بخشی از مقاله

چکیده

حماسههای دینی یکی از انواع حماسههای تاریخیاند که درباره یکی از بزرگان یا آیینهای مذهبی سروده شدهاند. این نوع حماسه در ادب فارسی، از دیرباز تا کنون مصادیق فراوانی داشته است، اما متأسفانه چگونگی شکلگیری این حماسهها، ویژگی ها و جایگاه آنها در گستره زبان و ادب فارسی، موضوعی است که به صورت جامع بدان پرداخته نشده است. به همین منظور در این مقاله، با مروری بر حماسه و انواع آن، چگونگی شکل گیری، ویژگی و جایگاه این نوع حماسهر ادب فارسی بررسی شده و مثلاً مشخص گردیده است که اولاً حماسهسرایی دینی، صرفاً معلول افول حماسهسرایی ملی نیست و حتی در بزرگترین حماسه ملی ایران؛ یعنی شاهنامه فردوسی، انواعی از حماسها - اساطیری، ملی، تاریخی و دینی - را در کنار هم شاهد هستیم و ثانیاً حماسههای دینی در ایران، به دلیل وجود انگیزههای قوی مذهبی، مصادیق فراوانی دارند و ویژگیها و مختصات خاص خود را نیز دارند، اگر چه بسیاری از این حماسهها از نظر زبان و بیان ضعیفاند و در آنها نشانهای آشکاری دالّ بر تقلید از زبان و بیان فردوسی وجود دارد.

مقدمه

حماسه در لغت و اصطلاح

» حماسه« یک کلمه عربی است، به معنی دلاوری، شجاعت و سختی در کار.[1] این کلمه از ریشهحَمَسَ«» به معنیشدّت» و حدّت در کار« گرفته شده است و در ادب قدیم عرب، به نوعی از اشعار رزمی می گفتند که در شرح افتخارات قبایل عرب سروده می شد، البته این کلمه در زبان عربی، هیچگاه مفهوم» اپیک2«را نداشته است و حماسه به قصایدی گفته میشد که در مفاخرات قبیلهای سروده میشد و به همین مناسبت، اعراب در مورد کتابهایی از نوع» شاهنامه« یا» ایلیاد« یا» مهابهاراتا« لغت حماسه را به کار نمی برند، بلکه واژه» الملحمه« را به کار میبرند که به معنی» جنگ سخت خونین« است و میگویند، ملحمهالشاهنامه یا ملحمهایلیاد، اما در زبان فارسی، حماسه، انواع داستانهای رزمی و پهلوانی را دربرمیگیرد و از این لحاظ، عملاً معادل«Epos» در زبانهای غربی است.

- ر.ک به: خالقی مطلق، 1386، ج2، ص738 و نیز: شفیعی کدکنی، 1372، ص6 و نیز: رزمجو، 1370، ص - 53 در انگلیسی، حماسه یا اشعار حماسی را با واژگانی نظیرEpic Poem, Heroic Poetry Epical » «Epopoeia, Epic, تعریف مینمایند. به حماسه در زبان فرانسه«Epique »میگویند، امادر زبان آلمانی واژه» «Epos را به کار میبرند.[2] کاربرد واژه حماسه در ادبیات فارسی که از قدیم ترین ادوار، نمونههای برجسته حماسه را داشته، امری است جدید، که مقارن با جشن هزاره فردوسی - 1313ه.ش. - به جای اپیک[3] فرنگی به کار رفته است و گرنه قبل از آن هیچکس شاهنامه را، حماسه نخوانده بود. - ر.ک به: شفیعی کدکنی، 1372، ص - 9- 6

به همین دلیل می توان گفت این کلمه در ادب فارسی اصطلاحی است برای نوع ادبیای که مهمترین مواد محتوایی آن را اساطیر، پهلوانیها، دلاوریها، مبارزات، آمال و افتخارات یک ملت تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، حماسه در زبان و ادب فارسی نامی است برای نوعی از اشعار وصفی که مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی باشد، به نحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان گردد. - ر.ک به: صفا، 1369، ص - 3 »حقشناس « در این باره معتقد است:» حماسه روایتی است سازمانیافته و پرداخته شده از تمام یا بخشی از اسطورههای یک قوم که ممکن است به دست روایتگر آن با افسانه ها، حکایات و قصص عامیانه و حتی خاطرات فردی و تاریخی درآمیزد، اما عنصر اصلی و اساسی آن اسطوره است. - «

خاستگاه حماسه را سرود پهلوانی یا چکامه میدانند. سرود پهلوانی شعر روایی کوتاهی است در توصیف کارهای پهلوانی با توجه به پهلوان نه به داستان. این سرودها را آوازخوانهای دوره گرد، به گونه بدیههسرایی به شعر درمی آوردند و با نواختن ساز می خواندند. در ایران باستان به این سرایندگان» گوسان« می گفتند، ولی در شاهنامه بر آنها نام» لوری« نهاده شده است. در ایران از سرودهای حماسی پیش از اسلام، چیزی بر جای نمانده است ولی در» اوستا« برخی توصیفات یشت های پنجم، هشتم، دهم و نوزدهم را می توان سرود حماسی به شمار آورد، البته در زبان های ایرانی کهن، نمونههای اندکی از سرود پهلوانی در دست است که از آن جمله است قطعه ناقصی به سغدی در توصیف نبرد رستم با دیوان[4] و سرود» دارجنگه« به زبان لری از» نوشاد - .«

از مجموعه سرودهای پهلوانی یا ازروایات حماسی شفاهی یا مدّون، حماسه یا داستان پهلوانی به وجود میآید که بیشتر منظوم است، ولی در برخی کشورها، از جمله ایرلند و ایران به صورت منثور نیز وجود داشته است، به عبارت دیگر گذشته پرفراز و نشیب ملت کهن سال و بزرگی چون ایران و تلاشهای مردم آن در جهتتکوین ملیّت و مدنیّت و مبارزه با بلایای طبیعی و موجودات اهریمنی منجر به آفرینش داستانها و اساطیری شده است که وقتی به قلمرو هنرِ بیان وارد شدهاند، ادبیات حماسی آن ملت را تشکیل دادهاند - ر.ک به: رزمجو،1381، ص - 11 و بعدها بر اساس توسّع در تعبیر، تمام منظومههایی که عامل مشترکشان جنگ و دلاوری و شجاعت باشد، حماسه خواندهاند بهطوریکه حتی کارهای بزرگ و درگیریهای اجتماعی و سیاسی را هم حماسه میخوانند.

سیر حماسهسرایی در ایران

مندرجات برخی از یشتهای اوستا به خوبی نشان میدهد که ادب حماسی در ایران، پیشینهای بس کهن داشته است، اما متأسفانه از آثار حماسی ایرانی کهن و میانه، جز» یادگار زریران« به پهلوی و» کارنامه اردشیر بابکان - « حماسه ای اسطورهای تاریخی - و قطعهای به زبان سغدی درباره نبرد رستم با دیوان[5] چیز دیگری بر جای نمانده است و حتی ترجمههای مستقیم آن آثار به عربی و فارسی نیز از دست رفته است و آنچه در دست است بازنویسها و نقلهای فشردهای از برخی از آن آثار است، اگرچه دستکم از پایان دوره اشکانی، نگارش روایت حماسی کم کم رواج یافته بود.

وجود برخی نوشتهها به زبان پهلوی مانند یادگار زریران، کارنامه اردشیر بابکان و گزارش کسانی چون ابنندیم و مسعودی درباره نوشتههایی به زبان پهلوی همچون داستان رستم و اسفندیار، داستان بهرام چوبین و غیره نشان می دهد که این آثار پیش از راهیافتن به خداینامهها به گونه نگارشهای جداگانه وجود داشتند و بعدها با کنار هم قرارگرفتن، اساس خداینامه را تشکیل دادند که خود نمودار حرکت حماسی عظیمی در تاریخ ایران پیش از اسلام است.

سیر حماسهسرایی بعد از اسلام، پس از ترجمه برخی از نگارشهای خداینامه به عربی، به ترجمهها و گردآوریهای منثور و منظوم آثار حماسی به زبان فارسی میرسد. کهنترین گزارشی که درباره روایات حماسی منثور زبان فارسی داریم، منسوب به»آزادسرو مروی« است که در آغاز سده سوم قمری در دستگاه احمدبنسهل در مرو میزیسته است و کتاب او بیشتر مربوط به روایات رستم و خاندان او بوده و بعید نیست که کتاب او ترجمه همان کتاب»سکیسران« بوده باشد. اثر منثور دیگر، شاهنامه ابوالمؤید بلخی بود که گویا به شاهنامه بزرگ شهرت داشته و اثر منثور دیگراخبار فرامرز بود که به گزارش تاریخ سیستان، دوازده مجلّد بود. - ر.ک به: همانجا - اثر منثور دیگر، شاهنامه ابومنصوری است که از آن تنها دیباچه آن بر جای مانده است.

برای تهیه این کتاب به فرمان ابومنصور محمدبنعبدالّزراق، فرمانروای طوس، کاردار او،بومنصورا معمرّی، از شهرهای خراسان کسانی مانند شاج - پسر خراسانی از هرات - یزدانداد - پسر شاپور از سیستان - ماهوی خورشید - پسر بهرام از نیشابور - و شادان - پسر برزین - از طوس را فرامیخواند و کار ترجمه یکی از دستنویسهای پهلویِ خداینامه به فارسی را به آنها محول میکند. این چهار نفر پهلویدان بودند، چون قرار بوده یکی از دستنویسهای پهلوی خداینامه را به فارسی ترجمه کنند. علاوه بر آن، این افراد صاحب کتاب بودند نه نقالان یا گویندگان شفاهی روایات. از منظومه های حماسی سده چهارم، آنچه از آن آگاهی دقیق داریم، نخست شاهنامه مسعودی مروزی است که تنها سه بیت از آن بر جای مانده است و دیگر شاهنامه فردوسی که 1015 بیت آن از دقیقی است.

خوشبختانه حماسهسرایی پس از فردوسی تا به امروز ادامه داشته است، اگرچه تحت تأثیر مسائل سیاسی، اجتماعی و تاریخی زمینههای حماسه تغییر کرده است، اما همواره ادامه داشته است، بهطوریکه پس از فردوسی، حماسهسرایی در زمینههای ملی، تاریخی و دینی ادامه یافته است، به این صورت که در قرن چهارم با تشکیل اولین حکومتهای نیمه مستقل ایرانی مانند سامانیان، نوعی حرکت و جنبش ملی در ایران به وجود آمد .

این جنبش که عکسالعملی در برابر اعمال تحقیرکننده اعراب بود، شور و هیجان قومی و ملیای در بخشهای اعظمی از سرزمینهای شرقی ایران به وجود آورد و سبب گردید افتخارات ملی و قومی احیا و زنده شود و در جمعآوری آنها اهتمام تامی صورت گیرد، بهطوریکه در قرن چهارم و پنجم قسمت اعظم داستان های حماسی ایران به نظم درآمد و تنها چند داستان بر جای ماند که بعضی از آنها در قرن ششم منظوم شد. - ر.ک به: صفا، 1369، ص - 158عظمت و اشتهار بی مانند شاهنامه فردوسی، باعث ایجاد حرکتی شد که آن را میتوان نهضت یا سنت شاهنامهسرایی یا حماسهسرایی نامید. این حرکت متأثر از جنبه های اساطیری، ملی پهلوانی، تاریخی و مذهبی شاهنامه در مسیرهای ملی، تاریخی و دینی با فراز و نشیب بسیار به حرکت خود ادامه داده است.

به این صورت که از میانه سده پنجم هجری به سبب رویکارآمدن حکومتهای ترکتبار، مانند غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و پس از آن تأثیرهای نامطلوب حمله مغول و نیز اشاعه و نفوذ گسترده تفکر مذهبی، سرایش حماسههای ملی در ایران رو به زوال نهاد و به جای آن حماسه های مذهبی و تاریخی و جز آن رواج یافت، - ر.ک به: ربیعیان،1381، ص - 538-533و آثار حماسی گوناگونی در این زمینهها پدید آمد و نظم داستانهای حماسی دینی در بیان منقبتها، معجزهها و پیروزیهای پیامبر اسلام - ص - و بزرگان مذهب شیعه در دوره صفوی به اوج خود رسید، اگرچه»ذبیحاالله صفا« معتقد است که تقریباً همه این نوع منظومهها، حتی مهمترین آنها؛ یعنی حمله حیدری باذل، فاقد ارزشهای بزرگ ادبی و در شمار مثنویهای متوسط حماسی و قهرمانی هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید