بخشی از مقاله

بررسی مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی و نقش نیروهای مسلح در آن
چکیده
قدرت توانایی دارنده آن برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی است. اقتدار، قدرت شروع است که مشروعیت خود را بر اساس دین، قانون، سنت و ... به دست می آورد. اقتدار ملی برآیند و ماحصل قدرت های اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی، علمی و فناوری مشروع است. مسئله مورد نظر، این است که مؤلفه های فرهنگی یا مؤلفه های قدرت فرهنگی به عنوان یکی از عناصر و عوامل اقتدار ملی کدام اند و نقش یا وظیفه نیروهای مسلح در این امر چیست. برای پاسخ گویی به این مسئله باید مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی و نقش نیروهای مسلح در رابطه با مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی مشخص گردد. به این منظور داده های مورد نظر با روش کتابخانه ای جمع آوری شده است و مهم ترین مؤلفه های اقتدار ملی، دینی، وحدت ملی و هویت ملی تعیین گردیده و پس از اخذ نظریه خبرگان، این مورد به عنوان مهم ترین متغير تأثیر گذار بر اقتدار ملی مورد قبول واقع شده است. سرانجام با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا و با استناد به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قوانین مصوب، به تعیین نقش نیروهای مسلح در اقتدار ملی پرداختیم. نتیجه واصله حاکی است مهم ترین نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اساسنامه مربوطه در مؤلفه دین، نقش ارتش براساس قانون اساسی و قانون ارتش در مؤلفه هویت ملی و نقش نیروی انتظامی نیز در مؤلفه هویت ملی است. کلید واژه ها قدرت (Power)، اقتدار (Authority)، اقتدار ملی (National authority)، فرهنگ (Culture)، مؤلفه های فرهنگی (Cultural factors)، دین (Religion)، وحدت ملی(National unity)، هویت ملی(National identity)، نیروهای مسلح (Armed Forces)، نقش (Role)
بررسی مؤلفههای فرهنگی اقتدار ملی و نقش نیروهای مسل

مقدمه
در جهان امروز، موفقیت و پویایی هر نظام در گرو توجه دايم آن به بسترسازی، تعديل سیاست ها و برنامه ها، تطبيق سياستها و برنامه ها با تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و فناوری در مقیاس جهانی و بهره برداری از فرصت ها و تصمیم گیری صحيح در دوران بحرانی است. این امر با توسعه پدیده جهانی شدن از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. به طوری که کشورهای امپریالیستی و استعمارگر در قالب پدیده جهانی سازی و با تضعیف اتحاد ملی، تقویت قوم گرایی، ترویج سكولاريزم، حذف دین رسمی به عنوان سمبل وحدت ملی، تضعیف حاکیمت ملی و دخالت در امور داخلی کشورها از راه نهادهای اقتصادی و سازمانهای بین المللی، و کم کردن تعلقات ملی و تابعیت سیاسی افراد، سبب توسعه تجارت، ترویج مظاهر فرهنگ و تمدن غرب و از هم گیسختن تمدن و فرهنگ های سنتی و بومی از طریق تهاجم فرهنگی همه جانبه گردیده اند.
بدین ترتیب اهمیت و جایگاه فرهنگ و قدرت فرهنگی در اقتدار ملی یک کشور مشخص می شود. از طرف دیگر قدرت نظامی نیز به عنوان یکی از عوامل و مؤلفه های مهم و تأثیرگذار بر اقتدار ملی از دیرباز مطرح بوده است. نیروهای مسلح به عنوان بخش اصلی و اساسی قدرت نظامی، در روند شکل گیری و توسعه جامعه بر حوزه های فرهنگی، اقتصادی، علمی و فناوری به طور فعال و گسترده نفوذ دارند. مسئله تحقيق اقتدار با قدرت متفاوت است و گونه ای خاص از قدرت تلقی می شود. اقتدار هنگامی حاصل می گردد که توانایی های مادی و معنوی فرد، گروه و یا نظام در نوع رابطه اش با دیگران افزایش یابد و امکان اعمال قدرت مشروع در زمان و مکانی مناسب و نیل به هدف مورد نظر را میسر سازد. پس اقتدار، قدرت مشروع است که مشروعیت خود را براساس دین، قانون، سنت و ... به دست می آورد.
اقتدار، برآیند و ماحصل قدرتهای اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی، علمی و فناوری مشروع مسئله ای که در این تحقیق مدنظر می باشد، این است که:
مؤلفه های فرهنگی یا مؤلفه های قدرت فرهنگی به عنوان یکی از عناصر و عوامل اقتدار ملی کدام اند و نقش یا وظیفه نیروهای مسلح در این امر چست؟
اهداف تحقیق هدف های این تحقیق عبارت اند از:
1- تعيين مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی
2- تبيين نقش و وظیفه نیروهای مسلح در مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی
سؤالات تحقیق سؤالاتی که در این تحقیق مطرح می باشد عبارت اند از
1- مؤلفه های فرهنگی اقتدار ملی کدام اند؟
2 - نقش نیروهای مسلح درباره مؤلفه های فرهنگی اقتدر ملی چیست؟
مبانی نظری .. قدرت یکی از مفاهیم سیاسی است که قدمتی بیش از مفهوم و ظهور دولت دارد و همزاد با آفرینش است. دیدگاههای مختلفی در مورد قدرت وجود دارد که دیدگاه مبتنی بر سنجش و ساختار قدرت قابل ذکر است (مطهرنیا، ۱۳۷۸: ۷۸)
الف - دیدگاه مبتنی بر سنجش قدرت: صاحب نظران دیدگاه مبتنی بر سنجش قدرت را می توان به دو گروه تقسیم کرد: کسانی که معتقد به کمیت پذیری قدرت هستند و افرادی که اعتقاد به رابطه ای بودن قدرت دارند.
۱- کمیت پذیری قدرت: محققانی که به قدرت به عنوان پدیده ای «کمیت پذير» می نگرند، قدرت را به عنوان ظرفیت به کنترل حرکت درآوردن تودهای مقاوم در فاصله معین و در زمانی مشخص تعریف می کنند. در کنه دیدگاه کمیت نگرها، امکانات مادی یا منافع مادی قدرت دارای ارزش بیشتری است. اصلا کمیت نگرها، بیشتر به منافع قدرت به عنوان «تجلی قدرت» توجه دارند تا به بازتاب قدرت در اجتماع، به همین جهت است که برتراند راسل قدرت را «پدید آوردن آثار مطلوب» آ. آچ.تونی ۲ [قدرت را «توانایی فرد یا گروه» می دانند و رابرت دال ۳ سعی در فرمولیزه کردن «قدرت» دارد (همان منبع:۷۹)
۲- رابطه ای بودن قدرت: ارتباط گراها به عكس کمیت نگرها بر منافع قدرت تأكيد چندانی ندارند. بلکه در نظر آنها بیشتر استفاده ای که از این منابع جهت تحت کنترل در آوردن دیگران به عمل می آید، مهم است؛ به عبارت دیگر برای گروه نخست ملزومات قدرت اهمیت دارد و برای گروه دومکانیسم اجرای قدرت دارای اهمیت می باشد. نمونه بارز این طرز فکر، تفكر ماکس وبر و مورگنتاه است.
ب - دیدگاه مبتنی بر ساختار قدرت: در این دیدگاه به ساختار و عملکرد قدرت توجه میشود و صاحب نظران دیدگاه مبتنی بر ساختار قدرت را می توان به دو گروه تقسیم کرد کسانی که معتقد به ابزارگرایی قدرت هستند و افرادی که اعتقاد به کارکردگرایی قدرت دارند.
۱-دیدگاه ابزارگرایانه: ابزارگرایان همانند کمیت گرایان در کمی کردن قدرت نمی کوشند، بلکه بیشتر به ابزار شیوه های استفاده از آنها در کنترل دیگران نظر دارند. این عده از محققان به قیاس فیزیکی قدرت چندان توجهی نکرده اند، بلکه به قدرت به عنوان توان به دست آوردن کنترل دیگران با استفاده از ابزار مناسب یا هر وسيله ممكن و توجه خاص به آن ابزار نظر افکنده اند. بهترین نمونه ابزارگرایی در قدرت را می توان در گفتۂ مائوتسه تونگا، رهبر انقلاب چین، جست وجو نمود که می گوید:
قدرت از لوله تفنگ می آید» (همان منبع: ۸۰)
۲- دیدگاه کارکردگرایانه: کارکردگرایان با ارتباط گرایان وحدت نظر فراوان دارند، اما ارتباط گرایان تنها به تأثیرات يكسويه قدرت از فرا دست به فرو دست نظر دارند و با دیدی مکانیکی یا بهتر بگوییم یک بعدی تنها تأثير قدرت را بر کسانی که قدرت بر آنها اعمال شده مورد توجه قرار میدهند. حال آن که کارکردگران به تأثیرات همه جانبه اعمال قدرت بر کل جامعه و تأثیر متقابل دارنده و پذیرنده قدرت توجه مبذول می دارند. از صاحب نظرانی که به کارکردگرایی قدرت اعتقاد دارند، تالکوت پارسونز میباشد.
ج) قدرت از دیدگاه اسلام: در بینش اسلام منشأ قدرت از آن خداست. براساس اعتقاد توحیدی خداوند، رب و صاحب اختیار هستی و انسانهاست. والله على كل شيء قدير: خدا بر همه چیز توانا می باشد (آل عمران، آیه ۱۸۹)، لذا تحميل اراده و تصرف در امور مخلوقات باید با اذن خداوند صورت گیرد. هیچ کس حق مالكيت و دخالت در امور افراد و تحميل اراده بر دیگری را، حتی اگر مجرم باشد، ندارد؛ مگر آنکه از طرف خداوند به او اجازه داده شده باشد. (نوروزی، ۱۳۷۹: ۱۳۹)در تفکر سیاسی اسلام قدرت در دولت اسلامی امانت الهی است؛ زیرا حاکم و رئیس دولت اسلامی، خلیفه خداوند و جانشین پیامبر اکرم (ص) است و او وارث این امانت می باشد (عمید زنجانی،۲۰۰ :۱۳۹۶ )
۱-قدرت در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) سير قدرت سیاسی در اندیشه سیاسی امام (ره) را به شکل زیر میتوان بیان کرد:
اول) تعلق قدرت به طور کامل به خداوند متعال، که به دو صورت ولایت تکوینی و تشریعی جریان می یابد.
دوم) تعلق قدرت به اراده الهی، جهت اداره امور بشری در جوامع این قدرت از طریق نبوت بر روی زمین جاری شده و پیامبران با این هدف که به حیات بشری در ابعاد مختلفش نظم و نسق بخشند، از سوی خداوند متعال به جانب مردم برانگیخته شده اند.
سوم) با اتمام دوره ) نبوت، مجال و عرصه تازه ای گشوده می شود که شیعه از آن به امامت یاد می کند. بر این مبنا امامت با بهره مندی از دو ویژگی بارز «علم لدنی و عصمت» چونان مسیری مطمئن برای سیر قدرت سیاسی در بطن تاریخ به حساب می آید.
چهارم) با فرارسیدن عصر غيبت، نظریه های مختلفی برای نحوه اداره جامعه اسلامی ارائه میگردد که از این میان نظریه ولایت فقیه از آن حیث که ارتباط مطمئنی بین دو عصر غیبت و حضور برقرار ساخته از خلوص و اعتبار ارزشی بیشتری برخوردار است و بدین ترتیب قدرت حاکم اسلامی در عصر غیبت، که همان ولی فقیه می باشد، به طور مستقیم و بلاواسطه به دو جریان به هم پیوسته «امامت نبوت» مرتبط می شود افتخاری، ۱۳۸۰: ۸۳)
۲- قدرت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هر چند در قانون اساسی مستقیما به قدرت پرداخته نشده است، ليكن با تحلیل برخی از مفاد اصول قانون اساسی، ویژگی های قدرت را از این دیدگاه می توان به شرح زیر بیان کرد:
الف - قدرت از آن خداست؛ ب - قدرت به معنای تحمیل اراده و سلطه گری نیست؛ ج - مسير قدرت از خداوند شروع می شود.
٢- انواع قدرت مهم ترین انواع قدرت عبارت اند از:| الف - قدرت سیاسی بسیاری از متفکران سیاسی غرب معتقدند قدرت سیاسی توانایی نهایی کنترل رفتار و اعمال دیگران است. عوامل متعددی از جمله محرک های سیاسی، طبیعی (سیل، زلزله و آتشفشان)، سیاسی - انسانی، و سیاسی - اجتماعی (طبقات متشكل، گروههای اقشار، انجمنهای نژادی و فرهنگی در فرآیند پیچیدہ قدرت سیاسی مؤثرند که مهمترین آنها عبارت اند از: ثبات سیاسی، شكل حكومیت، کیفیت رهبری، مشارکت سیاسی و اعتبار ملی. (قوام، ۱۳۷۳: ۱۳۶) ب _ قدرت اقتصادی قدرت اقتصادی توانایی تولید پویای محصولات مورد نیاز، توزیع و مصرف مناسب ثروتهای مادی در محیط ملی و امکان حضور و رقابت اقتصادی در صحنه بین المللی می باشد. شاخص های قدرت اقتصادی عبارت اند از: تولید ناخالص ملی، رشد ساليانه، کیفیت جمعیت و نیروی انسانی، منابع کانی، میزان تورم، میزان سهم از تجارت و سرمایه گذاری جهانی، مالیات ها و تعرفه ها و نحوه تولید (تک محصولی یا چند محصولی)| ج- قدرت علمی و فناورانه قدرت علمی، توانایی تولید دانش، تربیت منابع انسانی ماهر و فناوری برای تحقق اهداف مربوطه می باشد. شاخص های قدرت علمی چنانچه، در تعریف آن مستتر است، عبارت اند از: تولید دانش، منابع انسانی ماهر و فناوری در چهار حوزه بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوری مواد و فناوری اطلاعات. پس از انقلاب های کشاورزی و صنعتی، اینک انقلاب علمی و فناوری که سرشتی چند رشته ای دارد، در حال تغییر سیمای جهان است. آینده پژوهان معتقدند روند پیشرفت و تکامل جهانی فناوری در چهار حوزه ذكر شده، جهان سال ۲۰۱۵ میلادی را شکل می دهند (آنتون و دیگران، ۱۳۸۰)د- قدرت نظامی عبارت است از: تمامی نیروهای مسلح همراه با سایر عناصر قدرت ملی از قبيل قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی و توانایی کشور در به کار بردن نیروهای مسلح برای پشتیبانی از سیاست ملی.
نیروهای مسلح: نیروهای مسلح یکی از مهم ترین مؤلفه های قدرت نظامی هستند. منظور از نیروهای مسلح، نیروهای زمینی، دریایی، هوایی و پلیس است که وظیفه آنها به طور اعم پاسداری از امنیت داخلی کشور و به طور اخص دفاع از مرزها وجنگیدن با دشمن خارجی است.
در حال حاضر نیروهای مسلح عبارت اند از: ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی ارتش به مجموعه ستاد مشترک ارتش، نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و سازمانهای وابسته به آنها اطلاق می گردد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مجموعه ستاد كل مشترک سپاه، نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، مقاومت، قدس و سازمان های وابسته به آنها گفته می شود.
نیروی انتظامی، که در سال ۱۳۷۰ از ادغام کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی، ژاندارمری و پلیس قضایی تشکیل شده، در تابعیت فرماندهی کل قوا و وابسته به وزارت کشور است (قربانی، ۱۳۷۰: ۵۷)
ه - قدرت فرهنگی قدرت فرهنگی عبارت است: توان استفاده از عقاید، الگوهای رفتاری، هنر، سنت ها و ویژگی های فکری و ... برای تحقق اهداف مورد نظر و مقابله با تهاجم فرهنگی و - قدرت ملی: قدرت ملی ظرفیت کلی یک کشور در دستیابی به منافع ملی و یا به عبارت دیگر مجموعه نیروهای مادی و معنوی یک ملت است. قدرت ملی برآیند و ماحصل انواع قدرت است.
مؤلفه های و عناصر قدرت ملی: با بررسی نظریه ها و دیدگاههای صاحب نظران در مورد عوامل و مؤلفه های قدرت ملی، مهم ترین مؤلفه های قدرت ملی عبارت اند از: قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت علمی و قدرت فرهنگی
٣. اقتدار اقتدار به معنای قدرت، توانایی و قوت می باشد (دهخدا، ۱۳۷۷: 13 )
مفهوم قدرت و اقتدار متفاوت است. مک آیورا معتقد است: اقتدار یعنی قدرت بالفعل، یعنی مستلزم اطاعت کردن می باشد. قدرت به خودی خود اقتدار نیست، بلکه مدعی اقتدار است.
مقصود از اقتدار، حق مستقری است که در هر نظام اجتماعی برای تعیین خط مشی آن جامعه، اظهار نظر در مسائل مربوط به آن، رفع مناقشات و به طور کلی برای رهبری و هدایت دیگر مردمان وجود دارد. وقتی از اقتدار سخن می گوییم، مقصود شخص یا هیئتی است که این حق را دارد. در اقتدار تأكيد بر حق است نه قدرت (مک آیور، ۱۳۶۶: ۱۰۰)تالکوت پارسنزا معتقد است: «آمریت آن جنبه از مقام در یک سازمان اجتماعی است، یعنی جنبه اجتماعی آن که اعتبار آن متصدی به طور مشروع در موقعیتی قرار می گیرد و تصمیماتی اتخاذ می کند که نه تنها برای خودش بلکه برای کل اجتماع، در نتیجه برای اعضای سایر واحدها، نیز الزام آور است.» (لوكس استيون، ۱۳۷۲: 6 و 165 )
الف - اقتدار ملی به قدرت دارای مشروعیت، که از ناحیه یک حکومت در یک کشور برای تأمین و تحقق اهداف و منافع ملی آن کشور اعمال می گردد، اقتدار ملی گفته می شود. اقتدار ملی برآیند ارزش های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی همراه با حفظ شرافت های انسانی است که می تواند باعث اعتلا و سربلندی آن جامعه در عرصه داخلی و بین المللی شود و امکان توطئه، تطمیع و تجاوز را از بیگانگان بگیرد (سازمان عقیدتی و سیاسی ناجا، ۱۳۸۲: 19 )
ب - مؤلفه ها و عناصر اقتدار ملی مؤلفه های اقتدار ملی همان مؤلفه های قدرت ملی (قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت علمی و قدرت فرهنگی می باشند که دارای مشروعیت هستند.
۴ . فرهنگ فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستی ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگر است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می آورد ( ادیبی، ۱۳۳۰)تاکنون تلاش هایی برای طبقه بندی کردن تعريفهای مختلف فرهنگ انجام شده است. یکی از معروف ترین این کوشش ها توسط ال کرو بروک و کلاید کلاک هون۳ در سال ۱۹۵۲ میلادی در کتاب «نقدی بر مفاهیم و تعاریف» انجام شده است. این دو محقق، ۱۹۶ تعریف از فرهنگ را در چهار دسته کلی ارائه کرده اند (سلیمی، ۱۳۷۹: 4)با استفاده از این کتاب داریوش آشوری تعریف های فرهنگ را در شش دسته «تعریف های تشریحی یا توضیحی، هنجاری، تاریخی، روانشناختی، ساختی و تکوینی یا ژنتیکی بیان کرده است (آشوری، ۱۳۷۳: ۱۵ و ۱۹)
در کتاب فرهنگ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر تعریف های فرهنگ در سه دسته کلی گنجانده شده است (سلیمی، ۱۳۸۰: ۷) که عبارت اند از: الف - فرهنگ و مثابه رشد و تعالی جامعه متفكران کلاسیک و گروهی از متفکران ایرانی و اسلامی فرهنگ را به معنای نشانه و نمود معنوی رشد و پیشرفت یک جامعه به کار می برند. از دیدگاه این عده فرهنگ، خصوصیتی است که یک جامعه در زمان گام گذاشتن به مسیر اعتلا کسب می کند. در مهم ترین تعریف های کلاسیک متفکران از فرهنگ می توان به تعریف ارسطو از فضیلت نام برد.
ژان ژاک روسوانيز فرهنگ را مولود عقل می داند و پیدایش عقل را مقدمه پیدایش فرهنگ. از دیدگاه او فرهنگ ریشه در قابلیت های انسان و تکامل جویی او دارد.
از نظر هگل نیز فرهنگ نمودار ارتقای جامعه انسانی به سطحی متعالی و دستیابی انسان به آزادی و کمال است. تی. اس. الیوتک، شاعر مشهور انگلیسی، فرهنگ را در درجه اول رسم زندگی یک ملت می داند که با مذهب آن در آمیخته است (اليوت، ۱۳۶۹: ۳۳)
در میان نویسندگان متأخر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز فرهنگ را به معنای نتیجه رشد و تعالی انسان و نشانه کمال او به کار برده است. ب- تعريفهای نظری از فرهنگ در این تعریف ها با شناخت نهادها و عناصر تشکیل دهنده کلیتی به نام فرهنگ، به تعريف آن پرداخته می شود؛ به عبارت دیگر به گروهی از نهادهای اجتماعی، پدیده ها و فعالیتهای علمی انسان شناسان قرن نوزدهم باز می گردد (سلیمی، ۱۳۷۹: ۱۷)
مهم ترین صاحب نظران این گروه می توان از گوستاوكلم۳ در قرن نوزدهم نام برد. او توسعه تدریجی نوع بشر را با مطالعه بر روی نحوه تحول آداب و سنن، مهارتها، هنرها، ابزار و اعمال مذهبی در میان مردم و قبایل مختلف توصیف کرده است.
در این گروه می توان به نظر مالینوسکی در مورد فرهنگ پرداخت. او معتقد است که فرهنگ شامل دست ساخته ها، محصولات، فرایندهای تکنیکی، اندیشه ها، عادات و ارزش های یک جامعه است که البته این عناصر مجزا همگی با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. ج- برداشت های نمادگرایانه از مفهوم فرهنگ انسان با نمادسازی، معانی مورد نظر خود را نشانه گذاری کرده موجودیت می بخشد و امکان جاری ساختن این معانی و مبادله آنها را فراهم می سازد. زبان، مهمترین جلوه فعالیت انسان در نمادسازی است. صاحب نظرانی که در این گروه قرار دارند، فرهنگ را مجموعه ای از نمادهای مشخص موجود در یک جامعه میدانند؛ نمادهایی که نه فقط از راه پژوهش تجربی، بلکه از طریق تأويل، تفسیر و ادراک معانی مندرج در آنها قابل شناخت هستند. این طرز تفکر همراه با پست مدرنیسم و نحله های جدید فکری متولد شده است.
تعريف لسلی وایت (یکی از صاحب نظران این گروه از فرهنگ چنین می باشد:
فرهنگ عبارت از سازمان پدیدهها، كنش ها، اعیان شناسی (ابزار و اشیایی که ابزار می سازند)، باورها، معرفتها، احساسات، طرز تلقی و ارزش هاست که به استفاده از نمادها وابسته است. وایت پدیده فرهنگ را به سه نظام فناورانه، جامعه شناسی، مذهبی تقسیم می کند. د- فرهنگ از دیدگاه اسلام فرهنگ اسلامی بر دو پایه اساسی استوار است: اول، کرامت ذاتی و حیثیت انسان ها، که خداوند در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید