بخشی از مقاله

چکیده-

تفریح و تفرج در حاشیه رودخانهها از قدیمالایام یکی از تمایلات بشر بوده و هست. در سالهای اخیر ساکنین شهرها درنتیجه آگاهی از اهمیت منابع زیست محیطی و نقش آب در توسعه فعالیتهای تفریحی به استفاده مجدد از لبههای آب و رودخانهها روی آوردهاند.

ساکنین شهرها در نتیجه آگاهی از اهمیت منابع زیست محیطی و نقش آب در توسعه فعالیتهای تفریحی به استفاده از لبههای آب و رودخانهها روی آوردهاند. گذر رودخانه از میان یک کلان شهر ویژگی غنی برای آن شهر محسوب میشود و تقویت این ویژگی طبیعی از طریق طراحی فضای سبز و ایجاد پارک در ساحل رودخانه روحیهی شهروندان را بالا میبرد و حس تعلق نسبت به محله و جامعه را در آنها ایجاد میکنند.

هدف از این مطالعه تاثیر فرهنگ بر معماری زمینه گرا و طراحی مجموعه تفریحی در ساحل رودخانه کارون میباشد. در این راستا، طراحی مجموعه تفریحی، فرهنگی در ساحل رودخانه کارون با رویکرد زمینهگرایی. لذا با توجه به تحقیق انجام شده هر سایتی مجموعه بیمانندی از ویژگیهای فیزیکی، زیستی و فرهنگی را داراست و می توان گفت که هدف معماری زمینهگرا سازگاری بین ساختمانها و محیط پیرامونی آنها بوده است، که به تدریج با محیط خود در هم آمیختهاند.

-1 مقدمه

پیشرفتهای اجتماعی و سیاستهای علمی تکنولوژی بشر ارتباطات فرهنگی مردمان گوناگون را در سراسر دنیا آسان نموده است. و از طرفی بر اثر افزایش ساعات کار طی سالهای اخیر، تفریح یا فعالیت ساعات بیکاری تبدیل به یک مساله اجتماعی شده و توجه بسیاری از جامعهشناسان و دانشمندان این رشته را به خود معطوف داشته است. در شهرهای معاصر، موفقیت در کیفیتدهی به فضاهای عمومی که زندگی در آنها جریان دارد به طور فزایندهای به عنوان عامل تضمین برای موفقیت همه جانبه پذیرفته شده است در این رابطه شهرهای ساحلیکاملاً زیر نظر است .

افراد در هر گروهی،طبعاً همواره تمایل به داشتن اوقات بیکاری داشتهاند. لیکن اینک با این خطر مواجه شدند که اوقات فراغتشان بیشتر از آن است که بتوانند برنامه مناسبی برای آنان ایجاد کنند و بیم آن میرود که بر اثر عدم توانایی افراد در صرف این اوقات به طور عاقلانه خطرات بزرگی برای خودشان و جامعه به وجود آورند و به همین جهت است که مسئله گذران ساعات بیکاری امروزه یکی از مسائل حادی است که اکثر ملل به ویژه غربیان با آن مواجه هستند. اوقات فراغت، ساعاتی است که باید بدون اجبار، صرف اموری شود که شخص به آنها تمایل دارد و تا حد ممکن نباید با نفع اقتصادی، همراه باشد یا منبع درآمدی برای شخص، محسوب گردد؛ بلکه باید به کسب تنوع، ایجاد سرگرمی، فراهم آوردن امکانات رشد فکری و جسمی در راستای تعالی و رسیدن به ارزشهای معنوی، منجر گردد .

سواحل معنا و مفهوم قدرتمندی در میان دستههای مختلف فضاهای جمعی شهری دارند، و طیف وسیعی از مردم از سنین مختلف و ترکیبات اجتماعی را به سوی خود میکشد. کنشهای اجتماعی با خانواده و دوستان در کنار ساحل، باعث رشد حس مکان در جوامع ساحلی میشود. ارتباط با آب هویت جوامع ساحلی را افزایش میدهد و افزایش جمعیت و نیاز به توسعه فضاهای عمومی شهر، نگاه توسعه دهندگان و جوامع را به سوی ساحل برمیگرداند 

نوارهای ساحلی دارای پتانسیل ویژهای برای جذب و حضور افراد به صورت بالقوه میباشند. استفاده از ویژهگیهای طبیعی سواحل و ارتقاء کیفیات بصری، زیست محیطی و... جهت حضورپذیری از وظایف برنامهریزان و طراحان شهری میباشد. همجواری با آب، انگیزه نیرومندی برای پدید آمدن بسیاری از سکونتگاههای بشر بوده است، با توسعه شهرها و شهرنشینی، رودخانهها به گونهای از هارمونی پیشین با فضای شهرها دور افتادهاند .[4] نیاز به فضای عمومی ایمن-محیطی که نیازها و آرزوهای جوامع را برآورده کند، که جوامع همدیگر را در آنجا ملاقات کنند همواره وجود دارد .

لذا بررسی نیازهای جامعه به فضاهای فرهنگی و تفریحی و لزوم پرداختن به اوقات فراغت شهروندان و ساخت مراکز فرهنگی و تفریحی بر اساس نیاز شهروندان در این زمینه در اهواز است. در این راستا، طراحی مجموعه تفریحی، فرهنگی در ساحل رودخانه کارون با رویکرد زمینهگرایی، تلاشی است در محدوده رودخانه کارون، که با دیدگاه طراحی شهری - محیطی و با هدف معماری زمینهگرا، در جهت ایجاد فضای سبز شهری با استفاده از پتانسیلها و امکانات موجود منطقه، گام بر میدارد.

-2 ادبیات تحقیق

-1-2 فرهنگ

فرهنگ، پدیدهی پیچیدهای است که درباره آن، از منظر رویکردهای مختلف، تعاریف بسیاری ارائه شده است. از برآیند تعاریف گوناگون، چنین بر میآید که فرهنگ از سه رکن اصلی مرتبط با یکدیگر تشکیل شده است که عبارتند از ارزشها، هنجارها و چیزهای مادی؛ با این تعریف، بررسی فرهنگ در هر جامعهای، وابسته به بررسی مظاهر فرهنگ در آن جامعه است.

مظاهر فرهنگی، نمایان کنندهی تمامی ویژگیهای پیدا و پنهان فرهنگی در جوامع انسانی هستند. از میان این مظاهر، معماری به عنوان ظرف زندگی انسان، آیینهی تمام نمای فرهنگ در هر جامعهای است که در تعاملی تنگاتنگ با ویژگیهای ساختاری، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن جامعه قرار دارد. مردم هر سرزمینی، در ساخت اثر معماری در تلاشند تا با بهرهگیری از چیزهای مادی، از ارزشهای خویش حفاظت و از هنجارهای خود تبعیت کنند.

به بیان دیگر معماری عبارتست از هر گونه ساخت و سازی که محیط مادی را براساس »قالب ذهنی« نظام بخشی، آگاهانه تغییر دهد. در کشور ما، تبلور فرهنگی معماری، سابقهای کهن دارد. آنچه که به عنوان معماری سنتی نامیده میشود، در اصل همان نمودی از فرهنگ است که در کالبد معماری نمایان میگردد. همگونی و یکپارچگی فضاهای معماری در هر دوره از تاریخ معماری ایران، با میزان تأثیرپذیری معماری از هنجارها، ارزشها و محصولات مادی آن دوره نسبت مستقیم دارد.

این تأثیرپذیری در شرایط حاضر نیز همچنان ادامه دارد و اگر ما دغدغهی افول ارزشها و هنجارهای فرهنگی را داریم، میباید چشم انتظار معماری باشیم که امروزه سیمای تمامی شهرهای ما را از ارزشهای والای انسانی - چه مادی و چه معنوی - تهی ساخته است .

-2-2 معماری به عنوان مظهر فرهنگ

هر جامعهای با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمان-های خاص خود میباشد. وظیفه اصلی فرهنگ، نمایش این ایدههای ذهنی است به وسیلهی نمود اشکال عینی، در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی بر عهده دارد. به عقیدهی هرمان موتسیوس »معماری وسیلهی واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست.

هنگامیکه ملتی میتواند مبل و لوسترهای زیبا بسازد اما هر روزه بدترین ساختمانها را میسازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاریک آن جامعه دارد. اوضاعی که در مجموع، بی نظمی و عدم قدرت سازماندهی آن ملت را به اثبات میرساند.

گروتر در کتاب »زیبایی شناسی در معماری« به هر بنا، به عنوان جزئی از فرهنگ معماری مینگرد که وظیفه دارد که یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. وی در ادامه به تعریف هانس هولاین از معماری اشاره میکند که » معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم یافته است؛ به این ترتیب هر ساختمانی یک شاهد فرهنگی است چه به مفهوم خوب و چه به مفهوم بد آن. برای آنکه فهم رابطهی معماری و فرهنگ، بهتر مشخص شود، به تعریف زیگموند فروید از فرهنگ باید اشاره کرد به عقیدهی وی، فرهنگ مجموعه تمام تواناییها و وسایلی است که زندگی ما را از زندگی اجداد حیوانی ما دور میکند و در خدمت دو هدف میباشد محافظت از بشر در برابر طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد.

-3-2 معماری زمینه گرا

زمینه در لغت به معنای مجموعه شرایط یا واقعیتهای است که یک موقعیت یا شرایط را در بر میگیرد و همچنین به معنای شرایطی که چیزی در آن اتفاق میافتد و به شما کمک میکند تا آن را درک کنید. مراد از زمینه همان متن بستر و محیطی است که معماری در آن شکل میگیرد و محتوا و شکل را در بر میگیرد. هرپدیده در محیط پیرامون خود تاثیر میگذارد و از آن تاثیر میگیرد و در تعامل با یکدیگر هستند.

به طور کلی زمینهگرایی سازگاری با زمینههای کالبدی تاریخی و اجتماعی فرهنگی است. معماری زمینهگرا نه تاکید بر تقلید دارد و نه مانع نوآوری و خلاقیت است. پیام آن ضرورت توجه به محیط کالبدی پیرامون اثر معماری است و نشان میدهد که این توجه میتواند هم برای خود اثر معماری و هم برای زمینه عاملی مثبت و تقویت کننده باشد. معماری زمینهگرا تلاشی است برای نشان دادن توان ایجاد محیط مطلوب بصری در مقیاسی کلانتر از معماری، در این میان معمار هنرمند با آفرینش اثری جدید در فضای شهری موجود، میتواند نقش تعیین کنندهای در توجه به زمینه ایفا کند.

مهم آن است که بناها میتوانند ضمن حفظ استقلال سبکی و نوآوری خود نسبت به بناهای مجاور نیز در همزیستی مسالمت آمیزی قرار گیرند. تلاش برای همزیستی مسالمتآمیزگامی به سوی پذیرش دیگران اعم از کالبد فیزیکی تا روح اجتماعی سازندهی کالبد فیزیکی است .[8] زمینهرا معمولاً در مقیاس های متفاوت با توجه به وسعت و حجم و میزان پوششدهی بنای معماری به افراد یک حوزه تعریف مینمایند.مثلاً زمینهای که بنایی همچون یک بیمارستان در آن واقع شده است با زمینهای که بنایی همچون کودکستان در آن واقع است با یکدیگر تفاوت مینمایند، گر چه شاید هر دو در یک سایت واقع شده باشند.

زمینه را میتوان شامل توپوگرافی محل، وضعیت پوشش گیاهی، بافت شهری شامل میزان تراکم بناها، خیابانها و پیادهروها و نسبت آنها با یکدیگر، جنس مصالح، ترکیببندی مصالح، همجواری بناها با یکدیگر، جغرافیای منطقه، میزان ترافیک شهری، حضور حیوانات و موجودات زیستی دیگر، میزان جمعیت انسانی و... دانست. ممکن است تصور نماییم که زمینه را اقلیم منطقه و یا خرد اقلیمها تعریف مینمایند،مثلاً عنوان کنیم که بنایی که بایستی در اقلیم گرم و خشک واقع شود باید متفاوت از بنایی باشد که در اقلیم معتدل و مرطوب طراحی میشود. ممکن است رنگ و جنس مصالح را تعریف کننده زمینه بدانیم که باز هم در اقلیمهای مختلف با هم متفاوت است .

زمینه گرایی- یکی از دیدگاههای رایج در شهرسازی-زمینه را به مثابه رویدادی تاریخی میپندارد. زمینهگرایی ابتدا به ابعاد صرفاً کالبدی توجه اشت، اما به تدریج به ابعاد انسانی گرایید و حوزه مطالعات خود را به وجوه اجتماعی- فرهنگی جامعه گسترش داد. زمینهگرایان معتقدند که اجزای کالبدی شهر زیر پوشش نیروها یا ویژگیهای درونی خود نمیباشند، بلکه به محیط و مجموعه پیرامون آن وابسته هستند. از این رو، نمیتوان فقط در جستجوی خواص و ابعاد پدیدهها بود و به جوهر پدیدهها بدون توجه به بعد زمان و زمینهای که در آن قرار دارند نگریست. واحد تحلیل در این رویکرد، مطالعه بناها یا فضاها در ارتباط با عوامل محیطی آن است و هر گونه تغییر و دخالت در آنها نیز به این عوامل وابسته میباشد .

معماری زمینهگرا به ضرورت توجه به محیط پیرامون اثر معماری تاکید دارد و بر این باور است که توازن میان معماری و محیط میتواند هم برای خود اثر و هم برای زمینه عاملی موثر و تقویت کننده باشد. زمینهگرایی الگویی است برای خلق محیط مطلوب تر لذا شناخت وآگاهی بیشتر و درکی عمیقتر نسبت به زمینه و محیط برای معماران و طراحان امری ضروری واجتناب ناپذیر است. معماری زمینهگر تلاشی است برای نشان دادن توان محیط مطلوب بصری در مقیاسی کلان تر از معماری پیام معماری زمینهگرا ضرورت توجه به محیط کالبدی پیرامون اثر معماری است.

-4-2 ابعاد معماری زمینهگرا

معماری علمی جدا از مقولههای فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی، جامع شناسی و... نیست و در واقع برآیند و انعکاس آنهاست. زمینه و متنی که اثر معماری در آن موجودیت مییابد واجد ویژگیها و خصوصیات انحصاری کالبدی، جغرافیایی و... می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید