بخشی از مقاله

چکیده
مدیریت استراتژیک بر یکپارچه سازی فعالیتها و نیز جریآنهای اطلاعاتی مرتبط با آنها از طریق بهبود روابط زنجیره ای برای دستیابی به مزیت رقابتی قابل اتکا و مداوم اشاره دارد. فرضیه پژوهش بیان می کند که بین مدیریت استراتژیک وکیفیت محصولات صنایع غذایی از رابطه مثبتی وجود دارد. نمونه آماری از روش نمونه برداری غیر احتمالی در دسترس از شرکتهای تولیدکننده صنایع غذایی شهر تبریز انتخاب شده است. که طبق جدول مورگان 51 شرکت انتخاب شده است. برای جمع آوری داده ها از مدیران و کارشناسان مرتبط شرکتهای تولید کننده صنایع غذایی از طریق پرسشنامه و مصاحبه استفاده گردیده است.

برای سنجش روایی پرسشنامه از نظرات متخصصان و صاحب نظران استفاده شده و برای تعیین پایایی پرسشنامه ضریب آلفای کرونباخ بالای 0/8 حاصل شده است. نتایج نشانگر آنست که به کارگیری سطح بالاتری از شیوه های مدیریت استراتژیک و مزیت رقابتی بر بهبود کیفیت صنایع غذایی، تأثیر مستقیم دارد.

با جمع بندی نتایج پژوهش می توان چنین استنباط کرد که عملیات مدیریت استراتژیک اثری مثبت و مستقیم بر سطح کیفیت محصولات صنایع غذایی شرکت دارد که وجود رابطه مثبت ومعنا دار در ان تایید شد. پیشنهاد میشود برای تقویت این رابطه تا حد امکان مدیران شرکتها، شرکای تجاری خود را متعهد سازند تا اطلاعات اختصاصی مرتبط و دانش فرآیندهای اصلی تجاری را با آنها تسهیم کنند و آنها را به طور کامل از موضوعاتی که تجارتشان را تحت تأثیر قرار می دهد، مطلع سازند.

مقدمه-تعریف برنامهریزی

برنامهریزی فکرکردن راجع به آینده یا کنترل آن نیست بلکه فرآیندی است که میتواند در انجام این امور مورد استفاده قرار گیرد. برنامهریزی، تصمیمگیری در شکل معمول آن نیست بلکه مجموعهای از تصمیمات هماهنگ اتخاذ شده در قالب فرآیند برنامهریزی تولید میشود. برنامهریزی میتواند برای زمان حال یا آینده انجام شود. برنامهریزی عبارتست از فرآیندی دارای مراحل مشخص و بهم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات بر طبق این تعریف، تصمیمگیریهای مقطعی و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها برای پیشبرد سازمان در زمان حال یا آینده برنامه ریزی نیستند. اگر چه بعضی از شرکتها و سازمانها بدون برنامهریزی توانستهاند آینده سازمان را در نظر داشته و بقای آن را تضمین نمایند ، برنامهریزی فرآیندی است که میتواند در هدایت سازمان بکار گرفته شود.

صنایع غذایی به طرق مختلف میتواند منجر به افزایش تولید محصول شود که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

بهبود ظرفیت گلدهی، افزایش فتوسنتز و یا افزایش جذب عناصر مغذی. در طولانی مدت بیوتکنولوژی همچنین میتواند منجر به افزایش تولید ارزشمندترین اجزای یک محصول یا گیاه شود. برای مثال برنج منبع اصلی تامین کالری میلیونها نفر است. به دلیل کم بودن محتوای پروتئینی برنج، افرادی که به انواع غذاها دسترسی ندارند ممکن است دچار یک رژیم غذایی شوند که از تعادل لازم و کافی برخوردار نیست.

مهندسی ژنتیک میتواند با تغییر و اصلاح ترکیب آمینواسیدهای پروتئینهای گیاه منجر به افزایش ارزش تغذیهای آنها شود. افزایش تولید ممکن است سبب کاهش قیمت شود. این امر به نفع مصرفکننده نهایی است کهلزوماً منجر به بهبود وضعیت تولیدکنندگان نمیشود. در این شرایط جمعیت روستایی تحت تاثیر موارد زیر میتواند قرار بگیرد:[2]

    تغییر در هزینه های کشاورزان

    اثر تکنولوژی جدید بر قیمتهای تولید

    اثر تکنولوژیهای جدید بر حجم تولید و همچنین اثر این تغییرات بر تقاضای کارگر

    اثر روی قیمتهای میزان مصرف خودشان

در واقع چه جمعیت روستایی قادر باشد یا نباشد که خودش را با تکنولوژیهای جدید سازش دهد، این تکنولوژیها اثر خود را به وضعیت اقتصادی و میزان درآمد آنها خواهد گذاشت. به هر حال در صورت کاربرد بیوتکنولوژی در یک کشور، جمعیت روستایی از جهات مختلف دستخوش تغییر و تحول خواهد شد. علاوه بر موارد گفته شده، بیوتکنولوژی ، نگهداری و ذخیرهسازی و فرآوری مواد غذایی خواهد شد.

بطور کلی برنامهریزی استراتژیک دارای نقش برقرارکننده ارتباط دو سویه سازمان و افرادش با محیط را داشته و وحدت و همسویی را در انجام فعالیتهای سازمان باعث میشود. زمان استراتژیهای ایستا1 و بلند مدت به پایان رسیده است. هر چند مدت زمان برنامههای استراتژیک بین سه تا پنج سال است. ولی پاسخدهی و عکسالعمل ویژگی اصلی است. سازمانها باید آینده بلند مدت را در نظر داشته و پیشبینی نمایند، اما بقدر کافی انعطافپذیر باشد تا بتواند به تغییرات گریزناپذیر پاسخ دهند. بازنگری استراتژیک باید بصورت پی در پی انجام شود. سرعت پاسخدهی خیلی مهمتر از دقت آن است. اینکه یک سازمان به چه سرعتی میتواند خود را بر شرایط جدید منطبق نماید خیلی مهمتر از اینست که تحقیق و تحلیل جامع و کاملی برای تصمیمگیری در آن خصوص انجام شود

جهت برنامهریزی استراتژیک متوجه آرمانها و اهداف بلند مدت سازمانی میباشد و با ایجاد اتفاق نظر سیاسی بر روی اعتبار و اولویت آنها، منابع لازم و ایجاد محیطی برای فراهمآوری منابع مورد نیاز همراه است. مدت زمان برنامهریزی ممکن است خیلی کوتاه باشد- یک ماهخصوصاً- اگر آرمانها و اهداف در شرایطی شامل تغییر، با اختلاف نظر تدوین گردند. از طرف دیگر مدت زمان برنامه میتواند خیلی طولانی باشد- پنج تا بیست سال- اگر پایداری سازمانی وجود داشته و محیط تا حد قابل قبولی قابل پیش بینی شده باشد.

برنامهریزی استراتژیک خاص مدیران رده بالای سازمان و با افق زمانی بلند مدت میباشد و اصولاً جهت پاسخگویی به سؤالات ذیل تدوین میشود

-    حوزه جغرافیایی فعالیت سازمان چه باید باشد؟

-    اهداف تحقیق و توسعه سازمان چیست؟

-    ساختار سرمایه چگونه باید باشد؟

-    تواناییهای متمایز و منحصر به فرد سازمان چیست؟

-    نقاط ضعف سازمان چیست؟

پیشینه تحقیق

جلال حقیقت منفرد و صادق شعبانی در پژوهش خود بعنوان سنجش میزان تفکر استراتژیک مدیران معاونت نظارت مالی و خزانه داری کل کشور به این نتیجه رسدند که وضعیت تفکر استراتژیک مدیران معاونت مذکور در وضع نامطلوبی قرار دارد و نیازمند برنامهریزی برای ترویج و آموزش مهارت ها و مفاهیم استراتژی میباشد.وشمندانه، تفکردرزمان، است.

پژوهشی به عنوان بررسی وضعیت تفکر استراتژیک مدیران انجمن گردشگری ورزشی کشور توسط سیدجعفر موسوی و نفیسه بردیافر انجام گرفت نشان می دهد که مدیران انجمن گردشگری ورزشی در نگرش سیستمی، عزم استراتژیک، فرصتطلبی هوشمندانه، تفکر فرضیه محور و تفکر در طول زمان به ترتیب از بیشترین تا کمترین میزان را دارا بودند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید