بخشی از مقاله

چکیده

کمیته حسابرسی یکی از مکانیزم های حاکمیت شرکتی جهت افزایش کیفیت اطلاعات مالی ارایه شده توسط شرکت ها می باشد که به سرمایه گذاران در اخذ تصمیمات سرمایه گذاری کمک می کند؟ هدف این مقاله بررسی تأثیر کمیته حسابرسی بر رابطه بین ساختار سرمایه و تصمیم گیری مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در این پژوهش، 105 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1394-1391، که به روش حذف سیستماتیک انتخاب شده مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهشهای کاربردی و با استفاده از رویکرد پس رویدادی است و از نظر روش پژوهش، در زمره پژوهشهای توصیفی جای میگیرد. برای دادههای پانلی، برای تخمین مدل پژوهش با استفاده از نرم افزار Evi ews-8، از مدلهای اثرات ثابت و اثرات تصادفی، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که ساختار سرمایه بر تصمیمات تامین مالی تأثیر دارد. همچنین، کمیته حسابرسی بر رابطه بین ساختار سرمایه و تصمیمات تامین مالی تأثیر دارد.

واژگان کلیدی: کمیته حسابرسی، استقلال اعضا، اندازه حسابرسی، ساختار سرمایه.

.1  مقدمه

کمیته حسابرسی یکی از سازوکارهایی است که انتظار می رود در راستای حفظ منافع گروههای مختلف استفاده کننده از اطلاعات حسابداری موثر واقع شود کمیته حسابرسی اثربخش نقش کلیدی در پر کردن خلأ اعتباردهی ایفا خواهد کرد. این کمیته برای اینکه بتواند اثربخش عمل کند، باید مستقل از واحد اقتصادی باشد. همچنین اعضای کمیته حسابرسی باید از دانش و تخصص حسابداری و مالی لازم برخوردار باشند کمیته حسابرسی متشکل از 3 تا 5 و در برخی موارد 7 نفر از اعضای غیر موظف هیئت مدیره که دارای تخصصهای مالی و حسابداری هستند و به حفظ ارتباط بین هیئت مدیره شرکت و حسابرسان مستقل و حسابرسان داخلی آن کمک می کند و به عنوان عامل بازدارنده مدیریت از زیر پا گذاشتن داخلی، نقش موثری دارد حسابرسی بخش بسیار مهمی از حاکمیت و پاسخگویی اثربخش است. برای تحقق این امر باید کمیته از سه ویژگی استقلال، ارتباط و پاسخگویی برخوردار باشد. در نهادهای بخش عمومی، اداره امور و مسئولیت نظارت از مدیریت جدا نیست؛ بنابراین کمیته حسابرسی هم باید استقلال واقعی و هم استقلال ظاهری داشته باشد و به طریق ، مقتضی از وجود چنین استقلالی اطمینان حاصل کند 

شرکتها برای رشد و پیشرفت نیاز به سرمایه دارند. علاوه بر آورده اولیه صاحبان سهام، بخشی از سرمایه در داخل شرکت از طریق سود انباشتهای که در نتیجه سودآوری شرکت بوجود آمده و بین سهامداران تقسیم نشده است تامین میشود و مابقی میتواند از طریق بازارهای سرمایه یا استقراض ایجاد گردد. شرکتی که هیچ گونه بدهی نداشته باشد، ساختار سرمایه آن را حقوق صاحبان سرمایه تشکیل میدهد مدیران شرکتها به عنوان نمایندگان صاحبان سهام میبایست دائماً تلاش نمایند ساختار سرمایه شرکت را به گونهای تنظیم نمایند، که هزینه سرمایه شرکت حداقل و در نتیجه ارزش و سودآوری شرکت حداکثر گردد  مسئله ساختار سرمایه در هر شرکتی از مسائل بحث انگیز در حیطه مالی شرکتها است که همیشه بر سر میزان نسبت بدهی بر دارایی شرکتها از سوی مدیران دقت خاصی صورت گرفته میشود. به طور کلی ساختار سرمایه شرکتها در ایران از دو بخش تشکیل شده است، اول آورده صاحبان سهام - سهام عادی - و دوم استقراض مالی میباشد که مدیران با به کارگیری آنها در حال حاضر به فکر به دست آوردن سود در آینده و نیز عمل کردن به تعهدات خود در قبال تامین کنندگان مالی هستند. بنابراین مدیران شرکتها با ترکیب این دو بخش در پی به دست آوردن بیشترین بازده و سود میباشند. در این راستا یکی از اهداف و آرمانهای بازارهای سرمایه تخصیص بهینه و درست منابع مالی است، بدین معنی که منابع مالی متوجه مناسبترین و پربازدهترین بخشهای بازار شود. با توجه به این امر و همچنین علاقه و نیاز سرمایهگذاران به دستیابی به معیارهایی-مناسب برای ارزیابی سهامپربازده و سرمایهگذاری در شرکتهایی که از آینده مالی بهتری برخوردار باشند، استفاده از اهرممالی و بخصوص استفاده از نسبتهای بازار در بازارهای سرمایه کشورهای مختلف رواج گستردهای دارد. آشنایی با این معیارها و میزان ارتباط آنها با بازدهی آینده شرکتها و سهام آنها برای سرمایهگذاران امری ضروری است 

گسترش دامنه فعالیت واحدهای تجاری نیازهای مالی جدیدی را به وجود میآورد که از منابع درونی و بیرونی امکان تامین دارد. منابع مالی درونی شامل سود انباشته و اندوختهها است. منابع بیرونی شامل بدهیهای بهرهدار و حقوق صاحبان سهام است. استفاده از منابع بیرونی از نظر هزینه سرمایه و میزان بهره یا سود تقسیمی آن، دارای منافع و مخاطراتی است و به تبع آن بر روی قیمت سهام و سود حسابداری تاثیر دارد. به طور کلی تشخیص سیاستهای ترکیب ساختار سرمایه و همچنین منبع مالی جهت تامین نیازهای شرکتها در راستای سودآوری آنها حائز اهمیت است  ایجاد ارزش و افزایش ثروت سهامداران در بلندمدت از جمله مهمترین اهداف شرکتها به شمار میرود و افزایش ثروت تنها در نتیجه عملکرد مطلوب حاصل خواهد شد. مسلماً هدف سرمایهگذاران از سرمایهگذاری در یک شرکت کسب بازدهی متناسب با سرمایهگذاریشان میباشد. اگر شرکت یا سازمان در ایجاد ارزش، موفق باشد نه تنها سرمایهگذاران و افراد داخلی شرکتها بلکه در سطح وسیعتر، جامعه از این ایجاد ارزش منتفع خواهد شد. از مهمترین اهداف بنگاه های اقتصادی، کسب سود در کوتاه مدت و افزایش ثروت اقتصادی مالکان در بلندمدت است. این مهم با اتخاذ تصمیم منطقی در فرآیند سرمایهگذاری امکان پذیر میشود  در این پژوهش قصد داریم تأثیر کمیته حسابرسی بر رابطه بین ساختار سرمایه و تصمیم گیری مالی شرکتهای پذیرفته شده در

بورس اوراق بهادار تهران را مورد تحلیل و مورد بررسی قرار دهیم.

2.پیشینه پژوهش

رابطه ساختار سرمایه با ریسک سیستماتیک شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران" را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که از اهرم مالی و تغییرات درجه اهرم با درصد بسیار پایینی بر ریسک سیستماتیک اثر میگذارد و در سطح خطای 0/05 ارتباط معناداری بین اهرم مالی و ریسک سیستماتیک وجود ندارد.  در پژوهشی به بررسی تأثیر وجود کمیته حسابرسی بر جلب نظر سرمایهگذاران جهت سرمایه-گذاری در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند.×بر این اساس 4 فرضیه تدوین شده است. بخشی از اطلاعات لازم برای آزمون فرضیهها از متون و مقالات معتبر علمی و بخشی دیگر از طریق طراحی 6 سؤال عمومی و 26 سؤال تخصصی در قالب پرسشنامه جمع آوری شد. به منظور افزایش صحت و دقت آزمونها و بالا بردن قابلیت اتکای نتایج، از نرم افزار آماری×spss×استفاده شد. اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسشنامه در دو بخش مورد آزمون و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس آزمونهای انجام شده، فرضیه های پژوهش در سطح اطمینان 95 درصد تأیید شد. نتایج آزمون فرضیهها نشان میدهد که بین وجود کمیته حسابرسی و جذب اعتماد سرمایه گذاران، تعداد معاملات، حجم معاملات و بازده سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه وجود دارد. در نتیجه سرمایهگذاران با اعتماد بیشتری در این گونه شرکتها سرمایه گذاری مینمایند. سودمندی ساختار سرمایه و تغییرات آن بر پیشبرد راهبردهای مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که شرکتهای موفق و غیرموفق در اجرای راهبردهای مالی در اغلب موارد دارای ساختار سرمایه متفاوتی بودند. شرکتهای موفق و غیرموفق در اجرای راهبردهای مالی تا حدود زیادی، به شیوهای متفاوت ساختار سرمایه خود را تغییر دادهاند. نتایج مربوط به وجود رابطه معنادار آماری، میان میزان توفیق یا شکست در راهبردهای مالی شرکتها و اقلام مختلف ساختار سرمایه، با توجه به نوع راهبرد مالی متفاوت است. به طوری که این رابطه برای بازدهی حقوق صاحبان سرمایه به طور کامل برقرار است ولی در سایر موارد رابطه معنادار آماری میان تمامی اجزای ساختار سرمایه و راهبردهای مالی وجود نداشته است. نتایج پژوهش بیان کرد، میان موفقیت یا شکست راهبردهای مالی و ساختار سرمایه در برخی از موارد رابطه معنادار آماری وجود دارد. به طوریکه میان موفقیت یا شکست راهبردهای مالی مبتنی بر جریان وجه نقد عملیاتی و ساختار سرمایه هیچ رابطه معناداری مشاهده نشده است. میان میزان توفیق در اجرای راهبردهای مالی و نوع و میزان تغییر در ساختار سرمایه در اکثر موارد رابطه معنادار آماری وجود داشته است. بدین معنی که شرکتها با میزان متفاوت در موفقیت - شکست - راهبرد مالی به شیوه و میزان متفاوتی ساختار سرمایه خود را تغییر دادهاند. این نتیجه در

سطح صنایع مختلف نیز مشاهده شده است. در خصوص رابطه میان موفقیت یا عدم توفیق در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید