بخشی از مقاله

بررسي تحليلي گونه هاي پيمان و سوگند در شاهنامه ي فردوسي

چکيده
شاهنامه ي فردوسي از زمان سروده شدن تاکنون ، همواره براي اهل فن و عامه ي مردم يکي از آثـار درخور توجه بوده است . در اين شاهکار ماندگار، افزون بر عناصر ويژه ي ادب حماسي که طبيعتـا وجـه غالب آن است ، عناصري مانند عهد و پيمان ، سوگند، عشق و... ديده مي شود که جنبه اي عام تـر دارنـد و بيشتر با درونيات و عواطف انسان در پيوند هستند و از ديدگاه انواع ادبي مي تـوان آن هـا را درگسـتره ي ادبيات غنايي قرار داد. سوگند و عهد و پيمان در شاهنامه جايگاهي مهم و بنيادين دارد و ريشه ي بسياري از حوادث را مي توان در عهدشکني و وفاي به عهد جستجو کرد. عهد و پيمان و سوگند از ديرباز درميان ايرانيان و برخي ديگر از ملت ها، يکي از عناصر بنيادي مذهبي ، اخلاقي و اجتماعي به شمار مي رفته و در فرهنگ هاي گوناگون به فراواني بر آن تأکيد شده است . به گونه اي که حتي درگذشته هاي بسيار دور بــر مبناي باورهاي ميترايي (ايزد پيمان )، نوعي نظام بر جوامع هند و اروپايي حاکم بوده است ؛ اين باورها بـا گذر زمان تحول يافته و به متون اسطوره اي و حماسي و آثار غنايي هريک از اين ملت ها راه يافته اسـت .
پديد آمدن سوگندنامه ها در زبان و ادبيات فارسي نشانگر اهميت اين عناصر در فرهنگ و جامعه ي ايراني است . در اين مقاله ، جايگاه عهد و پيمان در متون ايران باستان و بازتـاب آن بـا تاکيـد بـر جنبـه هـاي اجتماعي ، در شاهنامه ي فردوسي با روش تحليلي بررسي شده است و از آن جا که بخش جـدايي ناپـذير بسياري از پيمان هاي شاهنامه سوگند است و پيوند بسيار نزديکي ميان اين دو ديده مي شود، سـوگندهاي موجود در شاهنامه و هم چنين مقدسات يادشده در هريک از پيمان ها واکاوي مي شود.
واژگان کليدي : پيمان ، سوگند، شاهنامه ي فردوسي ، ايران .
مقدمه
شاهنامه ي فردوسي ، آيينه ي تمام نماي فرهنگ ، حکمـت و انديشـه ي ايرانيـان و تجلـي گـاه باورهاي ديني و سنت هاي اجتماعي آنان است . اين کتاب ارزشمند را مي تـوان بـا رويکردهـاي گوناگون واکاويد. در اين شاهکار ماندگار، افزون بر عناصر ويژه ي ادب حماسـي - کـه طبيعتـا وجه غالب آن است - عناصري مانند عهد و پيمان ، سوگند، عشق و... ديده مي شود که جنبـه اي عام تر دارند و بيشتر با درونيات و عواطف انسان در پيوند هستند و از ديدگاه انواع ادبي مي توان آن ها را درگستره ي ادبيات غنايي قرار داد. يکي از موضوع هاي مهم در شاهنامه ، عهـد و پيمـان است ؛ چون حوادث فراواني را مي توان پيدا کرد که به گونه اي مستقيم يا غير مستقيم در پيوند با اين عنصر باشد.
از سوي ديگر، عهد و پيمان موضوعي بسيار کهن و ريشه دار است و در باورهـاي مـذهبي ملت هاي هند و اروپايي ، قرينه هاي فراواني را مي توان يافت که بر اهميت ايـن موضـوع تأکيـد دارند. با وجود اهميت فراوان عهد و پيمان در شاهنامه ي فردوسي ، هنوز پژوهشي مستقل در اين زمينه صورت نگرفته و در پژوهش هاي گوناگون ، به اشاره هاي گذرا و کوتاه بسنده شـده اسـت ؛ محمد غلامرضايي در مقاله اي به نام «نام و ننگ از ديدگاه پهلوانان شاهنامه » بـه گونـه اي بسـيار کلي و مختصر به مبحث پيمان و سوگند در شاهنامه پرداخته است . در اين مقاله ، پيمان و سوگند در کنار مفاهيم اخلاقي قرار گرفته و به جايگاه اين دو عنصر اخلاقي در روابـط ميـان پهلوانـان شاهنامه توجه شده است . در کنار اين مباحث ، جايگاه جنگ در ميان ايرانيـان باسـتان و دلايـل تقدس جنگ و ابزارهاي جنگي در شاهنامه بررسي شده است . هـم چنـين قـدمعلي سـرامي در کتاب «از رنگ گل تا رنج خار» به صورت پراکنده به برخي از پيمان هاي شاهنامه اشـاره کـرده است و نسبت به چگونگي و تعداد پيمان ها هيچ گونه تحليلي ارائه نکرده است . ايشان هـم چنـين در بخشي زير عنوان «طبقه بندي گفتارهاي شاهنامه » بسيار کوتاه و گذرا به نقش عنصر سوگند در داستان هاي شاهنامه پرداخته است (سرامي ، ۱۳۷۸: ۲۸۷-۲۸۶). در پيوند با سوگند حسين کياني ، کتابي زير عنوان «سوگند در ادب فارسي » نوشته است . در اين کتاب نگارنده نمونه هاي متنـوعي از سوگندهاي شاهنامه را ذکر کرده است و مطالب سودمندي در اين باره دارد، اما به ذکر آماري
و تحليلي همه ي سوگندهاي شاهنامه و پيوند آن ها با عهد و پيمان نپرداخته است (کياني ، ۱۳۷۱:
۴۱). نگارندگان پس از بررسي پژوهش هاي صورت گرفته ، به اين نتيجه رسيدند که در هيچ يک از پژوهش ها به جنبه هاي اسطوره اي و اجتماعي پيمان و سوگند و نيز جايگـاه بنيـادين ايـن دو عنصر در زندگي ايرانيان باستان توجه نشده است و بيشتر پژوهشگران بر جنبه هاي اخلاقي پيمان و سوگند تاکيد ورزيده اند؛ بنابراين بررسي مستقل و همه جانبه ي پيمان و سوگند ضروري مي نمود.
در سراسر شاهنامه پيمان ها و سوگندهاي فراوان با موضوعات گوناگون ديده مي شود؛ برخي از اين پيمان ها بسيار سرنوشت سازند وگاهي پيمان شکني و وفاي به عهد، مسير داسـتان را تغييـر مي دهد و سرنوشت پهلوانان و سرزمين آن ها را به کلي دگرگون مي کند. به ويژه در داستان هـاي مهمي مانند داستان سياوش ، تأثير عهد و پيمان در روند حوادث ، به خوبي آشکار است . از آن جا که پيمان ها و سوگندهاي موجود در شاهنامه ، مانند رشته هاي درهم تنيده اي هستند کـه تفکيـک آن ها بسيار دشوار است و در بيشتر سوگندها، به طور ضمني پيماني نيز ديده مـي شـود، در ايـن پژوهش ضمن بررسي جايگاه عهد و پيمان در ايران باستان و بازتاب آن در شاهنامه ، چگـونگي سوگندهاي موجود در شاهنامه نيز بررسي مي شود.
جايگاه عهد و پيمان در ايران باستان
عهد و پيمان از گذشته هاي بسيار دور، در جوامع هند و اروپايي ، به عنوان اصـلي مـذهبي ، اخلاقي و اجتماعي شناخته مي شده اسـت . ايرانيـان باسـتان کشـور خـود را سـرزمين «پيمـان » مي دانستند (هينلز، ۱۳۷۵: ۱۲۱). و در گذشته هاي دور، سـازمان اجتمـاعي پيچيـده اي در ايـران وجود داشته و نظامي بر مبناي يک جامعه مهرآيين و پيوندهاي اجتماعي بر آن حاکم بوده اسـت (رضي ، ۱۳۸۱: ۵۸).
«دومزيل بر آن است که در سنن هند و ايراني (به ويژه هندي ) رومي و ژرمني ، نشانه هـاي کافي در دست است تا بتوان ايدئولوژي ساختمند سه بخشي را که همـه تجربـه هـاي فرهنگـي (اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و اساطيري ) هند و اروپائيان نخستين را در بر مي گيـرد، بازسـازي
کرد. اين ايدئولوژي ساختمند سه خويشکاري اجتمـاعي - دينـي نخسـتين را در بـر مـي گيـرد:
۱ - فرمانروايي در جنبه اي که در برگيرنـده ي بعـد جـادويي و بعـد پيمـاني يـا قضـايي بـود؛
۲- رزم آوري ؛ ۳- توليد اقتصادي ... عناصري از ايـن ايـدئولوژي را ميـراث داران آن جامعـه ي نخستين با خود به سرزمين هايي بردند که سپس بوم اقوام هند و اروپـايي شـد. ايـن عناصـر را مي توان در پهنه ي گسترده اي از ادبيات اسطوره اي و حماسي هند و اروپايي از وداهاي هنـد تـا اداهاي ايسلند پيش از دربرگرفتن مسيحيت ديد» (بهار، ۱۳۷۵: ۲۳-۲۲).
در متون مذهبي ايرانيان باستان شواهد فراواني ديده مي شود که نشان مي دهد عهد و پيمـان در زندگي اجتماعي و فردي آنان جايگاه ويژه اي داشته است . آيين ميتراييسم سرشار از مفاهيمي است که بر اهميت پيمان و جايگاه مذهبي و اجتماعي آن تأکيد دارد. بـراي نمونـه ، واژه ميتـرَّ (ميترا) به معناي عهد و پيمان است و مهر يا ميترا خداي عهد و پيمان بوده است . ميتـرا رشـته ي پيوند دهنده ي گروه ها و يکان هاي اجتماعي است که نظم و بقاي جامعه بر آن ها اسـتوار اسـت .
ميترا با زيرکي و افسوني برتر از طبيعت ، پيمان شکنان را نابود مي کند و فريفتن او ناشدني اسـت (رضي ، ۱۳۸۱: ۶۶- ۶۵). ميترا حتي بر پيمان ميان اورمزد و اهريمن کـه پيمـان آفـرينش اسـت نظارت مي کند و در پاي پل چينود همراه ايزد رشن و ايزد سروش بر قضـاوت هـا نـاظر اسـت (آموزگار، ۱۳۸۱: ۲۰- ۱۹).
مهر هم ايزد پيمان و روشنايي و هم ايزد جنگ و پيروزي اسـت (رضـي ، ۱۳۸۱: ۱۵۰). در گذشته هاي دور، جنگجويان پيش از جنگ با کشورهاي پيمان شکن ، به درگاه مهر دعا مي کردنـد (هينلز، ۱۳۷۵: ۱۲۱).
هم چنين عهد و پيمان در رديف يک ارزش اخلاقي ، مذهبي و اجتماعي از آيين ميتراييسم به دين زرتشتي راه يافت و در اوستا و متون ديگر زرتشتي جايگاه ويژه اي پيدا کرد. در قسـمت هاي مختلف اوستا بر لزوم وفاداري به عهد و پيمان بسيار تأکيد شده است . نمونه هـاي آن را در مهريشت ، کرده ي يکم (دوستخواه ، ۱۳۴۳: ۱۹۳)، ونديداد (رضي ، ۱۳۷۶: ۴۵۳)، صد در نثر(صد در نثر و صد در بندهش ، ۱۹۰۹: ۲۱) و هم چنين در اندرزنامه هاي پهلوي مانند «اندرزهاي آدرباد مهر اسپندان » (آذرگشسب ، بي تا: ۵۱)، «اندرز بزرگمهـر حکـيم » (اندرزنامـه بزرگمهـر حکـيم ،
۱۳۵۰: ۲۷) و «اندرز دانايان به مزديسنان » (جاماسب جي , ۱۳۷۲: ۹۴) مي توان ديد.
اهميت عهد و پيمان در ميان گروه هاي گوناگون جامعه ، با توجه به پيوند طرف هـاي پيمـان تعيين مي شده است . براي نمونه در اوستا – کرده ي بيست و نهم - به اين موضـوع اشـاره شـده است : «[ اندازه ] مهر (پيمان ) ميان دو همسر، بيست و ميان دو همکار، سي و ميان دو خويشـاوند چهل و ميان دو همسايه پنجاه و ميان دو پيشواي ديني شصت و ميان شـاگرد و اسـتاد هفتـاد و ميان داماد و پدرزن هشتاد و ميان دو برادر نود است . [اندازه ] مهر (پيمان ) ميـان پـدر و مـادر و فرزند[ان ] صد و ميان دو کشور هزار و ميان [پيروان ] دين مزداپرستي ده هـزار اسـت »(اوسـتا،
.(۲۲۶ :۱۳۴۳
روشن است که پيمان هاي مربوط به دين و سلطنت ، نسبت به ديگر پيمان ها بسيار مهم تـر و بنيادي تر بوده و اين به دليل تأثير اين گونه پيمان ها در سرنوشت افراد جامعه است . در اين ميان ، کم بودن ميزان پيمان و ميثاق ميان زن و شوهر جاي درنگ و تأمل دارد و شايد بتـوان يکـي از دلايل آن را مطلوب نبودن ديدگاه جامعه ي آن روز نسبت به جايگاه زن دانست و مردان حاضـر نبوده اند زن را در قدرت با خود شريک سازند.
گفتني ديگر دراين باره عقوبت پيمان شکني است ، در متون مذهبي ايرانيان باستان ، پيمـان - شکني گناهي نابخشودني است و پيمان شکن هرجا که باشد، تاوان پيمان شـکني خـود را بايـد بپردازد. براي نمونه ، در کتاب «صد در نثر» بسياري از رخدادهاي ناگوار از جملـه کوتـاه شـدن عمر و نابودي نسل ها، نتيجه ي پيمان شکني دانسته شده اسـت (صـد در نثـر و صـد در بنـدهش ،
.(۲۱-۲۳ :۱۹۰۹
هم چنين در کتاب «مينوي خرد» پيمان شکني با بزرگترين گناهان از جمله کشتن مرد مقدس ، زيان رسانيدن به آتش بهرام ، بت پرستي و جادوگري برابر دانسته شده است (تفضلي ، ۱۳۶۴: ۵۱) و مجازات مرگ ارزاني (اعدام ) را در پي دارد (رضي ، ۱۳۷۶: ۴۷۵-۴۷۴). پيمان شکن نه تنها در دنيا به عقوبت مي رسد بلکه در جهان واپسين نيز از عذاب در امان نخواهد بود؛ در فرگرد پنجاه و دوم ارداويرافنامه (ارداويرافنامه ، ۱۳۷۳: ۵۳) و«صد در نثر» (صد در نثـر و صـد در بنـدهش ،
۱۹۰۹: ۲۱) به مجازات اخروي پيمان شکنان به طور کامل اشاره شده است .
عهد و پيمان در شاهنامه فردوسي
عهد و پيمان يکي از عناصر برجسته و بنيادي در شاهنامه است ، در اين شاهکار ادبي واژه ي «سوگند»، «پيمان » و مترادفات آن ۳۹۵ بار تکرار شده است و در مجموع ۱۳۳ مورد عمل پيمـان بستن و سوگند خوردن را در آن مي توان يافت . بسياري از اين پيمان ها در پيشبرد داسـتان نقـش بنيادي دارند و ريشه ي بسياري از حوادث شاهنامه در همين پيمان ها نهفته اسـت . در بسـياري از داستان هاي شاهنامه پيمان شـکني ، مـرگ پهلوانـان و ويرانـي سـرزمين آنـان را در پـي دارد و جنگ هاي طولاني را برمي افروزد و چه بسا بر اثر آن هزاران بي گناه کشته مي شوند و پيامـدهاي ناگوار آن تا ساليان سال ادامه مي يابد؛ از اين رو در اين کتاب ، ابيات فراواني را مي تـوان يافـت که در آن به طور مستقيم يا غيرمستقيم بر لزوم وفاداري به عهد و پيمان تأکيد شده است . همه ي پهلوانان شاهنامه ، - ايراني و انيراني - وفاداري به عهد و پيمان را نشانه ي جوانمردي و پهلـواني مي دانند و پيمان شکني را گناهي نابخشودني و ننگي بزرگ به شمار مي آورند:
سام :
چنين داد پاسخ که پيمان من درست است اگر بگسلد جان من
(فردوسي ، ۱۳۷۶: ۱۱۷۴/۲۱۳/۱)
اسفنديار:
نداني که مردان پيمان شکـن ستــوده نباشنـد بــر انجمـن
(فردوسي ، ۱۳۷۶: ۱۱۰۱/۲۸۵/۶)
اسکندر:
نگــردم ز پيمان قيدافـه من نه نيکـو بـود شاه پيمــان شکن
(فردوسي ، ۱۳۷۶: ۱۰۳۵/۶۳/۷)
حتي شخصيت هاي منفي شاهنامه نيز بر لزوم وفاداري به عهد و پيمان تأکيد مي کنند:
افراسياب :
يکي آن که پيمان شکستن ز شاه بزرگــان پيشين نديدنــد راه
(فردوسي ، ۱۳۷۶: ۶۶/۶۷/۲)
در اوستا آمده است که هرکس پيماني مي بندد، بايد به آن وفا کند(اوستا, ۱۳۴۳: ۱۹۳) مهم نيست با چه کسي پيمان بسته مي شود، مهم خود پيمان است که بايد محترم شمرده شـود؛ حتـي اگر اين پيمان با دشمن بسته شده باشد. در ونديداد نيز بر همـين مضـمون تأکيـد شـده اسـت .
بازتاب اين باور را در سراسر شاهنامه نيز مي توان ديـد. وفـاداري بـه عهـد و پيمـان ، پهلوانـان شاهنامه را در تنگناهايي قرار مي دهد که گاهي مرگ آن ها را در پي دارد. اما پهلوانان با وجود آگاهي از بحران هايي که در اثر وفاداري به عهد و پيمان برايشان پديد مي آيد، هم چنان به پيمان خود با دشمن وفادار مي مانند و همين موضوع ، داستان را بـه سـمت و سوي خاصي مي کشاند. براي نمونه در داستان ضحاک ، ابليس ضحاک را به کشتن پدرش برمي انگيزد و او را به طمع پادشاهي مي اندازد، ضحاک در آغاز نمي پذيرد، اما ابليس سوگند و پيمانشـان را به ياد ضحاک مي آورد:
ابليس :
بدوگفت اگر بگذري زين سخن بتابـــي ز سوگند و پيمــان من بمانــد به گردنت سوگند و بند شوي خوار و ماند پدرت ارجمند
(فردوسي ،۱۳۷۶: ۱۰۱/۴۵/۱-۱۰۰)
ضحاک از ميان وفاي به پيمان و کشتن پدر خود دومي را برمي گزيند تا پيمان شکني نکند.
گفتني است حتي افراسياب که پيمان شکن ترين پهلوان شاهنامه است ، گاهي به پيمان خـود وفادار مي ماند؛ او برادرش اغريرث را که نمي خواهد پيمان صلح خـود را بـا ايرانيـان زيـر پـا بگذارد، مي کشد و با اين که مي داند نابودي توران و خود او به دست کيخسـرو ،پسـر سـياوش است ، از کشتن او چشم مي پوشد. زيرا با پيران پيمان بسته که به کيخسرو آسيبي نرساند. بنابراين حتي منفي ترين شخصيت هاي شاهنامه نيز بر اهميت عهد و پيمان به خوبي آگاهند و مـي کوشـند به پيمان خود وفادار بمانند. اهميت عهـد و پيمـان در شـاهنامه بـه انـدازه اي اسـت کـه حتـي پديده هاي طبيعت را نيز زير تأثير خود قرار مي دهد؛ در زمان زوطهماسب ، جنگـي بـزرگ ميـان ايران و توران رخ مي دهد و مدت ها ادامه مي يابد. در اثر اين دشمني ، حدود هشـت مـاه بـاران نمي بارد و خشکسالي و قحطي همه جا را فـرا مـي گيـرد. دو کشـور کـه جنـگ را دليـل ايـن خشکسالي مي دانند، به ناچار با هم پيمان صلح مي بندند. اين پيمان موجب مي شود کـه پـس از مدت ها دوباره باران ببارد و خشکسالي از بين برود و تا مـدتي صـلح و آرامـش بـه دو کشـور بازگردد (فردوسي ،۱۳۷۶: ۴۵/۲، ب ۴۰- ۲۵). شايد بتوان گفت اين رويداد در شاهنامه ، بازتابي از باورهاي ميترايي باشد. براي نمونه در هند باستان اين باور وجود داشته است که «با مراعـات ارجاسب توراني و آزادکردن خواهرانش از اسارت ، تاج و تخت را به او وامي گذارد، اما قـدرت طلبي گشتاسب باعث پيمان شکني اش مي شود و اسفنديار را به کام مرگ مي فرستد. هـم چنـين طوس با نافرماني از کيخسرو و بي اعتنايي به پيمان خود با او، مقـدمات مـرگ فـرود را فـراهم مي آورد. حتي هجير که پيمان شکني مي کند و براي حفظ جان رسـتم او را بـه سـهراب معرفـي نمي کند ناخواسته سهراب را به سوي مرگ مي کشاند؛ پيروز هم با شکستن پيمان شاهان پيشـين ، جان خود را از دست مي دهد... اين در حالي است که همه ي قهرمانان شاهنامه ، وفاي به عهـد را خصلتي پهلواني و نشانه ي جوانمردي مي دانند؛ سياوش با در نظر گرفتن عقوبـت پيمـان شـکني ،
درباره ي پدرش که خواهان شکستن پيمان صلح او با افراسياب است ، مي گويد:
به خيره همي جنگ فرمايــدم بترسم که سوگنـد بگزايدم ...
بدين گونه پيمان که من کرده ام به يزدان و سوگندها خورده ام اگر سربگردانــم از راستــي فراز آيد از هر سويـي کاستي
(فردوسي ،۱۳۷۶: ۳/ ۶۸-۶۷، ب ۱۰۴۴-۱۰۴۳) پيمان شکن حتي در ميدان نبرد هم به شکست محکوم است ؛ در داستان خاقان چين ، رستم و پولادوند، هنگام رويارويي با هم پيمان مي بندند که هيچ کـس در جنـگ آن دو دخـالتي نداشـته
باشد. افراسياب پولادوند را به شکستن پيمان برمي انگيزاند. پسرش شيده خطاب به او مي گويد:
چو پيمان شکن باشي و تيز مغز نيايد ز دست تو پيکــار نغز
(فردوسي ،۱۳۷۶: ۱۲۸۹/۲۹۳/۴) چنين مي نمايد اين باور، بازتابي از آموزه هاي اوستا باشد. در کرده ي يازدهم اوستا در پيوند با اين موضوع گفته شده : «اگر مهر به زيان سپاه خونخوار دشمن و رده هـاي بـه هـم آويختـه ي رزم آوران در ميان رزمجويان دو سرزمين , اسب برانگيزد، دست هـاي پيمـان شـکنان را از پشـت سرببندد و چشم هاي آن ها را [از چشمخانه ] برآورد و گوش هاي آن هـا را کـر کنـد و اسـتواري
پاهاي آنان را بازگيرد [بدان سان که ] براي کسي يارايي پايداري نخواهـد مانـد»(اوسـتا، ۱۳۴۳: .(۲۷۰
وقتي مهر بر پيمان شکنان خشم مي گيرد، اسب هاي آنـان هرگـز چنـان کـه بايـد بـه پـيش نمي تازند و در زير بار سوار، خيره سري مي کنند. باد نيز نيزه هايي را کـه پيمـان شـکنان پرتـاب کرده اند، بازپس مي گرداند. حتي اگر نيزه پيمان شکنان به تن هماوردان آن ها اصابت کند، هرگـز نمي تواند به آن ها آسيبي برساند (همان : ۱۹۸).
چنين باوري را مي توان در داستان پادشاهي يزدگرد نيز مشاهده کرد. پيروز که عهد شـاهان پيشين را شکسته ، با خوشنواز توراني درگير و کشـته مـي شـود. خوشـنواز دربـاره ي او چنـين
مي گويد:
به پيروز بر اختر آشفتــه شد نه برکام من شاه توکشته شد چو بشکست پيمان شاهان داد نبود از جوانيش يک روز شاد نيامــد پسند جهان آفريــن توگويي که بگرفت پايش زمين هر آنکس که عهد نيا بشکند سر راستي را به پــاي افکند
(فردوسي ،۱۳۷۶: ۲۶۱/۱۹/۸-۲۵۷)
در اين ابيات به عهدشکني پيروز و شکست و مجـازات او در اثـر ايـن پيمـان شـکني بـه صراحت اشاره شده است .
پيمان شکني گناهي نابخشودني است ، تا جايي کـه گـاهي عقوبـت آن دامنگيـر خـانواده ي
پيمان شکن نيز مي شود. در ونديداد به جزئيات اين موضوع اشـاره شـده اسـت (رضـي ، ۱۳۷۶:
۴۸۶). در بعضي از داستان هاي شاهنامه نيز چنين قـانوني ديـده مـي شـود و گـاهي خـانواده ي پيمان شکن در مجازات او سهيم هستند. براي نمونه ايرانيان که براي گـرفتن انتقـام سـياوش بـه توران حمله کرده اند، سرخه پسر افراسياب را به اسارت در مي آورند و او را با وجـود ايـن کـه دخالتي در مرگ سياوش نداشته و حتي از مرگ سـياوش بسـيار انـدوهگين اسـت ، مـي کشـند (فردوسي ،۱۳۷۶: ۱۸۵/۳-۱۸۰).
پيمان شکن نه تنها در دنيا عقوبت مي بيند، بلکه در جهـان واپسـين نيـز از عـذاب در امـان نخواهد بود در متون مذهبي ايرانيان باستان از جمله «ارداويرافنامه » (ارداويرافنامه ، ۱۳۷۲: ۵۳) و «صد در نثر» (صد در نثر و صد در بندهش ، ۱۹۰۹: ۲۱) سخن از عذاب اخروي کساني است که پيمان خود را زير پا گذاشته اند. در داستان رستم و اسفنديار نيز به عقوبت اخروي پيمـان شـکنان به طور ضمني اشاره شده است . رستم و اسفنديار پيش از نبرد تن به تن با هم پيمان مي بندند که هيچ کس در نبرد آن ها دخالت نکند. با وجود اين نوش آذر و مهرنوش - پسران اسـفنديار- بـه
دست ايرانيان کشته مي شوند. اسفنديار پس از آگاه شدن از اين خبر چنين مي گويد:
به رستم چنين گفت کاي بدنشان چنين بود پيمان گردنکشــان تو گفتي که لشکر نيارم به جنگ تو را نيست آرايش نام و ننگ نداري ز من شرم وز کــردگار نترسي که پرسنــد روز شمار ندانــي که مردان پيمـان شکن ستـوده نباشنــد بر انجمــن
(فردوسي ،۱۳۷۶: ۱۱۰۱/۲۸۵/۶-۱۰۹۸) بنابراين از نگاه پهلوانان شاهنامه نيز پيمان شکن در دو جهان گرفتار عـذاب اسـت و تـاوان پيمان شکني خود را مي پردازد.
گونه هاي سوگند و پيمان در شاهنامه
در شاهنامه پيمان هاي متعددي در موضوعات گوناگون ديده مي شود. بيشتر اين پيمان هـا بـا يک يا چند سوگند همراه است ؛ اين سوگندها و پيمان ها مانند رشته هاي در هم تنيـده اي هسـتند که تفکيک آن ها بسيار دشوار است . از سوي ديگر، در بيشتر سوگندها، پيماني نيز به طور ضمني وجود دارد. به همين دليل ، در اين بخش ، موضوعات سوگندها و پيمان هاي شاهنامه به صـورت يک جا بررسي مي شود. سپس در بخش جداگانه اي به مبحث سوگند پرداخته مي شـود. بـه طـور
کلي پيمان ها و سوگندهاي شاهنامه را مي توان در موضوعات زير خلاصه کرد:
جدول ۱-۵ موضوعات سوگند و پيمان در کل شاهنامه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید