بخشی از مقاله

چکیده

طی سه دهه اخیر، در اثر تغییرات فرهنگی- اجتماعی بهویژه تحت تأثیر تحولات پدید آمده در خانواده، حضور زنان در عرصههای اجتماعی افزایشیافته است. با افزایش تحصیلات و توانمندهای زنان و از طرفی تقاضای آنان برای اشتغال و با توجه به تعداد نقشهایی که زنان در این رابطه پیدا میکنند، این سؤال مطرح میگردد که آیا باروری نیز کاهش خواهد یافت، یا خیر؟ در اذهان عمومی اینگونه استدلال میگردد که مشارکت زنان در نیروی کار و افزایش میزان اشتغال آنها بهصورت منفی بر میزان باروری تأثیر دارد، بااینحال به نظر میرسد که رابطه میان اشتغال زنان و فرزند آوری یک رابطهی متقابل و دوسویه است. در این مقاله با استفاده از متوسط باروری 5 سال گذشته و دادههای سرشماری 1390 در 396 شهرستان ایران با استفاده از رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر - لیزرل - به بررسی تأثیر تحصیلات و امنیت شغلی زنان بر باروری پرداختهشده است. نتایج حاکی از آن است که میانگین سن در اولین ازدواج، تحصیلات و اشتغال زنان تأثیر منفی بر باروری دارد.. که این امر از عدم فرصتهای کافی ازدواج برای پسران و دختران و همچنین نابرابری زنان و مردان در نهادیهای خانواده محور حکایت دارد. شهرستانهایی که صنعتیتر هستند. صنعتی شدن از طریق میانگین سن ازدواج تأثیر مثبتی بر باروری دارد.

کلمات کلیدی: اشتغال، باروری، تحصیلات، نهادهای خانواده محور، تحلیل مسیر

.1-1 مقدمه

یکی از مباحث اساسی درزمینه ی توسعه، میزان بهرهگیری درست و منطقی از تواناییها و استعدادهای نیروی انسانی هر جامعه است چراکه نیروی انسانی پایه و اساس ثروت هر جامعه را تشکیل میدهد. بهرهبرداری کامل و متناوب از منابع انسانی بهعنوان یکی از اهداف استراتژیک توسعه در نظر گرفته میشود. بیتردید زنان، بهعنوان نیمی از جمعیت، تأثیر مستقیمی در توسعهی جامعه دارند؛ چراکه هدف هر جامعهای، به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی است. رفاه اجتماعی تابعی از درآمد سرانه، توزیع عادلانهی درآمد، بهبود سطح امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و میزان مشارکت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی مردان وزنان است. در جامعهای که مشارکت زنان درزمینه ی اشتغال و فعالیتهای اقتصادی بیشتر باشد، رفاه اجتماعی نیز بیشتر خواهد بود؛ زیرا مشارکت زنان در بازار کار، افزایش سطح تولید، افزایش درآمد سرانه و درنتیجه سبب افزایش رفاه اجتماعی کل جامعه میشود.

برعکس دسترسی محدود و نابرابر به فرصتهای کسب درآمد و اشتغال که بهصورت بیکاری و کمکاری پدیدار میشود خود از عمدهترین علل فقر است و برای از بین بردن فقر، بیکاری و نابرابری باید هر دو جنس را مدنظر قرارداد. سرمایهی انسانی زاده ی شایستگیها، دانش، ویژگی های اجتماعی و شخصیتی جهت تولید ارزش اقتصادی است. عرضهی نیروی انسانی تابعی از میزان رشد جمعیت مستقیماً - از میزان باروری تأثیر می پذیرد - و نیز ساختمان سنی و جنسی جمعیت است. تا قبل از دهه 1950 و اوایل دهه 1960معمولاً آنچه بهعنوان ثروت ملل در نظر گرفته میشد، عبارت از انباشت سرمایهی فیزیکی بود. بعدها با مطرحشدن انسان بهعنوان عاملی بنیادی در توسعه، این زمینه فکری زمینهساز تئوری سرمایهی انسانی شد. سرمایهی انسانی در این تئوری بهعنوان دانش، مهارت، توانایی و دیگر صفات دادهشده به انسان ها که مرتبط با فعالیتهای اقتصادی هستند تعریفشده است متفکران این تئوری به اهمیت و توجه به سرمایهی انسانی در تحلیلهای اقتصادی تأکید فراوان دارند و معتقدند که سرمایهی انسانی ریشه و علت اصلی توسعه است.

از سویی دیگر باروری که عامل اصلی بقاء جوامع به شمار میرود رو به کاهش است. در این تحقیق ما در پی نشان دادن این مسئله هستیم که آیا اشتغال زنان تأثیر مثبت یا منفی در جریان باروری دارد یا خیر؟ زیرا از طرفی اشتغال زنان از طریق باروری بر تعداد و ساختمان سنی و جنسی جمعیت تأثیرگذار است و از طرفی باروری میزان اشتغال و عرضهی نیروی انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد. حال اشتغال زنان چه مقدار در سرمایه انسانی تأثیرگذار است. بررسی رابطهی متقابل اشتغال زنان و باروری یکی از گستردهترین حوزههای بررسی در تحقیقات باروری بهویژه در کشورهای اروپای شمالی به شمار می رود. در اذهان عمومی و عقل سلیم اغلب این گونه استدلال میشود که مشارکت زنان در نیروی کار و افزایش میزان اشتغال آنها بهطور معکوس باعث تغییر در رفتار تولیدمثل میشود. بااینحال به نظر میرسد که رابطهی بین اشتغال و باروری یک رابطهی دوسویه است به این صورت که هم اشتغال زنان بر باروری تأثیر دارد و هم فرزند آوری ورود مادران را به بازار کار تخت تأثیر قرار می دهد - ماتسیاک - 2006 3، امروز گرایش زنان به اشتغال و دسترسی آنان به سازمانهای آموزشی - مدارس و دانشگاهها - بهویژه در جامعهی شهری در بسیاری از کشورها اهمیت یافته است. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای متمدن، دگرگونیهای بسیاری در گسترهی تحولات اجتماعی به وجود آمده که برجستهترین آن، حرکت زنان در خانواده و ورود به دنیای بازار اشتغال است. این پدیده، جامعه و بهویژه نهاد خانواده را تحت تأثیر قرار داده است.

زنان هنگامیکه به حقوق اجتماعی خود در حوزهی شغلی دست یافتند، علاوه بر همسر و مادر بودن، نانآور هم شدند و با توجه به تعدد نقشهایی که زنان در این رابطه پیدا کردند این سؤالات مطرح شد که این امر چه اثراتی بر زن و روابط زنوشوهری و فرزندان داشته است؟ آیا این اثرات در جهت ثبات خانواده است یا تضعیف؟ آیا زنان از عهدهی رسالت دیرین خود در قبال خانواده و فرزندان خود بهخوبی برمیآیند؟ ایران که یکی معدود کشورهای جهان است که گذار باروری را با سرعت هرچهتمامتر پشت سر گذاشته است و در حال حاضر باروری در حد زیر جانشینی را دنبال میکند، این سؤال مطرح میگردد که آیا در ادامه روند افزایش اشتغال و تحصیلات زنان همانند کشورهای پیشرفته وضعیت باروری به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟ این روند صعودی اشتغال زنان از میزان باروری خواهد کاست یا نتیجه افزایشی خواهد بود. برای پاسخ به این سؤال با استفاده از دادههای سرشماری 1390 در پی پاسخ به این پرسش خواهیم بود. مهمترین هدفی که تحقیق حاضر دنبال می کند این است که اشتغال و تحصیلات زنان چه تأثیری بر باروری 5 سال گذشتهی منتهی به سرشماری 1390 داشته است.

مبانی و چهارچوب نظری

هرکدام از تئوریهای ارائهشده برای تبیین باروری باید در چارچوب نظری عوامل بلافصل مؤثر بر باروری موردبررسی قرار گیرند. این عوامل شرایطی هستند که بر امکان این که یک زن فرزندی داشته باشد یا خیر تأثیر میگذارند - عباسی شوازی، حسینی چاوشی،. - 1392 بر مبنای چارچوب اولیه دیویس و بلیک عوامل مؤثر بر باروری بر دودسته مستقیم شامل سن اولین ازدواج، درصد زنان ازدواجکرده، فراوانی و نسبت طلاق، بیوگی و غیرمستقیم ازجمله عوامل محیطی، اقتصادی و اجتماعی و بیولوژیکی تقسیم میشوند.

تامپسون و نتشتاین در پی آن بودند که تغییرات باروری را به نیروهای اقتصادی و اجتماعی مدرن نسبت دهند. بر مبنای تئوری گذار جمعیتی کشورها درحرکت بهسوی توسعه اقتصادیBاجتماعی و مدرنیزاسیون گذار جمعیتی را تجربه نمودند - لستهاق - 1995، بیش از یک قرن پس از مالتوس رویکردهای دیگری برای روند تحولات جمعیت در جمعیتشناسی مطرح گردید. تئوری گذار جمعیت بر مبنای فرایند سنخ شناسی گروهی از کشورها که بر مبنای تعاریف امروزی میتوان آنها را توسعهیافته تعریف نمود، توسعهیافت. این تئوری توسط تامپسون بسط داده شد. چهارچوب گستردهای که تأثیر اساسی بر جمعیتشناسی و تعیینکنندههای تغییرات جمعیت داشته است - ویکس 2008، کریک - 1996، اکثر مبانی نظری در جمعیتشناسی بر مبنای نظریه گذار شکل گرفتهاند. تغییرات بعد خانوار نیز از این قاعده مستثنا نیست. ملازم با انقلاب اساسی در تکنولوژی، ساختارهای جوامع دچار تحولات اساسی شد. با تغیر ساختار جوامع، ساختار خانوار نیز شروع به تغییر نمود. این تغییرات در ساختار خانوار عمدتاً از طریق متغیرهای جمعیت شناختی حادث شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید