بخشی از مقاله
چکیده
حماسه ی شاهنامه، سرگذشت انسان هاست و انسان آن چنان با لطیفه ی عشق گره خورده است، که در هیچ زمان و مکانی نمی تواند عاری از آن باشد. پس می توان ادّعا کرد، این حماسه ی شگرف هم، هیچ گاه از عشق تهی نبوده است و درشور و شرّ جنگ ها و ستیزها، نغمه ی دل نواز عشق از آن به گوش می رسد. شاهنامه ی فردوسی که بارزترین حماسه ی فارسی است، جنبه ی غنایی و عاشقانه ی آن نیز شاخص و برجسته به نظر می رسد، در شاهنامه ایکه غالباً مفهوم حماسه، نبرد، جنگ و کین در اندیشه ها ترسیم می شود، طیف گسترده و شگرف عشق که از آن بهره ها دارد مورد بررسی قرار گرفته است تا تاثیر بی بدیلش را در شکل گیری حماسه شاهد باشیم. و این مبحثی است که شاهنامه شناسان کمتر بدان توجّه کرده اند.
مقدمه
داستان های عاشقانه ی شاهنامه با تمام تلخی ها و شیرینی ها، نوش ها و نیش ها از هر لحاظ که بررسی شود، جذّاب، دلنشین، در عین گیرایی و فربیندگی و امید آفرینی، نمایان گر بسیاری روابط اجتماعی و اخلاقی روزگارانی است که اگر هم مبنای آنهاافسانه و تخّیلات شاعرانه باشد به هر حال، از تأثیر زمان پرورش و پرداخت آنها به دور نخواهد بود - .«حکیمیان،1354،ص - 59 در داستان های عاشقانه شاهنامه، معمولاً آغاز عشق از سوی زنان است - تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، گلنار به اردشیر، مالکه دختر طایر غسّانی به شاپور ذوالاکناف ... - و در عین حال این بی پروایی در عشق به جز مورد سودابه، منافاتی با پاک دامنی آنان ندارد وفا در داستان ها مشهود است و تقریباً غالب عشق ها به وصال می انجامد...
با مطالعه ی داستان های عاشقانه ی شاهنامه می توان آن ها را از نظر ماهیّت، کیفیّت، اشتراکات و نتایجی که حاصل می کند، بررسی کرد و با دسته بندی کردن ویژگی های خاص، هر داستان را با توجّه به شکل و ساختی که دارد در این دسته ها جای داد؛ البتّه باید گفت هرگز به صورت کاملاً دقیق نمی توان حدّ فاصل دقیقی بین داستان ها قایل شد. چه بسا یک داستان ممکن است که از جنبه های گوناگون، جزو دسته های مختلف جای گیرد. مهم این است که تاثیر این داستان ها در شکل گیری حماسه چه اندازه می باشد؟
فردوسی، در شاهنامه به عناوین گوناگون و در بطن موضوعات دیگر حماسه از قبیل وصف نبردها و دلاوری های قهرمانان، چندین بار از عاشقانه ها، نام برده است. - زال و رودابه، کاووس و سودابه، رستم و تهمینه، سهراب و گرد آفرید، سیاوش و سودابه، سیاوش و جریره، سیاوش و فرنگیس، بیژن و منیژه .... - برخی از این داستان ها مفصّل و برخی مختصر است.
این داستان ها بدون توجّه به مفصّل یا مجمل بودنشان، نقش بسزایی در بازسازی حوادث دارند ونه» تنها زاید نیستند، بلکه غالباً در جهت طول پیشرفت حماسه ی ملی است و چون مقدمه ی وقایع دیگر است، با کل حماسه پیوند ناگسستنی دارد؛ مثلاً داستان زال و رودابه، مقدمه ی پدید آمدن رستم است و او که قهرمان اصلی فردوسی است، خود ثمره ی عشقی است بزرگ و با شکوه -
در اینجا باید خاطر نشان کرد که »عشق در شاهنامه همچون عشق های منظومه های بزمی و غنایی شاعران دیگر نیست، بلکه عشق،چنان شد کزو رفت آرام و هوش بخشی جدایی ناپذیر از حیات پهلوانان است و آنان عشق را جزئی از رسالت پهلوانی خود و انگیزه کسب نیرو برای انجام وظایف خود در طول حیات می دانند -
داستان های عاشقانه ی شاهنامه، به ترتیب از این قرارند: 1 زال و رودابه
»داستان زیبا و با شکوه زال پسر سام به عهد منوچهر منسوب است و این نخستین داستان حماسی و پر حادثه و در عین حال عاشقانه ی شاهنامه است که در آن مضامین حماسی و غنایی به بهترین صورتی به هم آمیخته است - .« صفا،1379،ص - 28 این داستان و شرح دشواری های وصال و تمهیداتی که زال و رودابه برای از بین بردن موانع به کار می برند.... از مفصّل ترین عاشقانه های شاهنامه است. داستانزال و رودابه پر از صحنه های عشقی ناب است که با قدّ است و پاکی در خور توجّه توأم است. آغاز عشق از شنیدن اوصاف یکدیگر از زبان دیگران، آغاز می شود: زال از شنیدن وصف رودابه، به عشق او گرفتار می شود
پس با نیرویی دو چندان، زال به نوشتن نامه و مدد از او تشویق می شود از سویی دیگر رودابه نیز با جسارتی بسیار، لحظه ی میعاد را فراهم آورده، حتّی پس از پی بردن مادر، با جسارت از عشق پاک خود دفاع می کند و پدر قهّار را نیز با مدد از نیروی عشق با خود همداستان کرده تا جایی که مادر، در هیأت سفیر، رسول عشق می شود و به نزد سام رفته تا سرانجام عشقی که می رفت، بنیان خاندان مهراب را از هم براندازد به وصالی شیرین