بخشی از مقاله
چکیده
رهبری مهم ترین عامل تداوم حیات و استمرار موفقیت سازمان ها است و نقش بسیار مهمی در رشد، بالندگی و پیشرفت سازمان ایفا می کند. تکیه زدن بر مسند مدیریت و رهبری یک سازمان و یافتن توفیق در انجام وظیفه و مسئولیت های آن مستلزم داشتن سه قابلیت دانش، مهارت و مسئولیت اخلاقی است . رهبری و مدیریت سازمان ها تنها با آگاهی عمومی و تخصصی و نیز کسب مهارت های انسانی، ادراکی و تجارب فنی و عملی به سامان نمی رسد. بلکه تاثیری که بر عملکرد سازمان و مدیریت استراتژیک منابع انسانی دارد نقشی حیاتی در هدایت کارکنان به سوی توسعه فعالیتهای سازمان انجام می دهند .عملیات استراتژیک منابع انسانی عامل مهم و ابزار اصلی سازمانها برای نیل به اهداف سازمانی است.
واژههای کلیدی
سبک رهبری، عملکرد سازمانی، مدیریت استراتژیک، مدیریت استراتژیک منابع انسانی
ٌ-مقدمه
رهبری موضوعی است که از دیر باز نظر محققان و عموم مردم را به خود جلب کرده است .شاید علت جذا بیت گسترده رهبر ی این باشد که رهبری، فر آیندی بسیار اسرار آمیز است که در زندگی همه افراد وجود دارد . برپایه مبانی نظری، عملکرد یک سازمان می تواند تا حدود زیادی تحت تاثیر سبک رهبری آن سازمان باشد.
بهبود مستمر عملکرد سازمان ها، نیروی عظیم هم افزایی ایجاد می کند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد
فرصتهای تعالی سازمانی باشد. دولت ها و سازمان ها و مؤسسات تلاش فزاینده ای را در این مورد اعمال می کنند .بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش های پیش روی سازمان و کسب بازخور مناسب و آگاهی از میزان اجرای سیاست های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد.
درحال حاضر سازمانها مجبورند در کنار سبکهای رهبری مؤثر، تفکر استراتژیک را نیز سرلوحه کار خود قرار دهند و از سوی دیگر جهت اجرای آن، فرایندهای مدیریت استراتژیک را جایگزین شیوه قبلی و متداول مدیریت نمایند تا بهتر بتوانند سازمان را از درون و برون پویا و سرپا نگاه دارند، برنامه ریزی استراتژیک و حتی پیاده نمودن آن کار زیاد دشواری نیست آنچه در این راستا دشوار به نظر میرسد دوام و پایداری برنامه ریزی استراتژیک درسازمان است. تفکر استراتژیک به همراه انسجام و نظم فکری ابزار اصلی یک استراتژیست را تشکیل می دهند .به مدد این ابزار و با برخورداری از سایر همکاران در زمینه تامین اطلاعات و تخصصهای مورد نیاز، استراتژیست با هدف طراحی روشی مناسب برای مرتفع ساختن تنگناها و پیچیدگیهای که شرکت را به دشواری مبتلا ساخته است به صحنه عمل گام می نهد.
ٍ- سبک رهبری
سبک رهبری عبارت است از مجموعه ای از نگرش ها، صفات و مهارت های مدیران که بر پایه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمایلات رهبری و احساس امنیت در موقعیت های مبهم شکل می گیرد . به طور کلی سبک رهبری تعیین کننده جو، فرهنگ و راهبردهای حاکم بر سازمان می باشد.
َ- عملکرد سازمانی
عملکرد فرد، معیار میزان موفقیت او در انجام کارش است و معمولا براساس میزان خروجی کارکرد فرد برپایه ارزشیابی میزان موفقیت رفتار فرد در مقایسه با انتظارات سازمانی به دست می آید. در تعریف دیگر، عملکرد سازمانی شاخصی است که چگونگی تحقق اهداف سازمان یا موسسه را اندازه گیری می کند.
عملکرد انسان، نتیجه مجموعه ای از اعمال وی است که برای نیل به هدفی بر پایه استانداردی خاص انجام می گیرند. اعمال ممکن است شامل رفتار قابل مشاهده یا پردازش ذهنی غیرقابل مشاهده - به عنوان مثال حل مسئله، تصمیم گیری، برنامه ریزی یا استدلال - باشد.
عملکرد سازمانی، به چگونگی انجام ماموریت ها، وظایف و فعالیت های سازمانی و نتایج انجام آن اطلاق می شود. و به بیان دیگر، عبارت است از دستیابی به اهداف سازمانی و اجتماعی یا فراتر رفتن از آنها و انجام مسئولیت هایی که سازمان به عهده دارد.
ُ- مدیریت استراتژیک
مجموعه ای از تصمیمها و اعمال است که منجر به طراحی و اجرای استراتژیهایی می شود که برای حصول اهداف یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرند مدیریت استراتژیک را اینگونه مطرح می نمایند که " یک سری تصمیمات و فعالیت های مدیریتی است که عملکرد بلندمدت همکاری را در پی دارد".
به زبان ساد،ه مدیریت استراتژیک یعنی اینکه مدیران به جلو و به آنچه که در آینده ای دور یا نزدیک می خواهند به آن برسند، بنگرند.
ِ- مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مطرح می کند که مدیریت استراتژیک منابع انسانی شامل کلیه فعالیت های موثر بر رفتار افراد در برانگیختن آنها و اجرای نیازهای استراتژیک شرکت و همچنین الگوی تخصیص برنامه ریزیشده منابع انسانی و انجام فعالیتهای مورد نظر برای کمک به شرکت در تحقق اهدافش می باشد.
دایر مدیریت استراتژیک منابع انسانی را به استراتژی انگیزشی، استراتژی سرمایه گذاری و استراتژی مشارکت طبقه بندی کرده است.
به زبان ساده مدیریت استراتژیک منابع انسانی روشی است برای تصمیم گیری در خصوص مقصد و طرح های سازمان که به مسائلی همچون :روابط اشتغال، کارمندیابی، آموزش، پاداش و سیاست ها و روش های ارتباطی بین کارکنان مربوط می باشد.
مدیریت استراتژیک منابع انسانی به روابط بین مدیریت منابع انسانی و مدیریت استراتژیک شرکت می پردازد. علاقه محققان به پیوند میان استراتژی و مدیریت منابع انسانی از دیدگاه عقلایی قابل تعیین است. در واقع، این یک منطق مدیریتی است که روی استعدادها و مهارت های افراد برای دستیابی به به مزیت رقابتی در زمانی که برتری های تکنولوژیکی حتی اگر هم حاصل شود خیلی زود از بین می رود، تاکید دارد.
بنابر نظر دایر و هلدر مشخصات اصلی مدیریت استراتژیک منابع انسانی عبارتند از:
- سطح سازمانی :چون استراتژی های شرکت دربرگیرنده تصمیم هایی است مربوط به آرمانهای اصلی، سیاست های کلان و توزیع منابع معمولا "در راس سازمان طراحی می گردند.
- کانون :استراتژیها بر فعالیت تاکید میکنند و بر کارایی و اثربخشی سازمان، بنابراین از این حیث کارکنان در حکم منابعی هستند که باید آنها را برای دست یابی و به اهداف استراتژیک شرکت مدیریت نمود.
- چارچوب : استراتژی ها در برگیرنده طیف کاملی از اهداف و فعالیت های منابع انسانی اند که به گونه ای طراحی می گردند که با محیط موجود هماهنگ و سازگار باشند.
-نقشها :طراحی استراتژی کلا بر عهده مدیران صف است و کارکنان نیز باید در این راه به آنها کمک کنند.
ّ- رابطه بین سبک رهبری و عملکرد سازمانی
در کنار توجه به سرمایه های نامشهود، در اکثر سازمان های جهان، مدیران و رهبران سازمانی در پی ارتقا و بهبود عملکرد سازمان های خویش می باشند. عملکرد سازمان ترکیب گسترده ای هم از دریافتی های غیر ملموس، هم چون افزایش دانش سازمانی و هم دریافتی عینی و ملموس، هم چون نتایج اقتصادی و مالی است.
در چنین شرایطی، یکی از عوامل پیشرفت و تعالی هر سازمانی در بهبود عملکرد سازمانی آن است که بتواند دانش به عنوان یک مزیت رقابتی پایدار بهره گیرد.ا ز این رو دانش همانند منابع مالی و منابع انسانی باید در سازمان مدیریت شود. بهبود عملکرد سازمان در جهت مدیریت سازمان و دستیابی به اهداف بسیار مؤثر است. عملکرد یک سازمان، گویای وضعیت بقای آن سازمان در محیط رقابتی است، به نحوی که تأکید مدیریت بر نقش کارکنان در بهبود عملکرد، اهمیت آن را آشکار ساخته است و می تواند به شکل سرمایه گذاری های زیربنایی در بخش منابع انسانی صورت پذیرد .سرمایه گذاری هایی که از طریق نفوذ در حیطه و قلمرو کار انجام می گیرد . با وجود چنین شرایطی، می توان انتظار عملکردهای بالا و مطلوب را از سازمان داشت.
در دهه های ًٌُْ و ًٌَُ موضوع رهبری و تاثیر آن بر عملکرد در بسیاری از پژوهش ها مورد توجه قرار گرفت. چایلد، دی لورد و توماس در مطالعات خود ثابت کردند که رهبران تاثیر عمده ای بر عملکرد سازمان ها دارند. با این حال، منتقدان رهبری استدلال کردند که تاثیر رهبری بر عملکرد، ساده نبوده و عوامل دیگری نیز بر آن اثر گذار است. در پاسخ به شک و تردید به وجود آمده به مطالعه رهبری و پژوهش در خصوص رهبری استراتژیک در ادبیات مدیریت استراتژیک به منظور حمایت از تاثیر رهبری بر عملکرد پرداختند.
یک سازمان می تواند موفق باشد اگر تعادل بین خواسته های ذینفعان مختلف - مالکان، مشتریان، جامعه - و نیازهای کارکنان را پیدا کرده باشد. ما معتقدیم که یک سبک رهبری مناسب می تواند در رشد و رفاه اقتصادی سازمان و کارکنان تأثیر بالقوه ای داشته باشد.
ْ- رابطه بین سبک رهبری و مدیریت استراتژیک منابع انسانی
رهبری استراتژیک فرایندی است برای اثرگذاری بر موفقیت مطلوب چشم انداز که به وسیله رهبران مورد استفاده قرار می گیرد و با تأثیرگذاری بر فرهنگ سازمانی، تخصیص منابع، هدایت از طریق سیاست گذاری و اجماع بر سر محیط جهانی پیچیده، مبهم، غیر قابل اطمینان و فرّار که با فرصتها و تهدیدها مشخص میشود، همراه است. این نوع رهبری شامل نوعی تصمیم گیری استراتژیک است که با در نظر گرفتن کلیه تمایلات، تفاوتهای شخصیتی، برنامه ها، ذ ینفعان سازمان و فرهنگ های مختلف، تحقق مییابد. برنامههایی که این رهبران طرحریزی میکنند باید عملی بوده، خوشایند و مقبول ذینفعان سازمان و نمایندگیها و شرکای ملی و بین المللی سازمان قرار گیرند.
از آنجایی که استراتژی به عنوان طرحی کلی برای دستیابی به هدف تعریف می شود و هدف از آن برقراری ارتباط بین اهداف، روشها و امکانات است، هدف از رهبری استراتژیک تعیین اهداف، انتخاب بهترین روش رسیدن به این اهداف و استفاده از اثربخشترین امکانات و وسایل است. استراتژی نوعی طرح است و رهبری استراتژیک تفکر و تصمیم گیری مورد نیاز برای ایجاد یک طرح مؤثر است. مهارتهایی که برای رهبری در سطح استراتژیک مورد نیازند، بسیار پیچیده تر و مبهم تر از مهارتهایی هستند که برای رهبری در سطوح فنی و عملیاتی مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع این رهبران به سه نوع مهارت نیاز دارند:
مهارتهای مفهومی: ایجاد یک چارچوب مرجع دانشی، مدیریت مسئله و تصویر سازی آینده؛
مهارتهای تکنیکی: درک سیستمی، توانایی برقراری روابط چند ملیتی و فرا ملیتی در عرصه جهانی، شایستگیهای اجتماعی و سیاسی؛ مهارتهای بین فردی: توانایی ایجاد اجماع بر سر موضوعات بحث برانگیز، توانایی مذاکره، توانایی برقراری ارتباطات مناسب.
به طور کلی، رهبری استراتژیک یعنی توانایی یک رهبر ارشد و با تجربه، که دارای چشم انداز و معرفتی برای ایجاد و اجرای طرحها و تصمیم گیریهای نتیجهگرا در محیطی استراتژیک، پیچیده، مبهم، نامطمئن و متغیر است.
محیط استراتژیک رهبر ی یکی از ویژگیهای اصلی رهبری استراتژیک تصمیم گیری بر اساس تغییرات دائمی محیط استراتژیک خارجی و داخلی سازمان و چگونگی تأثیر آنها بر تخصیص بهینه منابع و اعضای سازمان است. اما محیط استراتژیک چیست؟ محیطی است متشکل از چهار بخش مجزا و مرتبط به هم شامل:محیط های محلی، ملّی، نظامی و بینالمللی. رهبران استراتژیک در چنین محیطی باید به عوامل و بازیگران زیادی توجه داشته باشند.
با وجودی که اجزای تشکیل دهنده محیط استراتژیک هم مکمل و هم متضاد یکدیگرند، ولی رهبرانی که تصمیمات استراتژیک می گیرند نمی توانند اجزای آن را به صورت جداگانه در نظر آورند.
نقش رهبران استراتژیک در سازمان ماهیّت رهبری استراتژیک بدین گونه است که این رهبران مستقیماً بر افراد تأثیر نمی گذارند، بلکه از طریق تأثیرگذاری بر سیستمها و فرایندهای سازمانی به نتایج مطلوب و مورد نظر می رسند. یکی از این روشها تأثیرگذاری از طریق فرهنگ سازمانی است. فرهنگ معمولاً طریقه درست انجام کارها را به کارکنان نشان میدهد، ولی اگر این طریقه انجام کار با چشم اندازهای آتی سازمان مغایرت داشته باشند به عنوان مانعی در سر راه ایجاد تغییر در خواهد آمد. بر این اساس عده ای از محققان رهبر استراتژیک را در حکم مغز متفکری اسمی برای سازمان یا واحدهای فرعی آن مطرح کرده اند که بر کل سازمان متمرکز است.
مسئولیت چنین رهبری - در نقش مغز متفکر اسمی - ایجاد سازمانی اثربخش و اجزای اصلی این نوع سبک رهبری مسیر یابی و فرهنگ سازی است. رهبر از طریق مسیر یابی، سازمان را با محیط خارجی مرتبط می سازد و همزمان با آن از طریق فرهنگ سازی، افراد مناسب را برای دستیابی به اهداف سازمانی تربیت می کند. چنین رهبری باید تعیین کند که سازمان به کجا می رود و برای این منظور چگونه سازمانی باید باشد.
نکته قابل توجه در سبک رهبری استراتژیک این است که ایفای نقش مغز متفکر سازمان فقط محدود به مدیران ارشد سازمان نیست، یعنی همه مدیران سازمان می توانند در حیطه مسئولیت خود نقش رهبری استراتژیک را بازی کنند و به عنوان رهبر کل سازمان، رهبر یک بخش، رهبر یک قسمت، یا حتی رهبر یک گروه کاری ایفای نقش نمایند. آنان متعلق به هر سطح سازمانی که باشند، باز هم اجزای اصلی این نقش رهبری، مسیر یابی و فرهنگ سازی است. بدون توجه به این که واحد