بخشی از مقاله

چکیده

ایالات متحده آمریکا به علت دا شتن منافع و تهدیدات امنیتی متعدد در منطقه خاورمیانه از جمله: حفظ موجودیت رژیم صهیونی ستی، حفظ امنیت انرژی، جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی و... همواره این منطقه را در اولویت سیاست های امنیتی خود قرار داده است . بویژه اینکه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد ، آمریکا فرصت یافت بدون چالش رقیب، سیاست های خود را به صورت یکجانبه گرایی دنبال کند.

سیاست های امنیتی آمریکا در منطقه خاورمیانه تاثیرات متفاوتی برجای گذاشته است و در این بین بخش مهمی از مبانی هویتی -ایدئولوژیکیِ گرایش به اسلام گرایی افراط گرایی را در خاورمیانه برانگیخته ا ست. آسیب ها و آفت های عمومی موجود در اکثر جوامع اسلامی خاورمیانه در کنار مجموعه اقدامات و سیا ست های نامطلوب ایالات متحده در دهه های اخیر،بستر منا سبی جهت ظهور و بروز طیف رادیکال و خشونت طلب فراهم آورده است 

لذا در این مقاله سعی شده ا ست روند شکل گیری و تقویت بنیادگرایی ا سلامی و نمونه اخیر آن یعنی گروه تروری ستی تکفیری داعش در فرایند اجرای سیاستهای امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه تبیین گردد.

مقدمه

منظور از سیا ست های امنیتی ، د ستیابی به اهداف ویژه ای ا ست که بر پایه منافع ملی تعریف و م شخص شده اند . برخی ، سیا ست امنیتی را عبارت می دانند از روندی پویا از منافع ملی در تطابق امن و باثبات در قبال عوامل و شرایط بسیار متغیر امنیتی که امکان پیاده سازی اهداف را در کشور فراهم می سازد. بنابراین سیاست های امنیتی بیانگر اهداف و مقاصد حوزه امنیت ملی هر کشوری بوده و همچنین ممکن است واکنشی به تهدیدات و مقاصد حوزه امنیت ملی با شد. خاورمیانه با دا شتن منابع غنی انرژی و موقعیت خاص ژئوپلتیک و همچنین به علت ح ضور نام شروع رژیم صهیونی ستی در این منطقه ، حوزه منفعتی غیرقابل اغماض ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. این در حالی است که خاورمیانه نه تنها با نظم مطلوب آمریکا هماهنگی ندارد بلکه به شدت از پتانسیل مقاومت و مقابله برخوردار است.

اگرچه عوامل متفاوت فکری ، تاریخی، سیاسی - داخلی و خارجی - ، اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی در شکل گیری گروه تروری ستی تکفیری داعش تاثیر دا شته اند اما این پژوهش در صدد تبیین آن ا ست که ری شه ا صلی بحران گروه تکفیری داعش و تنازعاتی از این دست را در دخالت های گذشته و کنونی ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه بیابد و تاثیر گذاری مداخلات نظامی آنها در گرایش این گروه به سوی خشونت را تبیین کند.

درواقع سیا ست های امنیتی آمریکا سرنخ های مهمی در مورد تلاش برخی طیف های مذهبی برای بازیابی هویت اسلامی در قالب گرایش های افراطی به دست می دهد ؛در همین ارتباط یکی از عناصر اصلی شکل دهنده هویت جمعی در خاورمیانه دین می باشد که بخش مهمی از هنجارها، بایدها و نیابدها، عرف و نهایتا تصمیم سازی ها را در سطوح مختلف به خود اختصاص داده است . که همواره قرائت های افراطی از دین درنتیجه به خطرافتادن هسته معنایی هویت جمعی و خشم و انزجار نسبت به سیاست های آمریکا در این منطقه بوده است.

در این مقاله با توجه به اینکه سیاست های امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه بخش مهمی از مبانی هویتی -ایدئولوژیکیِ گرایش به افراط گرایی را در خاورمیانه را برانگیخته است ، برای درک و تحلیل این رابطه از تئوری سازه انگاری بعنوان چارچوب نظری استفاده شده است . به عبارت دیگر ، عکس العمل های افراطی یک فعالیت ابزاری مبتنی بر منطق خردگرایی هزینه - فایده نیست که بتوان به راحتی آن را درک ، کنترل یا مدیریت کرد ، بلکه هویت گرایی و ایدئولوژی گروه های افراط گرا مشخص می کند که آنها چه کسانی هستند ، چه چیزی می خواهند و در شرایط خاص ، از منظر آنها چه اقدامات و رفتاری می تواند مناسب باشد . بنابراین درک رفتارهای و عکس العمل های افراط گرایانه با هیچ یک از انتخاب های خردگرایانه امکان پذیر نیست.

در نهایت این مقاله در جستجوی پاسخ به این سئوال که سیاستهای امنیتی ایالات متحده چه تاثیری در شکل گیری گروه تروریستی تکفیری داعش داشته است؟

سیاستهای امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه را در دوره های مختلف و تاثیر آنها در شکل گیری گرایش بنیادگرایی افراطی و پیدایش جریان هایی مانند طالبان و القاعده و نمونه اخیر آنها یعنی گروه تروریستی تکفیری داعش بررسی و تبیین می کند.

چارچوب نظری

رهیافت سازه انگاری در دهه های پایانی قرن بی ستم در مطالعات روابط بین الملل و سیا ست خارجی ب سط یافت . این رهیافت با زیر سئوال بردن رهیافت رئالیسم و مفاهیم بنیادین آن مانند »قدرت« ، »منافع ملی« و »موازنه قوا« درصدد برآمد تحلیلی از روابط بین الملل و سیاست خارجی برمبنای دادن نقش به عوامل اجتماعی و فرهنگی ارائه کند . در این میان ، مساله هویت دولت و هویت سایر بازیگران از جمله گروههای قومی و مذهبی و چگونگی شکل گیری و تاثیرگذاری این هویت ها بر عرصه سیاست که تاپیش از این مورد مورد توجه بود ، بیش از توجه درکانون مباحث تحلیلی قرار گرفت

در واقع سازه انگاری را باید یک راه میانه بین رویکردهای تفسیری نسبی گرا و واقع گرایانه دانست . این رویکرد نگرش های پست مدرنیسم و رئالیسم را برای تحلیل های اجتماعی در کنار هم قرار می دهد. سازه انگاری مفهوم تکامل شناختی را به عنوان شیوه ای برای توضیح ساخت اجتماعی واقعیت ارائه می کند. آدلر با اذعان به راه میانه بودن این رویکرد بیان می کند که در سال های اخیر بحث های فراوانی در نوشته های بین المللی درباره نقش»ایده ها« در روابط بین الملل درگرفته است .

این امر را می توان در مناظره میان خردگرایان - به طور عمده رئالیست ها ، نئورئالیست ها و نهادگرایان لیبرال - و طرفداران شناخت شناسی های تفسیری مانند پست مدرنیست ها ، پساساختارگرایان و تئوری انتقادی به معنای خاص - مکتب فرانکفورتی ها و نظریه های فمینیستی- دید. این مناظره تحت تاثیر رویکرد سازه انگاری به عنوان راه میانه قرار گرفته است

در همین رابطه قواعد رفتاری افراط گرایان نیز حاصل درک جمعی آنهاست. علاوه بر این ، تعاملات بیناذهنی افراط گرایان درک آنها را از جهان شکل می دهد و نقش شان را تعیین می کند. در این ارتباط باید توجه کرد که کنشگران و ساختارها نیز به صورت متقابل ساخته می شوند ؛ تعامل کنشگران ، ساختارها را شکل می دهد و برعکس. در واقع، درک رابطه ساختار - کارگزار موجب فهم این واقعیت می شود که چگونه کنشگران و ساختارهای بین المللی و خارجی در موضوع افراط گرایی به رفتار یکدیگر شکل می دهند

بنابراین برخلاف انتخاب های خردگرایانه که هویت و منافع بازیگران را مفروضِ تعین یافته و برون زا تلقی می کنند، سازه انگاری عمدتا رفتاری را از هویت ، ارزش ها و افکار به دست می دهد

در این پژوهش نیز از آنجائیکه افراط گرایی ابزاری مبتنی بر منطق خرد گرایی هزینه- فایده نی ست ، بلکه هویت گرایی و ایدئولوژی گروه های افراط گرا م شخص می کند که آنها چه کسانی هستند، چه چیزی می خواهند و در شرایط خاص ، از منظر آنها چه اقدامات و رفتاری می تواند مناسب باشد. بنابراین چارچوب سازه انگاری می تواند تبیین کننده کنش هویتی افراطی در منطقه خاورمیانه متاثر از سیاست های سرکوب گرانه و اشغالگرانه ایالات متحده باشد. از این منظر هویت جمعی و امنیت هویتی مهمترین منشا رفتاری در تحلیل افراط گرایان سلفی جهادی است ؛

تاثیر سیاست های امنیتی ایالات متحده آمریکا در شکل گیری داعش

سیاستهای امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه در پنج مرحله تاکنون در شکل گیری و گسترش اسلام گرایی افراطی و نمونه اخیر آن یعنی گروه تروریستی داعش تاثیر دا شته ا ست . این پنج مرحله عبارتند از : ابتدائا در پایه گذاری و حمایت طالبان و القاعده با هدف مقابله با کمونی ست در افغان ستان در قالب سیاست سد نفوذ ، و در مرحله بعد جنگ خلیج فارس و تحریم عراق در جهت سیا ست ایجاد نظم نوین جهانی بوش پدر و در مرحله سوم و چهارم اشغال افغان ستان و عراق در چارچوب سیا ست خاورمیانه بزرگ و در قالب جنگ علیه تروری سم و در نهایت با دخالت در جنگ داخلی سوریه و تعریف سقوط رژیم بشار اسد در سیاست های امنیتی خود در نتیجه تجهیز مخالفان در سوریه که به تقویت و گسترش فعالیت های اسلام گرایان افراطی منجر گردید ، که در این قسمت به بررسی هریک از آنها می پردازیم:

-1 حمایت از شکل گیری طالبان و القاعده

در دوران جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی یا کمونی سم بزرگترین خطر برای امنیت آمریکا شمرده می شد. هرچند ایالات متحده آمریکا و شوروی بارها در پو شش جنگ های نیابتی رودررو شده بودند، ولی از برخورد م ستقیم پرهیز می کردند. آمریکا از راه سیا ، برای پ شتیبانی از دولتها و احزاب د ست را ستی ، سرمایه گذاری کلان می کرد و برای نمونه ، دست دولتهای بنیادگرای عربستان و پاکستان را در برابر دولتهای هوادار کمونیسم مانند سوریه،لیبی و مصر در دوران جمال عبدالناصر، میگرفت .

در واقع پشتیبانی از اسلام به عنوان یکی از سیاست های کلان ایالات متحده در دوران جنگ سرد بود زیرا می دانستند اسلام و تفکرات ا سلامی باورهای الحادی و ا صول کمونی سم را بر نمی تافتند . بر پایه این سیا ست ، دین اسلام به یک مکانی سم دفاعی کار ساز در برابر کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد .

بدین سال در دوران جنگ سرد ، بویژه پس از دهه 1960 برای جلوگیری از گسترش ناسیونالیسم سو سیالی ستی تندرو ، بویژه نا صری سم پیوندی میان سیا ستهای آمریکا و اسلام سیا سی پدید آمد.

طی دهه ی 1970، سازمان سیا به منظور ممانعت از توسعه ی نفوذ شوروی در مصر و نیز برای جلوگیری از گسترش ایدئولوژی مارکسیستی در میان توده های عرب از اخوان المسلمین به عنوان یک مانع یا سپر حفاظتی استفاده کرد.

ایالات متحد آشکارا علیه احمد سوکارندرو1 اندونزی از ]جریان اسلامیِ[ اسلام سارِکات2 و علیه ذوالفقارعلی بوتو3 در پاکستان از گروه تروریستی جماعت اسلامی4 حمایت کرده است. آخرین، اماهن کم اهمیت ترینِ این موارد، حمایت امریکا از القاعده بوده ا ست. در واقع سازمان سیا، ا سامه بن لادن را به دنیا آورد و طی دهه ی1980 و پرورش داد. رابین کوک5 ، وزیر امور خارجه ی پی شین بریتانیا به »مجلس عوام« گفت که القاعده بی تردید یکی از محصولات سازمان های امنیتی و ضداطلاعات غربی بوده است.

رابین کوک توضیح داد که القاعده -که معنای لغوی آن در زبان عربی مخفف »پایگاه داده ها« است- در اصل پایگاه داده های کامپیوتری هزاران اسلام گرای افراطی بوده است که توسط سازمان سیا تعلیم یافته و از سوی سعودی ها تامین مالی شدند، تا روس ها را در افغانستان شکست دهند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید