بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش به مطالعه تاثیر آموزش مدیریت هوش هیجانی بر کودکان پرداخته است. در ابتدا مروری بر هوش هیجانی شامل تعریف ، اهمیت ، موانع و عوامل افزایش آن ذکر شده ، سپس ضرورت هوش هیجانی بالا برای کودکان و رابطه ی والدین و هوش هیجانی کودکان مورد بحث قرار گرفته است.در ادامه به ارتباط هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی کودکان اشاره شده و تاثیر کلاس های آموزشی هوش هیجانی بر کودکان را مورد تحلیل قرار داده و نهایتا اهمیت هوش هیجانی در دوره ی کودکی تدوین شده است

مقدمه
در زندگی روزمره در بسیاری از موقعیتها نظارهگر عدم موفقیت بسیاری از انسانها با IQ بالا هستیم.تحصیلکردههایی که برای برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل هستند ،افراد زیادی که تسلط بر هیجانات خود ندارد از هرگونه مهارتی در ارائه هیجان مثبت به انسانهای مقابل خود مبرا هستند میتوان علت این امر را در پدیدهای که روانشناسی به نام سالوی1 برای اولین بار در سال 1990 آن را هوش هیجانی نامید پیدا کرد

هوش هیجانی یکی از موضوع هایی است که در سال های اخیر توجه بیشتر پژوهشگران در حوزه روان شناسی و تعلیم و تربیت را به خود معطوف داشته است البته هوش هیجانی بطور کلی موضوع جدیدی نیست ، اما اثر گذاری آن بر فعالیت ها و عملکرد انسان بتازگی مورد علاقه پژوهشگران قرار گرفته است .

یکی از حوزه های مهم که به طور جزئی به آن پرداخته شده است ، تاثیر آموزش مدیریت هوش هیجانی بر کودکان و نوجوانان است. دوران کودکی در زندگی انسان از اهمیتی ویژه برخوردار است. در این دوران میتوان بنای یک زندگی سالم و سعادتمندانه را پیریزی کرد و از بروز بسیاری از مشکلات در آینده جلوگیری نمود. بسیاری از نابسامانیهای روانی و اخلاقی انسان ناشی از تربیت نادرست او در دوران کودکی است.

مروری بر هوش هیجانی

هوش دارای انواع مختلفی است که از آن جمله می توان به هوش هیجانی و شناختی اشاره نمود . هوش شناختی شامل توانایی ما برای یادگیری ،تفکر منطقی و تفکر انتزاعی است.در حالی که هوش هیجانی به ما می گوید که چگونه از هوش شناختی در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم ]2[, [1]..به عبارتی دیگر هوش هیجانی - عاطفی - ، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنش ها و انگیزه، امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف است.

موفقیت در زندگی بسته به این است که فرد بتواند به تجارب هیجانی خود و دیگران بیندیشد و متقابلا قادر باشد به استدلال هایی که عقل درمورد یک شخص یا یک موقعیت ترسیم می کند ، پاسخهای هیجانی سازش یافته ای بدهد . هوش هیجانی نماینده توانایی تشخیص ،ارزیابی و بیان هیجان ها به نحو صحیح و سازگارانه می باشد. [4] بهره هوشی نسبتا ثابت و ایستا میباشد و همبستگی کمی با موفقیت در زندگی دارد؛در حالی که هوش هیجانی را از طریق تعلیم و تربیت و مربیگری هدفمند و ابتکار عمل میتوان توسعه داد و همبستگی بالایی میان موفقیتهای شغلی و زندگی فردی با هوش هیجانی وجود دارد.[5] گلمن1 عقیده دارد هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی و هم عناصر بیرونی است . او مفهوم هوش هیجانی را در5 حوضه قرار می دهد: -1 آگاهی از هیجانات خود -2کنترل هیجانات -3خود انگیختگی -4 تشخیص هیجانات در دیگران -5 کنترل. 

عواملی که باعث عدم استفاده از هوش هیجانی - عاطفی - می شود عبارتند از : ترس و نگرانی، تصویر منفی از خود، افسردگی ، توقعات غیر واقعی از زندگی و سرزنش دیگران. بنابراین زمانی که این موانع به وجود می آید ، هوش هیجانی - عاطفی - مورد استفاده قرار نمی گیرد و حرکات افراد به سمت موفقیت متوقف می شود.

اهمیت هوش هیجانی بالا

افراد دارای هوش هیجانی بالا در داشتن رضایت بیشتر از زندگی، بهره مند ی از محیط خانوادگی و شریک شدن در احساسات اطرافیان ً،نسبت به دیگران متفاوتند و معمولا افرادی منظم ، خونگرم ، موفق ،با انگیزه و خوش بین هستند

از نظر اجتماعی نیز افرادی متعادل ، شاد و سرزنده هستند و هیچ گرایشی به ترس یا نگرانی ندارند ، احساسات خود را بهطور مستقیم بیان میکنند و درباره خود مثبت میاندیشند.آنان ظرفیت چشمگیری برای تعهد،پذیرش مسئولیت و قبول چارچوب اخلاقی دارند.و در روابط خود با دیگران،بسیار دلسوز و باملاحظهاند و از زندگی عاطفی و غنی و مناسبی برخوردارند.آنان همچنین با خود،دیگران ودنیای اطراف خود بسیار راحت برخورد میکنند. [9] کمتر دچار انحرافات اخلاقی میشوند مشکلات رفتاری کمتری دارند ، صبر و حوصله بیشتری از خود نشان میدهند و در ارتباطاتشان موفقتر عمل میکنند. بنابراین بررسی روشهای پرورش هوش هیجانی به پرورش تمام این تواناییها در فرد میانجامد.

رابطه والدین و هوش هیجانی کودکان

هین 2مطرح میکند که هر کودکی با یک استعداد فطری هیجانی به دنیا میآید که بعدا در طی دوران زندگی اتفاقهایی که برای این استعدادهای او رخ میدهد ممکن است این هیجانها را شکوفا کند یا از بین ببرد. [12] در جوامع دموکراتیک، تربیت فرزندانی خوشبخت، مهمترین مسئولیت والدین به شمار میرود. برای خوشبختی کودک، عاملی حیاتیتر از پدر و مادری خوشبخت وجود ندارد و برای موفقیت جامعهای دموکراتیک، عاملی حیاتیتر از وجود شهروندانی خوشبخت نمیتوان یافت. کودکان خوشبخت در آینده به شهروندانی خوب بدل میشوند، چرا که هرگز به رفتارهای ضداجتماعی که موجب تخریب جامعه میشود، روی نخواهند آورد

واقعیت آن است که کودکان، هیچگاه آنچه را که والدین میگویند،انجام نمیدهند، اما همیشه در پایان، آنچه را که والدین انجام میدهند به انجام میرسانند ، بنابراین پیش از اینکه ما به کودک خود فکر کنیم که چگونه میتوانیم، هوش هیجانی او را پرورش دهیم یا هیجانهای او را مدیریت کنیم، بهتر است، ابتدا به فکر فراگیری روشهایی برای مدیریت هیجانهای خود باشیم، آنگاه خواهیم دید که آنها چطور میتوانند، عواطف و احساسهای خود را مدیریت نمایند و مهارتهای خود را برای کنار آمدن با دیگران رشد خواهند داد و موفقیت بیشتری را تجربه خواهند کرد ، موفقیتی که در بزرگسالی نیز ادامه خواهد داشت ،

اگر آنها الگو و مثال والدین خود را نداشته باشند، در حقیقت، بهترین منبع یادگیری را از دست خواهند داد. والدینی که هوش هیجانی را با کودکانشان تمرین میکنند و به عمل در میآورند، پسران و دخترانی بزرگ میکنند که شادتر هستند، سازگاری اجتماعی بیشتری دارند، نمرههای بهتری میآورند و در بزرگسالی موفقیتهای حرفهای بیشتری کسب میکنند.

از طرفی دیگر هوون3 و گوتمن4 در دانشگاه واشنگتن به تحلیل دقیق رفتارهای متقابل والدین و نحوه برخورد آنها با فرزندان خود پرداختند.نتایج نشان داد در خانوادههایی که دارای قابلیتهای عاطفی بیشتری هستند فرزندان بهتر مسائل عاطفیشان را حل میکنند .

یافتههای گاتمننیز نشان داد والدینی که در آمادهسازی هیجانی بهکودکان خود کمک کردهاند ، به رشد سلامتی و تندرستی و مؤفقیت آنها در دورهء نوجوانی کمک کردهاند،به طوری که این کودکان توانستهاند در اوضاع و شرایط مختلف،در برابر خشم،ترس،عصبانیت و استرسها،خود را تسکین داده و از نظر هیجانی خود را کنترل کنند

زمانی که کودکان از نظرهوش هیجانی هوشمند شوند قادرخواهند بود به استعدادهای خود دست یابند. دلیل آن است که عملکرد بالای مغز به وسیله تنش محدود شده، بدینسان کودک قادر به تمرکز نبوده و نمیتواند به تفکر بپردازد. کودکانی که یاد میگیرند همسو با واکنشها مثبت فکرکنند قادرخواهند بود که برهیجانات سخت خود چیره شوند.

کنترل کردن و ابراز کردن مناسب احساسات به کاهش مشکلات رفتاری منتهی میشود ونهایتاً به پذیرشبیشتر دیگران کودکانی که هیجانِ همسویِ منفی خودشان را به شکل غیرقابل کنترل مثل به هم کوبیدن در و ناسزا ابراز میکنند، واکنش منفی دیگران را بر علیه خود برمی انگیزد. این بازخوردهایمنفیِ دیگران باعث میشود از خودارزشمندیِ کودکان کاسته شود

بچههایی که مهارتهای هوش هیجانی خود را افزایش میدهند، میزان مکتبگریزی، تنبلی، و رفتار بزهکارانه خود را کاهش میدهند. کودک از هر جا که شروع کند، افزایش هوش هیجانی او باعث خواهد شد تا روابطش با همکلاسیهایش بهبود یابد.چون دخترها از بکارگیری زبان خیلی سریعتر از پسرها مهارت پیدا میکنند بنابراین فصاحت بیشتری در بیان احساسات خود دارند و پسرها چون هیچ تأکیدی بر توصیف احساسات خود ندارند احتمالا از وضعیت عاطفی خود و همچنین دیگران بیخبرند

ارتباط هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی

گلمن هوش هیجانی را عنصری سازنده در تعلیم و تربیت میداند و کودکی را فرصتی برای شکلدهی عادات هیجانی میداند.یعنی اینکه کودکان با پشتکار و پذیرش خطاها و اشتباهات خود،به عنوان یک بخش ذاتی و طبیعی یادگیری،قادر خواهند بود خود را بهتر کنترل کنند و ناکامیهای خود را در مسیر مثبتی هدایت کنند و از آنها بهره ببرند

همچنین رشد و گسترش هوش هیجانی را برای تربیت خوب کودکان و امنیت در جامعه حیاتی میداند و پیشنهادهایی را برای باسواد شدن هیجانی ارائه میدهد.بنابراین،به نظر میرسد مدارس باید چگونگی اداره و کنترل هیجانها را به کودکان بیاموزند..مدیریت هیجانها فرد را قادر میکند تا هیجانها را در خود و دیگران تشخیص دهد،نحوهء تأثیر آنها را بر رفتار بداند و بتواند به هیجانهای مختلف واکنشی مناسب نشان دهد .

یولوتاس1 و اومراقلو2 در پژوهش خود بر کودکان 6 ساله اهداف مورد نظر و رفتارهای مورد انتظار از آموزش مانند تشخیص،درک و کنترل هیجان،همدلی و تواناییهای اجتماعی را تعیین کردند.برای هریک از این تواناییها اهداف جزئیتر تعیین شد به طوری که 42 فعالیت برای اجرا در 21 هفته تهیه شد که به بهبود هوش هیجانی کودکانی منتهی شد

در پژوهشی دیگر، برنامهای متنی بر حل خلاقانه تعارض 3 - RCCP - ،تکنیکهای یادگیری هیجانی- اجتماعی را آموزش دادند،که بعد از دو سال،پیشرفتهای اساسی در مدت تحصیل،ترک تحصیل،توجه دانشآموزان،کاهش خشونت و افزایش عزتنفس و بهبود تواناییها برای کمک به دیگران و مسئولیت شخصی در حل تعارضها در نوجوانان شرکتکننده به وجود آمد.

بین هوش هیجانی و آموزش رابطه بسیار نزدیکی وجود دارد. این رابطه مهم، دو جنبه اساسی و عمده دارد : -1آموزش مهارتهای هیجانی و آشنا ساختن دانشآموزان و دانشجویان با هوش هیجانی و ابعاد گوناگون آن - تعلیم مهارتهای هیجانی - -2 .توجه به مهارتهای هیجانی و رعایت کردن آنها در تمام برنامههای آموزشی - استفاده از مهارتهای هیجانی - . پس باید در مدارس و دانشگاهها به این دو بعد مهم و اساسی عنایت ویژهای داشت؛ به این معنا که هم مهارتهای هیجانی را به افراد یاد داد و هم در کنار آموزش آنها از مهارتهای هیجانی استفاده کرد

دانشآموزانی که در هوش هیجانی نمرههای بالاتری کسب می کنند مؤفقیت تحصیلی بیشتری دارند.

گلستان جهرمی و همکاران، ضمن تأیید این رابطه ، آن را قویتر از رابطهء بین هوششناختی و مؤفقیت تحصیلی یافتهاند

.نتایج مطالعه سان4 در کالیفرنیا نیز نشان داد که هوش هیجانی عنصر سازندهای در مؤفقیت است.

هوش هیجانی عملکرد گروهها را درحل مسأله،تکالیفشناختی،حل تعارض و مشارکت صحیح در گروه،پیشبینی میکند.

 پژوهشهای دیگری نیز هوش هیجانی را عامل پیشبینیکنندهء سلامت روانی یافتهاند ,.بنابراین ، هیجان بخش جداییناپذیر تفکر، استدلال و باهوش بودن است و در جهت اتخاذ تصمیم درست و عمل صحیح برای حل مسأله و کنار آمدن با چالشها و مؤفقیت در زندگی به ما کمک میکند.

تاثیر کلاس های آموزشی هوش هیجانی بر کودکان محققان به امکان افزایش هوش هیجانی تأکید کردهاند.اینکه چگونه میتوان هوش هیجانی را بهبود بخشید مورد علاقه ی بعضی از پژوهشگران بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید