بخشی از مقاله
چکیده:
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماري این پژوهش را جوانان بزهکار بالاي 15سال شهر یاسوج تشکیل می-دهند. جهت تعیین تعداد نمونه آماري، با استفاده از دستور برآورد حجم نمونه ، شمار آماري 120 نفر به دست خواهد آمد و بدین سان تعداد 120 پرسش نامه بین جوانان توزیع گردید که از این تعداد، 112 عدد جمع آوري شد.
داده هاي پژوهش پس از جمع آوري از طریق پرسشنامه هاي مقیاس پرسشنامه کاهش جرایم، پرسشنامه هوش معنوي، مقیاس باور هاي دینی با استفاده از روش هاي آماري ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. هدف از بررسی این پژوهش تاثیر باور هاي دینی و هوش معنویی در کاهش جرایم بالاي 15سال پسرانه شهر یاسوج باشد.
یافته ها:تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بود بین باور هاي دینی و هوش معنویی و کاهش جرایم - نیاز - در جوانان شهر یاسوج رابطه وجود دارد بین باور هاي دینی و هوش معنویی و کاهش جرایم - فرصت - در جوانان شهر یاسوج رابطه وجود دارد بین باور هاي دینی و هوش معنویی و کاهش جرایم - نگرش - در جوانان شهر یاسوج رابط وجود دارد
مقدمه
مسئله بزهکاري و انحراف اطفال و نوجوانان از دیرباز در جامعه بشري مورد توجه اندیشمندان بوده است. همزمان با توسعه انقلاب صنعتی و وسعت دامنه نیازمندي ها، محرومیت هاي حاصل از عدم امکان تأمین خواست ها و احتیاجات زندگی موجب گسترش شدید و دامنه دار فساد، عصیان، تبهکاري، سرگردانی، دزدي و مانند آنها در اطفال و نوجوانان شده است.
امروزه نوجوانان کشور ما هم با این گونه مسائل مواجه اند و آثار مهلک آنها در سیماي جامعه ما آشکار است. کودکان و نوجوانان سرمایه هاي جامعه هستند و سلامت روح و جسم آنها تضمین کننده سلامت جامعه آینده است. بنابراین، باید به مسائل آنها توجه کافی مبذول داشت. مطالعات کشورهاي غربی حاکی از آن است که تجربه رفتارهاي بزهکارانه در میان نوجوانان بسیار شایع می باشد. برخی ادعا کرده اند 90 درصد نوجوانان مرتکب اعمالی شده اند که چنانچه به مداخله پلیس می انجامید موجب بازداشت آنان می گردید. این بررسی ها نشان می دهند که شیوع رفتارهاي بزهکارانه در نوجوانان بیش از آن است که مردم انتظار دارند
تجربه نشان داده است تنها تعداد اندکی از نوجوانانی که دست به قانون شکنی می زنند دستگیر می شوند. جلیلی - 1381 - در تحقیقی نشان داد که بین نیاز اجتماعی، نیاز اقتصادي، نیاز فرهنگی با ارتکاب جرم رابطه مستقیم و معنیداري وجود داشته است. نیاز اجتماعی با ضریب تاثیر 0/31 بیشترین تأثیرگذاري بر ارتکاب جرم را به خود اختصاص داده است. نیاز فرهنگی و اقتصادي به ترتیب در رده دوم و سوم قرار دارند.
مشکانی - 1385 - در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش بر ارتکاب جرم نوجوانان بزهکار پرداخت نتایج تحقیق نشان می دهد که سواد و آموزش » بزهکار رسمی متغیري تعدیل کننده و مداخله گر در پیشگیري از بروز جرم در نوجوانان بزهکار است.پراکندگی سطوح سواد و عناوین مجرمانه بیانگر گستره بالاي بی سوادي و کم سوادیدر نوجوانان و والدین آنها بویژه مادران می باشد .بیشترین حیطه جرائم سرقتها و موادمخدر بوده است. از کسانی که دستگیر شده اند نیز تنها تعداد معدودي بازداشت می گردند. از میان بازداشت شدگان هم عده اي خاص به زندان فرستاده می شوند و از کسانی که محاکمه شده اند تنها بخشی به عنوان بزهکار محکوم می گردند.
بنابراین، بسیار دشوار است که بدانیم در هر جامعه چند نفر بزهکار وجود دارد، چه کسی باید بزهکار نامیده شود و کدام نوجوان باید مورد مطالعه علمی قرار گیرد تا درباره ماهیت و منشأ رفتارهاي بزهکارانه اطلاعات علمی صحیحی به دست آورد نقش اختلاف خانودگی درارتکاب جرم را می توان از سه دیدگاه بررسی نمود: کنترل اجتماعی، یادگیري اجتماعی ، و دیدگاه تضاد. نظریه کنترل اجتماعی به ساز و کارهایی اشاره دارد که جامعه به وسیله آن تسلط خود را بر افراد اعمال می کند و آن ها را وا می دارد که با ارزشها و هنجارهاي جامعه همنوا شوند
نظریه هاي کنترل فرض را بر این قرار می دهند که رفتار افراد رفتاري ضد اجتماعی است و افراد به طور طبیعی تمایل به کج رفتاري دارند، مگر این که تحت کنترل قرار گیرند. یعنی فقدان یا ضعف کنترل اجتماعی علت اصلی کج رفتاري است. افزون بر این در تبیین کنترل اجتماعی ادعا می شود که برخی افراد هیچ گاه با کسانی که قادرند نقش مهمی در زمینه کنترل رفتار آنها ایفا کنند، پیوند برقرار نمی کنند و از این رو هیچ وقت کنترل هاي لازم را براي مهار رفتارهاي ضد اجتماعی و انحرافی در خود درونی نمی کنند. پرسش اصلی در نظریه هاي کنترل این است که »چرا مردم همنوایی می کنند؟
. فیگلمن و همکاران - 2000 - 3 نشان دادند که، تماشاگر خشونت بودن،با ارتکاب خشونت جوانان رابطه مستقیم و معنیدار داشته است. هیرشی چهار عنصر به عنوان عناصر پیوند دهنده افراد جامعه به یکدیگر معرفی می کند که به عنوان متغیرهاي کنترل کننده رفتار افراد و ممانعت آن ها از ارتکاب جرم و خشونت بر می شمارد:
-1دلبستگی یا تعلق خاطر: این عنصر بیانگر میزان وابستگی فرد به اشخاص دیگر در خانواده، محیط و نهادهاي اجتماعی است.
-2 تعهد: این عنصر تعهد بیانگر میزان پذیرش هدف هاي قراردادي و مرسوم جامعه و نیز احساسات دینی است که فرد نسبت به جامعه بر دوش خود احساس می کند. مانند تعهد به پیروي از دستورات مذهبی یا حفظ شئونات خانوادگی، ملی وغیره
-3 درگیر بودن یا مشارکت: درگیر بودن در فعالیت هاي روزمره مقدار زیادي از وقت و انرژي فرد را به خود اختصاص می دهد و در نتیجه فرصتی براي فرد نمی ماند که به کارهاي خلاف بپردازد. مانند درگیر شدن در کارهاي مدرسه، خانه و فعالیت هاي فوق برنامه و عضویت در باشگاه هاي ورزشی و غیره.
-4 اعتقادات و باورها