بخشی از مقاله

چکیده:

ورزش و تحرک می تواند در پیشگیری از وقوع جرم و ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی نقش به سزایی ایفا کند . از جمله عوامل مؤثر بر بروز جرم و جنایت، نابرابری درآمدی، نرخ بیکاری، فقر مطلق، صنعتی شدن و مهاجرت، توان پلیسی و قضایی، سطح آموزش، تجربه گذشته فرد می باشد. اما ورزش در کاهش ناسازگاری های فردی و اجتماعی نقش مؤثر دارد. انسان ها میتوانند با شرکت در فعالیتهای حرکتی از نظر ذهنی، جسمی و روانی تعادل لازم را کسب نمایند و توانایی مقابله با مشکلات و فشارهای ناشی از زندگی مدرن را بدست آورند. و چند راهکار برای کاهش جرم، توجه بیشتر به نقش بازپروری تربیت بدنی و ورزش برای بازگشت افراد بزهکار و مجرم به جامعه، ایجاد و احداث اماکن ورزشی چند منظوره در مناطق مختلف شور،ک خصوصاً نواحی جرم خیز و جذب افراد در سنین مختلف به این اماکن و فضاهای ورزشی، سرمایه گذاری درکانون های ورزشی و جذب جوانان و سایر اقشار جامعه در این مراکز و پر کردن اوقات فراغت افراد جامعه به نحو شایسته با شرکت کردن افراد در برنامه های ورزشی این مراکز است.

-1مقدمه:

چطور میشود که انسان آزادی خود را که با ارزش ترین نعمت است بی ارزش بپندارد و کدام منطق است که میپذیرد انسان زندگی خود را در لحظهای از احساسات و هوس قرار دهد و با دست خود زندگی خویش را به تباه کشاند. چرا برخی از انسانها مجرم میشوند و حیات خویش را به فنا و نابودی می کشانند . از نظر قانونی جرم یعنی" وقتی عملی جرم است که از طرف قانونگذار امر و نهی شده باشد و مقررات آن بوسیله مقامات صلاحیتدار تدوین و آنان آن را برای اجتماع خود به مورد اجرا گذارند - ساترلند،وهمکاران،. - 1960اگر جوانان به میادین ورزشی کشانده شوند در جلوگیری از ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی می توان گام های ارزنده ای برداشت. ورزش و تحرک میتواند در پیشگیری از وقوع جرم و ناهنجاری ها وآسیب های اجتماعی نقش به سزایی ایفا کند. با توجه به اینکه وقوع جرم ریشه در برخی ازویژگی های شخصیتی افراد مانندعدم کنترل تکانه ها؛عدم تخلیه انرژی، بی حوصلگی وعصبانیت، پرخاشگری واسترس های افراد دارد، لذا انجام ورزش به طور منظم میتواند منجر به ایجاد تغییرات فیزیولوژیکی- هورمونی ورزشکاران شود که در نهایت ویژگی های شخصیتی جرم خیز را کنترل می کند، چون ورزش با تغییر دادن سطح اکسیژن مغز منجر به تغییر شناخت ها واندیشه ها میشود و میتواند تصمیمات وفعالیت ها را در قبال دیگران به ویژه خانواده وزندگی زناشویی تحت تأثیر قرار دهد.تربیت بدنی در کاهش ناسازگاری های فردی و اجتماعی وکاهش فشارهای روانی موثر بوده وتعادل روانی ارگانیزم را برقرار می سازد. افراد از طریق شرکت در فعالیت های حرکتی از نظر ذهنی، جسمی وروانی تعادل لازم را کسب می نمایند و توانایی مقابله با مشکلات وفشار های ناشی از زندگی مدرن را به دست خواهند آورد و همان طور که مشخص شده است،جرم نتیجه جمع جبری عوامل موثر در بزهکاری است که تحت تأثیرتعارضات گوناگون و مناقشات روانی و فشار بر نقاط ضعف شخصیت افراد و عدم توانایی مقاومت در برابر فشارهای مزبور و به هم خوردن موازنه روانی ارگانیزم، در شرایط خاص اتفاق میفتد. ونهایتا نتیجه می گیریم که ورزش نقش کلیدی و اساسی در پیشگیری از وقوع جرایم و آسیب های اجتماعی دارد. امروزه وقتی کارشناسان مباحث اجتماعی درباره شاخص های پیشگیری از وقوع جرم بحث می کنند یکی از موضوعاتی که جزو عوامل ثابت پیشگیری از وقوع جرم محسوب میشود بحث ورزش است که نقش اساسی و بنیادی دارد. ورزش علاوه براینکه سبب شادی ونشاط افراد می شود فواید سودمندی برای انسان دارد که می توان به سلامت روح وروان وجسم که از مهم ترین این فواید است، اشاره کرد

-2عوامل مؤثر بر بروز جرم و جنایت:
2-1نابرابری درآمدی

یکی ازمهمترین عوامل تأثیرگذاربر جرم، نابرابری اقتصادی است. نابرابری اقتصادی عمدتاً از طریق نابرابری درآمدی مورد ارزیابی قرار میگیرد. ازجمله عوامل اثرگذار برای ایجاد پدیده جرم میتوان به نابرابری درآمدی اشاره کرد. زیرا نابرابری درآمدی بیان دهکهای جامعه منجر به ایجاد فاصله طبقاتی شده و افراددهکهای پائین برای پرکردن شکاف طبقاتی از طریق عاملی روانی به نام حسادت دست به جرم می زنند. برای به دست آوردن این شاخص میتوان از ضریب جینی یا نسبت هزینههای خوراکی و غیرخوراکی دودهک آخر نسبت به دو دهک اول به دست آورد.

2-2نرخ بیکاری:

یکی از مهمترین و اثرگذارترین عوامل برایجاد جرم پدیده بیکاری است؛ زیرا بیکاری سبب فقر، نابرابری درآمد، مهاجرت، اختلاف خانوادگی و... میشود؛ البته برخی مطالعات وجود دارد که حاکی از عدم ارتباط یا ارتباط منفی بین بیکاری و جرم میباشد، اما آنچه که بدیهی است این است که افراد هویت خود را در موقعیت کاری که دارند، جستجو میکنند و هرگاه برای تمام افراد جویای کار، شغلی یافت شود، آنگاه انگیزه آنها برای بروز جرم و جنایت کاهش مییابد. نرخ بیکاری عبارت است از، جمعیت بیکار به کل جمعیت فعال - شاغل و بیکار - ضرب در 100 یکی از شاخصهای توسعه یافتگی هر کشوری پایین بودن نرخ بیکاری در آن است.

2-3فقر مطلق

هرچند که نتایج معدودی از مطالعات به عدم وجود رابطه بین فقر و جرم یا حتی وجود رابطه منفی بین فقر و جرم دلالت دارد، اما به عقیده نکارندگان، فقر یکی از مؤثرترین عوامل در بروز جرم است. به این ترتیب که هنگامی که فرد در شرایط سوء تغذیه، عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و آموزشی، عدم وجود سرپناه مناسب برای زندگی و شرایطی مشابه قرار گیرد، به ناچار گزینه فعالیتهای غیرقانونی - ارتکاب جرم - را انتخاب میکند. در ادبیات دینی ما فقر عامل تمام فسادهاست. فقر به دو صورت فقر مطلق و فقر نسبی بیان می شود: منظور از فقرمطلق آن نوع فقری است که فرد برای به دست آوردن حداقل نیازهای غذایی - حداقل کیلوکالری غذایی - و حداقل نیازهای بهداشتی خود درمضیقه باشد و منظور از فقر نسبی، آن نوع فقری است که فرد، حداقل نیازها راداشته، اما در مقایسه با سایر افرادجامعه فقیر است. مبنای مطالعه در این پژوهش، فقر مطلق است،زیرا که به نظر می رسد فقر نسبی، همبستگی بالایی با شاخص نابرابری درآمدی داشته باشد و اگر فقر مطلق شاخص قرارگیرد، نتیجه واقعیتری خواهد داد.
2-4صنعتی شدن و مهاجرت

ازجمله عوامل اثرگذار، تغییر سریع روند صنعتی شدن و پدیده شهرنشینی و مهاجرت از روستا و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ است. افراد به واسطه عواملی ماندبیکاری، فقر مالی و آموزشی و... اقدام به مهاجرت میکنند. زمانی که وارد کلان شهرها می شوند، به واسطه گسترده بودن محیط، احساس آزادی عمل و خود مختاری کرده و به اعمال ناهنجاریهای اخلاقی و جرم روی آورند. عامل مهاجرت به همراه خود، تنوع فرهنگها، ارزشها و معیارهای اجتماعی متفاوت را دارد و باعث ایجاد فشارهای اقتصادی زیادی درکشور میشود . خالی سکنه شدن برخی از نواحی و بالعکس آن انفجار جمعیتی در برخی از شهرها، کنترل و هدایت امنیتی را دچار اختلال میکند و همین طور موجب ناهمگونی توزیع ارکان اقتصادی میشود که این خود عاملی تشدیدکننده در امر مهاجرت میشود.

2-5تجربه گذشته فرد:

چنانچه فردی در گذشته مرتکب جرم شده باشد، به علت پیداکردن چهره منفی درجامعه در بازار کار دچار مشکل میشود و از سوی دیگر، فردمجرم به دلیل پیدا کردن تجربه در اعمال مجرمانه خویش، هزینه اجرایی جرم را برای خودکاهش میدهد. از منظر دیگر به دلیل مداومت برجرم، وجدان اخلاقی فرد نیز کاهش مییابد. بنابراین موارد ذکر شده عواملی هستند که به واسطه تجربه گذشته فرد ایجاد شده و باعث افزایش جرم میشوند.

2-6سطح آموزش

همین طور که میدانیم فقر علمی و آموزشی موجبات ایجاد انحرافات هستند. به گونهای که هرچه سطح آموزش افراد درجامعه بالا رود، از میزان ارتکاب به جرم کاسته میشود. از بعد دیگر می توان بیان کرد که هرچه سطح آموزش فردی که مستعد به انجام جرم است، بالاتر رود، میزان ارتکاب به جرم بیشتر میشود به عنوان مثال در دنیای کنونی هکرها ازجمله افرادی هستند که با داشتن هوش و سطح آموزشی بالا مرتکب به جرائم اینترنتی میشوند. بنابراین، بطور حتم نمیتوان بیان داشت که افزایش سطح آموزش علمی میتواند به کاهش میزان جرم منجر شود، بنابراین میتوان عامل رشد سطح آموزشی علمی را همراه با رشد سطح آموزش فرهنگی هم پوشانی کرد به گونهای که با افزایش آموزشهای فرهنگی از طریق بالا بردن اخلاق فردی، در کنار آموزشهای عملی میتوان از میزان ارتکاب افراد به جرم کاست.همچنین به لحاظ اقتصادی میتوان اذعان داشت که افزایش سطح آموزشی، سطح درآمد فرد را بالا میبرد.

2-7توان پلیسی و قضایی

عوامل دیگری نظیر توان پلیسی و قضایی، احتمال دستگیری، میزان مجازاتها و مواردی مشابه می تواند تحت عنوان عامل بازدارندگی بیان شود. طبیعی است که هر چه توان امنیتی و قضایی در جامعهای بیشتر باشد، اعمال کارهای مجرمانه نیز کاهش خواهد یافت. وجود نیروهای پلیس آموزش دیده و خبره و همین طور ایجاد و اعمال قانونهای روزآمد، متناسب با جرائم میتواند تأثیری منفی بر ارتکاب جرم داشته باشد.

2-8سایر عوامل

خرده عوامل دیگری نظیر عوامل فرهنگی، مذهبی، جمعیتی - هرم سنی جمعیتی و جنسیت - ، اختلافات خانوادگی و مواردی مشابه میتوانند ازطریق جابهجایی درآستانه اخلاقی انسان، انگیزه را برای جرم بوجود آورد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید