بخشی از مقاله
چکیده
مفهوم کارآفرینیگرایی از مطالعاتی که تعیین استراتژی را برحسب الگوهای عمل یا سبکهای تصمیمگیری نشأت گرفته است. تدوین یک استراتژی مناسب برای بهبود عملکرد شرکتها، مطالعه و تبیین مفهوم کارآفرینیگرایی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف این پژوهش که از نوع توصیفی- همبستگی است، بررسی تأثیر کارآفرینیگرایی و ابعاد آن بر استراتژیهای رقابتی و سپس تأثیر این استراتژیها بر عملکرد شرکتهای قطعهساز خودرو است. آلفای کرونباخ برای کارآفرینیگرایی 0,88 و برای استراتژیهای رقابتی 0,85 و برای عملکرد 0,77 به دست آمد. در مرحله بعد با استفاده از مدل معادلات ساختاری، رابطه ساختاری بین متغیرها بررسی گردید که نتایج نشان داد ضریب مسیر بین کارآفرینیگرایی و استراتژیهای رقابتی 0,77 و بین استراتژیهای رقابتی و عملکرد 0,73 میباشد. همچنین مقدار t محاسبه شده بزرگتر از 2 بوده و نشان دهنده معنادار بودن تأثیر کارآفرینیگرایی بر استراتژیهای رقابتی و سپس استراتژیها بر عملکرد دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از تأثیر بعد پیشگامی با ضریب 0,354و رقابت تهاجمی با ضریب 0,173بر استراتژی تمرکز، بعد ریسک پذیری با ضریب 0,11 و پیشگامی با ضریب 0,089 و بعد رقابت تهاجمی با ضریب 0,079 بر استراتژی تمایز و بعد نوآوری با ضریب 0,232 و بعد ریسک پذیری با ضریب 0,299 بر استراتژی رهبری هزینه دارد. همچنین هر سه استراتژی رقابتی بر عملکرد شرکتهای قطعه سازی تأثیر گذار بود. بنابراین شرکتهای قطعهسازی باید استراتژیهای مناسبی را با توجه به شرایط و موقعیت کنونی و آیندهی خود، انتخاب نمایند زیرا به بقا و رشد این شرکتها در عرصهی رقابتی صنعت قطعهسازی کمک میکند.
واژه های کلیدی: کارآفرینیگرایی، استراتژیهای رقابتی، عملکرد سازمانی، شرکت های قطعهساز خودرو
مقدمه
جهان در طول چند دهه گذشته شاهد تغییر و تحولات بسیاری در صنعت خودرو بوده است. یکی از این تغییرات که در مقایسه با سایر موارد بسیار مشهود و با اهمیت است؛ پدیده جهانی سازی تولید خودروست که همواره مورد توجه کارشناسان و صاحبنظران این صنعت بوده است. از سوی دیگر در خلال سالهای گذشته افزایش رقابت بین تولیدکنندگان جهانی خودرو و فشار فزاینده برای ارتقای کیفیت و کاهش هزینههای تولید، بیشترین تأثیر را بر تشدید
جهانیسازی این صنعت داشته است. با افزایش تولید خودرو، نیاز به قطعات یدکی برای خودروهای تولید شده، صنعت قطعهسازی را نیز دستخوش تغییرات بنیادی و توسعه چشمگیر کرده است. برای خدمترسانی به صنعت خودروی داخل کشور باید صنعت قطعهسازی کارکرد جهانی پیدا کند و وارد بازارهای خارجی شود زیرا بدون جهانی شدن صنعت قطعهسازی، برای حضور در بازارهای جهانی خودروسازان نیز با مشکل مواجه خواهند شد. پویایی صنعت خودرو تحولات سریع و تغییر پیاپی خطوط تولید، موجب شده است شرکتهای قطعهسازی در ایران به ویژه در سالهای اخیر خود را به روز نگه دارند و همگام با نیاز بازار داخلی حرکت کنند که البته با توجه به محدودیتهای واردات خودرو و انحصاری بودن بازار خودرو در ایران، این شرکتها تا حدودی موفق بودهاند اما با توجه به کیفیت محصولات خود نیاز به تحولات اساسی دارند تا بتوانند در صحنه رقابتهای جهانی حضور داشته باشند1]،.[7
وضع تحریمها که با وقوع انقلاب اسلامی به تدریج و به صورت فزاینده کشورمان را در برگرفته است صنعت قطعه سازی در کشور را نیز با چالشهای متعددی روبهرو کرده است. افزایش قیمت مواد اولیه، دستمزد نیروی انسانی و سایر هزینههای تولید از یک طرف و تورم ناگهانی و غیرقابل پیشبینی قیمت خودرو به خصوص در دو سال گذشته از طرف دیگر، باعث کاهش سودآوری و بروز بحران در شرکتهای قطعه ساز گردیده است. محدود بودن شرکتهای خودروساز کشور و ضعف در صادرات، قطعه سازان را تا حد زیادی به شرکتهای خودروساز داخلی وابسته کرده و ورود قطعات خارجی از کشورهایی مانند چین به بازار لوازم یدکی با قیمت و البته کیفیت پایینتر به کابوسی برای قطعه سازان تبدیل شده است. افزایش پیچیدگی و تغییرات محیطی مانند شدت یافتن رقابت بین قطعه سازان، تغییر نیازهای مشتریان و خودروسازان، توجه بیشتر به کیفیت قطعات در بین مصرفکنندگان، جهتگیری خودروسازان به سمت صادرات خودرو که نیازمند تولید قطعات با کیفیت و قیمت رقابتی است، شرکتها را به بهرهبرداری از فرصتهای پیش رو ترغیب میکند.
امروزه شرکتهای قطعه ساز نیاز به کارآفرینی جهت ارتقاء توانمندی خود برای پاسخگویی به تغییرات محیطی ذکر شده را درک کردهاند. آنها باید نوآوری به خرج دهند تا از صحنه رقابت دور نماند. کارآفرینی در سطح سازمان می تواند برای حیات مجدد و ارتقاء هم عملکرد شرکتهای بزرگ و هم کوچک و متوسط با اهمیت باشد. سازمانهایی که می خواهند به طور موفق کارآفرینی سازمانی را انجام دهند نیاز به کارآفرینیگرایی دارند. مفهوم کارآفرینیگرایی از مطالعاتی نشأت گرفته که تعیین استراتژی را برحسب الگوهای عمل یا سبکهای تصمیمگیری ملاحظه نموده و آن را قابل تعمیم به سازمانهای مشابه دانستهاند. شرکتهای قطعهسازی باید استراتژی-های مناسبی را با توجه به شرایط و موقعیت کنونی و آیندهی خود، انتخاب نمایند. استراتژیهای مناسب به بقا و رشد این شرکتها در عرصهی رقابتی صنعت قطعهسازی کمک می کنند2]،.[3
بر این اساس، تدوین یک استراتژی مناسب برای بهبود عملکرد شرکتها، مطالعه و تبیین مفهوم کارآفرینیگرایی از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که شرکتها با ارائه محصولات جدید و منحصر به فرد مطابق با نیازهای مشتریان می توانند سهم بیشتری از بازار محصول را به خودشان اختصاص دهند. بنابراین مقاله حاضر درصدد است با بررسی تأثیر کارآفرینیگرایی، نوعی گرایش استراتژیک را به شرکتها القا کند و به تحلیل تأثیر استراتژی رقابتی مناسب برای شرکتهای قطعه ساز خودرو بپردازد تا بتوان در جهت بهبود عملکرد شرکت گام برداشت.
بدنه اصلی مقاله کارآفرینیگرایی
کارآفرینیگرایی عبارت است از استراتژی ایجاد فرآیند، ساختار و رفتار شرکت و دارای ابعاد نوآوری، پیشگامی، ریسک پذیری، رقابت تهاجمی و استقلال است تا نیل به فرصت ها تسهیل شود .[28] ابعاد کارآفرینی گرایی عبارتند از:
. 1 نوآوری1 :حمایت و تشویق از ایده های نو و همچنین تجربه و خلاقیت؛
2. ریسک پذیری2 ؛
3. پیشگامی: 3 بهره برداری از مزیت های پیشرو بودن و پیش بینی وقایع آینده؛
4. رقابت تهاجمی:4 تلاش شرکت بهتر از رقبا، تنظیم اهداف جسورانه در جهت دستیابی به سهم بازار و یا اقدامات تهاجمی مانند کاهش قیمت.
5. استقلال: 5 مستقل بودن در تصمیم گیری.
میلر - 1983 - 6 کارآفرینیگرایی را شیوهای خاص برای استفادهی شرکتها از فرصت به دست آمده میداند. گفته شده است که مدلهای ارائه شده کارآفرینیگرایی با توجه به اهداف پژوهش مشتق میشود و تحقیقات نشان داده است که بهترین روش برای ارزیابی آن وجود ندارد .[29] در این مقاله مدل ارائه شده توسط لامپکین و دس - 1996 - 7 برای مفهوم سازی کارآفرینیگرایی استفاده
شده است و طبق آن کارآفرینیگرایی سازهای چند بعدی بوده که ابعاد آن میتوانند مستقل از یکدیگر تغییر کنند[27]؛ در نتیجه، رقابت تهاجمی تحت تأثیر چگونگی اجرای استراتژی های رقابتی قرار میگیرد. استقلال با ظهور فعالیت های کارآفرینی در ارتباط است، و از ایجاد یک رفتار محیطی و فرصت جستجو و بهره برداری کارآفرینی ناشی میشود.[14] در مفهوم کارآفرینیگرایی در سطح شرکت کارآفرین، بعد استقلال به عنوان یک متغیر مهم سازمانی برای پیاده سازی استراتژی رقابتی مورد نیاز است. بر این اساس، استدلال شده است که کارآفرینیگرایی عملکرد شرکت در زمانی که شرکت کسب استراتژیک، توسعه و منابع اهرم برای بهرهبرداری از فرصت به منظور توسعه یک استراتژی رقابتی برای به دست آوردن مزیت رقابتی دارند، تحت تأثیر قرار میدهد.[15] بنابراین، کارآفرینیگرایی به مفهوم استراتژی رقابتی ارتباط دارد. به بیان دیگر، پیدایش مفهوم کارآفرینیگرایی ریشه در ادبیات "تعیین استراتژی" دارد. تعیین استراتژی یک پدیده سطح سازمان است که برنامه ربزی، تحلیل، تصمیمگیری و ابعاد متعددی از فرهنگ، سیستم ارزشی و مأموریت سازمان را در بر میگیرد.[16]
استراتژیهای رقابتی
استراتژیهای رقابتی مایکل پورتر در سه زمینه قابل بررسی است. گاهی شرکتها به دلیل شرایط ویژهای که دارند میتوانند قیمت تمام شدهی کمتری نسبت به شرکتهای دیگر داشته باشند. به همین دلیل، دارای توان رقابتی در زمینهی قیمتگذاریاند، مانند شرکتهایی که با منابع ارزانتر، نیروی انسانی مناسبتر و استفاده از ظرفیت تولیدی بیشتر، هزینهی تمام شدهی مطلوبتری نسبت به رقبا دارند که عامل ایجاد توان رقابتی در بازار است.از دیدگاه پورتر، این استراتژیها به سازمان امکان میدهد که از سه مبنای متفاوت از مزیتهای رقابتی بهره گیرد که عبارتند از رهبری هزینه، تمایز و تمرکز. پورتر این سه مبنا را استراتژیهای ژنریک یا عمومی مینامد. در رهبری هزینه، شرکت محصولات استاندارد تولید و عرضه میکند که بهای تمام شدهی هر واحد برای مشتری - کسی که به قیمت حساسیت دارد. - کاهش مییابد. مقصود از استراتژی تمایز این است که محصولات و خدماتی عرضه شود که در صنعت مورد نظر به عنوان محصول یا خدمتی منحصر به فرد تلقی شود، و به مشتریانی عرضه شود که نسبت به قیمت حساسیت چندان زیادی ندارد. مقصود از متمرکز کردن، توجه به محصولات و خدمات خاصی است که نیازهای گروههای کوچکی از مصرفکنندگان را تأمین میکند.[31]
عملکرد شرکت
نتیجه یا عملکرد، معیاری برای اندازه گیری کارایی و اثربخشی سازمان در یک دورهی زمانی خاص که از طریق نشانههایی در بازار، مشتری و میزان فروش آن سازمان مشخص میشود20]،.[ 19 راچ، ویکلوند، لامپکین و فرس - 2009 - یک دسته بندی رایج در ابعاد عملکرد شرکتها را ابعاد مالی و غیرمالی برشمردهاند. سنجههای رقابتی قوی در بازار، یکی از بهترین راهها، هزینه کردن در قسمت غیرمالی شامل نرخ موفقیت، رضایت کارکنان و رضایت صاحبان یا تولید و به روز کردن تکنولوژی میباشد. زیرا با استفاده از این شیوه، مدیران کسب و کارهاست در حالی که سنجههای مالی شاخصهایی بهرهوری افزایش و هزینهها کاهش مییابد و این موضوع سبب ایجاد مانند رشد فروش و نرخ بازگشت سرمایه8 را شامل میشود. به اعتقاد یک مزیت رقابتی پایدار برای شرکت میگردد. با توجه به اینکه اکثرمحققین ذکر شده، در سنجش عملکرد مالی میتوان بین "رشد" و مصرف کنندگان کم درآمد و در نتیجه به قیمت حساس هستند، "سودآوری" شرکت تمایز قائل شد. در حالی که از نظر تئوریک و استفاده از استراتژی رهبری هزینه میتواند در افزایش عملکرد کسب عملی این دو مفهوم مرتبط هستند، تفاوتهای مهمی بین آنها وجود و کار بسیار مؤثر باشد. همچنین برای ایجاد استراتژی تمایز، شرکت- دارد. به عنوان مثال ممکن است شرکتها روی رشد بلند مدت ها علاوه بر ایجاد یک کیفیت واقعی در محصول و خدمات خود از سرمایهگذاری کنند، ولی سودآوری کوتاه مدت قربانی شود.[32] در برنامههای تبلیغاتی، تکنیکهای بازاریابی و فروش استفاده میکنند.
این پژوهش عملکرد غیر مالی با شاخص رضایت مشتریان و عملکرد این امر باعث ایجاد یک مزیت رقابتی نسبت به سایر رقبا خواهد شد.
مالی با شاخصهای میزان فروش و سودآوری سنجیده میشود. استراتژی تمایز میتواند شرکتی که قیمت بالاتری دارد را در صحنه رقابت نگه داشته و عملکرد آن را افزایش دهد و دلیل آن را میتوان کارآفرینیگرایی و استراتژیهای رقابتی ایجاد نام تجاری محبوب و ایجاد وفاداری در مشتری دانست.[8]