بخشی از مقاله

چکیده

هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر آموزش تربیت اخلاقی بر اساس تئوری انتخاب گلاسر بر کاهش بحران هویت دختران شهر اصفهان می باشد . ابتدا از بین نواحی آموزش و پرورش اصفهان ، ناحیه 4 بصورت تصادفی انتخاب شد . آنگاه آزمون بحرا هویت به دانش آموزان داده شد . دانش آموزانی که در آزمون بحرا هویت نمره ی 26 تا 30 گرفتند و دارای بحران بودند ، مشخص گردیدند. این دانش آ«وزان 60 نفر بودند که بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . متغیر مستقل ، آموزش تربیت اخلاقی بر اساس تئوری انتخاب گلاسر بود ، که در 9 جلسه آموزش داده شد . فرضیه ی تحقیق این بود که آموزش تربیت اخلاقی به شیوه ی تئوری انتخاب گلاسر بحران هویت دانش آ«وزان دختر هنرستانی را کاهش میدهد .

نتایج نشان داد که آموزش تربیت اخلاقی به شیوه ی تئوری انتخاب گلاسر بحران هویت دانش آموزان هنرستانی دختر را کاهش داده است .

مقدمه :

تربیت اخلاقی یکی از مهم ترین جنبه های تربیتی است . . تربیت به عنوان شکوفا کردن استعداد ها و رشد همه جانبه موجود آدمی است. اخلاق تعاریف گوناگونی براساس رویکردهای مختلفی را دارد، که یکی از تعاریف اخلاق به عنوان خوب و بد ها و ارزش ها است.

تربیت اخلاقی را فرآیند درونی شدن ارزش های اخلاقی و شکل گیری پایدار شخصیت انسان براساس ویژگی های انسان کامل اخلاقی را برعهده دارد و همچنین تربیت اخلاقی نشان دهنده حرکت از مسیر حال به قله کمال است. یکی از تئوری های مطرح امروز تئوری انتخاب گلاسر است که تاکید بر مسئولیت پذیری و روانشناسی کنترل درونی دارد، انسان دارای پنج نیاز است، بقا، عشق و تعلق، قدرت و پیشرفت، آزادی و تفریح. تربیت اخلاقی مبتنی بر تئوری انتخاب به عنوان ارضای نیازهای خود به این صورت که به خود آسیبی وارد نشود و جلوی ارضای نیاز دیگران را هم نگیرد. دوره نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است . این دوره بهترین فرصت برای رشد و شکوفایی و توانمندیهاست .

به این مناسبت دوره ی نوجوانی را یکی از فرصت های پر اهمیت در زندگی آدمی به شمار آورده اند . یکی از مسائلی که نوجوان با آن روبرو است شکل گیری هویت است ، بدین معنا که نوجوان تشخیص دهد که کیست و چه کارهایی مهم و ارزشمند است و به تنظیم معیارهایی بپردازد تا بر اساس آن رفتار کند و برای سوال اساسی خود ، یعنی هدف در زندگی پاسخی بیابد . گاهی نوجوان بعلت تجارب نادرست دوران کودکی یا شرایط نامساعد محیطی دچار بحران میشود .

بحران هویت مهمترین بحرانی است که در زندگی نوجوان اتفاق میافتد و چنانچه راه حلی برای آن یافت نشود ، به آشفتگی هویت و پریشانی شخصیت می انجامد . در هنگام بحران هویت ، نوجوان شدیدا دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است ، بصورتی که نمیتواند جنبه های مختلف شخصیت خود را در یک خویشتن قابل قبول و هماهنگ سازمان دهد .

برای مقابله با بحران هویت نوجوانان روشهای مختلفی پیشنهاد شده است . یکی از روشهای مبارزه با بحران هویت ، آموزش تربیت اخلاقی بر اساس تئوری انتخاب گلاسر است . نوجوانان با قبول مسئولیت و ارتباط موثر با دیگران و جامعه به رشد تواناییهای خویش می پردازد و برای زندگی آماده می گردد و با انجام کار به هویت توفیق دست می یابد . با آموزش تربیت اخلاقی میتوان انسانهایی اندیشمند ، خلاق ، سرزنده و با نشاط تربیت نمود ، انسانهایی که در شناسایی و حل مشکلات موجود تلاش می کنند و اگر در موردی شکست بخورند ، برای پیدا کردن راه حل مناسب می کوشند و مایوس و دلسرد نمی شوند .

در زمینه مواجهه با بحران هویت نوجوانان تحقیقات محدودی صورت گرفته است . رئیسی - - 1376 تاثیر مشاوره ی گروهی بر کاهش بحران هویت نوجوانان دختر مقطع متوسطه نواحی 3 و 4 شهر اصفهان را بررسی نمود و نتیجه گرفت که تاثیر مشاوره ی گروهی بر بحران هویت نوجوانان معنادار بوده و آن را کاهش داده است .

فرضیه ی تحقیق عبارت است از : آموزش تربیت اخلاقی بر اساس تئوری انتخاب گلاسر بحران هویت دانش آموزان متوسطه را کاهش می دهد .

اخلاق و تربیت اخلاقی
اخلاق 1 به بیان خوب و بدها و ارزش ها و ضد ارزش ها می پردازد. اخلاق رفتار و صفات اختیاری انسان را ارزش گذاری می کند و نظام شایست و ناشایست را معین می سازد - عالم زاده نوری، . - 1389 اخلاق به عنوان جنبه ای از فرد که با شخصیت و روابط اجتماعی او ارتباط دارد می باشد. شکل گیری اخلاق مستلزم عبور فرد از مراحل تحولی است. نظریات متعددی از اخلاق از دیدگاه های متعدد روانشناسان وجود دارد، که دیدگاه ها را در سه گروه می بینیم، گروهی از روانشناسان ریشه اخلاق و رفتارهای اجتماعی انسان را در عوامل زیستی می دانند، گروهی دیگر ازجمله روان تحلیل گران، اخلاق را به عنوان سازگاری با هنجارهای اجتماعی می دانند و گروه آخر که اخلاق را براساس رشد شناختی مورد بررسی قرار دادند از جمله معروف ترین آن ها پیاژه و کلبرگ هستند

از جمله روانشناسانی که از اخلاق سخن گفتند، فروید است که اخلاق را ناشی از سوپر ایگو2 یا فراخود می داند و فراخود دارای دو زیرسیستم یعنی وجدان اخلاقی و خود آرمانی است

همچنین ژان پیاژه روانشناس معروف شناخت گرا، اخلاق را هماهنگ با رشد شناختی می داند و بر اساس هر مرحله از رشد شناختی است که یک کودک به اخلاق می رسد، براساس رشد اخلاقی پیاژه، دو مرحله را نام برده است که مرحله اول دگر پیرو نام دارد از 6تا 10سالگی و مرحله دوم خود پیرو از 10 و 11 سالگی شروع می شود، براساس مرحله اول کودک تحت نظر دیگران قضاوت می کند ولی وقتی وارد مرحله دوم می شود نسبی گرایی و نیت وارد شناخت کودک می شود

یکی دیگر از نظریات مطرح در مورد رشد اخلاقی، نظریه کلبرگ است، وی اخلاق را در 3 سطح و 6 مرحله تقسیم بندی می کند. او کودک را به عنوان فیلسوف اخلاق معرفی کرد و رشد اخلاقی کودک را از سطح اول یعنی پیش عرفی شروع می کند تا سطح دوم یعنی عرفی و در نهایت سطح سوم، پس عرفی که هر کدام از سطوح دارای ویژگی های اخلاقی خاصی می باشد. از نظر کلبرگ نهایت اخلاق این است که کودک به اخلاق همگانی برسد، یعنی این که انتزاعی تر و همگانی تر شود و به قشر خاصی از اجتماع قضاوت وی مربوط نباشد

طرفداران رویکردهای یادگیری اجتماعی بر این باورند که رفتار اخلاقی وابسته به شرایطی است که در آن روی می دهد .به همین دلیل نمی توان انتظار داشت که رفتار اخلاقی کودکان و نوجوانان در شرایط متفاوت به گونه ای یکسان باشد. آنان از بزرگسالان و از محیط زندگی خود آموخته اند که رفتارشان باید متناسب با شرایطی باشد که در آن قرارگرفته اند. همگان ناگزیرند برحسب مصالحی رفتار کنند که گاهی اخلاقی است و گاهی غیراخلاقی. قاعده اصلی، رفتار اخلاقی متناسب با شرایط است

با توجه به آنچه تا کنون گفته شد اینگونه تربیت اخلاقی را تعریف می کنیم: تربیت اخلاقی یعنی اتخاذ تدابیری از سوی مربی برای تغییرات مطلوب اخلاقی بر اساس مراحل رشدی اخلاقی-شناختی و هیجانی متربی است. همچنین در تعریفی که حسین زاده ارائه داده است تربیت اخلاقی را ایجاد شناخت و برانگیختن احساس فرد برای آنکه زشتی های رفتاری و صفات منفی از وی دور و صفات مثبت و ارزش های اخلاقی برای او درونی و پایدار شود. علاوه بر دو تعریف اخیر، عالم زاده نوری - 1389 - ، تربیت اخلاقی را فرآیند درونی شدن ارزش های اخلاقی و شکل گیری پایدار شخصیت انسان براساس ویژگی های انسان کامل اخلاقی را برعهده دارد و همچنین تربیت اخلاقی نشان دهنده حرکت از مسیر حال به قله کمال است.

-3 تئوری انتخاب
تئوری انتخاب3 بر اساس این اندیشه بنا شده است که، ما آنچه در زندگی انجام میدهیم را "انتخاب" میکنیم و دیگر اینکه ما در خصوص انتخاب های خود "مسئولیم". در انتخاب، "احساس مسئولیت" و " مسئولیت پذیری"، یعنی یادگیری انتخاب رفتارهایی که نیازهای اساسی ما را برآورده سازند اما به گونهای که دیگران را نیز از فرصت ارضای نیازهایشان محروم نکند، بنیادی‪ترین مفهوم محسوب میشود 

گلاسر در تئوری انتخاب خود می گوید به دلایل بسیار روشن ما هر کاری را که انجام می دهیم انتخاب خودمان است که شامل احساس بدبختی ما نیز می شود. دیگران نه می توانند ما را بدبخت کنند نه خوش بخت. ما بیش از آن که تصور می کنیم کنترل حیات خود را در دست داریم. نظریه انتخاب معتقد است که ایجاد روابط درست با افراد و پذیرش حس مسئولیت مبتنی به تصمیم گیری های مورد نظر افراد می تواند از کنترل های بیرونی کاسته و به فرد کمک می کند بر خود مسلط بوده و مسئولیت اعمال خود را بپذیرد 

ما در آینده نیازمند به انسانی مسئول و همچنین موجود آدمی که انتخاب کند و این انتخاب بر اساس طرح ریزی خود باشد نه آنکه دیگری برای او انتخاب و طرح ریزی کند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید