بخشی از مقاله
چکیده
گفته می شود که تروریسم طاعون قرن 21 است. تقریبا 70 درصد از جنایت علیه بشریت توسط چهار سازمان اصلی افراط گرای اسلامی: داعش، بوکوحرام، طالبان و القاعده انجام شده است. آسیای مرکزی، منطقه ای استراتژیک است که از بحران تروریسم خارجی و داخلی و همچنین حملات افراطی تروریست ها متاثر شده است. به سمت جنوب، این منطقه با مرزهای افغانستان همسایه است که یک زمینه پرورشی برای شبه نظامیان رادیکال مذهبی طالبان است و اخیرا نیز شاهد افزایش حضور گروه های تروریستی وابسته به دولت اسلامی - داعش - می باشیم. به سمت شرق، آسیای مرکزی نیز با استان سین کیانگ چین هم پهلو است که در آن گروه های جدایی طلب اویغور فعال هستند و به سمت غرب، این منطقه با قفقاز روبه روست که در آن گروه های افراطی برای ایجاد یک قفقاز شمالی مبارزه می کنند. در داخل نیز منطقه، با تشکل های تروریستی محلی به ویژه جنبش اسلامی ازبکستان و حزب التحریر اسلامی مواجه است. اما عواقب تحولات سوریه در حال حاضر یک نگرانی امنیتی برتر در آسیای مرکزی است. هدف در این پژوهش، طرح و تبیین موقعیت ژئوپلیتیک آسیای مرکزی در برابر تهدید مشترک تروریسم و افراط گرایی - داعش - به ویژه بحران احتمال خطر جذب ائتلافی از گروه های جهادی آسیای مرکزی و گروه دولت اسلامی و به دنبال آن پرورش یک شبکه از ارتباطات در آسیای مرکزی و مناطقی چون قفقاز و سین کیانگ می باشد. به نظر می رسد ظهور افراط گرایی در منطقه از برآورده نشدن تمایلات برای تغییرات سیاسی و اجتماعی نشات می گیرد. با توجه به فساد مالی و اداری، فقر، تبعیض طبقاتی و ناامنی اجتماعی؛ اعمال اصلاحات گسترده سیاسی، اقتصادی در این منطقه لازم به نظر می رسد.
-1مقدمه
رقابت ایدئولوژیک همه جانبه میان دو ابرقدرت غرب و شرق، و مطرح شدن راهبردهایی چون »کمربند سبز اسلامی« به دور اتحاد شوروری از سوی برژینسکی موجب هراس اتحاد شوروی از محاصره شد. وقوع انقلاب اسلامی ایران و ایجاد جمهوری اسلامی پاکستان به رهبری محمد ضیاء الحق، موجب شد که رهبران شوروی از ترس حاکم شدن یک جریان اسلامی دیگر در افغانستان، به حمایت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان ارتش سرخ را روانه کردند. مقاومت شدید مجاهدین افغان در برابر ارتش کاملا مجهز شوروی، و شکست شوروی در تحقق اهداف خود، با پول و حمایت همه جانبه عربستان و طراحی ایالات متحده و امکانات اطلاعاتی و لجستیکی پاکستان میسر شد. این جا نقطه عطفی در برنامه ایالات متحده برای خالیکردن زیر پای رقیب بود. به این مفهوم که با چراغ سبز آمریکا، عربستان سعودی، متحد منطقهای آمریکا که نتیجه تأمین مالی افغانهای عرب را در شکست ارتش شوروی دیده بود، بر حجم سرمایهگذاری خود در آسیای مرکزی ، با هدف گسترش ایدئولوژی وهابی و در نتیجه تضعیف نفوذ و سلطه مسکو بر منطقه افزود. البته هم عربستان سعودی و هم ایالات متحده، با گستراندن تفکر سلفی-وهابی علاوه بر مقابله با شوروی، مهار قدرت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران را هم در منطقه دنبال می کردند - و هنوز هم دنبال میکنند - . رقابت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در منطقه آسیای مرکزی علیالظاهر بیشتر به نفع عربستان تمام شده است. آسیای مرکزی از زمان فروپاشی ابرقدرت شرق، اتحاد جماهیر شوروی، همچنان خلأ قدرتی را تجربه میکند که یکی از نتایج آن وجود بسترهای لازم برای تروریستپروری است. عدم وجود ثبات سیاسی، دولتهای بسته و فاسد و خاندان سالاری،
فقر و بیکاری گسترده، نفوذپذیری بالای مرزهای جمهوریهای پنجگانه - قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان - ، قرار داشتن در مسیر اصلی تجارت اسلحه و مواد مخدر، هزینههای تبلیغاتی سرسامآور عربستان برای ترویج فرقه وهابیت در منطقه از طریق گسترش مساجد وهابی و مراکز آموزشی مربوط با آن و چند دلیل فرعی دیگر، مهمترین فاکتورهای تبدیل این منطقه به بستری حاصلخیز برای رشد و نمو هستههای تروریستی است. وجود »دره فرغانه«، دشتی وسیع با مساحت 22000 کیلومتر مربع، با جمعیتی حدود 12 میلیونی که اکنون میان سه جمهوری قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان گسترده شده است، یکی از برگهای برنده هر سازمان تروریستی است که قصد ایجاد پایگاه را در منطقه آسیای مرکزی دارد. در این میان این منطقه به دلالیل گفته شده زمینه های لازم را برای حضور گروه های تروریستی نظیر داعش به شدت در خود دارد. شان اسنو در مقاله ای تحت عنوان "داعش به دنبال ردپایی در آسیای مرکزی" که در ژانویه 2015 در مجله دیپلمات منتشر شد اذعان داشت که دولت اسلامی در جست و جوی بهره برداری از خلاء امنیتی حاکم بر دره فرغانه در جهت مقاصد خود می باشد. خروج نیروهای ایساف از افغانستان و عدم نظارت مستقیم از عوامل ایجاد خلاء امنیتی در منطقه است که عملکرد دولت اسلامی برای بهره برداری از آن را تسهیل می نماید، به گونه ای که در دسامبر سال گذشته سازمان های امنیتی 500 نفر از اتباع تاجیکستان که قصد سفر به سوریه برای پیوستن به داعش در سوریه را داشتند را دستگیر کردند. همچنین در مارس 2014 جماعت اسلام گرای صبری که در مناطق فرغانه فعال می باشد بیعت خود با ابوبکر البغدادی را اعلام کردند. - صالحی، - 2 :1394 اما از بعد دیگر نباید نقش دولت ها را در این منطقه دست کم گرفت. سیاست هایی که رهبران این کشورها در مقابل مردم
خود اعمال کردند غالبا مبارزه و مقابله با اسلام سیاسی بوده است که موجب تشدید افراطی گرایی در این مناطق شده است. همچنین نبود توسعه سیاسی به واسطه فقدان دولت های دموکراتیک حضور تروریسم را روز به روز در این منطقه افزایش داده است. وجود اختلافات مختلف مرزی، قومی، آب و انرژی و محدودیتها برای تردد اتباع و حمل و نقل کالا میان کشورهای آسیای مرکزی میتواند زمینه برای فعالیت گروههای افراطی و تروریستی را بیشتر فراهم کند. روسیه و چین با توجه به تهدیدات امنیتی برای آسیای مرکزی و تاثیر آن برای کشورهای خود، در این اواخر اقدام به تجهیز نیروهای مسلح و امنیتی کشورهای منطقه کردهاند. جدیت موضوع همچنین به آن ارتباط پیدا میکند که صدها نفر از اتباع کشورهای آسیای مرکزی در سوریه حضور پیدا کرده و بخش قابل توجهی از آنها به طور مستقیم با داعش مرتبط میباشند. تعداد اتباع کشتهشده آسیای مرکزی در سوریه و عراق به دهها نفر رسیده و تعدادی نیز در پی بازگشت به کشورهایشان بازداشت شدهاند. با توجه به اهمیت موضوع سوالی که مطرح می شود این است که منطقه آسیای مرکزی چه موقعیتی برای حضور و نفوذ گروه های تروریستی به خصوص داعش فراهم می کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت رشد و ظهور افراط گرایی در منطقه از برآورده نشدن تمایلات برای تغییرات سیاسی و اجتماعی نشات می گیرد. با توجه به فساد مالی و اداری، فقر، تبعیض طبقاتی و ناامنی اجتماعی؛ اعمال اصلاحات گسترده سیاسی، اقتصادی در این منطقه لازم به نظر می رسد. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اینترنتی است. روش تحقیق هم توصیفی- تحلیلی می باشد.
-2 واژه شناسی
-1-2تروریسم
یک مشکل اساسی در زمینه مطالعه و تحلیل تروریسم بین المللی معاصر، نبودن تعریفی کاربردی از این - نوع - فعالیت است. علیرغم چندین دهه از - وجود - نوشته های آکادمیک درباره این موضوع، هیچ تعریفی که پذیرش همگانی داشته باشد برای آن یافت نشده است. واژه ترور از ریشه لاتین ترس1 به معنای ترساندن و وحشت است و در عربی معاصر از لغت ارهاب برای معادل آن استفاده می شود. برای نخستین بار، در سال 105 قبل از میلاد، در امپراتوری روم، وضعیت ترور کیمبریکوس2 اعلام شد که به منزله نوعی وضعیت اضطراری همراه با وحشت در واکنش به حملات قوم کیمبری بود. کیمبری ها از اقوام سلتی یا آلمانی بودند که همراه با توتن ها و آمبروس ها، روم را در اواخر قرن دوم پیش از میلاد تهدید کردند. در سپتامبر 1793 نیز مجمع ملی فرانسه،رسماً اعلام نمود » نظم کنونی، نظم مبتنی بر ترور است.«
انقلابیون تندروی فرانسوی یا ژاکوبن های دست راستی، واژه »ترور« را با برداشتی مثبت برای توضیح نحوه برخورد خود با مخالفان به کار می بردند. در آن زمان، منظور از دوره ترور3 یا وحشت، فرازی از انقلاب فرانسه بود که تقریبا از مارس 1793 تا ژوئیه 1794 را دربر می گرفت. در این دوره، کمیته ایمنی عمومی 4 تحت ریاست روبسپیر، بیش از بیست هزار نفر، از جمله تعداد فراوانی روحانی مسیحی و هوادار سلطنت خودکامه را در سراسر فرانسه با گیوتین به قتل رساند. پس از این دوره و به ویژه پس از فاجعه نهم ترمیدو 5، واژه ترور، بار منفی یافت و به صورت ناسزایی درآمد که حکایت از نوعی عمل بزهکارانه داشت. پس از آن »تروریسم« برای نخستین بار در فرهنگ های لغات انگلیسی زبان در سال 1798 درج شد و در مقابل آن چنین آورده شده بود: »استفاده سیستماتیک از ترور به منزله نوعی سیاست. - Crenshaw,1995:77 - «