بخشی از مقاله
خلاصه
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر مدیریت کیفیت جامع بر توانمند سازی و افزایش سطح عملکرد کارکنان اداره کل منابع طبیعی استان کرمانشاه انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق حاضر را کارکنان این اداره تشکیل داده اند که تعداد آنها 362 نفر برآورد شده و محققان با استفاده از جدول مورگان تعداد 181 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین نموده اند. جهت جمع آوری داده ها از مطلاعات میدانی بهره برده و این کار از طریق توزیع پرسشنامه صورت گرفته است.
در این پژوهش به منظور اندازه گیری پایایی پرسشنامه ازروش آلفای کرونباخ با استفاده از نرم افزار spss استفاده شده است که پایایی این پرسشنامه 0/92 می باشد اطلاعات بدست آمده براساس فرضیه های پژوهش و با استفاده از روش های آمار توصیفی از قبیل فراوانی و درصد فراوانی متغیرها و در آمار استنباطی از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن جامعه، که با توجه به نتایج این آزمون، که توزیع متغیر ها نرمال بود، از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد.
طبق نتایج بدست آمده، چنین نتیجه می گیریم که بهبود مستمر خدمات ، پاسخگویی به نیازهای ارباب رجوع ، مشارکت تمامی افراد در سازمان ، تفکر فرآیند گرا ، رضایت شغلی کارکنان و توانمندسازی کارکنان توانستند با عملکرد کارکنان رابطه مثبت و معنی داری برقرار نماید به عبارتی بهبود مدیریت کیفیت جامع می تواند در افزایش عملکرد کارکنان موثر باشد.
کلمات کلیدی: مدیریت کیفیت جامع ،عملکرد کارکنان،توانمند سازی کارکنان،بهبودعملکرد
مقدمه
مدیریت کیفیت جامع ساختار نظام یافته ای است که بر بهبود مستمر کیفیت کلیه محصولات و خدمات، از طریق بهبود منابع انسانی، فرآیندها و تجهیزات موجود و به موازات آن کاهش هزینه های حوزه عملیاتی تأکید دارد. سازمانها برای زنده و پویا ماندن در دنیای پررقابت امروز ناگزیرند در همه امور بهبود و اصلاح را سرلوحه کار خود قرار دهند و در امر بهبود به جای سخن گفتن و شعار دادن نیاز به ساختار دارند. یکی از راهکارهایی که در عمل بهبود را معنی دار میکند نظام مدیریت کیفیت جامع است که دستاوردهای زیادی برای سازمان به دنبال دارد.
کارآیی و اثربخشی نیروی انسانی یکی از مهمترین شاخص های ارزیابی عملکرد هر سازمانی محسوب می گردد در حقیقت مهمترین و با ارزشترین سرمایه یک سازمان کارکنان آن سازمان می باشند که با عملکرد خویش سازمان را در رساندن به اهداف و آرمان هایش یاری می رسانند. با توجه به گستردگی و پیچیدگی مبحث کیفیت، مسئله اصلی در این تحقیق شناسایی برخی از مؤلفه های تاثیر گذار مدیریت کیفیت جامع بر توانمند سازی و افزایش و بهبود سطح عملکرد کارکنان می باشد.
هر سازمان موفقی در هر زمینه ای، نیاز به طرحی برای ارتقای کیفیت دارد و مفهوم کیفیت به شکلی مطرح است که بیانگر نوع مدیریت سازمان بوده و در واقع کیفیت جوهره ی مدیریت یک سازمان را بیان می کند .امروزه به خوبی میتوان دریافت که موضوع کیفیت و برنامه مدیریت آن به صورت قوی در عملکرد کلی آن در ادارات و سازمان ها تأثیر به سزایی داشته است و سامانه های درست و مناسب از اهمیت بالایی برخوردار است.
انگیزه کاری، تعهدسازمانی، تامین نیازهای روحی و مادی کارکنان، نوع مدیریت و رهبری سازمان، امکانات و توانمندی آنها وغیره همگی در عملکرد کارکنان تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد. سازمان های پویا و پیشرو با فراهم نمودن و بسترسازی مناسب و توجه به نیازها و خواسته ها کارکنان زمینه را برای رشد کارکنان فراهم نموده و انگیزه کاری را در آنها تقویت می کنند، در چنین وضعیتی کارکنان عملکرد مناسبی را به نمایش می گذارند.
مدیریت کیفیت جامع یا فراگیر از نظریاتی است که در دهه های 80و90 میلادی توسط علمای مدیریت مطرح گردیده وموفق ترین سازمانهای خدماتی وصنعتی جهان از آن بهره برده وبه موفقیت های عظیمی دست یافتند ]ریاحی،سازمانها برای انجام مأموریتها و دستیابی به اهداف خود دارای منابع و دارایی های متعددی میباشند . برخی از این منابع و دارایی ها بسیار ارزشمند و راهبردی هستند که برای کسب مزیت رقابتی سازمان نقش محوری دارند. کیفیت برای تمام سازمانها ازجمله ی این منابع و دارایی ها است، به طوریکه صاحب نظران علم مدیریت، دانش را جایگزین نهایی تولید، ثروت و سرمایه پولی میدانند مدیریت کیفیت جامع یکی از مکانیسم های مهم در پویا سازی سازمان ها بشمار می رود.
امروزه یکی از راهبردهای مهم در سازمان های پیشرو بوده چرا که فلسفه وجودی آن همانا، بهبود کیفیت مستمرخدمات و کالاها، مشارکت تک تک کارکنان در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها، مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن در برابر فعالیت ها، توجه ویژه بازخورد دریافتی و تامین خواسته ها و نیاز های ارباب رجوع، تامین رضایت مندی شغلی کارکنان وغیره می باشد. همانطور که می دانیم مدیریت کیفیت جامع از چندین مولفه و زیر مولفه تشکیل شده که هریک از آنها نقش موثر ملموسی بر بهبود عملکرد سازمان دارد لذا با اولویت بندی این مولفه ها می توان گامی موثر در توانمند سازی کارکنان و به تبع آن پیشبرد سازمان به سمت اهداف و آرمان هایش برداشت.
اولویت بندی از این جهت مورد نیاز است که مدیریت در عین گستردگی فعالیت ها بداند که کدام مؤلفه و زیر مؤلفه کیفیت در اولویت قرار دارد و باید به مسائل و مشکالت آن بیشتر از سایرین پرداخته شود. در حقیقت مدیریت کیفیت جامع یک فلسفه زندگی بوده و اصول و روش های کارآمد و اثربخش مدیریتی را در سازمان دنبال می کند. به همین منظور بر آن شدیم تا با بررسی تاثیر برخی از مولفه های مدیریت کیفیت جامع بر توانمند سازی کارکنان افزایش سطح عملکرد سازمان کمک کوچکی در جهت رسیدن سازمان به اهدافش کرده باشیم.
مبانی نظری
پایه اول مدیریت کیفیت توسط ادوارد دمینگ که یک دانشمند آمریکایی است در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن پی ریزی شد. از دهه 1950 به بعد، به تدریج رویکرد TQM مطرح شده و از اوایل دهه 1980 به عنوان یک شیوه فلسفی- مدیریتی جدید در عرصه مدیریت کیفیت نقش مؤثری را ایفا نموده است] خنیفر و حیدرنیا، دمینگ تعلیمات خود را در زمینه روشهای کنترل آماری درژاپن آغاز کرد و به ژاپنیها یاری داد تا فرآورده های بیشتر و بهتری تولید کنند.شرکتهای ژاپنی در زمینه پیاده سازی TQMپیشگام بوده اند، در حالی که شرکتهای آسیای مرکزی، اروپا و آمریکایی به عنوان دنباله روی اجرای آن شناخته شده اند.
در سال 1960 اولین دوایر کنترل کیفیت به منظور بهبود کیفیت ایجاد شدند. همچنین کارگران ژاپنی فنون ساده آماری را فرا گرفتند. بعدها مدیریت کیفیت جامع در نقاط دیگر جهان به ویژه در ایالات متحده و سپس اروپای غربی رواج پیدا کرد. نکته اساسی در مدیریت کیفیت جامع این است که در بیشتر موارد امکان رسیدن به نتیجه کامل بدون عیب ونقص را فراهم می آورد. در تجزیه لغت - TQM - با سه کلمه زیر سر و کار داریم: جامع: نشان دهنده همه گیر بودن آنست. کیفیت: درجه تطابق کالای تولید شده یا خدمت ارائه شده با نیاز مشتری را بیان میکند. مدیریت: فن، هنر یا روش اداره کردن، کنترل کردن، هدایت کردن و … میباشد. بنابراین - TQM - هنر مدیریت تمام مجموعه برای به دست آوردن بهترینهاست.
هدف این سیستم فراهم آوردن محصول یا خدماتی با کیفیت برای مشتریان است که اجرای این کار افزایش بهره وری وکاهش هزینه رادرپی دارد . با کیفیت بالاتر ومحصول وقیمت پایین تر آن موقعیت رقابتی دربازار بهبود می یابد. مجموعه این فعالیتها باعث می شوند تا سازمان آسانتر به سود و توسعه دست یابد. علاوه برآن نیروی کار از نظر شغلی احساس امنیت کرده، برای کار محیطی لذت بخش ایجاد خواهد کرد. مدیریت کیفیت جامع به یک تغییر فرهنگی نیاز دارد. این تغییرفرهنگی اساسی و بنیادی خواهد بود و مطمئنا درزمان کوتاهی بدست نمی آید.