بخشی از مقاله

بررسی عناصر هویت ساز معماری در مساجد دوره صفوی

(نمونه موردی: مسجد فرح آباد ساری)



چکیده:

معماری به رغم تفاوت های اقلیمی و سرزمینی که در شکل آن تاثیر فراوانی دارد، دارای ویژگی ذاتی و حال و هوایی است که آن را هویت می نامند. فقدان حس مکان در معماری، ناآگاهی از میراث گذشتگان و ورود عناصر فرهنگی دیگر کشورها، هویت جامعه ایرانی را کمرنگ نموده است؛ از این رو امروزه بحث درباره بازیابی هویت و فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. معماری دوره نسبتا طولانی صفوی شامل فعالیت های زیاد در عرصه ساخت و ساز، تعمیر، بازسازی و توسعه بناهای موجود و همینطور بازنگری، تصحیح، تکمیل واعتلای تجربیات معماری و فضا سازی اعصار گذشته است. دوره صفوی با تلفیق سه عنصر مهم هویت ساز یعنی مذهب، اسطوره و سرزمین، پایه گذار عصر نوینی در فرآیند هویت یابی ایرانیان به شمار می آید و تاثیر عمیق آن بر هویت ایرانی کاملا آشکار است. در این تحقیق بر آنیم تا مفهوم هویت و ابعاد آن را با تحلیل عناصر معماری در نمونه ای ارزشمند بررسی کرده و با شناسایی مولفه های هویت ساز و بازیابی هویت گمشده در مساجد دوره صفوی به یک هویت وحدت یافته در معماری معاصر که همواره میراثی برای آیندگان است دست یابیم.

واژه های کلیدی: دوره صفوی ، هویت ، معماری ایرانی ، مسجد فرح آباد


1


مقدمه:

هویت هر ملت، در مقوله ای در زمینه جغرافیای سیاسی و در پیوند با چگونگی پیدایش و پایایی ملت است و یک کشور هنگامی زنده و مستقل است که در درجه نخست، شخصیت ملی مستقل داشته باشد. هنر اسلامی را هنوز هم می بایست مکتوبی ناگشوده دانست که هر کس به تناسب ادراک خود از آن بهره میگیرد[1] و در میان این هنرها که محیط انسان را شکل می دهند و آن را مهیا نزول برکت می سازند، معماری دارای جایگاه اصلی است. [2] هنرمند برای هویت بخشیدن به اثر هنری خود، از الگوهای اصیل گذشته بهره می برد و هویت فرهنگی معماری را همان ارزشهایی رقم می زند که تنها در بستر بناهای سنتی ادراک می شود، چرا که معماری به آن دلیل شکل می گیرد تا ارزش ها را در خویش بپروراند و کالبدی بر آنها متصور شود که اگر چنین نبود معماری ابنیه کهن بیشتر از مشتی خشت و خاک نمی نمود. اما این که در معماری سنتی، چگونه مؤلفه های هویتی در عناصر معماری آن تجلی یافته است، پرسشی است که در این مقاله سعی بر یافتن پاسخ آن می شود؛ در این راستا در ابتدا، لزوم یافتن معنای هویت و مؤلفه هایآن کاملاً محسوس است.

-1 مفهوم هویت :

هویت در واقع مجموعه ای است از صفات و مشخصات که باعث تشخیص یک فرد از افراد دیگر و یا یک شی از اشیا دیگر می گردد. مراد از تعیین هویت، شناسایی و کشف تفاوت اشخاص و اشیا از یکدیگر است. صفات متمایز از دو جنبه روانی (ذهنی-رفتاری) و عینی (کالبدی) برخوردار می باشند.[3] هویت به معنای تشخص، هستی، وجود و آنچه که موجب شناسایی شخص می باشد است. همچون شخصیت یا کیفیت-بیانگر ویژگی های هر فرد یا پدیده ای می باشد. هویت، شخصیت و یا کیفیت هر چند می تواند در سنجش معیارهای، خوب یا بد ارزیابی شود[4] تنها پدیده ای که دغدغه هویت دارد انسان است. فرد با حضور و رشد یافتن در جمع علاوه بر آنکه دارای هویت فردی یعنی نام و روابط مشخص با دیگران می گردد، با گرفتن عناصر مشترکی که فرهنگ خوانده می شود، هویت جمعی می یابد و با مجموعه ای این مسائل دارای تاریخ مشترک می شود . به این ترتیب ایجاد هویت فردی، یک فرایند اجتماعی است. هر فرد هنگامی خود را دارای هویت میداند که از تمایز، پایداری و در جمع بودن خود اطمینان حاصل کند.

هویت یک مفهوم است که از کیستی یک چیز پرسش میکند و با " شخصیت " تفاوت دارد .زیرا " شخصیت" از چیستی عناصر سؤال میکند و به دنبال صفات ذاتی و جوهری آن عناصر که متعلق به آن است و متمایز از ادراک مخاطب میباشد. برخی این تفاوت را در نظر نمیگیرند و هویت راعیناً همان شخصیت یا ماهیت فرض می کنند. به همین ترتیب برخی تفاوتی بین "هویت "و معنا قائل نمیشوند.[5] اگر معنا را با موضوع تصویرهای ذهنی متفاوتی که مکانهای متفاوت در افراد ایجاد میکنند، مرتبط بدانیم[6] هویت به موضوع تفاوت تصویرهای ذهنی ناشی از مکان واحد در افراد مختلف با تجربیات و سوابق و ویژگیهای مختلف میپردازد .به عبارتی معنا ویژگی مکان است در حالیکه هویت به امری دو طرفه اطلاق میشود؛ یعنی تصویری در ذهن انسان است و شاخصه ای در پدیده وجود دارد که وحدت این دو عامل، منجر به احراز هویت میگردد.[4] به عبارتی وحدت تصور ذهنی (توقع یا انتظار ذهنی) با عینیت را هویت میتوان دانست.مکان و فضا مهمترین عواملی هستند که این نیازهای هویتی انسان را تامین می کنند. یک فضا برای ساکنان باید از یک هویت و از یک ساختار برخوردار باشد به این صورت که، هر فضا و مکان، به عنوان یک منبع هویت است و گروه هایی را که در آن قرار می گیرند هویت می بخشد. با صحیح شمردن این فرض که معماری ظرف زندگی است و زندگی یعنی شیوه زیست و ارتباط انسانها که از فرهنگ جامعه برخاسته است. در نتیجه معماری دارای هویتی است که: اولا بیانگر ارزشهای حاکم بر جامعه است، دوما مبین ارزشهایی است که جامعه به آنها تمایل دارد. سوما بیانگر عوامل هویت فرهنگی پدیدآورنده آن است [7] و این که آنچه اثری را در نگاه عموم با هویت جلوه می دهد، تعلق یا عدم تعلق آن به هویت جمعی و پایدار است؛[4] درخواهیم یافت که معماری ایرانی نمودی از هویت ملی ایرانی است و هویت ایرانی اسلامی پیش از مشروطه را می توان ترکیبی از فرهنگ ایرانی و اسلامی دانست. به همین سبب از جمله مؤلفه های

2


هویت ایرانی- اسلامی ارزش ها و هنجارهای ملی مثل مهمان نوازی و جوانمردی، میراث فرهنگی مثل هنرهای سنتی، اسطوره های ملی مثل رستم، نما دهای ملی مثل پرچم، ویژگی های جغرافیایی مثل اقلیم، بعد دینی و باورهای مذهبی مثل عقاید و آیین های مذهبی خواهد بود. برای درک هویت معماری ایرانی می توان با بررسی اصول بناهای سنتی ایران و دریافت حکمت و عقاید حاکم بر آنها عناصر هویت ساز معماری سنتی را دریافت. طبق نظر دکتر »پیرنیا « ویژگی های معماری ایرانی شامل پنج اصل مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، درونگرایی و خودبسندگی است که در همه بناهای سنتی به نوعی قابل مشاهده است. بنابراین در مسیر خلق اثری با هویت، نگاه معماری به انسان به منزله روح بناست و کالبد بنا همان جسم است که معمار آن را می سازد. پس معمار موظف است، کالبد بنا را متناسب با روح آن بیافریند.

-2 هویت معنوی:

درباره رابطه انسان و هویت معنوی باید توجه داشت که » انسان آهنگی است که خدا سروده است[8]« موجودی ست برخاسته از طبیعت با ابعاد پیچیده مادی و معنوی،موجودی که با گستره دایره کشف و ادراکش از جهان هستی و فطرت و ذات خداگونه اش، همواره در مسیر جاودانگی، کمال و دستیابی به وصال ذات اقدس یگانه آفریدگار گام برمیدارد. آفریدگاری که انسان را به مثابه موجودی مختار، آگاه، سازنده و خلاق، از نفس و روحی واحد خلق نمود و قلم ترسیم چهره او را به دست خودش داد که هر طور میخواهد ترسیم کند.[9] برای انسان که حس فشار و خفقان زیستن در بستری ناچیز (زمین) را دردناک کشف و ادراک نموده، همواره هویت در دایره ای خارج از دیار فانی و ناسوت معنی میشود. آنان با وقوف به این مهم که آدمی دارای چنان مقام و منزلتی است که برخلاف طبیعت، استعداد این را دارد که صفات برجسته خداوند را در وجود خودش بکارد، پرورش دهد و تکامل پیدا کند [10] همواره هویت خود را در وجود خداوند جستجو میکند.

پس هنر باید انسان را از صورت های مختلف به سمت ابداع و خلاقیتی ببرد که مبتنی بر تمام صفات حسن بوده و او را به سوی مرکز و وحدتی که که مبدا تجلی همه چیز در بی کران هستی است، رهنمود سازد. [11]

درباره هنر و معماری باید گفت: ز آنجا که معماری مفهومی است که مصالح، قوام و دوام خویش را از ماده و شکل و فرم، و زیبایی اش را از روح و ذوق و شهود آدمی میگیرد [12]، هنر مکاشفه ای است از صور گوناگون هستی تا حقیقت این صور را در قالب معماری به تجسم و نمایش گذارد و در روند این مکاشفه، حیات فردی و جمعی انسانی را برتر آورد تا آن حد که به غربت انسان پایان بخشد و قرب به آن یگانه برتر را میسر سازد .[13] از منظر جهان بینی قدسی، در هر چیزی معنایی نهان و مستتر است و مکمل هر صورت خارجی، واقعیتی است که ذات نهانی و درونی آن را شکل میدهد و جنبه ای کیفی است [14] از منظر جهان بینی قدسی، در هر چیزی معنایی نهان و مستتر است و مکمل هر صورت خارجی، واقعیتی است که ذات نهانی و درونی آن را شکل میدهد و جنبه ای کیفی است[14]
برترین تجلی گاه معماری قدسی در وادی مسلمانان، در ساختار فیزیکی و معنایی مساجد متظاهر گشته است که خود نمودی آشکار از توازن، تعادل، نظم و تجسم وحدانیت خداوند بوده است. به واقع مساجد، سراپرده جلوه ای روحانی، بستر تکامل و تعالی روح و فضایی زیبا، آشنا و گرم خوست. فضایی که با تجسم خلوص، عدالت و تقوای ذات یگانه و اقدس الهی (وحدت) در لایه های مستتر معرفتی اش شوق و شعف مذهبی و دینی آدمیان را برمی انگیزد، با بیانی تجریدی و تجسمی نمادین، عظمت و زیبایی دوست را بر تار و پود وجودشان می نگارد و آنان را به تفکر و تامل در راز و رمز های هستی وا میدارد.


3


-3 وحدت و یگانگی:

وحدت و تجلی یگانگی حضور خالقی یکتا در تار و پود کالبدی فیزیکی، یکی از عوامل اساسی شکل گیری هویت معنوی و فرهنگ قدسی شناخته میشود. این مفهود که بر مبنای اصل توحید در جهانبینی اسلامی پایه ریزی شده است، پدید آورنده اصل حرکت از کثرت به وحدت بوده است. تاکید بر کانون و مرکزیت فضایی، جفت سازی و تقارن، محوربندی و جایگزینی فضاهای اصلی بر روی محور های اصلی، از جمله تکنیک هایی است که معماران جهت تجلی مفهوم والای وحدت، در قالبی مادی و فیزیکی از آن بهره جسته اند.[15]
تجلی طبیعت رازگونه، حقایق و نشانه های خداوندی و انگاره های قدسی در مساجد، در وجوه نمادین عناصری چون گنبد، شبستان، صحن، محراب و مناره متبلور شده است. همچنین تمرکزگرایی، وحدت، حرکت سلسله وار، حضور فضاهایی واسط که آمادگی ذهنی فرد برای گذار از عالم مادی به دیار فانی را فراهم می آورند (نماد برزخ)، وجود محرابی با تمامی نمادها و نشان های تقدس و معنویت در نقطه تمرکز و توجه، ترکیب و تقابل، رنگ های زمینی (آجری) و رنگ های آسمانی (آبی، فیروزه های، لاجوردی و سفید) در تزیینات و بازی نور و سایه در مساجد، چیزی جز حدیث تجلی شگفتی های هنر قدسی در فضایی سه بعدی نمیتوان باشد.

-4 دوره صفوی:

دوره ای که از ظهور اسماعیل اول تا برافتادن آخرین شاهان صفوی بیش از دو سده طول کشید ( -1732 / 907-1145 (1501 دوره تحولات چشمگیر در هنرپروری، ذ.ق و سلیقه و زیبایی شناسی ایرانی و نقش توانمند ایدئولوژی سیاسی و مذهبی در شکل گیری هنرها بود. علاوه بر هنرگسترانی چون طهماسب اول و عباس اول که سلطنت های طولانی آنها امکان حمایت از هنرها را فراهم ساخت و تاثیری درخور برجا گذاشت، شواهد دیگری نیز وجود دارد که اهمیت روزافزون هنرها را در نزد دربارهای ایالتی و محافل غیر اشرافی نشان میدهد. [16]
دوران بیست و سه ساله ی حکومت اسماعیل بیشتر صرف جنگ با رقیبان داخلی و همسایگان سنی خارجی شد که تشکیل حکومت شیعه را در مجاورت خود تاب نمی آوردند. دوران شاه طهماسب، فرزند شاه اسماعیل که پنجاه و چهار سال به طول انجامید، دوران آرامش و صلح و سازماندهی تشکیلات اداری، انتظامات دینی و نظامی در کشور بود. شاه عباس اول، که او را بنیان گذار دوم سلسله صفوی هم نامیدند [17] ، با هوشیاری و تدبیر دوران اوج سلسله صفوی را پس از یک دوره آشوب و در هم ریختگی سامان داد. شاه عباس چهل ودو سال حکومت کرد. در دوران او رشد اقتصادی همراه با اعتلای علمی و هنری و اقتدار سیاسی شکل گرفت. پس از شاه عباس به تدریج حکومت صفوی رو به افول رفت و پس از سپری شدن دوران حکومت چهار پادشاه دیگر، که حدود یک قرن به طول انجامید، در تاریخ 1135 هجری قمری حکومت صفویه به دست محمود افغان سقوط کرد. در دوران صفوی، به خصوص در دوران شاه عباس، تجارت و اقتصاد توسعه یافت، قالی بافی به صورت هنر ملی در آمد و زیباترین فرش ها بافته شد[16] ، نساجی و ابریشم بافی گسترش یافت و ایران به بزرگترین صادر کننده ی ابریشم به اروپا تبدیل شد.[16] سفال گری ، فلزکاری و میز کتاب آرایی در این دوره استادان برجسته ای داشت.[16]در نقاشی نیز دوره
ی صفوی میراث دار مکتب نقاشی هرات استادان برجسته ای تربیت کرده است.[18] در عین حال دوران صفوی را باید دوره ای برجسته در تاریخ فکری و مذهبی ایران نیز تلقی کرد. شخصیت های فکری این دوره، همچون میرداماد و ملاصدرا ، بر پایه
ی تعالیم فلاسفه و عرفان پپیشین و نیز تکیه بر اصول ویژه ی تشیع آمیز و ترکیبی حکمی پدید آوردند که به واقع حاصل هزار سال حیات فکری اسلامی را در خود داشت.[18] همچنین باید به شخصیت چند بعدی شیخ بهایی و میرفندرسکی اشاره کرد که کاملا با حال و هوای دوره ی صفوی انطباق دارد. در خاطمه یادی از معماران دوره ی صفوی نیز ضروری مینماید. اینان هنرمندان بزرگی بودند که مانند سایر معماران سنتی ما علاقه چندانی به معرفی خود نداشتند و به همین دلیل چهره های تابناک آنها در هاله ای از ابهام فرو رفته است. ما از آنان تنها نامی با القابی بسیار فروتنانه در گوشه ای از بعضی بناها می

4


یابیم.از میان ایشان از استاد علی اکبر اصفهانی،معمار برجسته ی مسجد امام اصفهان ، استاد محمد رضا اصفهانی هنرمند بینظیر مسجد شیخ لطف االله، استاد حسین شماعی معمار مدرسه ی خان شیراز و استاد سلطان محمد یزدی معمارمجموعه ی گنج علی خان کرمان یادی میکنیم.[19]

-5 دولت صفوی و هویت ایرانی:

هویت هر ملتی در درجه نخست، جوهره جغرافیای سیاسی سرزمین آن به شمار میرود .درحالی که گروه انسانی ساکن در سرزمین ویژه، با برخورداری از عوامل مادی و معنوی پیوند دهنده، ملت خوانده میشود، دولت بعد عمودی ساختار سیاسی تشکیلات قانونی حاکم بر آن سرزمین و ملت آن است که بر مبنای رضایت عمومی پای میگیرد و سرزمین یا بوم یا کشور، چهره افقی یا فیزیکی ساختار سیاسی یادشده است. به گفته دیگر، سرزمین یا کشور، جلوهگاه فیزیکی دولت به شمار میرود و دولت همان ساختار عمودی و قانونی و سازمان دهنده سرزمین می باشد و این دو، تنها در رابطه با مفهوم ملت واقعیت جغرافیایی - سیاسی پیدا میکنند.[20] یکی از کشور هایی که به خاطر قدمت تمدنی، تنوع فرهنگی، جاذبه تجاری و سدآوری اقتصادی، موقعیت ارتباطی با سایر مناطق دنیا و اهمیت سیاسی در مناسبات و رقابت بین قدرت های بزرگ وقت مانند امپراطور عثمانی، دولت اروپایی و روسیه تزاری، از دیرباز مقصد سیاحان بوده، ایران است. این اهمیت، در عصر صفوی که یکی از ادوار مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی ایران بوده و از نظر فرایند دولت – ملت سازی با ورود سه عنصر زبان، مذهب و اسطوره [21]، یکی از نقاط عطف به شمار می رود، مضاعف گردید. و موج ورود سیاحان در قرون 17 و 18 ، موجب شد تا در اروپا نهضت شناخت ایران شکل بگیرد [22]،. سفرنامه های نوشته شده و شکل گیری نهضت شناخت ایران در دوره مذکور نشان از نقش بندی صورت و سیرت ایرانیان در ذهن و ضمیر اروپاییان داشته است. در واقع، نمود جغرافیایی-سیاسی و به عبارتی، هویت ملی ایرانیان در زمان صفویان، در ارتباط با سه عامل ملت، دولت و سرزمین ایران شکل گرفت؛ به طوری که میتوان هویت ایرانی را در مکانیزم خواست و اراده مردم برای اداره سرزمین ایران از طریق دولت صفوی خلاصه نمود .در واقع، در دوره صفویان، عوامل پیونددهنده ملت ایران به دست شاه اسماعیل و در عمق اندیشه ایرانی، در پیوند با عامل تشیع شکل گرفت .در آن دوره، تشیع مهمترین مشخصه فرد ایرانی و فلسفه وجودی دولت ایران به شمار میرفت .بنابراین، تشیع به عنوان اندیشه سیاسی دولت ایران، در پیوند با جوهره سرزمین و ملت ایران، هویت جغرافیایی سیاسی یافت. این همان چیزی است که ژان گاتمن از آن، تحت عنوان عوامل آیکونوگرافیک نام میبرد و در واقع، تار و پود اصلی شکل گیری هویت ایرانی و بقای آن است . جالب این است که دلیل اصلی مشروعیت و بقای دولت صفوی در نزد مردم ایران نیز، همان عوامل معنوی است.

دولت صفوی با اینکه دولت - ملت واقعی به شمار نمیرفت، ولی میل طبیعی دولت در ایران، همواره در جهت یکپارچگی سیاسی در قلمرو فلات بزرگ بوده و اقوام مختلف درون فلات نیز خود را متعلق به یک واحد سیاسی می دانسته اند.بر همین اساس، قدرت اصلی دولت صفوی در دوره طفولیت ساختار دولت - ملت خود، در واقع، خواست مردم و اراده آنها بود. عامل دیگر در شکلگیری هویت ایرانی، سرزمین ایران بود. سرزمین ایران، در طول تاریخ، همواره عامل ارتباط دهنده و بسترساز تعامل میان کانونهای تمدن، گروه های انسانی و قومی مجاور فلات ایران بوده و هست و تغییرات مختصر پدیدآمده در الگوهای ارتباطی منطقه، از اهمیت نقش پیونددهنده آن نکاسته و پیشبینی می شود که این کارکرد تاریخی، در آینده نیز پایدار بماند [23]،در واقع، ایرانی و هویت او در درجه نخست، دست پرورده مکان جغرافیایی آن است. به عبارت دیگر، هیچ پدیدهای را بدون مکان جغرافیایی، هویتی نیست و هر پدیده ای با روح جغرافیای ویژه خود زنده است.

وجود دولت مقتدر و مستقل صفوی، در جهان سیاسی آن روز، فلسفه هویت ایرانی و بقای آن به شمار میرود .بر این اساس، نقش دولت مذکور در تکوین و تثبیت هویت ایرانی بسیار پر رنگ بوده و با اینکه ویژگیهای دولت صفوی، با ویژگیهای دولت ملت به مفهوم امروزین آن همپوشی ندارد، اما در تقویت هویت ایرانی نقش بزرگی بر عهده داشته است. با توجه به اینکه نظام متحول جهانی، همزمان با دوره صفویان، ساختار تازه ای را با حضور دولت های مدرن و تازه تولد یافته اروپایی تجربه میکرد، لازمه تداوم حیات در دنیای آن روز، برخورداری از الگوی برابر و همرنگ با سایر دولت های مدرن بوده است . و صفویان، فارغ از


5


اینکه در این زمینه تا حدی موفق بوده اند، به واسطه کسب منزلت و مقام شاخص اجتماعی، با تکیه بر جایگاه خانقاه صفوی به عنوان مرکز ثقل طریقت صفوی، در مرحله نخست، مشروعیت مردمی را که لازمه مشروعیت هر دولتی است، به دست آوردند . این عامل، در واقع، جوهره مردمی هویت ایرانی در دوره صفویان به شمار میرود. [24]
ویژگی برجسته دوره صفوی اشتمال آن بر بعد هویتی است. بدین منظور که دوره صفوی با تشکیل اولین دولت ملی ایران توانست خود یا همان هویت ایرانی را در قبال دگر عثمانی ها، تاتارهای ازبک، روسیه تزاری و اروپاییان تعریف، تثبیت و به جهانیان عرضه نماید و حس ایرانی بودن را بازتولید و احیا کند. چیزی ک امروز به فراموشی سپرده شده و کیستی ایرانی را دچار چالشی عمیق نموده است.

-6 معماری صفوی:

با در دست گرفتن قدرت توسط شاه اسماعیل صفوی در سال 905 هجری قمری، حکومت مقتدر صفوی بیش از دو قرن مسند قدرت در ایران را در اختیار گرفت . از دوره صفویه، به عنوان یکی از پر رونق ترین دور های هنر اسلامی نام برده میشود .[25] اما میتوان آغاز دوران طلایی معماری شیعی را همزمان با ظهور شاه عباس اول دانست .[26]با حضور حکومت صفویه بر اهمیت مسجد به مراتب افزوده شد و این بار مسجد باید مظهر آرمان های تشیع و همچنین عامل شناساننده آن می شد .[27] بررسی آثار و رویداد های ساختمانی دوره صفوی روشن میکند که، به رقم برخی نوآوری ها در فضا سازی، "اتفاق معماری" رخ داده در این دوران را باید حامل میراث دوره های پیشین برشمرد. درواقع باید گفت تحولات آغاز شده از اوایل قرن هشتم و بخصوص ابتدای قرن نهم در دوران صفوی به بار نشست و ثمره آن معماری نغز، پخته، ظریف و زیبایی است که در قرن یازدهم شکوفا شد. این اعتلا و اوج گیری البته جز در سایه قدرت، ثروت و آرامش همراه با هوشمندی و هوشیاری صفویان ممکن نبود. آن تلاش های پیگیر چند صد ساله زمینه رشد و بالندگی مناسب خود را در دوران صفوی یافت و به بار نشست. به این ترتیب دوران صفوی را نه پدید آورنده بلکه بستر ساز رشد این معماری باید دانست و به این اعتبار آن را نه معماری صفوی بلکه معماری دوران صفوی باید قلمداد کرد .[16] برخلاف آنچه مشهور است فعالیت های گسترده ساختمانی دوره صفوی تنها به دوره شاه عباس اول و دوم خلاصه نمی شود. بررسی اجمالی کتیبه های بناهای صفوی نشان میدهد که ساخت بناهای جدید و دخل و تصرف در بناهای موجود و تکمیل، تعمیر و تزیین آنها در دوران اغلب قریب به اتفاق پادشاهان صفوی ادامه داشته است. شاید این تصور نادرست از آنجا حاصل شده باشد که بخصوص در دوران شاه عباس اول بناهای شاخص و پرهزینه متعددی ساخته شد که نظیر آنها را در دوره سایر پادشاهان کمتر میتوان دید. این فعالیت ها در اغلب شهرهای مهم و گاهی شهرهای کوچک و حتی روستاهای آن دوره دیده میشود. به لحاظ تنوع نیز آثار باقی مانده تقریبا شامل انواع بناها از مسجد و مقبر و مدرسه و باغ و کاخ گرفته تا بناهای بازار و کاروانسرا و حمام و حسینیه و تکیه و پل و آب انبار... میشود. [19]

-7 معرفی بنا:

مسجد فرح آباد از ساخته های دوران شاه عباس صفوی در اوایل قرن بازدهم هجری یکی از مساجد ساخته شده به سبک و سیاق معماری اصفهان است و دارای تمامی استاندارد های رایج در ساخت ابنیه مساجد این دوره از تاریخ معماری ایران می باشد.مسجد در زمینی مستطیل شکل بنا گردید و فرم آن چهار ایوانی است.ایوان اصلی آن با گنبدی آجری دو پوش در قسمت جنوبی است که محراب درآن واقع است. در دو طرف ایوان دو شبستان عظیم قرار دارد، پیرامون حیاط را نیز حجره های متعددی در برگرفته است. بناهای ضلع شمالی به رباط و کاروانسرا شباهت دارد. ورودی مسجد در ضلع شمالی است و از مناره های آن فقط پایه های باقی مانده است.. این بنا در سالهای گذشته توسط سازمان میراث فرهنگی مرمت شده و برنامه های مرمتی آن در سالهای آتی نیز ادامه خواهد داشت. عناصر ساختاری بنای مذکور متاثر از اقلیم معتدل و مرطوب خزری فرح آباد بوده که در اینجا نمودهای هویت سازی با توجه به عناصر مادی و معنوی، در این مسجد بررسی میشود.

6

شکل : 1 موقیعت مسجد فرح آباد شکل : 2 مسجد فرح آباد

نمای بیرونی:

در بناهای سنتی آنچه ما را به سوی خود دعوت می کند؛ سردرهای ورودی است. از لحاظ بعد دینی این مسئله ناشی از اعتقاد به محرمیت بوده و مانع از این شده که معمار، روزنی برای ارتباط با بیرون ایجاد نماید. عدم تزیین نما درجه اهمیت به باطن در اسلام را در مقابل توجه به ظاهر آشکار میسازد و نشان از این است که در زندگی فرد مسلمان، تأکید بیشتر بر ابعاد درونی و معنوی است[28]و از بعد ارزشهای ملی، تزیینات سردر ورودی در میان دیوارهای ساده اطراف، انسان را به سوی در اصلی دعوت میکند که نمادی از مهمان نوازی ایرانیان است.

شکل :3 نمای بیرونی مسجد

ورودی مسجد:

عقب نشینی ورودی از گذر، از بعد دینی نمایانگر اعتقاد مردم به عدم تجاوز به حقوق دیگران است. و به لحاظ بعد اعتقادی ایجاد فضای مناسبی برای بدرقه و پیشواز مهمان و تازه واردان مدنظر بوده است. این سنت از لحاظ مذهب نیز نیکوست، آنچنان که امام محمد غزالی گفته است : » آداب بیرون آمدن آن است که به دستوری بیرون آید و میزبان باید تا به در سرا با وی بیرون آید که رسول چنین فرموده اند[29]«در ورودی، در حقیقت، کنترل کننده ارتباط داخل و خارج بناست. این مسئله سبب شده که در طراحی ورودی تمهیداتی اندیشیده شود، از جمله میتوان به ایجاد اختلاف سطحی بین آستانه در و سطح گذر اشاره کرد که تمایز بین دو فضا را به بهترین شکل نشان میدهد.[29]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید