بخشی از مقاله
چکیده
مدیریت سود زمانی رخ میدهد که مدیران از قضاوت خود در گزارش های مالی و ساختار معاملات جهت تغییر گزارشهای مالی استفاده میکنند. با این حال، استفاده کنندگان از صورت های مالی علیالخصوص سهامداران شرکتها، همیشه یک نگرانی و تردید نسبت به کیفیت و اعتبار اطلاعات ارائهشده در صورت های مالی دارند و برای رفع آن بایستی صورت های مالی شرکتها، مورد رسیدگی و حسابرسی قرار گیرد.
وحال حسابرسی انجام شده از چه میزان کیفیت حسابرسی برخوردار است باید مورد ارزیابی قرار گیرد.هدف این پژوهش بررسی تاثیرساختار مالکیت بر رابطه بین کیفت حسابرسی و مدیریت واقعی سودمی باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع روش همبستگی و پس رویدادی می باشد.
تعداد 122 شرکت به عنوان نمونه آماری برای دوره زمانی 1392 - 1385 انتخاب شده است برای محاسبه مدیریت واقعی سود - هزینه های تولید غیر عادی - در پیروری از مدل رودیچوری استفاده شده است. مولفه های اندازه موسسه حسابرسی، دورتصدی حسابرس، به عنوان دو معیار کیفیت حسابرسی و" مالکیت نهادی" و" مالکیت شرکتی"به عنوان دو مولفه ساختار مالکیت مورداستفاده قرار گرفته است.
آزمون فرضیه های پژوهش با استفاد از روش رگرسیون چند متغییره با اثرات ثابت وتصادفی نشان داد که" مالکیت نهادی" بر رابطه بین اندازه موسسه حسابرسی ومدیریت سود واقعی - هزینه تولیدغیر عادی - رابطه معنی دار ومثبت وهمچنین"مالکیت نهادی"و"مالکیت شرکتی" بررابطه ی بین دور تصدی حسابرس ومدیریت واقعی سود - هزینه تولیدغیر عادی - رابطه معنی دارومنفی دارد
مقدمه
تئوری ذینفعان1 در سال 1984توسط - فری من - 2مطرح شد وی در این تئوری بیان میکند شرکت ها بسیار بزرگ شده اند و تأثیر آن ها بر جامعه آن قدر عمیق است که باید علاوه بر ذینفعان به بخش های مختلفی از جامعه توجه کرد و شرکت ها باید در قبال همه این بخش ها پاسخگو باشند . شرکت ها برای انجام فعالیت های بزرگ اقتصادی تأسیس شده اند.
یکی از انواع این شرکت ها که امروزه به وفور وجود دارد شرکتهای سهامی اند. در این شرکت ها سرمایه های خرد برای انجام کارهای بزرگ تجهیز می شوند . به دلیل عدم وجود تخصص لازم ،زمان کافی و حتی در برخی مواقع عدم نیاز مالکان به اداره شرکت خود، اشخاصی به نام مدیران پا به عرصه گذاشتند که به عنوان نمایندگان مالکان ،اداره امور شرکت ها را در دست گرفتند.
این رابطه ،رابطه نمایندگی شهرت یافته است. که بر اساس آن صاحب کار ،نماینده - عامل - را از جانب خود منصوب و اختیار تصمیم گیری را به او تفویض میکند. اما مدیرانلزوماً سهام زیادی در تملک ندارند ،بنابراین مشکلی که وجود دارد این است که مدیرانلزوماً به نفع سهامداران تصمیم نمی گیرند تحقیقات نشان می دهدکه اگر دو طرف قرارداد - مالک و نماینده - به فکر حداکثر نمودن منافع خود باشند دلیل خوبی در دست داریم که نماینده نمی تواند در تمامی حالت ها به فکر برآورده کردن منافع مالک باشد.وجود چنین واقعیت هایی پرسش های اصلی را برای نحوه هدایت و کنترل شرکت ها به میان آورده است. از این قبیل پرسشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
شرکتها چگونه باید اداره شوند؟ چگونه میتوان مطمئن شد که این شرکتها در راستای اهدافی که تأسیس شدهاند اداره میشوند؟ آیا استفاده بهینه از منابع میشود؟ آیا مدیران وظایف خود را با امانت داری تمام انجام میدهند؟
پاسخ به چنین پرسشهایی باعث شکلگیری مباحثی چون حاکمیت راهبردی شرکتی،ساختار مالکیت، ترکیب سهامداران، نظارت بر عملکرد مدیران و مباحثی از این قبیل گردید
واژه راهبردی - حاکمیت - شرکتی یک مفهوم مورد توجه و در حال تکوین در دنیای کسبوکار امروزاست ."جیمز ولفنسون" رئیس سابق بانک جهانی در این زمینه میگوید:حاکمیت شرکتها برای رشد اقتصاد جهانی ،از حاکمیتها کشورها اهمیت بیشتری دارد.
بادرنظر گرفتن مفروضات تئوری نمایندگی مدیران اطلاعات بیشتری در مقایسه با سهامداران دارند و ممکن است تصمیماتی اتخاذ نمایند که در راستای منافع سهامداران نباشد.فرایند حسابرسی یکی از رویکرد های مهم در کاهش تضادهای نمایندگی و رفتارهای فرصت طلبانه مدیران در دستکاری اقلام صورتهای مالی محسوب می شود.مدیریت واقعی سود به صورت بالقوه هزینه های بلند مدت سنگینی را برای سهامداران نسبت به مدیریت اقلام تعهدی در پی دارد،به این دلیل که دستکاری فعالیتهای واقعی پیامد های منفی بر جریانهای نقد آتی می گذارد و ممکن است بر ارزش شرکت در بلند مدت تاثیرمنفی داشته باشد.
اولین انگیزه مفاهیم ارزش منفی دستکاری در فعالیتهای واقعی است که تصور میشود یکی از جدیترین اشکال مدیریت سود است. مدیریت سود مبتنی بر وجوه نقد - واقعی - ممکن است تأثیر معکوسی بر جریان نقدی هم در کوتاه مدت و هم بلندمدت از طریق کاهش هزینههای اختیاری داشته باشد. مدیریت واقعی سود شامل مدیریت سودی است که از طریق دستکاری جریانات نقدی، فروشها و فعالیتهای عملیاتی شرکت انجام میگیرد
با توجه به مواردی که مطرح گردید، استفادهکنندگان از صورتهای مالی علیالخصوص سهامداران شرکتها، همیشه یک نگرانی و تردید نسبت به کیفیت و اعتبار اطلاعات ارائهشده در صورتهای مالی دارند و برای رفع آن بایستی صورتهای مالی شرکتها، مورد رسیدگی و حسابرسی قرار گیرد. یک موسسه حسابرسی مستقل و بامهارت و صلاحیت حرفهای کافی - باکیفیت حسابرسی بالا - قادر به شناسایی اقلام نادرست ارائهشده در صورتهای مالی مورد رسیدگی بوده و میتواند نسبت به ارائه صحیح آن، بر صاحب کار خود تأثیرگذار باشد تا در نتیجه آن اطلاعات مالی قابلاتکایی گزارش شود.
رسیدن به این هدف مطلوب به خصوصیات مؤسسات حسابرسیکاملاً وابسته است و این خصوصیات مؤسسات حسابرسی میتواند به شکل مثبت یا منفی باکیفیت حسابرسی در ارتباط باشد. به نظر تیت من - 4 - 1986حسابرسی باکیفیت تر صحت اطلاعات ارائهشده را بهبود میبخشد و به سرمایهگذاران اجازه میدهد برآورد دقیق تری از ارزش شرکت به دست آورند.
یکی از متداولترین تعریفها درباره کیفیت حسابرسی، تعریفی است که توسط دی آنجلو - - 1981 ارائه شده است. او کیفیت حسابرسی را اینگونه تعریف کرده است: ارزیابی بازار از احتمال این که حسابرس - 1 - موارد تحریفات بااهمیت در صورتهای مالی و یا سیستم حسابداری صاحب کار را کشف کند و - 2 - تحریف بااهمیت کشفشده را گزارش کند. احتمال اینکه حسابرس موارد تحریفات بااهمیت را کشف کند به شایستگی حسابرس و احتمال این که حسابرس موارد تحریفات بااهمیت کشفشده را گزارش کند به استقلال حسابرس بستگی دارد. این تعریف بر این فرض استوار است که درک استفادهکنندگان از کیفیت حسابرسی - استنباط بازار - ، بیانگر کیفیت واقعی حسابرس میباشد
پالمروز 5 - 1988 - کیفیت حسابرسی را بر حسب میزان اعتبار دهی حسابرس تعریف میکند. از آن جا که هدف حسابرس، ایجاد اطمینان نسبت به صورتهای مالی است، لذا کیفیت حسابرسی به معنی عاری بودن صورتهای مالی حسابرسی شده از تحریفات بااهمیت است. این تعریف بر نتایج حسابرسی تأکید می ورزد.
کیفیت حسابرسی
کیفیت حسابرسی به شیوههای مختلفی تعریف شده است. در ادبیات کاربردی، کیفیت حسابرسی را اغلب از طریق تطابق آن با استانداردهای حسابرسی تعریف نمودهاند. در مقابل پژوهشگران حسابداری و حسابرسی، ابعاد چندگانه کیفیت حسابرسی را مورد توجه قرار دادهاند. ابعاد مذکور اغلب به تعاریف متفاوتی منجر شده است
اندازه حسابرسی
با توجه به تعاریف مختلف ارائهشده در بخش کیفیت حسابرسی ملاحظه میشود که تعاریف مذکور درجات متفاوتی از ابعاد شایستگی و استقلال در انجام حسابرسی - استقلال واقعی - و همچنین چگونگی درک استفادهکنندگان از استقلال آنها را در بر میگیرند. اگر چه کیفیت درک شده حسابرسی میتواند باکیفیت واقعی حسابرسی مرتبط باشد، امالزوماً یکسان نیست.
بنابراین، از حسن شهرت و مراقبت حرفهای برای حفظ ویژگیهای واقعی کیفیت حسابرسی و کیفیت درک شده استفاده میشود. پس میتوان گفت حسن شهرت حسابرس چگونگی درک ذینفعان از اطلاعات مذکور را متأثر میسازد و حسن شهرت حسابرس به درک بازار از شایستگی و بیطرفی - استقلال ظاهری - حسابرس مرتبط میشود. این امر توانایی حسابرس برای افزایش اعتبار صورتهای مالی - حتی در صورت فقدان اطلاعات باکیفیت - را نمایش میدهد.