بخشی از مقاله
چکیده:
مجموعه عوامل طبیعی چون بلایا و تهاجم سبب نزول بسیاری از کشورهای در حال توسعه بوده است که به دنبال تمدن بودهاند. مسئله معرفت و خودشناسی، مسئله مهم در طول زندگی بشر است که در دوران پیش از سقراط و در دوره شکوفایی فلسفه کلاسیک یونان مهم بوده و جمله خود را بشناسی بر سر دو معبد دلفی گواه بر آن است.
دین از دیدگاه پیامبر و علی - ع - ، وحدت جامعه برای منفعت و سوق دادن انسان به سوی پارسایی است و تأمین نیاز روحی و درک واقعی نیاز به خدا از نظر دکتر عون است برای زمانی وعده داده شده و موعود که در تفکر یونانیان، ادبیات سرخپوستی و در همه ادیان و مذاهب با بررسی هایی میتوان رنگ و روی تهاجم را در 16 مورد به بحث نهاد که از حمله دسترسی آسان به معادن و اقتصاد، نابود ساختن جنبش ها و تهاجم اقتصادی، سوابق بهره گیری استعمار از کشورهای ضعیف، تکیه بر دوام استعماری، بازاریابی تولیدات، کنترل حکومت های تحت سلطه، کدر شدن دستاوردها، عدم پذیرش رشد کشورها و... تهاجم فرهنگی که تبعات آن همان عوامل انحطاط و انحراف جوانان که ریشه در مهاجرت به شهرهای بزرگ، متمرکز شدن جمعیت و فقر، دستمزد پائین، شرایط کار بسیار فقیرانه، اتحادیههای کارگری بسیار ضعیف، بیتناسبی عمیق بین توسعه فن و توسعه فرهنگی، تأخیر فرهنگی، توجه به مواد مخدر، اهمیت انتخاب این موضوع همان شناخت علل و عوامل تربیت دینی و گونههای تهاجم فرهنگی است و روش و شیوه پژوهش موشکافی و تفحص در کتب کتابخانهها بوده است.
واژگان کلیدی: تئوری، نقش تربیت، اصلاح، فرهنگ مهاجم.
مقدمه:
دنیای فرهنگ دنیای پیچیده ایست. هر شهر و محله روستا و سکنه دارای یک قالب فرهنگی خاصی هستند امّا در کنار آن همه از یک قالب فرهنگی تکامل یافته تر سراسری حمایت و طرفداری میکنند پس باید در این اندیشه به شکل دادن ساختار کلی پرداخت تا این توان الگو دهنده از دست نرود.تبادلات زبانی بشر به آسانی صورت میپذیرد، زبان ویباری شده است که چشمه فرهنگ هر ملتی را از اشکال گوناگون به رخ بشر امروزی می کشاند. پس باید به تنظیم برنامه ها و به تنظیم مدیریتها و تسخیر جایگاه فرهنگ مناسب پرداخت تا این مرغزار لایق پرورش فرهنگ در هر عصر و زمانی باشد.
فرهنگ همه جنبه های زندگی بشری را متعلق است. درست راه رفتن، درست پوشیدن، درست صحبت کردن، درست تقسیم کردن، درست معاشرت کردن، درست ساختن، درست فروختن، درست قیاس کردن، درست قضاوت کردن، درست تدبیر به خرج دادن، همه و همه اگر جهت دار و بدون زائدهها و خیانت باشد مسلماً می تواند موجد هنجارهای شایسته و اندیشه گردد و روند حرکت جامعه را به سوی مدینه فارابی بکشانید یا مدینه ای که پیامبر اسلام در 1400 سال پیش ایجاد کرد.اگر این فرهنگ که ریشه در افکار و ادیان و اساطیر و افسانه های ما دارد به مرور زمان در اثر بیتوجهی و بیبرنامه گی ارتباط و اوصال آن با آنها از هم خواد گسلد جامعه دچار بیماری و سرخوردگی و ضعف و پوچی خواهد گردید. ما ایرانیان چراغ وجود و هسته روحی ما با سنتها و شیوه ها و مسلک های دینی حضرت رسول درآمخته و بافته شده است. سپس باید بدانیم که زمانی فرهنگ ماه جلوه و تجلی خود را حفظ خواهد کرد که این همگامی وجود داشته باشد.
در تاریخ نشان داده شده است که هر قومی که کوشیده تا هنجارهایش را با تفکرات رسول عصر خویش و دین بیامیزد دوام و جاودانگی خود را تثبیت نموده و در غیر اینصورت به یک بی فرهنگی و یک بیگانه از خود منتهی شده است. پس استحکام یک فرهنگ در تطابق آن با جلوه های نو در پرده دانش و درون سازی آن با اصلت و درایت و دیانت است. حال اگر فرهنگ در قالب سنتی خود بماند و شاخه های رشد آن میسر نباشد تا خود را با قالب زیباتر و شمایل دلپذیرتر و یا ساختار جدیدتر با حفظ همان اصالت بریزد این فرهنگ در دنیای مدرن که بسیار مدرنتر از قرن بیستم است دستخوش نفوذ فرهنگی دیگر خواهد شد که ما و فرهنگ ما را در خود هضم خواهد کرد.
ذکر نمونه ای از کشورها که با همه اشکال توسعه خود کشوری به نهایت درجه خودگرا و بیگانه گریز است جامعه ژاپن میباشد که ویژگیهای محیط هنری و اصیل ژاپن، سدی است که برای جلوگیری از ورود غیره.امّا گاه فرهنگ در پرواز صعودی خود شبه فرهنگ هایی را میآفریند همچو فرهنگ شهادت که در میان جوانان در دوران جنگ نبوغ یافته است در اوج آگاهی وبصیرت و معرفت دینی در ذهن و دل از جان گذشتگی و ایثار و خودباوری شاخه میدواند و اینجاست که انسان خود را فدای احساسات خداباورانه می کند. تا اینکه یک فرهنگ و یک نماد و یک اندیشه و یک هسته روحی پایدار و زنده و اعتلا یابد. جان به عنوان بلبل وجود آدمی در کشور فرهنگی و شهروند فرهنگی نشاط مییابد
واین رشد نشاط نیز در این گستره جلوه میکند و تجلی تعالی و صداقت و دوری از معضلات ضدّ انسانی به مرور حیات انسانی را معنی میبخشد.
وجود برنامه و سیستم برای هدایت آموزش در ارسال معلومات می تواند مثمر ثمر باشد- در طرح و استخراج آموزه ها باید دقت کافی نمود تا آموزه ای به کار گرفته شود که نیاز جامعه را برآورده و متغیر کننده و مفید برای آینده باشد.
انتقال دهندگان آموزش باید متخصص و کارآمد و دارای برد اندیشه باشند.وسایل و ابزار کار برای تعلیم و نقل آموزه باید جدیدترین و اسان ترین و کارآفرین ترین ابزار باشد.هر آموزه ای اگر تکرار نشود و یا مورد موشکافی قرار نگیرد نقص و نقطه ضعف آن ناپیدا و نمی توان جایگزین خوب برای آن بدست آورد زیرا تکرار و درگیر شدن موجب فهم آن است.
هر اموزه ای باید پس از آموزش مورد بازنگری قرار گیرد تا در جهت تکامل آن قدمی برداشته شود و ظرفیتی اضافه گردد. امتحان در آموزه ها بعد از آموزش نقش حساس دارد ما را از روش مفید و غیر مفید آگاه ساخته و عوامل منبع توسعه را گوشزد و نقص کار را عیان و میزان یادگیری و غیر یادگرفته را تعیین و به طور کل آمار مناسب بدست خواهد آمد.آموزش باید در گردونه هدف جاری شود و هر آموزهای باید هدفدار و با معنا به منظور رفع مشکلی و یا رفع معضلی و یا پیشبرد فرایندی باشد.آموزش باید تغذیه شود یعنی مجموعه آن از اندوختههای مفید و دانش روز آموزه ای تحول بخش و سازگار با محیط و تفکر دیگران و یا قابل پذیرش باشد. آموزش باید مطابق با حفظ علوم گذشته و ظرفی باشد برای گنجایش علوم آینده در اختراع و تالیف در اکتشاف و نوآوری.
آموزش باید نتیجه و پایان نیکویی را به دنبال داشته باشد و ما را از کانون محکمی برخوردار گرداند که در حریم آن بتوانیم یک چهارچوب خوب را بنا کنیم که هم اسلوب آفرین باشد و هم سازنده و شکافی و نشیبی را به فرازی مبدل سازد.امّا حق معلم و آموزگار این است که او را بزرگ دانند و مجلس او را محترم شمارند و به گفته او گوش دهند و بدو روی آورند و بانک خود را در محضر او بلند نکنند. - شهیدی: 1381، - 6بیان مسئله: تئوری بررسی میزان نقش تربیت و آموزههای دینی در اصلاح جوامع در برابر انواع کنشهای فرهنگ مهاجم مهد تمدن:اکثر کشورهای ضعیف از پیشینه درخشانی برخوردار بوده و هریک در قدمت کهن خویش بوستانی از فضل و علم و اندیشه بوده اند حال در اثر رویارویی یا گذشت زمان و عوامل طبیعی و غیر طبیعی از وضع صعود آنان کاسته شد و راه نزول در پیش گرفتند و این عوامل آسمانی چون بلایا و جهانی چون تهاجم و غیره بوده است.
نباید در جهان از پیشکسوتان مدنیت و مدون برخورد غیر معقولانه و نامحرمانه داشت زیرا تمدن نمی تواند راهکار وجود تمدن جدید را میسر سازد و تمدن زا باشد و این تمدن است که ما را به فراخنا زندگی بشر و چگونگی تکامل اندیشه میکشاند.تمدن ها به واقع آیینه حیات بشر هستند که خود کلکسیون ساختار زندگی انسان را به نمایش میگذارند و نشان از قدرتمندی و تسخیر طبیعت و استکمال این بشر با بهره گیری از ابزار و آلات ضعیف حکایت دارند در کنار آن راهی را میگشایند تا بنی آدم بتواند به تاریخچه دیرینه آئین ها و سنت ها و فرق و مذاهب و غیره پی ببرد.
آیت و نشان هویّت ملّی یک قوم و یک کشور را باید در تمدنش جستجو کرد چرا که به بیان و اثبات از هیچ بودن و به اوج رسیدن را بیان می دارد در این دایره است که هستی و جان یافتن یک ملت در پناه بزرگمردان و اندیشه سازان و عقلا، ذره ذره بروز و خودنمایی میکند. در این پهن دشت بیکران اندیشه و سیطره عقل بر جهان انسان به مرحله و درجه از حرکت و گام به بلندی و فراز را تجربه می کند، تجربه ای که امروز رنگ تمامل آن را نسل آتی میچشند و در آن است که پایگاه هستی یا بی و سمت و سوق علم و صنعت و هنر بشر در عصر کهن به تصویر کشیده میشود و ما امروز با وجود این نعمت آن نمایشگاهها و موزه های ترتیب دادهایم و از نفیسها سخن میگوییم و می بالیم.
مراتب گوناگون اجتماعی در نگاه ایرانیان باستان به گونه های از عهد و پیمان بوده و به نابودی و متلاشی شدن آنها منجر میشد. - پاکتچی: 1384، - 6 امّا در اینجا ذکر نمونه هایی از پیشرفت در حکومت کوروش و داریوش قابل ذکر است که هدف تمجید از آنها نیست بلکه توسعه شرق و تمدن آن در برابر غرب است.کورش همه جا با مغولان به مهربانی با دشمنان به مدارا و صاحبان عقاید مخالف به تماسح رفتار میکرد این نوعی عدالت شرقی بود که در آن ایام حکومت یونان را عوام فریبی و هرج و مرج مییافت پارسیان کوروش را پدر میخواندند یونانیها در او به چشم فرمانروایی نمونه مینگریستند قوم یهود او را شبان خداوند و مسیح می خواندند و عامه مردم در دیگر سرزمینها او را به چشم نجات بخش میدیدند.
امّا ویژگیهای قانون داریوش قابل اجرا بودن آن است، این قوانین با تغیری که در نامهافلاطون آمده مایه پایدار و دوام کشور ایران تا روزگار وی بوده است. - رضایی: 1384، . - 6گوناگونی و پذیرش اشکال نو و جدید همواره در تاریخ ایران یک چهره نمادین داشته و این صلابت در اراده آنان نمود پیدا می کرده و مشهر بود و شخصیت در خردسالی کاملا شکل می گیرد ایرانیان بر آن بوده اند که هرگز اراده تغییر از انسان سلب نمی شود و آدمی اسیر تجسم انگیزه های ناهنجار نمی گردد. - بویس: 1384، - 6آنچه امروزه به عنوان تالار و نورگیر در ساختمانهای ایرانی مشاهده می کنیم از جمله هنرهای معماری بوده که از ایرانیان پیدا شده و به اروپا انتقال یافته است. امّا در لفاف این هنر و عظمت، چیرگی اسکندر بر ایران و از دست رفتن متون مقدس سهمگین ترین صربه را بر پیکره سنت شفاهی میزد.
تاریخچه اسلام در ایران:
با هجوم اعراب به ایران، ایرانیان اسلام را پذیرفته و به رنگ ایرانی درآوردند و همچون کیش ایرانی تقبل نمودند. حکمت پارسی یا شعر و ادب و مثل مبادی و تعالیم خود را داخل اسلام نموده دین اسلام دو عنصر مهم و اثر بخش در ایرانیان قرار دارد یکی دین و دیگری ادب مسلمین هنگام فتح و ظفر زرتشتی ها را اهل کتاب دانسته و ابن موضوع بر عمر مسلم شده بود زیرا از حدیث پیغمبر - ص - مفهوم می شود باید با آنها معامله اهل کتاب نمود، هنگام فتح اسلام بسیاری مسلمان و گروهی به جزایر خلیج فارس و به هندوستان در آن سامان رفته که آنها را پارسی نامند و عده ای با دین باقی ماندند.
مزدکیان نیز پس از فتح اسلام عقاید و مذاهب خود را گداخته و مهر قالب اسلام ریخته و با عقاید اسلامی آمیخته اند و بسیاری هم مسلمان بودند ولی مبادی و عقاید خود را درود گفته بودند و اندک اندک عقاید خود را به صورت اسلامی درآورند.بسیاری از ایرانیان که اسلام را قبول نمودند زبان تازی را آموختند و به عربی شعر گفتند یکی از مشاهیر زیاد العجم متولد اصفهان که اقامت در خراسان داشت و در همانجا بدرود گفت.یا فرزندان یسارنسائی-اسماعیل- محمد و ابراهیم ایرانی شعر عرب سرودند-ابوالعباس اعمی اهل آذربایجان موسی شهوات ایرانی آذربایجانی-ترکیب و لفظ وزن عربی- فکر و خیال و مایه ادبی فارسی- اسماعیل بن یسار:دب خال متوج لی و عم ماجد مجتدی کریم النصاب من چندین دایی تاجدار و عموی بزرگوار پاک نژاد دارم.
ایرانیان در نشر فضایل و تهذیب اخلاق مسلمین تأثیر زیاد و بسیار مهمی داشتند. در ادب و تربیت دارای فضل بسیار معروف بودند. اخلاق اسلامی تحت تأثیر سه چیز واقع شده بود.اول: مبادی دین و ایات قرآن، احادیث پیغامبر مبادی و تعالیم مقررات و انجیل و یا امثال و سخن های حکمت آمیز سلیمان که در دین اسلام تأثیر داشت. دوم: فلسفه یونان، شرح نظرات ارسطو در ابن مسکویه عقیده افلاطون راجع به فضایل چهارگانه حکمت، عفّت، شجاعت ، عدالت.داستان های کوچک متضمن شرح حال پادشاهان ایران، تاریخ وزرا، حکما و بزرگان عصر، در اخلاق اسلامی از فلسفه یونان تأثیر پذیرفته است. - مصری: 1384،
- 6ابن خلدون در سبب غلبه عجم می گوید» علت این است که ملت عرب آغاز امر ساده و بدوی و از علم و هنر و صنعت بیبهره بود. احکام شریعت که عبارت از امر و نهی است، غالبا در مغز اشخاص سپرده می شد و از دهان به گوش می رسید. آنها تفسیر قرآن و احکام اسلام را از خود پیغمبر میدانستند و اعراب در آن زمان به تالیف و تصنیف و جمع آوری و تدوین و تعلیم آشنا نبودند. چیزی هم در کار نبود که آنها را به این ضروریات وادار کند. در زمان اصحاب و تابعین هم حال بدین منوال بود.بعد از آن تمام علوم در عداد ضروریات محسوب گردیدبدین سبب فضل و دانش یک هنر لازم شد و جزو منابع به شما می آمد، معلوم است به شهرنشینان اختصاص دارد و چون اعراب بیابان گرد و بدوی گریزان می باشند. به جهت اینکه ایرانیان دارای عظمت تاریخی و واجد دولت بودند.همچنین علمای حدیث علمای فقه و اصول مفسرین و علمای کلام ملی ایرانی بودند، بلکه غیر از ایرانی کسی بر جمع و تدوین یا حفظ و نشر علوم قادر نبودند.
اعراب با اینکه از تمدن ایران بهره مند شده بودند، به جمع علوم نپرداختند زیرا آنها در زمان بنی العباس مشمول کشاکش و جلب ریاست بودند. در زمان بنی امیه گروهی از عرب به دانش و علم اشتهار داشتند. سعیدبن مسیب، علقمه ، شریح ، مسروق و نخعی در صف آنها بودند.ولی اکثر علما از موالی یا مانند موالی بودند. در مدینه سلیمان بن یسار داناترین و بهترین فقها و علما محسوب میشد پدر او بنده میمون، زن پیغمبر بود. نافع ، بند، عبداالله ابن عمر هم در آن شهر زیست که بیشتر احادیث ابن عمر را او روایت و نقل نموده او دیلمی بود. ربیعه الرامی، استاد ملک که او نیز فرزند فرخی از