بخشی از مقاله
چکیده:
هدف از پژوهش حاضر مطالعه تأثیر آموزش تحرک و جهتیابی بر مهارتهای اجتماعی دانش آموزان نابینای 12 تا 18 ساله پسر بوده است که به صورت یک تحقیق شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفته است. حجم نمونه مورد بررسی در این پژوهش شامل 30 نفر از دانش آموزان نابینای پسر 12 تا 18 ساله مراکز آموزشی استثنایی و نیز تلفیقی شهر تهران در سال تحصیلی 94-95 بود که این گروه نمونه در دو گروه گواه 15 - نفر - و آزمایش 15 - نفر - مورد بررسی قرار گرفتند. برای بررسی مهارتهای اجتماعی از مقیاس مهارتهای اجتماعی SSRS استفاده شد. آموزش تحرک و جهتیابی نیز با استفاده از جزوه آموزشی تهیه شده توسط محقق در این زمینه به صورت ده جلسه آموزشی صورت گرفت. برای تحلیل نتایج از آمار توصیفی و سپس تحلیل کو واریانس و واریانس استفاده شد. نتایج نهایی پس از بررسی آماری نشان داد که برنامه تحرک و جهت یابی موجب افزایش مهارتهای اجتماعی مثبت گروه آزمایش که این برنامه را دریافت کرده اند در مقایسه با دانش آموزان گروه کنترل شده است.
مقدمه:
نابینایی پدیده ای است بس کهن که قدمت آنرا می توان با تاریخ حیات انسان همزمان و همزاد دانست - شریفی در آمدی، . - 1389 در حالی که نابینایی از نظر گذراندن زندگی سالم، کمتر از بسیاری از معلولیت های دیگر محدودیت ایجاد می کند، مردم و جامعه نسبت به آن حساسیت بیشتری دارند. استفاده گسترده از حس بینایی و اتکا به آن برای دریافت اطلاعات، موجب می شود که فقدان آن مشکلات زیادی برای شخص ایجاد کند و تا اندازه ای سلامت روان وی را به مخاطره بیندازد. بعضی افراد نابینا تحت تاثیر نگرش منفی به نابینایی، مستعد و مبتلا به افسردگی و سایر مشکلات عاطفی می شوند و هر چه طول مدت افسردگی بیشتر شود، سازمان شخصیت او در یک الگوی افسردگی سازمان می یابد. دانش آموزان نابینا به علل متعدد مانند نگرش های منفی جامعه به نابینا، تصویر ذهنی جامعه درباره درمانده و وابسته بودن نابینایان، حمایت افراطی و همدلی بی مورد والدین - آلبرت1، - 2005، دریافت نکردن بازخورد چشمی درباره رفتارهایشان، فقدان سرمشق گیری، نداشتن مهارت های چشمی ویژه، ناتوانی در موضع یابی و تعیین محل افراد - هالاهان و کافمن2، - 2003، و طرد توسط همکلاسی های بینای خود زیرا که دانش آموزان نابینا ممکن است زیاد سئوال کنند یا عواطف نامناسبی از خود نشان دهند گفتگوهای کوتاه و خود محور و تمرکز نداشتن بر فعالیت های گروهی - مک کاسپی4، - 2003، رفتارهای قالبی مانند تکان دادن بدن و مالیدن چشم - الوین، سلوارج، یخارل5، - 2007، و مشکلات در روابط بین فردی با مشکل مواجه می شوند - مستعلمی، . - 1381 بدین ترتیب ابعاد گوناگون سازگاری افراد نابینا با خود و جامعه و با اعضای خانواده در خانه به خطر می افتد و باید برای حل مشکلات اساسی مربوط به دانش آموزان نابینا اقدامات اساسی اتخاذ شود. در حالی که نابینایان مایلند که با آنها به عنوان افرادی مستقل و بهنجار رفتار شود. آنها می خواهند به خود متکی باشند جز در مواردی که به همکاری و مساعدت دیگران نیاز دارند. آنها به احساس دیگران احترام می گذارند و به زندگی هر چه نزدیکتر با دیگران عشق می ورزند در این صورت است که مهارتهای اجتماعی مثبت دارند و می توانند عزت نفس خویش را حفظ نموده و سازگاری اجتماعی بیشتری با محیط پیرامون خود داشته باشند. تحرک و جهت یابی به عنوان یکی از مهارتهای مورد نیاز نابینایان به شمار می رود که باعث رشد هوشی و استقلال فردی و اجتماعی آنان می شود. جهت یابی با درک موقعیت فعلی و تحرک در محیط این امکان را به فرد نابینا می دهد تا کلیه مفاهیم در محیط را با استفاده از حواس خود غیر از بینایی بشناسد و فردی مستقل و خودکفا بار بیاید. این استقلال و خودکفایی نسبی در کسب مهارتهای اجتماعی مثبت و در نتیجه سازگاری اجتماعی دانش آموز نابینا مفید است - دادخواه، .1390
ضرورت آموزش جهتیابی و حرکت به فرد نابینا :
بینایی برای کنش وری افراد حیاتی است و مطالعات متعدد در طی دو دهه ی گذشته به وضوح نشان می دهد که آسیب بینایی اثرات چشمگیری روی کارکرد و کیفیت زندگی فرد نابینا بر جای می گذارد. نابینایان نسبت به آینده خود بیمناکترند، احساس توانایی کمتری در فرونشاندن خشم و پرخاشگری خود دارند و دارای نگرش منفی نسبت به خود هستند. نابینایان تصور می کنند که افراد عادی دارای عملکردی به مراتب بهتر از آنها هستند که این امر نهایتا بر خود پنداره آنان تاثیر منفی دارد و موجب می شود نابینا نتواند هویت موفق را در خود رشد دهد مطالعات - بتی8، 1991، 1992؛ میقان9، 1981 به نقل از اسلام دوست - نشان می دهد که نقص بینایی می تواند علت احساس ناتوانی و حقارت باشد که می تواند به صورت مقبولیت اجتماعی پایین، نتایج تحصیلی ضعیف، ناتوانی جسمی و سازگاری اجتماعی ضعیف انعکاس یابد. بنابراین، ذکر شده است که شرایطی مثل وجود نقص در بینایی، شکل گیری و رشد خودپنداره10 را به صورت منفی تحت تأثیر قرار می دهد فرایند بازتوانی افراد مبتلا به نقایص بینایی باید شامل یادگیری مهارت های لازم، مثل بهداشت فردی، ارتباط، مسافرت کردن یا جابجایی، مهارت های اجتماعی و از این قبیل باشد. این مهارت ها پایه ای برای کمک به این افراد برای اینکه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند خواهد شد. برای این افراد، مداخلات، به منظور بهبود کارکرد، مبتنی بر یادگیری مهارت های جبرانی، آموزش در استفاده از وسایل کمکی تکنولوژیکی و یا هر دو می باشد به منظور به دست آوردن زندگی مستقل، آموزش مهارت های مسافرت به افراد مبتلا به نقایص بینایی یکی از مهم ترین مهارتها است که باید توسعه یابد. مهارت سفر برای افراد مبتلا به نقایص بینایی از لحاظ فنی با عنوان تحرک11 و جهتیابی12 شناخته می شود. در حالی که این سفر می تواند کوتاه برای چند دقیقه یا ساعت باشد یا بلند بوده و روزها به طول انجامد. آنها را قادر می سازد که راحت، سریع، امن و مستقل به محیط های آشنا و غیر آشنا سفر کنند. بنابر این اصول و روشهای جهت یابی و تحرک برای زندگی این افراد بسیار مفید است و می تواند آنها را در مهارت های دیگر همچون فعالیتهای زندگی روزمره به کار گیرد که در نهایت منجر به زندگی مستقل آنها خواهد شد. رشد آگاهی فضایی صحیح - جهت یابی - برای افراد نابینا به منظور افزایش کیفیت زندگی آنها لازم است چون آنها می توانند آزادی حرکت و توانایی حرکت با اطمینان را داشته باشند. افزایش تحرک یک دانش آموز در محیط، احتمال این را که وی نتایج تحصیلی موفقیت آمیزی را به دست آورد افزایش می دهد به این دلایل بسیاری از کشورها توجه ویژه ای به تربیت آموزگاران جهت یابی و تحرک و همچنین برنامه های آموزشی استاندارد که بتواند در محیط های محلی به کار رود و متناسب با شرایط زندگی افراد مبتلا به نقص بینایی باشد، دارند از آنجایی که محرومیت از بینایی همیشه با نگرانی ناشی از اتکای به دیگران و احساس ناامنی همراه است. عدم استقلالی که شخص نابینا به آن دچار میشود و احساس میکند که متکی به دیگران است بستگی به شخصیت او، رفتار خانواده و اطرافیان و امکانات توانبخشی موجود در کشور دارد. اما با این وجود در جوامع مترقی نیز که امکانات توانبخشی بسیار غنی است. همچنان فرد نابینا از اتکای به دیگر افراد بیم دارد. ولی عملاٌ در جهت رفع آن فعالیت چندانی نمیتواند داشته باشد فرد نابینا پیری و تنهایی خود را دایم درنظر مجسم میکند. بیم از تنهایی لحظهای او را ترک نمیکند، به ویژه اگر نابینا از جنس مؤنث باشد، نابینا در نگرانی و فشارهای ناشی از این اتکا به سر میبرد و نهایتا مضطرب و افسرده میشود. میزان این افسردگی و اضطراب در میان دختران نابینا بیشتر از پسران نابینا است. کوپر اسمیت - که در همین زمینه تحقیقاتی روی کودکان 8 تا 10 ساله انجام داده است، می گوید : هر کودکی که زودتر راه رفتن را شروع کند امکان فعالیت بیشتری پیدا میکند و زمینه کسب تجارب برای او هموارتر میشود. شخص نابینا که تحرک و فعالیت ندارد امکانات بالقوه او شکوفا نخواهد شد، و در نتیجه او نه تنها بار سنگین نابینایی و محدودیتها و وابستگیهای ناشی از آن را بر دوش میکشد بلکه احساس نامطلوب و منفی نسبت به شخصیت و وجود خویش دارد که موجبات اختلالات روانی او را فراهم میسازد
تأثیر آموزش جهتیابی و حرکت بر کسب مهارتهای اجتماعی مثبت در دانش آموزان نابینا :
اهمیت جهت یابی و حرکت به عنوان یکی از مهمترین عامل از عوامل اجتماعی شدن افراد نابینا را هیچگاه نمی توان از نظر دور داشت و بی شک توجه به هوش اجتماعی، رشد اجتماعی و تربیت اجتماعی در کنار دیگر ابعاد رشد و حیطه های تعلیم و تربیت، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در چشم انداز کنونی، در حوزه آموزش مهارتهای اجتماعی، رویدادهای فراوانی رخ داده، پژوهشهای بیشماری صورت گرفته، روشهای آموزشی و درمانی جدیدی مطرح گردیده و افقهای روشنتری آشکار شده است. تمامی این حرکتها و شناختهای روز افزون به افراد نابینا کمک می کند تا به کمیت و کیفیت زندگی اجتماعی خود و دیگران غنای بیشتری ببخشند و با سایر افراد جامعه روابط انسان دوستانه تر و پویاتری داشته باشند دانش آموزی که مهارت جهت یابی لازم را کسب کرده است، دانش آموزی است که می تواند از طریق برقرار کردن ارتباط با دیگران از موقعیتهای تعارض آمیز کلامی و فیزیکی اجتناب کند. این گونه دانش آموزان، رفتارهایی از خود نشان می دهند که منجر به پیامدهای مثبت روانی-اجتماعی، نظیر پذیرش توسط همسالان و رابطه موثر با دیگران می شود. از سوی دیگر، کسانی که دمهارت جهت یابی لازم را کسب نکرده اند، اغلب به اختلالهای رفتاری مبتلا می شوند، از طرف همسالان پذیرفته نمی شوند، در میان همسالان و بزرگسالان محبوب نیستند و با معلم و یا سایر افراد حرفه ای به خوبی کنار نمی آیند پژوهشگر به پشتوانه ی بیش از پانزده سال کار با دانش آموزان نابینا به نیازهای اساسی ، ویژگی های شخصیتی، احساسات مشترک، رفتارهای ناسازگارانه و... آنها آگاهی یافته است و آنچه که او را در ارتباط تنگاتنگ با دانش آموزان نابینا متاثر کرده است داشتن احساس تنهایی و عدم کفایت لازم برای کسب مهارتهای اجتماعی و ناسازگاری اجتماعی آنان می باشد. از طرفی پژوهشگر در راستای اهداف آموزشی به عنوان آموزگار همواره فعالیتهای ورزشی را در مورد افراد نابینا در محیط کار برعهده داشته و ملاحظه نموده است که هر چه فرد نابینا بتواند بر هدایت اندام خود برای حرکت در محیط تسلط بیشتری یابد، احساس شادی بیشتری نموده و تمایلش برای حضور در جامعه بیشتر می شود. از طرفی پژوهشگر دریافته است که دانش آموزان نابینای منفعل و بدون تحرک معمولا بی حوصله تر و با کوچکترین محرک محیطی برآشفته می شوند و این دانش آموزان معمولا تمایلی برای داشتن ارتباط با سایر همنوعان خود در محیط مدرسه و خوابگاه ندارند. علاقه ی پژوهشگر به دانش آموزان نابینا همواره او را با این چالش روبرو کرده است تا با استفاده از کدام ابزار کاربردی می تواند به این قشر آسیب دیده جامعه کمک نماید تا با جبران محدودیت های ناشی از معلولیت بینایی از بروز پیامدهای رفتاری معلولیت در این قشر بکاهد. تجربه آموزشی پژوهشگر نشان داده است که نقص بینایی نیز موجب کاهش انگیزه یادگیری مهارتهای حرکتی پایه می شود و فرصتهای تمرین این مهارتها کاهش می یابد