بخشی از مقاله

بررسي حس تعلق در مجتمع هاي مسکوني(نمونه موردي: مجتمع مسکوني مهندسين و پرديس شيراز)
چکيده
با افزايش فضاهاي شهري، به نظر مي رسد که فضاهاي مورد نياز براي ايجاد حس تعلق خاطر و آسايش روان روز به روز کمتر مي شود تا آنجا که کمترين توجه به اين فضاها در اماکن ديده مي شود و نگاه به زندگي اشخاص روز به روز جنبه فيزيکي بيشتري پيدا مي کند و فضاي زندگي تا آنجا محدود مي شود که به خانه بعنوان جايگاهي براي برآورده کردن نيازهاي حداقلي نگاه مي کنند. در فضاهاي عمومي اين کمبود بيشتر احساس مي شود و بيشتر ديد بر اين اساس است که تا حد امکان از فضا براي خلق فضاي مسکوني بيشتر استفاده گردد. تقويت تعاملات اجتماعي موجب رشد و خلاقيت روز افزون افراد و به خصوص کودکان و نوجوانان مي شود. عوامل حس تعلق رکود روزافزوني در جوامع امروزي دارد مانند کم شدن فضاهاي جمعي، محدوده هاي بازي کودکان ، فضاهاي سبز، و حتي جنبه هاي مختلف آسايش مانند شلوغي و سر و صدا که با محدود شدن فضاي زندگي و به وجود آمدن ازدحام به وجود آمدن اين معضلات بيشتر به چشم مي آيد.
در اين مقاله سعي بر آن شده است تا بتوان عوامل حس تعلق به وسيله برداشت ها و پرسش نامه هايي که توسط ساکنين چند مجتمع مسکوني انجام شده است و همچنين مطالعات گسترده کتابخانه اي، مورد بررسي قرار داد و نقش کاهش و يا ايجاد اين عوامل را در زندگي روزمره بررسي کرد و به راهکارهايي در اين زمينه رسيد. در اين مقاله از روش مطالعه کتابخانه اي و پرسش نامه اي و تحقيقات ميداني بهره گرفته شده است .
واژه هاي کليدي:حس تعلق ، مسکن ، مجتمع مسکوني، امنيت ، فضاي شهري


١- مقدمه
از ابتداي خلقت انسان به دنبال رسيدن به تکامل و آرامش بوده اسـت و در طـي ايـن دوران پژوهشـگران زيـادي سـعي در رسيدن به جوابهايي براي ساختن يک زندگي ايده آل داشته اند. در ميان تمام اين نيازها، نياز به رسيدن به آرامـش و امنيـت و حس تعلق از بالاترين نيازهاي انسان بوده است و در هرم مزلو مي بينيم بعد از نيازهاي فيزيکي نيز به امنيت اشاره شده است .
امروزه به دنبال پيشرفت ، احساس نياز به امنيت و آرامش و حس تعلق نقش پر رنگ تري به خود گرفتـه و همـه ابعـاد زنـدگي انسان را تحت تاثير خود قرار داده است .

يکي از عواملي که امروزه بسياري از فعاليتهاي مـديريتي را تحـت تاثير قرار داده ، ايجاد حس تعلق در محيط هاي زندگي انسان به ويـژه در خانه است . روند رو به رشد ساخت و ساز در شهر ها و عدم توجه به اين مهم نشان از بالا رفتن آمار بزه کاري و کم رنگ شـدن امنيـت در سطح جامعه را مي دهد. خانه به عنوان مهمترين مکان زندگي انسـان و همچنين به عنوان جايگاهي که انسان بيشتر وقت خود را در آن بـه سر مي برد در اين حيطه نقش بسيار مهمي را ايفـا مـي کنـد، البتـه مقصود از عدم امنيت اين نيست که ساختمان ها مستحکم نشده ، زير ساخت هاي شهري مقاوم نشده ، بلکه حقيقت اين است که با همه تلاش ها و پيشرفت ها که نمي توان آن ها ناديـده گرفـت ، ابعاد امنيت براي ساکنين شهرها گسترش نيافته و شهروندان هنوز آرامش لازم را کسب نکرده اند. [٨]
مفهوم سکونت :
در لغت نامه دهخدا از سکونت به معناي اقامت و آرامش ياد شده است ، در نتيجه خانه جايي است که انسان در آن احساس آرامش و تعلق نسبت به آن مي کند.نوربرگ شولتس بااقتباس ازنظـرات هايـدگر دربـاره ي ماهيـت وجـودي سـکونت ، هـدف ازمعماري را سکني گزيني مي داند اومعتقد است که بشر وقتي سکني مي گزيند که بتواند خودرا با يک محـيط تطبيـق داده وباآن همذات پنداري کند .از اين رو سکني گزيني چيزي بيش از مامن است و دلالت برفضاهايي دارد کـه درآنهـا حيـات بـه عنوان مکان درمعناي واقعي کلمه حادث مي شود. [١٠]
٢- پيشينه تحقيق
به منظور بيان نو بودن تحقيق ، به برخي از پژوهش هاي انجام شده در زمينه ي حس تعلق به مکان ، اشاره مي کنيم به : حقاني(١٣٩٣) به بررسي عوامل ادراکي-شناختي ،عوامل اجتماعي، و عوامل محيطي-کالبدي شکل دهنـده ي حـس تعلـق پرداخته اند. نتيجه حاصل ازاين پژوهش حاکي ازاهميت استفاده ي اشکال و بافت هـاي منبعـث ازفرهنـگ جامعـه درطراحـي ايجادفضاهايي باخوانايي و تمايز کالبدي و ... درجهت افزايش حس تعلق به مکان است .
قلي پور و سيديان (١٣٩٣)، به بررسي زير معيارهاي هويت مکاني پرداخته اند. ايشان در پژوهش فوق به اين نتيجه رسـيده اند که ايجاد حس هويت به مکان در افراد ساکن در مکان باعث ايجاد حس تعلق به مکان در افراد همانند سـاکنين يکـه محلـه شده و مدت زندگي در مکان را بيشتر احساس دلبستگي شخص به مکان را افزايش مي دهد تا آنجا که باعث ايجاد حس امنيت مي شود.
اسفنديار پور و فروغ رضواني زاده (١٣٩٢) به بررسي لزوم به کار گيري مفهوم انعطاف پذيري در طراحـي مسـکن ، پرداختـه اند، که نتايج حاصل از اين تحقيق در طراحي و بهبود فضاهاي داخلي با تعاملات انساني مـؤثر و بـه صـورت خـاص در مسـکن ، تأثير گذار خواهد بود.
نوروزي نژاد و اقاي حيدر جهان بخش (١٣٩٣)، به بررسي زمينه ي اجتماعي حس تعلق و نقش امنيت اجتماعي در پايداري اجتماعي و حس تعلق ، پرداخته اند. نتايج پژوهش بيانگر آن است که عوامل ارتقاي حس تعلق درچهارمولفه مـوثر بـر پايـداري اجتماعي و دومولفه موثر بر امنيت قابل تبيين و دسته بندي است .
فروزنده و مطلبي(١٣٩٠)، به بررسي عوامل تاثير گذار در شکل گيري حس تعلق پرداخته اند. نتيجه تحقيق فوق حـاکي از آن است که حس تعلق واجد دو بعد کالبدي و اجتماعي است که نتايج ، نشان دهنده برتري تعلق اجتماعي بر تعلق کالبـدي در محيط مي باشد. حس تعلق بر مکان منطبق بر مدل شکل گيري معنا در محيط (برايند تعامل فرد، ديگـران و محـيط )، از يـک طرف وابسته به مشخصات و ويژگيهاي فردي شامل : انگيزش ها، شايستگي ها و شناخت افراد نسبت به مکان بـوده و از طـرف ديگر ريشه در تعاملات اجتماعي و ارتباط فرد و ديگران در محيط دارد که منبعث از نيـاز انسـاني تعلـق بـه عنـوان نيـاز اوليـه انساني مي باشد.
همه ي موجودات زنده ، دغدغه داشتن يک سرپناه و خانه را دارند، از جمله انسان .امـا بررسـي مسـکن در ايـران ، نشـان از کاهش توجه به عوامل کيفي در واحد هاي مسکوني را دارد. همين امـر باعـث شـده کـه اغلـب افـراد سـاکن در مجتمـع هـاي مسکوني ،نگاهي عاري از تعلق و دلبستگي ، به فضاي مسکوني خود ،داشته باشند.خانه ، اولين فضايي سـت کـه فـرد ،احسـاس تعلق فضايي در آن را تجربه مي کند . چرا که تنها حسي که يک خانه را براي انسان از ساير فضاهاي معماري و شهرسازي جدا مي کند ، احساس تعلق است .احساسي که به وي ارامش و دلبستگي مي دهد ، زيرا مسکن ، محل سکون و ارامش است .[٤] اما حس تعلق به فضاي مسکوني، کم اهميت تر از تناسبات ، تزيينات ، اقليم و سازه در يک مجتمع مسکوني نيست . چـرا کـه بـا گذشت زمان ، مفهوم تعلق به مسکن ، رو به نابودي ست . کاربران مسکن در ايران امروزي ، بي هيچ تعلقـي، از جـايي بـه جـاي ديگر نقل مکان مي کنند، بدون اينکه خدشه اي در روح و روان آن ها ، به وجود آيد [٤] به عبارتي مسکن امروزي ايراني، فقط وسيله اي ست براي رفع نيازهاي مادي، و فضايي تعلق ساز در اين مساکن به ندرت ديده مي شود.
٣- روش تحقيق
براي دستيابي به هدف اين پژوهش جمع آوري اطلاعات به صورت بنيادي-نظري بوده است و در جهت ارائه راهکار طراحي با هدف افزايش حس تعلق ساکنين مجتمع مسکوني که اين پژوهش را در حيطه ي تحقيقات کاربردي قرار مي دهد.
از روش تنظيم پرشسنامه و تحليل و تفسير آن به همراه مشاهدات ميداني استفاده شده است .
براي تنظيم پرسشنامه متغير هاي مستقلي از متون مربـوط و منـابع کتابخانـه اي اسـتخراج گرديـد.در مرحلـه ي بعـد مکـان آزمودني ها مورد بررسي قرار گرفت و از ميان گزينه هاي موجود دو مجتمـع مسـکوني مهندسـين و مجتمـع پـرديس انتخـاب گرديد و اطلاعات حاصل از آنها با استفاده از نرم افزار excel در قالب جداول و توضيحات طبقه بندي شده در بخش مربوط به يافته هاي پژوهش آمده است .در نهايت عوامل ايجاد کننده حس تعلق بازشناسي شده اند و به ارائه راهکارهايي در جهت تحقق حس تعلق در مجتمع مسکوني پرداخته شده است .

جدول رده بندي سني مجتمع مسکوني پرديس

٤- حس تعلق به مکان
سطوح حس مکان ، از ديدگاه پژوهشگران ، شامل هفت سطح مي شوند که از بي تفاوتي تا حس فـداکاري بـراي مکـان ، را شامل مي شود. که عبارتند از بي تفاوتي نسبت به مکان ، اگاهي از قرارگيري در يک مکان ،تعلق به مکان ، دلبستگي بـه مکـان ، يکي شدن با اهداف مکان ،حضور در مکان و فداکاري براي مکان [٢]
تعريف حس تعلق به مکان يا مکان دوستي : احساس تعلق به مکان ، سطح بالاتري از حس مکان است که به پيوند فـرد بـا مکان ،منجر مي شود يعني انسان ، خود را جزيي از مکان مي داند و براساس نشانه ها و تجربيات ، نقشي براي مکـان در ذهـن خود متصور مي شود و مکان براي او ، مهم و قابل احترام مي شود [١٥]حس تعلق به مکان ،نوعي احساس وصف نشـدني سـت که بعضي مکان ها به فرد القا مي کنند و او را علاقمند به بازگشت به آن مکان مي کنند که مکان دوسـتي يـا حـس تعلـق بـه مکان ،ناميده مي شود. [١٥] حس تعلق از معيارهاي ارزيابي محيط هاي با کيفيت بوده و يکي از عوامل مهـم در ارتقـا کيفيـت محيط هاي انساني ،حس تعلق به مکان مـي باشـد. حـس تعلـق ، منجـر بـه ايجـاد محـيط هـاي بـا کيفيـت ، خواهـد گرديـد
[٣]روانشناسان بر اين باورند که تعلق مثبت فرد به محيطش ،براي سلامت شخصيت فرد ، الزامي ست . در صورت فقـدان تعلـق به محله و عدم توجه ساکنين به خانه شان ، محيط محله به تدريج از نظر کالبدي و اجتماعي فرسـايش پيـدا مـي کنـد و ايـن پيامد ها بعدتر به داخل خانه ، منتقل مي شود. [١٥] پس حس تعلق به مسکن ، لازمه تعامل پايا ، ميان فرد و محـيط زنـدگي وي است (اسفنديار پور و رضواني زاده ، : ٥). حس تعلق مکاني ،مفهومي پيچيده از احساسات و دلبسـتگي انسـان نسـبت بـه محيط است که در اثر انطباق و استفاده ي انسان از مکان ، به وجود مي ايد . اگر انسان در مکاني قرار گيرد که هيچ سنخيتي بـا وي نداشته باشد و خاطره اي در ذهن او تداعي نکند و در نهايت هيچ حس تعلقـي نداشـته باشـد ، از درون تهـي مـي شـود و هويت خود را از دست مي دهد. اما اگر انسان ، به مکان حس تعلق پيدا کند ، آن گاه مي تواند آن را به خاطر بسـپارد و بـه آن تقرب جويد. [١]
٥- عوامل شکل دهنده ي تعلق به مکان
با توجه به بررسي هاي به عمل امده در مورد حس تعلق ، مي توان عوامل شکل دهنده به حس تعلق را به دو دسته تقسـيم نمود.

عوامل انفعالي :سن : افراد با سن بالاتر،تجربه زيستن در مکان ها را ، بيشتر تجربه کـرده انـد ، از ايـن رو تعلـق بيشـتري نسبت به جوان ها به محل سکونت خود دارند.( ٢٠١٠,Rolleto and plccoli). [١٧]
جنسيت : زنان به واسطه حضور پررنگ تر و طولاني تر ،نسبت به مردان ، حس تعلق بيشتري به سکونت گاهشان دارند.
سطح تحصيلات : سطح تحصيلات به طرز جالبي ،با تعلق مکان ، رابطه اي غير مستقيم دارد. چرا کـه افـراد بـا تحصـيلات بالا، کمتر فرصت حضور در سطح محل و ارتباط با سايرين را دارند. [١٧]
مدت اقامت : تعلق احساسي ست که به مرور زمان شکل مي گيرد و مستلزم اقامـت طـولاني در محلـه اسـت .در گذشـته مردم در همان محله اي که به دنيا مي امدند، تا اخر عمر مي زيستند. عاملي که سکونت دراز مدت در محله را تهديد مـي کنـد به ٢ دليل اتفاق مي افتد : اول انکه محله ديگر جوابگوي نيازهاي روز ساکنان نيست و اسايش لازم را برايشان فراهم نمي کنـد.
دوم انکه به دلايل مختلف از جمله تغيير تراکم ، گسترش خدمات شهري و ... مثلا قيمت زمين در محله افزايش مـي يابـد کـه اين امر ساکنان محله را تشويق به فروش املاکشان مي نمايد. [١٧]
مشارکت و همبستگي ساکنين : لازمه اين که بتوان بين ساکنان محله ، همبستگي را تقويت نموده و انها را در مشارکت سهيم داشت ، اين است که ساکنان از نظر سطح فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي ، از تشابه نسبي برخوردار باشند. [١١] در سايه مشارکت استفاده کنندگان در امور محله ،همبستگي ميان انها ،تقويت مي گردد. زيرا انسان ها در حين همکـاري ، انگيزه بيشتري براي وابستگي به يکديگر و نيز به محل زندگي ،پيدا مي کنند. [١٤]
تملک : سکونت دراز مدت معمولا در شرايطي امکان پذير است که خانه در تملـک خـانواده سـاکن در آن باشـد. [١١] در اختيار داشتن سند ملک ، به گونه اي حس تعلق ساکنين را افزايش مي دهد.
٦- عوامل کالبدي :
نوع سکونتگاه : نوع سکونت گاه هاي محله ، تاثير غير قابل انکاري بر ميـزان تعلـق بـه مکـان دارد . کـه مهمتـرين انهـا، اندازه ،درجه محصوريت ، تضاد ،مقياس ، تناسب ، مقياس انساني ، فاصله ،بافت ، رنگ ، بو ،صدا و تنوع بصري است . [١٨]
معلوم بودن حدود محله : طبيعتا کسي نمي تواند خود را به بافتي که از هر طرف گسترش مي يابـد ، و هـر کسـي از هـر نقطه اي به آن وارد و از آن خارج مي شود ،متعلق بداند.تعريف شده بودن ورودي هاي مجتمع و سلسله مراتب صحيح فضاهاي آن ، عواملي هستند که مي توانند به يک محدوده از شـهر (مجتمـع ) ، هويـت بخشـند. [١١] در قضـاوت مـا نسـبت بـه يـک ساختمان ، اين تنها همسايگان مجاور نيستند که موثرند،بلکه تمامي منطقه در اين قضاوت موثرند. اتحاديه بين اللملـي مسـکن در سال ١٩٧٤ با يک پژوهش گسترده ، به اين نتيجه رسيد که شعاع منطقه اي، که همسـايگي تلقـي مـي شـود، نمـي توانـد بيشتر از چهارصد متر يا فاصله اي که پنج دقيقه ،پياده طي مي گردد، باشد. [١٤]
عوامل خاطره انگيز: حفظ و تقويت عوامل خاطره انگيز ابزاري است که ساکنان را به محله پيوند مي زند و احساس تعلـق را در انها عميق تر مي گرداند.عوامل خاطره انگيز مي توانند کالبدي يا فعاليتي باشند.يک بازارچه کوچک و يا تک درخت ،بستر خاطرات فراوان هستند. پاتوقها و محل هاي گردهمايي و فعاليت جمعي ساکنان هم ، از عوامل خاطره انگيزند. [١١]
خوانا بودن محيط : شامل معاني، نماد ها و کيفيت هاي محيطي ست که شخص يا گروه ،به صورت خود اگاه و ناخوداگـاه ، ازيک مکان خاص ، ادراک مي کنند. محيط هاي با خوانايي، جز محيط هاي مطلوب بـوده و ادراک و شـناخت بهتـري از سـوي افراد، در آن صورت مي گيرد. [١١]
نمادها و سمبل هاي محيطي مشترک : عوامل محيطي و اجتماعي، نقش مهمي در شکل گيري حس تعلق دارند و آنچـه محيط کالبدي را به عنوان بستر تعامل اجتماعي مطرح مي کند ،نماد ها و سمبل هاي محيطي مشترک اجتماعي ست .
انعطاف پذيري :انعطاف پذيري به قابليت تغيير در اشيا و اجسـام گفتـه مـي شـود. در معمـاري ، منظـور از واژه ي "انعطـاف پذيري" ، انعطاف پذيري فضايي و سازماندهي فضاي انسان ساخت و تغيير در آن ،بـراي دسـتيابي بـه نيازهـا و کاربسـت هـاي جديد است . [٩] مسکن انعطاف پذير ،مسکني ست که مي تواند با تغيير نيازهاي کـاربران ،سـازگار گـردد و بـه درک نيازهـاي مورد انتظار کاربران ،منجر شود. [٧]
٧- تنظيم پرشسنامه
پرشسنامه ها شامل ٣١ سوال بوده که در پنج درجه تنظيم گرديده و هدف آن ارزيابي متغيرهاي مستقل مـرتبط بـا حـس تعلق ساکنين است .متغير هاي مستقل مورد بررسي در پرسشنامه ها شامل موارد زير مي باشد.
• ابعاد و اندازه فضاهاي داخلي شامل فضاهاي سکونت و خدماتي
• محل قرارگيري و کيفيت فضاهاي داخلي و خارجي
• کيفيت اصول محرميت و امنيت در مجتمع و واحد هاي مسکوني
• کيفيت و کميت تعاملات وابسته به رابطه فرزندان و هم چنين والدين
• خلاقيت وابسته به فضاهاي سبز و فضاهاي بازي و واحد مسکوني
عامل کميت زمان اقامت و جنسيت آزمودني ها در ابتداي پرسشنامه قرار گرفته است .
اين پرسشنامه ها بين ٢٥٩ خانوار از جامعه آماري اوليه توزيع شد و ٢٥٩ پرسشنامه تکميل و عودت داده شد و مورد بررسـي و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید