بخشی از مقاله
چکیده
ظهور پدیده آرکئولوژي - باستان شناسی – دیرینه شناسی - در دوره جدید در منطقه غربی تاریخ جهان و توسعه و تسرّي آن در میان جوامع دیگراز جمله رویدادهاي مهم و تاثیرگذار سده هاي اخیر بوده است .
رشد و بسط شتابناك مطالعات باستان شناسی در سطح جامعه جهانی و همکاريها و داد وستدهاي چند سویه و تداخل هاي چند ضلعی باستان شناسی با رشتهها، دانشها و حوزههاي فکري و معرفتی دیگر، شانه به شانه بسط و پیچیدهتر شدن قلمرو موضوعی، روششناسی و همچنین مسئلههاي ریز و درشت علمی و نظري مطرح شده در باستانشناسی، هم زمینه را براي طرح نقدها و تحلیلهاي فلسفی و مطالعات و تاملات معرفت شناختی درباره ماهیت یکی از پیچیده، دشوار، وسوسهانگیز، تأثیرگذار و تأثیر پذیرترین رشتهها و دانشهاي برآمده از کوره تحولات زنجیرهاي و نفسگیر تاریخی دنیاي مدرن و فرآوره اندیشه و عقلانیت و مدنیت مدرنیته مستعدتر کرده، هم میدان را براي طرح مباحث معرفت شناختی وتحلیلی فراختر نموده است .
صرفاً یک رشته و دانش دانشگاهی - آکادمیک - و یا تخصص و تبحر و جستن و جراحی و کاویدن و کشف و گرد کردن بقایاي مادي گذشته و گزارش و وصف بیرونی دادههاي مشهود و تبیین و تقریر درونی بودههاي مفقود نیست. باستان شناسی همواره پدیده و یا رویدادي بیش از یک رشته، دانش یا ابزار و روش شناخت است. هر چند در نوشتار حاضر بر جنبههاي علمی و تجري آن به مفهوم پیکري از رشتهها و دانشها تأکید شده است.
مقدمه
ظهور پدیده آرکئولوژي - باستان شناسی - ، از جمله رویدادهاي مهم، بنیادین و تأثیرگذار در میان توفانی از تحولات و اتفاقات دوره جدید بوده است. چنین رویکرد یا ابزار شناخت و دانشی در هیچ دورهاي در گذشته در میان سنتهاي فکري و مدنیتهاي شرقی و غربی به صورت و معناي مدرن آن شناخته نبوده است.
حتی مفهوم آرکئولوژي - باستان شناسی - بهرغم ترکیب و تبار هلنیاش در میان متفکران و مورخان عهد باستان یونان نیز به معناي مدرن آن وجود نداشته است. این مفهوم باستان و هلنی تبار که به فارسی باستان شناسی و در مواردي نیز براي افاده معانی فلسفی تر از آن ، دیرینه شناسی برگردانده شده، باید اذعان کرد که اساساً اصطلاحی است که تن به ترجمه نمیسپارد.
ریشه واژههایی که آن را ترکیب بخشیده اند نیز چنین اند . در نوشتار حاضر به دلیل آنکه اصطلاح باستان شناسی دهههاست در افواه اقشار مختف جامعه معاصر ما جا افتاده و رایج شده، ماهم به تبعییت از فرهنگ عمومی به تسامح از آن استفاده برده و هر جا که ضرورت ایجاب کرده به اقتضاي بحث از مفهوم آرکئولوژي نیز بهره برده و مشتقات آن را به کمک فراخوانده ایم.
در میان متفکران، دانشوران و اهل ذوق و شعر ادب و هنر و زیبایی سده هاي نوزایی، روشنگري اروپایی البته به تعبیر خود آنها، اغلب رسم بر این بود که براي بیان اندیشهها و انگارهها و ارزشهاي نو خود با گشاده دستی و اشتیاق ویژه، اصطلاحات، مفاهیم و مضامین موردنظر و نیاز خود را از بستر فرهنگ و زبان عهد باستان هلنی – لاتینی استخراج کرده و به خدمت میگرفتند که مفهوم آرکئولوژي از جمله آنها است. این واژه هلنی تبار اکنون در جوامع غربی با همان ترکیب هلنی هم، در میان اهل فلسفه به مفهوم فلسفیتر رایج است، هم آنکه در محافل باستان شناسی و جامعه باستان شناسان و عالمان و پژوهشگران دوره جدید به معناي تجربی و یا اصطلاحاً علمیتر، متداول.