بخشی از مقاله
چکیده
توسعه اقتصادی در دهههای اخیر بهعنوان آرمانی بیبدیل، همواره دلمشغولی های فراوانی برای جوامع بشری به ویژه جوامع در حال توسعه پدید آورده است . بی تردید عامل های بسیار گسترده ای در سطوح گوناگون بر تحقق رشد اقتصادی نقشآفرینی میکنند ؛ اما در این میان، عامل هایی که میتوانند عامل های دیگر را متأثر سازند اهمیت بیشتری دارند .
فرهنگ و عامل های فرهنگی به جهت ارتباطات وسیع و تنگاتنگ با انسان بهعنوان عامل، محرک، محور و هدف غایی رشد از یک سو و اثرگذاری بر عامل های دیگر از سوی دیگر،می تواند نقش حساسی را در روند تحقق توسعه ایفا کند . شناخت جامعه دینی و ارزشهای سنتی و عناصر فرهنگی آن با توجه به تاثیری که میتواند بر سایر جنبه های زندگی اجتماعی جوامع و افراد از جمله حوزه اقتصاد داشته باشد همچنان مورد توجه نظریه پردازان اقتصاد میباشد.
با تعمق در تعالیم دین اسلام در حوزه های مختلف اقتصادی اعم از تولید ، توزیع و مصرف و همچنین با بررسی اهمیت و جایگاه دانش و کار در پرتو آن آموزه ها می توان نقش برجسته آن باورها را در توسعه اقتصادی به وضوح نمایان دید . مقاله حاضر در بر دارنده مطالبی است که کوشیده نقش فرهنگ اسلامی را در توسعه اقتصادی بررسی نماید .
یافته های تحقیق حاکی از آن است که فرهنگ اسلامی دلالتهای متنوعی برای توسعه اقتصادی دارد. مولفه های فرهنگی مولد توسعه اقتصادی عبارت از فرهنگ کار و کوشش، فرهنگ کسب علم و دانش و حاکمیت نگرش علمی، فرهنگ برنامهریزی و تدبیر امور، فرهنگ سربار نبودن دیگران و فرهنگ صداقت، امانتداری و وفای به عهد. باتوجه به مولفه های فرهنگی در سه حوزه تجارت و توزیع، مصرف و رشد اقتصادی فرهنگ اسلامی دارای دلالتهای فراوانی بود که به تفکیک استنباط شدند.
مقدمه
امروزه اهمّیت »توسعه اقتصادی« و نقش بارز آن در بنا نهادن جامعهای آرمانی، بر هیچ کس پوشیده نیست، تا آنجا که میتوان آن را از اولویتهای دنیای امروز دانست ، اولویتی که بر اساس آن بسیاری از محاسبات و معادلات جهانی شکل میگیرد . جست و جو در فرهنگ اسلامی در این زمینه ، نشان میدهد که اسلام در پرداختن به مسائل و مباحث مربوط به توسعه اقتصادی، از همه مذاهب و مکاتب دیگر پیشی گرفته است.
تأثیر باورهای دینی بر اخلاق اقتصادی از مقولههای مهمی است که شناخت نقش آن در توسعه اقتصادی جوامع مختلف، نظر اندیشمندان ادیان جهانی خصوصاً اسلام را بیش از پیش جلب نموده است. ساخت اجتماعی جامعه اسلامی و شکلگیری عنصر دولت در مدینه، بررسی روشهای تولید، توزیع و مصرف و تأثیرپذیری آنها از روح کلی حاکم بر جهان بینی اسلامی، نگاه قرآن و سنت به شکلدهی رفتار مؤمنان در باب دنیا و آخرت و همینطور جایگاه علم به عنوان ابزار ضروری توسعه و نهایتاً نضج و رشد رفتارهای انحرافی و خلاف دین و تأثیر آنها بر رفتارهای مزبور و موضع آن در مقابل جنبش عقلگرائی نوین و... میتواند از جمله سرفصلهائی باشد که پرداختن بدان در تبیین و توضیح عنوان و موضوع مورد نظر مؤثر خواهد بود.
البته در این میان، ناتوانی جامعه مسلمانان در پی افکندن تمدنی مبنی بر آموزههای فوق - توسعه فراگیر - میتواند، معلول عوامل متعددی باشد که پرداختن بدان مجالی دیگر را میطلبدو یادآوری این نکته صرفاً بدین منظور است که از قضاوت عدهای که دین را مانعی بر سر راه توسعه اقتصادی میپندارند، دوری گزیده باشیم. دین و اقتصادی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند ادیان از آغاز تاکنون، همواره در هویت بخشی مدنی و اجتماعی به بشر، نقش مثبت و مؤثری داشتهاند. »اگر این مدعا پذیرفتنی باشد که ادیان در تمدن سازی تأثیر قابل توجه داشتهاند، مفروض آن این است که در بین عناصر فرهنگ ساز بشری، دین نقش تعیین کنندهای را بر عهده دارد و به تعبیری، فرهنگ دینی میتواند حیات بخش، توسعه آفرین و تمدن ساز باشد
هویت دینی را در دو سطح فردی، مترادف با دینداری فردی و جمعی، معادل اجتماع دینی یا امت میتوان مطالعه کرد
هویت دینی نیز همچون هویت که چند بعدی است، مفهومی مرکب و شامل ابعاد مختلفی چون مسائل اعتقادی، شعائر و مناسک، مسائل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میشود. باورها و رفتارهای دینی و مذهبی، به دلیل آمیختگی شدید با زندگی مردم، بازتابی گسترده در رفتارهای اقتصادی دارد. از اینرو بررسی تأثیر متقابل آنها در بازشناسی هویت جمعی جامعه میتواند نقش گسترده و مؤثر عناصر فرهنگ دینی را نمایان سازد.
نگاهی گذرا به متون اسلامی، نشانگر پیوند عمیق و تأثیر دو سویه دین و اقتصاد، بر یکدیگر است. قرآن کریم، اصلاح امور اقتصادی جامعه را در کنار دعوت به توحید، از مهمترین رسالتهای پیامبران معرفی میکند، چنان که تلاش حضرت شعیب - ع - را برای اصلاح امور اقتصادی یاد میآورد که به قومش می فرمود: »ای قوم من، خدا را بپرستید، برای شما جز او معبودی نیست، و پیمانه و ترازو را کم مکنید
قرآن کریم دخالت مستقیم برخی پیامبران در برنامهریزی و اصلاح امور اقتصادی جامعه را بیان داشته - یوسف، آیات 47-49 و - 54-56 و در خود، آیات فراوانی را گنجانده که درباره اهمیت و اصلاح امور اقتصادی نازل شده و گاه جزئیات آن را به تفصیل یاد کرده است
در اسلام، از یک سو رفتارهای اقتصادی مشروع، به عنوان عبادت تلقی شده است - حرعاملی، ج 12، ص - 2-13 و از سوی دیگر انجام وظایف دینی و عبادات به طور مستقیم - مانند خمس و زکات - یا غیرمستقیم - تأثیر نان در نماز خواندن و روزه گرفتن - وابسته به امور اقتصادی بوده و گاه آمیختگی و پیوند معناداری با فعالیتهای اقتصادی دارد - سوره حج، آیه 28 و حرعاملی، ج 8، ص - 9 که خود بیانگر پیوند ناگسستنی دین و اقتصاد و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگر است.
به طور کلی آموزههای اقتصادی اسلام را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
-1 آموزههایی که بیانگر فلسفه اقتصاد اسلامی و مسائل مربوط به جهان بینی اسلام است و زیربنا و تکیهگاه فکری مکتب و نظام اقتصادی اسلام میباشد، مانند اعتقاد به خدا و مالکیت حقیقی او.
-2 قواعدی اساسی و خطوط کلی برای حل مشکلات و نیل به اهداف اقتصادی که حاکم بر برنامهریزیها و سیاستگزاریهای بخش اقتصاد است و از آن بعنوان »مکتب اقتصادی« یاد میشود، همانند »مالکیت مختلط« و »لزوم دخالت دولت.«
-3 احکام حقوقی و اخلاقی لازم برای تنظیم روابط اقتصادی، و الگوهای رفتاری مناسب که نظام هماهنگ و منسجمی را برای رسیدن به وضعیت اقتصادی مطلوب، به دست میدهد. به نظر میرسد این نوع آموزهها، جایگاه بسیار مهمی در ابعاد اقتصادی و تربیتی دارد و اسلام، برای تأمین سعادت مادی و معنوی انسان، بهترین شیوهها و راهکارها را، در قالب این آموزهها ارائه کرده است. در چنین آموزههایی میتوان ارتباط دو سویه دین و اقتصاد را دریافت.
بیگمان از دیدگاه اسلام، اقتصاد و رفتارهای اقتصادی به طور کامل، تحت تأثیر باورهای دینی و ارزشی است و به طور کلی تمام برنامهها و رفتارهای اقتصادی بایستی با اهداف دینی انجام گیرد - حکیمی و دیگران، . - 1368 قرآن کریم همانگونه که فلسفه بعثت را تزکیه و تعلیم میداند، بر فلسفه اخلاقی و دینی رفتارهای اقتصادی نیز تأکید میورزد، چنان که درباره زکات و انفاق، میفرماید: »از اموال آنان صدقهای بگیر تا به وسیله آن، پاک و پاکیزهشان سازی
بنابراین، تأثیر دین و اقتصاد بر یکدیگر، دو سویه است؛ همان گونه که دین و اخلاق دینی بر سالم سازی اقتصاد تأثیر دارد، رفتارهای اقتصادی مطلوب اسلام نیز در تقویت باورهای دینی و پاکسازی روحی و اخلاقی، نقش بسزایی عهده دار است.
رشد اقتصادی در مکتب اسلام
در دیدگاه اسلامی، رشد اقتصادی برای جامعه، دستاورد برنامههای اسلام در اجرای احکام الهی و جامه عمل پوشاندن به تعالیم آسمانی است. تا آنجا که نبی مکرم اسلام صلیااللهعلیهوآله هر روز پس از نماز صبح بهگونهای که اصحاب صدایشان را بشنوند در کنار دعا برای اصلاح دین و آخرت، سه مرتبه این جملات را میفرمودند:
لّهُمﱠ أصلِح» لی دُنیای الﱠتی جَعَلتَ فیها مَعاشی» «بار خدایا! دنیای مرا به سامان آور؛ همان را که مایه زندگانی من قرار دادهای« در این دیدگاه، جامعه انسانی هر گاه فرصت یابد تا دین خدا را به شیوهای درست در زمین جاری سازد، شاهد شکوفایی اقتصادی
بیش از آن چه در تصوّرش گنجد خواهد بود؛ و چنین روزی بیشک خواهد آمد. اسلام، پدیده ثروتمندی جامعه را از نعمتهای خداوند برای انسان قلمداد میکند و مردم را برمیانگیزد که این نعمت را پاس دارند و نیز از ایشان میخواهد که ثروت رادرمسیری که به تکامل آنان بینجامد، به کار گیرند. چنانچه در کلمات امیرالمومنین علیهاسلام مکرراً به نعمت بودن ثروت اشاره شده استإنﱠ:»مِنَ
النﱢعَمِ سَعَهَ المال» «ثروت فراوان، از نعمتها است«
از نظر اسلام با توجه به تعریفی که از توسعه ارائه شده می توان گفت اعتقاد به توسعه امری فطری است، چرا که در توسعه، دست یافتن به یک وضعیت مطلوب مدنظر بوده و دست یافتن به یک وضعیت مطلوب بیان دیگری از مفهوم تکامل انسان است. بدین جهت انسان به طور فطری کمال طلب است و این کمال خواهی در همه ابعاد مطرح می باشد