بخشی از مقاله

چکیده

هدف ازپژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش درمان شناختی رفتاری برکاهش بحران هویت بوده است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسرفرزند طلاق متوسطه 2 شهرستان تایباددرسال تحصیلی 1393-94بودند.بدین منظور باهمکاری وهماهنگی مسئولین، لیستی ازکلیه دانش آموزان پسر فرزندان طلاق متوسطه 2 شهرستان تایبادتهیه شدسپس آموزشگاه محل تحصیل آنها مشخص گردیدازبین کسانی که مایل به همکاری و شرکت درپژوهش بودندودر پرسشنامه بحران هویت نمره پایینی کسب کرده بودند به صورت کاملا تصادفی30 نفرانتخاب وبه صورت تصادفی دردو گروه آزمایش وکنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشی درجلسات شرکت کردند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند.جهت گردآوری داده هاازپرسشنامه بحران هویت رجائی، بیاضی و حبیبی پور - - 1387 استفاده شدوجهت تحلیل داده هاازکوواریانس استفاده شد. نتایج نشان دادکه تفاوت مشاهده شده بین میانگین نمرات بحران هویت آزمودنیهابرحسب عضویت گروهی درمرحله پس آزمون در سطح - - P <0/01 معناداربودوبا 99 درصد اطمینان آموزش درمان شناختی رفتاری برکاهش بحران هویت آزمودنیهای گروه آزمایش تاثیر معنادارداشت.همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره، تاثیر عضویت گروهی بر مولفه های بحران هویت در مرحله پس آزمون نشان دادکه تفاوت مشاهده شده بین میانگین نمرات مولفه های بی هدفی، پوچی،ناامیدی،بی ارزشی،اضطراب،غمگینی،پرخاشگری وعصبانیت در سطح - - P <0/01،امادرمولفه های عدم اعتمادبه نفس ونارضایتی اززندگی در سطح - - P <0/05 معنادار بود.

واژگان کلیدی: درمان شناختی رفتاری، بحران هویت و فرزندان طلاق.

مقدمه

از گذشته تأثیر شناخت آدمی بر حالات عاطفی و رفتاری وی همواره مورد توجه بوده است. در قرن اول میلادی اپیکتتوس1 ابراز داشت که انسان به وسیله اشیاء آشفته نمیشود بلکه در اثر تعبیر و تفسیری که از اشیاء میکند، آشفته میگردد. در اندیشه بودایی چنین آمده است که عواطف انسان عمدتاً دارای خمیر مایه عقیدتی است و برای کنترل عواطف آدمی بهتر است عقاید او تغییر یابد - کرسینی2،. - 2007آرنولد - 1960 - 3، به نقش مهم شناخت در عواطف توجه کرد و احساس را فرآیندی دانست که با درک اشیاء و حوادث و ارزیابی آنها شروع میشود. انسان درباره خوب یا بد بودن حوادث تصمیم میگیرد. اگر حوادث را سودمند بداند واکنش مثبت و در غیراینصورت واکنش منفی نشان میدهد. هرچه به سود انسان باشد، باعث خوشحالی و رضایت خاطر او میشود و هرچه به زیان او باشد باعث اندوه، خشم و اضطراب او میگردد. تجربیات بالینی تأثیر عوامل شناختی را بر عواطف آدمی نشان میدهد - به نقل از اتینکسون و همکاران4، ترجمه براهنی و همکاران،. - 1383 اما اولین کسی که بر اهمیت شناخت در درمان اختلالات روانی پرداخت بک5 بوده است.او معتقد است کهناراحتیهای عاطفی محصول نیروهای اسرارآمیز و نفوذناپذیر نیست بلکه غالباً در اثر اشتباه در یادگیری، استنباطهای غلط و تمیز ندادن خیال از واقعیت است. گاهی انسان بدون دلیل خارجی افسرده میشود در اینصورت با اطمینان میتوان گفت که یک جریان شناختی یعنی یک فکر یا یک خاطره باعث افسردگی او شده است. گاهی برداشتهای غلط در فرد به صورت یک عادت در میآید و چنان ذهن او را مشغول میدارد که حتی خود او هم از وجود آن برداشتها بیخبر است. گاهی بیمار واقعیت ملموس و عینی را تحریف میکند مثلاً یک بیمار پارانوئید خیال میکند که همه اشخاص به او آسیب میرسانند، یا بیمار افسرده فکر میکند که توانایی خواندن و نوشتن و حتی رانندگی را ندارد. گاهی بیمار اندیشهای غیرمنطقی دارد مثلاً بیمار افسرده با مشاهده اینکه شیر آب دستشویی چکه میکند یا پیلوت اجاق گاز خراب شده یا یکی از پلهها لق شده است نتیجه میگیرد که این خانه برای زندگی کردن مناسب نیست - بک و همکاران،. - 1974 درمان شناختی/ رفتاری، درمانی آموزگار منشانه و بینش مدار است که بر شناسایی کردن و تغییر دادن افکار منفی و عقاید ناسازگارانه تأکید می کند. بنابراین درمان شناختی/ رفتاری مدلی از آموزش روان شناختی است - کوری6، ترجمه سید محمدی،. - 1388 در درمان شناختی/ رفتاری، فرض میشود که شناختهای زیربنایی با توجه به اختلال رفتاری درمانجویان به طور اختصاصی تفاوت دارند، دیدگاهی که به فرضیه اختصاصی بودن محتوا معروف است. آسیبهای مختلف با محتوای شناختی متفاوت ارتباط دارند - پروچاسکا7و نورکراس8، ترجمه سید محمدی،. - 1390 نظریه بنیادی درمان شناختی رفتاری بر این باور است که برای آگاه شدن از ماهیت یک واقعه هیجانی یا آشفتگی، تمرکز کردن روی محتوای شناختی واکنش فرد به آن رویداد ناراحت کننده یا جریان افکار ضرورت دارد. هدف این است که با استفاده از افکار خودکار درمانجویان برای دستیابی به طرحواره های اصلی و بازسازی طرحواره، نحوه ای که آنها فکر می کنند تغییر داده شود. این کار با ترغیب کردن درمانجویان به گردآوری و ارزیابی شواهدی که از عقاید آنها حمایت می کنند صورت می گیرد - کوری، ترجمه سید محمدی،. - 1388 دوران نوجوانی دوران حساسی در زندگی می باشد. بنا به نظر اریکسون یکی از بحرانهای مهم این دوران، بحران هویت است. فرد برای اینکه زندگی سالم و متعادلی داشته باشد باید این بحران را نیز همانند سایر بحرانهای زندگی با موفقیت پشت سر بگذارد. بسیاری از جامعه شناسان و روان شناسان همچون دیوید ریزمن، اریک اریکسون، فریدنبرگ و گودی»بیگانگی« را معادل با »بحران هویت« می دانند و عده ای نیز احساس بی هویتی را مولفه ای از بیگانگی به حساب می آورند - رمضانی،. - 1388 بنابراین هویت یابی یکی از مسائل مهم در شکل گیری شخصیت نوجوان به حساب می آید بطوریکه وجود اختلال در آن می تواند منجر به اختلالات روانی و رفتاری در نوجوان گردد. نوجوان برای رسیدن به یک هویت منسجم نیازمند داشتن نگرش صحیح نسبت به خود، جامعه، فرهنگ اطرافیان خود و همچنین استنباط صحیح دیگران از خود است و در این زمینه شاید بتوان گفت که نقش والدین در این فرایند از اهمیت ویژه ای برخوردار است، گرچه هنوز نمی توان از کمیت مشخصی به عنوان شدت و چگونگی این نقش سخن گفت. نوجوان با ورود به دوره نوجوانی بایستی به شناخت یکپارچه و مطمئنی از جهات مختلف در مورد خود دست یابد تا با اطمینان هر چه بیشتر به خود و امید به آینده ای روشن پا به دوران بزرگسالی گذاشته و سلامت روانی او تأمین شود - احدی و محسنی،. - 1376 بسیاری از نوجوانان هنگامی که دچار بحران هویت میشوند، احساس پوچی، از خود بیگانگی، تنهایی و غربت میکند - شاملو . - 1370 این نوجوانان عزت نفس کمی دارند و استدلال اخلاقیشان رشد نیافته است. به دشواری مسئولیت زندگی خود را بر عهده میگیرند. تکانشی هستند و تفکر نامنظم دارند وآمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند. روابط فردیشان غالباً سطحی و گاه و بیگاه است. هرچند که بطور کلی با نحوه زندگی والدینشان مخالفند نمیتوانند از خود شیوه ای ابداع کنند - ماسن و دیگران، ترجمه یاسایی،. - 1383 از این رو درمان شناختی رفتاری که یکی از رویکردهای موثر روان درمانی است به ما می آموزد چگونه نگرش و افکار منفی و نامناسب خود و بدنبال آن رفتارهای غلط خود را تغییر دهیم تا زندگی بهتری داشته باشیم، چرا که بسیاری از حالات روحی پریشان و آشفته و مشکلات رفتاری، نتیجه شناختهای تحریف شده است. پژوهش حاضر مولفه های درمان شناختی رفتاری را در قالب گروه در معرض تجربه و آزمایش قرار میدهد. بر این اساس مقاله حاضر نیز در راستای پژوهش های انجام گرفته قبلی، و با بهره گیری از اصول و فنون رویکرد درمان شناختی رفتاری جلسات آموزشی را با توجه به جزوات و کتاب های منشر شده در این زمینه طی جلساتی پی ریزی کرده تا در عمل تاثیر آن را بر کاهش بحران هویت بسنجد، این سوال مطرح است که آیا آموزش درمان شناختی رفتاری می تواند بر کاهش بحران هویت فرزندان طلاق تاثیرگذار باشد؟

روش پژوهش

این پژوهش بر روی دانش آموزان پسر متوسطه 2 شهرستان تایباد انجام گرفت لذا جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر فرزند طلاق متوسطه 2 شهرستان تایباد در سالتحصیلی 1393-94بودند. که به صورت تصادفی 30 نفر انتخاب و به صورت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید