیـد. عـدهای در مقـالاتی نشـانه را مقدم میدانند و عدهای نیز نماد را. برای همین تمیز دادن و تشخیص تقدم هریک در نظر پژوهشگران متفـاوت اسـت بـه طور مثال افرادی مثل رودلف آرنهایم نماد را بالاتر از نشانه میدانند و مرحله کاسته شدن ارزشی نماد را به منزلـه تبـدیل آن به نشانه و یک علامت قراردادی میپندارند ولـی در صـورتی کـه در مقالـه »درآمـدی بـر رمـز و رمزپـردازی در دوران اسلامی« میخوانیم نشانه جایگاهی بالاتر از نماد پیدا میکند و نماد به واسطه نشانه است که ارجحیت دارد. در دیـاگرام 1 نگارنده به تقسیمبندی خود در باب نماد میپردازم:



دیاگرام: 1 ابعاد ساختاری نماد، منبع نگارنده
-1 ابعاد عینی نماد

-1-1 سمبولهای متعارف: این نوع سمبلها که بیشتر همان علائم راهنمایی و رانندگی را شامل مـی شـوند یـک عـده ضوابط و مقرارتی است که به عنوان قرارداد و پیشفرض در یک جامعه یا واحد خاص به عنوان یک نشان یا علامت مطـرح میگردند نماد در این مرحله از لحاظ معنایی در حد پایینتری قرار میگیرد چراکه نیاز به تفسـیر نـدارد و چیـزی واضـح وثابتی است.

علامتی اختیاری یا قراردادی (مثل یک صفت، یک نمودار، یک حرف، یک علامت اختصاری) که در ارتباط با حوزه ویژهای از دانشها (مثل ریاضیات، فیزیک، شیمی، موسیقی، آواشناسی) برای نمایاندن اعمال، کمیتها ، فواصل، ظرفیـت، جهـت، نسبتها، کیفیتها، صداها و موضوعات دیگر به صورت نوشته یا نقش به کار میرود (واحددوست،.(116 :1381

-2-1 نشان واحد فرهنگی: در بعضی از اوقات یک عمل، صوت، یا یک شی به عنوان نماد فرهنگی مطرح میگـردد کـه توانایی برانگیزش احساس را در خود داراست. مثل نواختن سرود ملی کشور که به عنوان نماد در هر کشوری است. -3-1 همگانی (جهانی): این نوع نمادها دارای دو تفسیر متنوع از خود هتند که در بعد ظاهری که به عنـوان نشـانه یـا راهنما مطرح میگردند به صورت متعارف و قراردادی هستند مثل نشان مار چرخان که در اکثر آمبولانسها دیده میگردد و به عنوان نشان و نماد بیمارستانی مطرح شده است. ولی در بعد باطنی آن که تفسیری هـم در تـاریخ و هـم در اسـطوره دارا هستند و به عنوان نماد تندرستی و سلامتی مطرح میگردند. که قسمتی از آن به تعریفـی قـراردادی اسـت کـه بعـد ظاهری آن است که نشئت گرفته از تاریخ و اسطوره است.

-2 ابعاد ذاتی نماد:

-1-2 تاریخ: بعضی از نمادها نهفته و ریشه یافته در تاریخ هستند و این تاریخ است که قادر به بیان و علت موضـوعی آن است و تفسیر معنای باطنی آن بدون رجوع به تاریخ امکانپذیر نیست. مثل تقدس بعضی از اعداد که به علت به کار رفـتن در یک امر مقدس یا تکرار به عنوان نماد و سمبلی حرکتی و در قسمی طراحی گشتهاند. به قول حافظ کـه در قطعـه 31 میفرماید:

» تاریخ این حکایت، گر از تو باز پرسند / سرجملهاش فروخوان از میوه بهشتی«
حافظ بر این باور است که باطن و معنی وتاریخ و زمان آفرینش هرچیزی را از آدم میپرسند. مثل عدد هفت که تقدسـی زیادی بین قومیتهای مختلف داراست. تقدس عدد هفت بیشتر از هر عدد دیگری است. هفت نخستین عـددی اسـت کـه هم مادی و هم معنوی است و هم نمودی در آسمان و در زمین دارد و عدد عالم کبیر و صغیر اسـت. هفـت یعنـی کمـال، امنیت، ایمنی، آرامش، وفور و بکارت. هفت عدد مادر کبیر است و به اعتقاد فیلن، هفتمین قوه هر عددی هم مربع اسـت و هم مکعب و از اینرو اهمیت بسزایی دارد (کوپر ،.(1386 هفت نماد طبقات زیگوراتهاسـت، در انـدیشهـای فیثـاغورثی هفت عدد کیهانی است که شامل سه آسمان و چهار جهان است. درفرهنگ میترائی، غار میترا هفت در و محـراب دارد در اعتقادات اسلامی در سوره لقمان آیه 27 خداوند در بیان علم بیکران خویش هفت دریا را مثال میآورد و میفرماید:وَلَـوْ»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید