بخشی از مقاله
چکیده
تحقیقات صورتگرفته درباره هوش هیجانی حاکی از اهمیت این موضوع میباشد. پژوهش-های بسیاری در سالهای اخیر بر روی این حوزه انجامشدهاست. رابطه هوش هیجانی با یادگیری و آموزش زبان دوم/خارجی یکی از حوزههای جدید پژوهشی است که توجه محققان را به خود جلبکردهاست. تحقیقات متعدد بیانگر این است که مهارتهای هوش هیجانی در سطوحی بهمراتب باالتر از تأثیرات شخصیت و هوش عمومی، نقش مهمی را در زندگی، یادگیری، تحصیل، کار و اجتماع ایفامینمایند. هیجانها، قادرند توجه فرد را به هر سو سوقدهند که این خود بر یادگیری، رفتار و حافظه تأثیرمیگذارد. پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین هوش هیجانی، انشاء و خالصهنویسی فارسیآموزان غیرفارسیزبان و همچنین تأثیر متغیر جنسیت بر رابطه آنها پرداختهاست. بدان منظور از 52 دانشجوی فارسی-آموز غیرفارسیزبان از ملیتهای مختلف در سطح پیشرفته از دو دانشگاه مجازی جامعهالمصطفی قم و دانشگاه علومپزشکیتهران که در محدوده سنی 18 تا 30 سال قرار داشتند و متشکل از 22 مرد و 30 زن بودند، خواستهشد به پرسشنامه هوشهیجانی سیبریا شرینگ که شامل 33 سؤال پنجگزینهای میباشد، پاسخدهند. از مدل لیکرت برای امتیازدهی به پاسخهای آزمودنیها استفادهگردید. نمرات دانشجویان در زمینه انشاء و خالصهنویسی زبان فارسی با اجرای آزمونهای مناسب که بدان منظور تدوینشدهاست، بهدستآمد و سطح مهارت زبانی زبانآموزان براساس معیارهای سنجش مورد نظر محاسبه و تعیینشد. سپس نتایج بهدستآمده بر پایه روشهای آمار استنباطی تست همبستگی پیرسون مورد ارزیابی قرارگرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفادهگردید. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که بین میزان هوش هیجانی و مهارت زبانآموزان خارجی در انشاء و خالصهنویسی رابطه مثبت وجوددارد. همچنین، متغیر جنسیت بر رابطه میان هوش هیجانی، انشاء و خالصهنویسی زبانفارسی تأثیرگذارمیباشد؛ یعنی رابطه میان هوش هیجانی، انشاء و خالصهنویسی در زنان بیشتر از این رابطه در مردان میباشد.
کلیدواژهها: هوش هیجانی، آموزش زبانفارسی به غیرفارسیزبانان، یادگیری، نوشتن
۱. مقدمه
برای دستیابی به آموزش و یادگیری زبان خارجی/دوم عوامل بسیاری دخیلاند که یکی از این عوامل هوش1 میباشد. هوش شامل انواع مختلفی میباشد که سازه هوش هیجانی2 یکی از آنها است، در دهههای اخیر هوش هیجانی مورد توجه خاص صاحبنظران و نظریهپردازان در حوزه مطالعات روانشناختی و علوم شناختی قرارگرفتهاست. به دلیل اهمیت و اثرگذاری مثبت این هوش در فرایند زبانآموزی و نیز نیاز به انجام پژوهشهای دقیق و گسترده در این زمینه، در پژوهش پیش رو، نقش هوش هیجانی در شکلگیری و ارتقاء مهارت نوشتن زبان فارسی در دانشجویان خارجی مورد بررسی قرارگرفتهاست. در زیر تعاریفی از هوش هیجانی و نوشتار ارائه گردیدهاست:
۱-۱. هوش هیجانی
هوش هیجانی موضوعی است که تالش در تفسیر جایگاه هیجانها و احساسات و توانمندیهای انسان دارد. این نوع هوش شامل مجموعهای از تواناییها، مهارتهای اجتماعی و هیجانی میباشد و شناخت و تقویت آن، توانایی و موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و شرایط محیطی بهطور محسوس افزایشمیدهد. نتایج بسیاری از تحقیقات در سالهای اخیر تأییدی بر اهمیت هوش هیجانی در کالسهای درسی، مسائل ذهنی و عملکرد بهتر در زندگی و محیط کار میباشد. گلمن - 1998 - اظهارمیدارد که هوش هیجانی وقتی پدیدمیآید که فرد بهطور فردی بهعنوان خودآگاه، خودمنظم، پرانگیزه، دلسوز و فرد اجتماعی صالحیت داشتهباشد. بنا بر نظر مایر و سالووی 189 : 1990 - - ، هوش هیجانی عبارتست از توانایی درک عواطف که جهت دسترسی به عواطف سازنده که به کمک آنها بتوان به ارزیابی افکار مهم، دانش عاطفی و عواطف خود پرداخت و با استفاده از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوش را فراهم ساخت.
۱-۲. نوشتار
نوشتار پیچیدهترین مهارت زبانی بهشمارمیرود. فرد برای کسب این مهارت باید در ابتدا سایر مهارتهای زبانی را در سطح مناسب یادبگیرد. به بیان دیگر، ظهور مهارت نوشتاری بیانگر توانایی فرد در سایر مهارتها نیز است. یور - 150-156 : 2012 - 1 بیانمیدارد که نوشتن تفاوت اساسی با دیگر مهارتها دارد و یکی از این تفاوتها دائمی بودن2 است؛ یعنی زمانی-که متنی روی صفحه نوشتهمیشود، قابل بازخوانی و بازنویسی میباشد. دوم اینکه نوشتن زمان و توجه بیشتری نسبت به خواندن میطلبد. همچنین، نوشتن نسبت به سایر مهارتها کندتر و آرامتر تولیدمیشود و تولید این مهارت به دو صورت میباشد: رسمی و غیررسمی. بیشتر نوشتهها رسمیاند، مانند گزارشها، روزنامهها، کتابها و داستان ها و در مقابل، نوشتار غیررسمی مانند گفتگوی بر خط3 و پیامک میباشد. متون نوشتاری رسمی و غیررسمی در دستور و واژگان، نشانهگذاری، ویرایش و صراحت با یکدیگرمتفاوتاند.
۲. مبانی نظری پژوهش
زبانآموزان در یادگیری زبان خارجی/دوم دارای تواناییهای متفاوتی هستند. عدهای مستعد یادگیری و برخی فاقد استعداد الزم برای یادگیری زبان هستند؛ بهعنوان مثال، در میان مهاجرانی که به مدت بیست سال با شرایط یکسان در یک کشور خارجی زندگیکردهاند، عدهای بسیار خوب و روان و در مقابل، عدهای نیز بهسختی به زبان محیط غیربومی خود صحبتمیکنند. اگر سن، انگیزه4 و دیگر عوامل یکسان درنظرگرفتهشوند، یکی از دالیل تفاوت بین زبانآموزان، وجود درجات مختلف هوشی و استعدادهای زبانی مختلف آنان می-