بخشی از مقاله

بررسي رابطه بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي
چکيده
هدف اصلي پژوهش حاضر، بررسي رابطه بين هيجان خواهي با ميزان رضايت زناشويي ، و اهداف ديگر آن ، بررسي رابطه بين هيجان خواهي با جنس ، سطح تحصيلات ، طول مدت زناشويي و تفاوت سني بود.
نمونه مورد بررسي شامل ۲۰۰ نفر زن و شوهر از خانواده هاي شهرستان اراک بودند که به روش نمونه گيري مرحله هاي انتخاب شده بودند. ابزار پژوهش عبارت بود از مقياس هيجان خواهي زاکرمن فرم پنجم ، پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ ، و پرسشنامه اطلاعات فردي و خانوادگي . نتايج تحليل همبستگي نشان داد بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي رابطه منفي وجود دارد (۰.۱۶۸- = r). نيز رابطه هيجان خواهي و سطح تحصيلات معنادار بود (=r). همچنين اين نتايج از وجود رابطه منفي بين هيجان خواهي و طول مدت زناشويي حکايت داشت (۰.۱۵۸- = r)، در حالي که رابطه بين هيجان خواهي و تفاوت سني معنادار نبود. همچنين نتايج آزمون نشان داد
تفاوت ميانگين نمرات هيجان خواهي مردان و زنان و نيز زوج هاي رضامند و نارضامند معنادار است .
واژه هاي کليدي : هيجان خواهي ، رضايت زناشويي

۱. مقدمه
خانواده هسته اي متشکل از زن و شوهر و يک يا چند فرزند است که روابط اعضاي آن در چارچوب نظام همسرگزيني (روابط زناشويي )، نظام ارتباط متقابل والدين و کودک و نظام برادر و خواهري چنان شکل مي گيرد که افرد بتوانند نيازهاي يکديگر را برآورند . بنابراين ، خانواده واحدي است که نقش هاي اجتماعي متعددي را بر عهده دارد و ارتباط متقابل اعضاي آن بر مبناي بنيادها و نيازهاي فرهنگي جامعه شکل مي گيرد.
فرد در دوران زندگي به دو خانواده - يکي خانواده اي که در آن متولد مي شود و پرورش مي يابد و ديگري خانواده اي که با همسرگزيني (ازدواج ) به وجود مي آيد - تعلق دارد و در قبال آن ها تعهدات و وظايفي بر عهده دارد. خانواده به عنوان يک گروه اجتماعي دربرگيرنده بيش ترين ، عميق ترين و اساسي ترين مناسبات انساني است و علاوه بر آن که منبع اوليه نيازهاي اساسي فرد محسوب مي شود، موقعيت هاي متعدد را براي يادگيري و شکل گيري نگرش ها و تشکيل باورهاي اساسي يک فرد فراهم مي آورد که براي زندگي اجتماعي و بهره وري از ميراث فرهنگي و انتقال آن حائز اهميت است . خانواده ، يک گروه صرفاً قراردادي نيست ، بلکه يک واحد اجتماعي اوليه از مناسبات انساني است و مبتني بر پيوندهايي است که ريشه در طبيعت و فطرت انسان دارند [۱].
خانواده به عنوان يک واحد و سازمان اجتماعي داراي نقش ها و وظايف متعددي است . يک خانواده مي تواند نقش توليدي و نيز خدماتي را براي خود و تعدادي از افراد اجتماع ايفا کند. نقش آموزشي و تربيتي خانواده نيز مشخص و مسلم است . علاوه بر اين نقش ها، خانواده در رفع نيازهاي جسماني و رواني اعضايش نقش غيرقابل انکاري به عهده دارد. خانواده در رابطه با نظام ارزشي جامعه نيز نقش بسيار مؤثري ايفا مي کند، چرا که مهم ترين واحد انتقال دهنده ارزش ها به فرد است . در محيط خانواده ، کودک نيازها و خواست هاي جامعه را مي آموزد و اين شناخت او را به گزينش رفتارهاي معين وا مي دارد و شخصيت وي را غني مي سازد. اجتماعي شدن فرد از خانواده شروع مي شود و با ورود به ساير گروه هاي اجتماعي تداوم مي يابد [۲].
راپوپورت (.Rapoport,R) [۳] مراحل ازدواج را به سه دورة برقراري عهد و پيمان ازدواج ، شروع ازدواج ، و دوره اوليه ازدواج طبقه بندي مي کند. وي اعتقاد دارد که اجراي نقش هاي فردي و زوجي در دوره هاي اول و دوم ازدواج پايه و اساس واحد جديد خانواده در آينده به شمار مي آيد. راپوپورت براي مقابله با انتقال از دوره نامزدي به دوره ازدواج ، وظايف زير را براي طرفين در نظر مي گيرد: اولين وظيفه ، جايگزيني نقش زناشويي با نقش قبلي است .
دومين وظيفه زوجين در دوران نامزدي و پيش از عقد ازدواج که بايد به آن متعهد باشند، تعيين حدود و ثغور ارتباطات جديد و بررسي صلاحيت و شايستگي طرفين است که در صورت ناکامي طرفين در اجراي نقش هاي اين دوره ، راه و روش زندگي زناشويي آتي با تضادهاي گوناگون مواجه خواهد شد.
سومين وظيفه ، برقراري انگيزه اجراي نقش هاي خانوادگي است که در اين خصوص ضرورت دارد طرفين از يکديگر راضي بوده ، از لذايذ متقابل زندگي برخوردار باشند. راسل (.Russele, C.S) در سال ۱۹۷۴ معتقد است هر قدر قيود و تعهدات ازدواج محکم تر باشد، بحران هاي زندگي زناشويي کم تر و سطح اخلاقيات بالاتر است .
همچنين هرقدر، مشکلات دوره زندگي قبل از ازدواج کم تر باشد، زندگي زناشويي از نظم و ترتيب بيش تري برخوردار است .
با توجه به اين که رفتار هر فرد در خانواده داراي کنش آشکار و پنهان است و هر يک از اين رفتارها مي تواند در ايجاد تعادل و بهبود روابط خانوادگي ، افزايش تحمل اجتماعي و در نتيجه ، سامان يافتگي نظام اجتماعي مؤثر باشد، بنابراين شناخت ابعاد رفتار از دو زاويه بزرگ شناختي و عاطفي يا به عبارت دقيق تر، شناخت شخصيت زوجين ضروري است .
اما بررسي جامعه شناختي و بررسي ساختار و وظايف آن هر چه باشد، دوام و استواري خانواده در فراسوي چارچوب هاي اجتماعي حافظ آن که در حد نسبي مي توانند دوام آن را تضمين کنند، مربوط به توافق دو شخصيتي است که هسته اصلي آن را بنا مي کنند. پس از زاويه روان شناختي ، ويژگي هاي شخصيتي زن و شوهر در حکم عوامل اساسي تحکيم خانواده يا به عکس به منزله عوامل فروپاشي آن محسوب مي شوند [۴].
با دستيابي به ويژگي هاي شخصيتي شايد بتوان در حد قابل ملاحظه ، مسير زندگي خانوادگي يعني تعامل شخصيت هايي را که بايد در ارتباط مداوم با يکديگر، بار زندگي را بر دوش بکشند، ترميم کرد. به نظر مي رسد رضايت يا عدم رضايت اعضاي خانواده ، و در وهله اول زن و شوهر، را بايد در مؤلفه هايي جستجو کرد که در استمرار يا عدم استمرار خانواده نقش تعيين کننده دارند.
در اين چارچوب ، هيجان خواهي به عنوان يک خصيصه شخصيتي در گستره هيجاني ، موضوعي بسيار قابل ملاحظه است که آثار مشهود و نتايج غيرقابل انکاري بر روابط بين فردي دارد و مي تواند گوشه اي از مسائل مربوط به روابط خانوادگي را در قالب روابط عاطفي بين دو فرد که پيمان زناشويي مي بندند، روشن کند.
از آن جا که درجه هيجان خواهي در افراد بسيار متفاوت است ، به نظر مي رسد که نظام شناختي و عاطفي هر فرد قاعدتاً بر پايه اين خصيصه سازماندهي مي شود.
پس در ارتباط با ديگري بايد نوعي تناسب نيز ملحوظ باشد تا بتوان دو فرد را يعني دو شخصيت را «هم افق » تصور کرد. در اين صورت بايد همبستگي مهمي بين ميزان هيجان خواهي زنان و مرداني که پيمان زناشويي مي بندند وجود داشته باشد تا هر دو بتوانند در يک گستره و يک مسير حرکت کنند [۵].
پس مي توان انتظار داشت هيجان خواهاني که در سطح شديد هيجان خواهي قرار دارند تمايل داشته باشند با افرادي نظير خود ازدواج کنند و همين گرايش نيز بايد در هيجان خواهاني که در سطح خفيف هيجان خواهي هستند، مشاهده شود. به عبارت دقيق تر، همسازي زن و شوهر در اين رگه را بايد سبب دوام زندگي زناشويي دآن است و بر عکس نابرابري سطح هيجان خواهي زن و شوهر را منبع تعارض هايي از قبيل تفاوت در استفاده از اوقات فراغت ، در همنشيني با دوستان ، در انجام برنامه هاي مسافرت ، در ابراز علاقه مندي هاي فرهنگي و در نشان دادن بازخوردهايي در زمينه تربيت کودکان دانست که به نارضامندي و فروپاشي زندگي زناشويي منجر مي گردد [۵].
البته ممکن است رگه هيجان خواهي تحت تأثير متغيرهاي جنسي ، سن و سطح تحصيلي قرار داشته باشد که تفاوت زن و شوهر از لحاظ اين رگه با افزايش سن کاهش مي يابد.
هيجان خواهي واژه اي معمولي است که براي گرايش افراد به جستجوي انواع گوناگون تحريکات ، از لمس و نگاه کردن ساده تا خودنمايي ناشي از فعاليت هاي مختلف به کار مي رود [۶].
اهدافي که در اين پژوهش دنبال مي شوند عمدتاً در چهار بعد قابل بحث و بررسي هستند:
هدف اول : بررسي رابطه بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي .
هدف دوم : بررسي رابطه بين ميزات تحصيلات ، تفاوت سني و طول مدت زناشويي با ميزان هيجان خواهي در زوجين .
هدف سوم : بررسي تفاوت بين ميزان هيجان خواهي مردان و زنان .
هدف چهارم : بررسي تفاوت بين ميزان هيجان خواهي زنان و مردان رضامند و زنان و مردان نارضامند.
براساس اهدافي که مطرح شد، چهار فرضيه اصلي
در اين پژوهش وجود دارد:
۱. بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي رابطه معنادار وجود دارد.
۲. بين ميزان تحصيلات ، تفاوت سني و طول مدت زناشويي با هيجان خواهي رابطه معنادار وجود دارد.
۲.۱. بين هيجان خواهي و ميزان تحصيلات زوجين رابطه معنادار وجود دارد.
۲.۲. بين هيجان خواهي و تفاوت سني زوجين رابطه معنادار وجود دارد.
۲.۳. بين هيجان خواهي و طول مدت زناشويي رابطه معنادار وجود دارد.
۳. بين ميزان هيجان خواهي زنان و مردان تفاوت معنادار وجود دارد.
۴. بين ميزان هيجان خواهي زنان و مردان رضامند و زنان و مردان نارضامند، تفاوت معنادار وجود دارد.
۲ روش
۲.۱. جامعه آماري و حجم نمونه و روش اجرا:
جامعه آماري اين پژوهش را کليه خانواده هاي شهرستان اراک تشکيل مي دادند. روش نمونه گيري در اين بررسي به صورت چند مرحله اي بود و از مناطق موجود در شهرستان اراک به روش نمونه گيري چند مرحله اي به انتخاب آزمودني ها پرداخته شد. در مرحله اول ، محله هايي به صورت تصادفي ساده انتخاب شدند. در مرحله دوم از محله هاي انتخاب شده ، کوچه هايي به صورت تصادفي ساده انتخاب گرديد و در مرحله سوم کليه منازل آن کوچه ها مورد مطالعه قرار گرفتند و به زن و شوهرهاي آن خانواده ها پرسشنامه ارائه مي شد و پس از پاسخگويي به آن ها دريافت مي گرديد. حجم نمونه براساس مطالعه مقدماتي و فرمول «ديويد هاول »
(David Howell) برآورد شد. فرمول هاول بر ميزان توان آزمون استوار است و دقيقاً اندازه آزمون مؤثر را نشان مي دهد. در اين پژوهش ، حجم نمونه مؤثر با استفاده از مطالعه مقدماتي روي پرسشنامه هاي رضايت زناشويي و هيجان خواهي و براساس فرمول مذکور، ۲۰۰ نفر برآورد شد.
روش اجرا در اين پژوهش به صورت فردي بود و آزمون هيجان خواهي بدون محدوديت زماني اجرا گرديد. معمولاً زمان اجراي اين آزمون از ۱۵ دقيقه تجاوز نمي کند. چگونگي اجراي آزمون بدين صورت بود که پس از توزيع پرسشنامه در بين آزمودني ها از آن ها خواسته مي شد به دقت راهنماي آزمون را مطالعه کنند و به يکي از دو جزء هر سؤال پاسخ دهند و پاسخ خود را با گذاشتن علامت ضربدر در ستون «الف » يا «ب » پاسخنامه مشخص کنند. ضمناً به آن ها تأکيد مي گرديد که هيچ سؤالي را بدون پاسخ نگذارند و پاسخي را انتخاب کنند که تمايل و احساس آن ها را بهتر توصيف مي کند.
همچنين پرسشنامه رضايت زناشويي ان ريچ در اختيار افراد قرار مي گرفت و از آن ها خواسته مي شد که به سؤالات پرسشنامه پاسخ دهند. پاسخ به سؤالات به صورت ۵ گزينه اي (کاملاً موافق ، موافق ، نه موافق نه مخالف ، مخالف ، کاملاً مخالف ) بود. پس از پاسخ دادن به سؤالات ، پرسشنامه ها گردآوري و نمره گذاري مي شد و مورد تجزيه و تحليل قرار مي گرفت .
۲.۲. متغيرها: در اين پژوهش ، جنسيت با دو سطح (زن مرد)، سطح تحصيلي ، تفاوت سني ، طول مدت زناشويي و هيجان خواهي به عنوان متغير پيش بين و رضايت زناشويي با دو سطح (نارضامند، رضامند) به عنوان متغير ملاک محسوب شدند.
۲.۳. طرح پژوهش : طرح اين پژوهش از نوع طرح هاي مبتني بر اطلاعات قبلي يا پس رويدادي (Expost Facto) است که از جمله اين طرح ها، طرح گروه ملاک است . طرح گروه ملاک يک طرح همبستگي است [۷].
۲.۴. روش آماري : در پژوهش حاضر براي تجزيه و تحليل آماري داده ها، از نرم افزار رايانه اي SPSS و براي آزمودن فرضيه ها از آزمون «تي » و ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد.
۲.۵. ابزار پژوهش
الف ) مقياس هيجان خواهي فرم پنجم «زاکرمن » (Zuckerman): به منظور جمع آوري اطلاعات در مورد هيجان خواهي آزمودني ها از مقياس هيجان خواهي زاکرمن استفاده شد. اين مقياس ، شکل خلاصه شده اي از فرم چهارم مقياس هيجان خواهي ماروين زاکرمن است که در سال ۱۹۷۸ تهيه و تدارک گرديده است .
مطالعات زيادي در زمينه اين مقياس بر مبناي تحليل عاملي صورت گرفته است . مقياس هيجان خواهي فرم پنجم که براي ارزشيابي عوامل هيحان خواهي تهيه گرديده از چهار عامل فرعي «هيجان خواهي و ماجرا جويي »، «تجربه طلبي »، «گريز از بازداري » و «ملال پزيري » تشکيل شده و براي هر يک از عوامل ، ده ماده آزمون در نظر گرفته شده است . مجموع مواد مقياس

شامل ۴۰ ماده آزمون دو جزيي است . ماده هاي اين مقياس از سؤال هاي دو جزيي تشکيل شده که اجزاي هر ماده آزمون با دو جزء «الف » و «ب » از هم مجزا و مشخص مي شوند، به طوري که آزمودني ها مي توانند به يک جزء از هر ماده آزمون پاسخ دهند. اين پاسخ با گذاشتن علامت ضربدر (×) در پاسخنامه مربوط به آن جزء از ماده آزمون مشخص مي گردد. نمره هاي خام آزمودني ها در هر يک از عوامل چهارگانه مقياس در هر عامل از صفر تا ده است که براساس کليد نمره گذاري تعيين مي شوند و سپس با مراجعه به جدول تبديل نمره گذاري ، نمرات آزمودني ها ارزش واقعي خود را به دست مي آورند. قابليت اعتماد دروني که توسط زاکرمن و همکارانش [۸] در مقياس فرم چهارم و پنجم براي نمونه هاي آمريکايي و انگليسي محاسبه شده ، نشان مي دهد که قابليت اعتماد دروني مقياس کلي در نمونه انگليسي در حدود نمونه هاي آمريکايي است .
مقياس کلي چهل ماده اي در فرم پنجم ، قابليت اعتماد دروني مناسبي را در محدوده ۸۳ .۰ تا ۰.۸۶ نشان مي دهد. به استثناي مقياس «تجربه طلبي »، کوتاه کردن مقياس هيجان خواهي از فرم چهارم هفتاد و دو ماده اي به فرم پنجم وچهل ماده اي نه تنها کاهشي را در قابليت اعتماد نشان نمي دهد، بلکه منجر به يک مقياس کلي با قابليت اعتماد بيش تر نسبت به مقياس کلي فرم چهارم مي گردد [۹]. در زمينه اعتبار دروني اين مقياس ، هر چند تحقيقات بسياري انجام نشده است ، لکن کرولا
(.Corulla, W) [۱۰] اعتبار دروني اين مقياس را در کل و براي خرده مقياس ها در مردان و زنان به شرح زير ذکر مي کند (جدول ۱).
در مطالعه مقدماتي پژوهش کنوني ، ضريب همبستگي پيرسون در روش بازآزمايي (به فاصله دو هفته ) براي گروه مردان ۰.۷۸۳، براي گروه زنان ۰.۷۹۸ و براي گروه مردان و زنان ۰.۷۹ به دست آمد.
ب ) پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ (Enrich)
براي بررسي ميزان رضايت زناشويي ، پرسشنامه انريچ انتخاب شد. پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ از ۱۱۵ سؤال بسته و ۱۲خرده مقياس تشکيل شده که بجز مقياس اول آن که ۵ سؤال دارد، بقيه مقياس ها شامل ۱۰ سؤال است . پاسخ به سؤالات به صورت ۵ گزينه اي (کاملاً موافق ، موافق ، نه موافق و نه مخالف ، مخالف ، کاملاً مخالف ) است . اولسون (Olson) و ديگران ، اعتبار اين پرسشنامه را با روش ضريب آلفا ۰.۹۲ گزارش کرده اند.
ضريب آلفاي فرم ۴۸ سؤالي پرسشنامه در پژوهش ميرخشتي ۰.۹۲ و در فرم ۴۷ سؤالي پژوهش سليمانيان ۰.۹۵ به دست آمده است [۱۱].
در اين پژوهش از فرم ۴۷ سؤالي پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ استفاده شده است .
با توجه به تحقيقات مذکور در مورد اعتبار و روايي پرسشنامه فوق ، چون اين پرسشنامه از اعتبار و روايي خوبي برخوردار بوده ، مورد استفاده قرار گرفته است .
۳. نتايج
براي تجزيه و تحليل داده ها و آزمون آماري فرضيه هاي تحقيق از ضريب همبستگي پيرسون (فرضيه ۱ و۲) و آزمون «تي » مستقل (فرضيه هاي ۳ و۴) استفاده شده است .
از آن جا که فرضيه ها غيرجهت دار هستند، لذا آزمون هاي آماري که براي آزمون اين فرضيه ها به کار بسته مي شوند، دو سويه خواهند بود. معيار تصميم گيري يا قاعده رد براي اين آزمون هاي آماري در سطح معناداري ۰.۰۵ در نظر گرفته شده اند.
نتايج تجزيه و تحليل هاي انجام شده براي هر يک از فرضيه ها به صورت مجزا و به تفکيک ارائه مي گردند.

الف ) روش همبستگي (فرضيه هاي ۱ و۲)
ميزان همبستگي بين نمرات مقياس هيجان خواهي و پرسشنامه رضايت زناشويي در جدول ۲ آمده است .

فرضيه اول : بين هيجان خواهي و ميزان رضايت زناشويي رابطه معناداري وجود دارد.
چنان که در جدول ۲ مشاهده مي شود، بين نمرات مقياس هيجان خواهي و نمرات پرسشنامه رضايت زناشويي همبستگي منفي وجود دارد. ميزان همبستگي برابر با ۰.۱۶۸- است و سطح معناداري اين همبستگي در آزمون دو دامنه (۰.۰۱۷=p) است . پس اين رابطه همبستگي (۰.۱۶۸-) معنادار بوده ، فرضيه اول تأييد گرديد.
ميزان همبستگي بين نمرات هيجان خواهي با سطح تحصيلات ، طول مدت زناشويي و تفاوت سني در جدول ۳ ارائه شده است .

فرضيه دوم : بين ميزان هيجان خواهي با سطح
تحصيلات ، طول مدت زناشويي و تفاوت سني رابطه معنادار وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید