بخشی از مقاله
چکیده
ادراک محیط از مهمترین مفاهیم ارتباط انسان با محیط پیرامون است که منجر به رفتار انسان در تقابل با آن میشود که بهترین وجه آن در ارتباط با طبیعت صورت می گیرد چرا که انسان خود جزئی از طبیعت است .پس با شناخت صحیح سیستم ادراکی انسان و تشابه آن با طبیعت می توان به اصولی برای طراحی محیط رسید تا رویارویی انسان با محیط مصنوع پیرامون نیز جذاب و قابل پذیرش باشد.
حصول به این امر مهم به لزوم شناخت کامل سیستم ادراک و پروسه شکل گیری این فرآیند و سیستم موجود در طبیعت نیاز دارد . بنابراین در این پژوهش با هدف شناخت سیستم ادراکی انسان و تقابل آن با محیط طبیعی و مصنوعی اطراف وی به بررسی سیستم عملکرد مشترک آنها پرداخته می شود تا با آگاهی از ارتباط آن با ادراک انسان به راهکاری برای رسیدن به شیوه مناسب طراحی معماری پرداخته شود .
این تحقیق از حیث روش ، توصیفی B تحلیلی می باشد . بر این پایه اثر ادراک محیطی انسان بر طراحی آشوبناک مورد بررسی قرار گرفته است و چنین فرض شده است که مغز برای درک محیط ،بر اساس تئوری آشوب عمل می کند. بنابراین این تحقیق با استفاده از منابع مکتوب و مرور متون گذشته بررسی شده است و همچنین برای آزمون نهایی فرضیه، از طریق پرسشنامه که در اختیار 160 نفر از زنان متاهل شاغل در منطقه سعادت آباد تهران قرار داده شد ، به بررسی ارتباط سیستم ادراک انسان و دانش آشوب پرداخته شد و در نهایت مشخص شد که علی رقم محدودیتهایی مانند ژنتیک ، سلیقه ،تربیت و اختلالات مغزی که برای عملکرد سیستم مغز وجود دارد، درک محیط بر اساس آشوب صورت می گیرد بنابراین در انتها پیشنهاد می شود تا طراحی بر اساس مولفه های آشوب صورت بگیرد تا محیط ساخته شده و مصنوع برای انسانها همچون طبیعت همیشه جذاب و ماندگار باشد .
-1مقدمه
فضا به عنوان کیفیتی بینابینی میان انسان و آنچه که به ادراک او در می آید درک می شود و در قالب تجربه ی زندگی او در جهت بالا رفتن آگاهی وی از فضا و عمق معنا مطرح می گردد بنابراین با پذیرفتن این تعریف، سرشت فضا با حضور انسان، خواست های طبیعی او و نیز عناصر ذاتی ادراک شونده ی فضا، در ارتباط است. درک سرشت فضا با این رویکرد به چگونگی انطباق این دو امر وابسته است.
انسان جهت برقراری ارتباط و تعامل با محیط نیازمند کسب اطلاعات از محیط اطراف خود است .محیط اطراف، یا به عبارتی، جهان واقعی، همواره به عنوان فرستنده، اطلاعات مربوط به خود را در ابعاد و به روش های مختلف ارسال می کند .انسان نیز همواره، به عنوان گیرنده این اطلاعات و همچنین بخشی از محیط، به دستگاه های دریافت کننده داده های محیطی نیازمند است .
بخش اصلی این داده ها توسط اندام های حسی انسان دریافت و جهت پردازش توسط سیستم اعصاب مرکزی به مغز منتقل میشود. - ایروانی و خداپناهی، - 2:1371 سپس تعبیر و تفسیر اطلاعات وارد شده از محیط و جهان پیرامون از طریق درک وفهم انسان صورت می گیرد و اغلب به شکل رفتار در محیط بروز و ظهور پیدا میکند. بنابراین برای ساختن محیط های سازگار و متناسب با نیازهای ادراکی_رفتاری شهروندان باید شناخت صحیح و دقیق از رابطه بین انسان و محیط بدست آورد .به عبارت دیگر، در طراحی محیطی شناخت رابطه بین عناصر و شکل محیط و تأثیر آن بر سطوح مختلف رفتاری، احساسی و ادراکی استفاده کننده از محیط دارای اهمیت خاصی است.
بهترین فضایی که با سیستم ادراک انسان تطابق دارد ، طبیعت است چرا که اولین محیط بلاواسطه او را تشکیل می دهد و همین امر منجر به الگوبرداری از طبیعت برای طراحی شده است و طراحان و معماران همواره در جستجوی طرحهایی هستند که بتوانند محیطی مناسب تر برای انسانها بیافرینند و اهمیت این امر روز به روز بیشتر نمایان می شود . چرا که انسان ، با وجود پیشرفتهای بیشماردر زمینه های مختلف، در ساختمانهایی بی روح و با کمترین انعطاف پذیری که با سرشت وی و با طبیعت ناسازگار است زندگی می کند اما طراحی های امروز به گونه ای شکل می گیرد که کمترین ارتباط بین فضای طراحی شده با کاربر ایجاد می شود و محیط مصنوع پیرامون در حالت اعلای طراحی ، برای مدت کوتاهی جذاب و خوشایند است و خیلی زود تبدیل به یک فضای یکنواخت می شود که بی اعتنایی کاربر را به دنبال دارد و ضرورت الگوبرداری از یک طرف و عدم الگوبرداری صحیح معماران معاصر از طبیعت که صرفا به شیوه انتزاع شکلی و بدون در نظر گرفتن ذات هندسه طبیعت و نیروهای آن می باشد که حاصل آن تولید آثاری ضد ارگانیک و فروارگانیک است ، بر ضرورت انجام این پژوهش افزوده است.
البته ممکن است این عقیده پیش بیاید که برای انسانهای مختلف شرایط متفاوت ادراکی وجود دارد و ممکن است طراحی صورت گرفته برای همه انسان ها پاسخ ندهد اما سوالی که مطرح می شود این است که با وجود اینکه انسانهای مختلف با سطح های مختلف ادراکی وجود دارند ، چگونه طبیعت که محیط اطراف انسان ها را شکل می دهد برای همه آنها فارغ از ملیت، جغرافیا و نژاد، زیبا وآرامش بخش است . پاسخ این است که طبیعت نه صرفا به لحاظ فرمی بلکه از نظر معنا ،دارای خصوصیاتی است که همه انسانها قادر به درک آن هستند که با توجه به اینکه انسان نیز جزئی از طبیعت است و قدرت درک زبان طبیعت را به صورت ناخودآگاه دارد
براحتی آن را می فهمد . هدف در این مقاله این است که با توجه به اینکه سیستم ادراک انسانها به طریقی عمل می کند که همه می توانند زیبایی و معنای طبیعت را دریابند ، طراحی های معماری به گونه ای صورت بگیرد که محیط مصنوع طراحی شده همانند طبیعت هم برای جسم انسان و هم برای مغز و روان وی قابل پذیرش و خوشایند باشد و یک فضا برای تمام انسانها با سطح ادراکی مختلف جذاب و ماندگار باشد . بنابراین در این مقاله سعی می شود به سوالهای ذیل پاسخ داد :
-1 آیا علم آشوب ابزاری برای درک انسان از محیط پیرامون خود است ؟
-2 طراحی معماری با چه روشی صورت بگیرد تا برای انسانها خوشایند و قابل درک باشد؟
-2پیشینه پژوهش
با توجه به تحقیقات صورت گرفته در زمینه این موضوع، افتخارزاده - 1385 - مقاله ای با عنوان "هندسه طبیعت در برابر هندسه اقلیدسی " تدوین کرد. وی با بررسی تفاوت هندسه اقلیدسی و هندسه آشوب بیان می دارد که هندسه اقلیدسی بر اساس کمیات شکل میگیرد اما هندسه آشوب بر اساس کیفیات است و همچنین با نقد آثاری که به نام هندسه آشوب طراحی شده اند اذعان می دارد که هندسه فرکتال به هیچ عنوان کنار هم قرار گرفتن اشکال شبیه به هم نیست بلکه باید این فرمها از هم زاده شده باشند و وجودشان به دلایل منطقی به هم وابسته باشد و برداشتن یکی باعث زیر سوال رفتن بقیه طرح می شود. و در نهایت نتیجه گیری می کند که معماری فرکتال علاوه بر ظاهر باید کیفیت فرکتال داشته باشد و مستقیما با ادراک و شناخت بشر در ارتباط است و توجه به انسان به عنوان کاربر و استفاده کننده بنا که خود یک سیستم آشوبناک است ، بسیار حائز اهمیت است .
افتخارزاده - 1386 - مقاله خود را با عنوان "معماری و طبیعت : تقلید یا الگوبرداری؟" تدوین کرد و در آن با هدف ایجاد بهترین مکان ها برای انسان ، به بررسی الگوهای موجود در طبیعت پرداختند و معتقد بود که اکثر معماری و طراحی های انجام شده برگرفته از طبیعت ، تقلید از آن بوده است در حالی که در مبحث الگوبرداری از طبیعت نکته اصلی و حائز اهمیت این است که ساختارهای طبیعی فاقد بعد معنوی، روحی و اخلاقی هستند ، اما توجه به نیازهای متافیزیکی و ماوراء طبیعی انسان ، اصلی ترین بعد زندگی و بالطبع معماری وی را تشکیل می دهد .به عبارتی در الگوبرداری از طبیعت ، صرفا می توان از قوانین و اصول آن استفاده کرد و برای معماری انسانی باید از اصول طبیعت فراتر رفت و در پی خلق آثار فراارگانیک بر آمد .جهان خاکی تمثیلی از جهان ابدی است و انسان معنوی در پی ارتباط با آن جهان است ، بنابراین با نمادپردازی در ساخته هایش به آن جهان اشاره وتوجه دارد.
شرقی و قنبران - 1387 - مقاله ای با عنوان" آموزه هایی از طبیعت در طراحی معماری " نوشتند و در آن اذعان کردند که بسیاری از معماران جدید از جمله پیروان نظریه آشوب و فراکتال ، از علوم تجربی و طبیعی استنتاج معماری می کنند . بنابراین باید واسطه هایی پیدا کرد تا علوم تجربی را کلی کنند و کلیات را در جزئیات معماری بیاورند . آنها معتقد هستند که نباید نتایج طبیعت مستقیما در معماری مطرح شود ، بلکه باید فرآیند از جزء به کل و از کل به جزء صورت پذیرد و در نهایت نتیجه گرفتند