بخشی از مقاله
چکیده
فرض اصلی مقاله حاضر این است که یکی از دلایل مهم و اصلی برای عدم از پیش بردن امور توسط کارشناسان و پژوهشگران و به اصطلاح عدم توسعه یافتگیمان، حاصل نگاه جهانشمولمان به موضوعات مورد بررسی است. سالهای متمادی است که از چرایی توسعه نیافتگیمان در حوزههای مختلف همچون توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه انسانی، توسعه شهری و... گله مندیم. اگر از موضوعات دیگر بگذرم و صرفا به توسعه شهری و مسائل حاشیه نشینی بپردازم در پژوهش حاضر مسأله اصلی مورد پژوهش، بررسی چگونگی نگاه و پرداخت کارشناسان به یکی از شهرکهای کرمانشاه به نام دولتآباد است. شهرکی که در طبقهبندیها و نام گذاریهای خود این پژوهشگران به عنوان بافت مسأله دار از آن نام برده میشود.
روش پژوهش نیز فرا تحلیل است. پژوهشهای فراوانی راجع به حاشیه نشینی در کرمانشاه وجود دارد که در اکثر آنان بحث از شهرک دولتآباد نیز وجود دارد اما برای مقاله حاضر پنج مورد از آنان که به طور خاص یکی از نمونههای تحقیق پژوهشها بودهاند انتخاب شده است. در نهایت نیز به این نتیجه رسیدیم که تفکر غالب در پژوهشها تفکریاست انتزاعی و پوزیتیو، که حتی در پژوهشهایی که با روش کیفی انجام شده اند نیز وجود دارند. این نگاه منجر به پرداختن به بدیهیات، فاصله از موضوعات پژوهش،،کلیشهپردازی، از بین بردن تفاوت و امر خاص و در نهایت ترویج یکسان سازی میشود.
.1مقدمه و بیان مسئله
شهر محل تولید تجربه های گوناگون است. تجربه هایی که برآمده از آشوب متحرک و ناهمگون شهر است. در لابهلای این تجربیات داستانهای متنوعی پنهان اند. داستانهایی که گاه رویایی و حیرت انگیزند و گاه وحشتناک و آزار دهندهاند. گذر کردن از مکانهای مختلف شهر مساوی با راه رفتن در جهان قصههاست. قصه هایی که گاه خود نیز یکی از شخصیتهای آنیم. داستانهای روزمره ای که هر روز در تکرارشان برایمان ساده می نمایند و عاجزیم از به سخن درآوردن این تجربیات .
این داستانها، داستانهای مردمی ست که در زندگی روزمره شان معنایی از شهر برمیسازند. معنایی که در روایتها جان می گیرد. »روایت یکی از شیوه های سخن گفتن ماست؛یکی از مقوله های بزرگی که ما در چارچوبش می اندیشیم... . ما اجازه نمی دهیم کیفیت فناپذیری حیات بی معنا جلوه کند و روایت، محصول این امتناع است، محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی مان
شهر ارگانیسمی ست که از نیروی حیات ساکنانش جان می گیرد و نفس می کشد. از آنجا که انسان اساسا موجودی افسانه ساز - داستان سرا - خوانده شده است، ساکنان شهر در گوشه های مختلفی از شهر، هر کدام داستانهایی متفاوت و خاص از شهر برای خود دارند. این داستانها به آنها معنای زیستن میدهد و تا حدودی به آنان حس سکنی گزیدن نیز دست میدهد. حس تعلق به مکان به واسطه خاطرهها. خاطرات و روایتهای ملَونی که به تفاوتها امکان حضور میدهد و هر روز را با آن سر میکنند.
»مردم متفاوت از هم به نظر میرسند. دارای روابط متفاوتی در برخورد با ابزار تولید بوده، و همچنین پیشینه و سابقه قومی و نژادی متفاوتی دارند و از نظر جنسیتی و شیوه زندگی متفاوت هستند... شهر و فضاهای وابسته به آن فرصتهایی برای تحمل تفاوت به وجود میآورند که در جای دیگر امکان آن میسر نیست
مسئله اینجاست که این تفاوتها بیاهمیت تلقی شده و در تفکر بوروکراتیک یکسان انگاشته میشوند. مسأله اساسی از همین رویه حذفی در نگاه جهانشمول پژوهشگران شروع میشود. برای مثال توجه کنید به واژه ی حاشیه نشینی که انتزاعی ست کلیت ساز و یکدست کننده از واقعیت ناهمگون حاشیه ها. می دانیم که حاشیه نشینی در کشورهای مختلف و شهر های مختلف و حتی در دل خود شهرها نیز متفاوت از هم هستند. ذکر نام تمام این شهرکها ذیل یک عنوان، در دل خود زاده و حامل سلطه است. سلطه ای که باعث نشنیدن صدای امور انضمامی و خاص است. »رویکردهای جدید شهری نیز حول محور آشفتگی و تباین شهری تمرکز کرده و طرفدار کشف شهر به گونهای که هست هستند نه به گونهای که باید باشد
رویهای که متاسفانه تحت تأثیر آشنایی متخصصان شهرسازی با نمونههای عالی شهری در نقاط دیگر رخ میدهد و بایدهای شهری را از آنها وام میگیرند. آیا می توان حاشیه نشینی جعفر آباد و شاطر آباد و کولی آباد و دولت آباد و... را در یک طیف مساوی قرار داد؟ آیا هر کدام از این ها زاده ی شرایط متفاوت و اکنون نیز دارای ویژگی هایی خاص خود نیستند؟ آیا برای توسعه آنها امکانهای متفاوتشان را میبینیم و میشنویم؟ یا تحت همان نگاه جهانشمول و پوزیتیو کارشناسان آن را نادیده گرفته و به آن نمیپردازیم؟ آیا به فهم روایتهای مردم آن از درون می پردازیم و میدانیم زنان و کودکان و جوانان و نوجوان شهرک اوقات خود را چگونه گذرانده و چه روایتی از شهرک دارند؟
شهرک دولتآباد جزء چهار شهرک اولیه ی اسکان غیر رسمی شهر - قلی پور، - 1393 واقع در حوزه ی غربی کرمانشاه با جمعیت 34465 نفر طبق سرشماری سال 1395 می باشد. شهرکی که ویژگی هایی همچون دین مشترک ،زبان مشترک ، خاطرات قومی و قبیله ای مشترک و مهاجرت از روستاهای همجوار، باعث گرد هم جمع شدن افراد در این شهرک شده است - لازم به ذکر است که این ویژگی ها برای تمامی افراد شهرک صادق نیست اما با اندکی اغماض می توان کفه ی سنگین ترازو را به نفع آن تعبیر کرد - .
این ویژگی های مشترک عامل برساخت معنا به گونه ای خاص و متفاوت می شوند که زندگی روزمره را از جاهای دیگر شهر متمایز میکند. تفاوتی که اغلب در نگاه کارشناسانه و بوروکرات به مسائل شهری نادیده گرفته می شود. نگاهی که ناتوان از فهم ذهنیت سوژه ها و داستانهای انضمامی آنها است. برآنیم که بدانیم کارشناسان و پژوهش گران در شهر کرمانشاه راجع به این شهرک چه گفته؟ و رابطهشان با شهرک به مثابه یک امر خاص چگونه است؟ و نکات ذکر شده از جانب آنان تا چه حد به زندگی روزمره مردم و روایتهایشان نزدیک است؟
یاس و ناامیدی در سکونتگاههای غیر رسمی، نمونهی موردی شهر کرمانشاه - 1386 - ایراندوست و صرافی در این مقاله با طرح مسأله شهری شدن فقر و ایجاد سکونتگاه های غیررسمی در درون یا مجاور شهرهای
بزرگ می پردازند. از نظر آنان این سکونتگاه ها جلوهی کالبدی فقر به شمار میروند که از لحاظ پویایی روند متفاوتی را طی میکنند. در پژوهش از روشهای کمی وکیفی - داده های دست دوم پیمایش نمونه ای برای دادههای کمی و مصاحبه های عمیق و گفتگوهای جمعی برای جمع آوری اطلاعات کیفی - استفاده شده است. و چارچوب نظری پژوهش نیز نظریهی استاکس با دو مفهوم مهم آن یعنی آلونک های امید - محله های فقیر نشین امید - وآلونک های یاس - محله های فقیر نشین نومیدی - میباشد که از نظر آن تفاوتهای بنیادی میان سکونتگاههای غیررسمی در حال ترقی و در حال زوال مشاهده می شود.
این تفاوتها ناشی از روند تکوین و تکامل و شرایط اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی و نیز رویکرد مدیریت برنامهریزی شهری است. آلونکهای امید، شامل محلههای فقیر نشین امید و آلونکهای یأس، شامل محلههای فقیر نشین نومیدی میشود. »استاکس در مقالهای با طرح این دو اصطلاح به ترسیم مرز مشخصی بین جوامع فقیر موفق - رو به ترقی - و ناموفق - رو به زوال - پرداخت. منظور استاکس از آلونکهای امید، سکونتگاه هایی بود که روند رو به بهبود و آیندهای روشن را در پیش داشتند، و برخلاف آن آلونکهای یأس چشم اندازی روشن از ارتقا و بهبود را نشان نمیدادند و به تعبیری در قهقرا و زوال قرار داشتند
ایراندوست و صرافی بر آنند که باید رویکرد ساماندهی و بهسازی سکونتگاهها متفاوت باشد و دستور کار هریک از سکونتگاه های امید و زوال متفاوت باشد.»نظریهپردازیهای رایج در رویارویی با این چالش - سکونتگاههای غیررسمی - دو جنبه امید و ناامیدی را به منظور شناخت نیروهای ارتقا دهنده یا تنزل دهنده شناسایی کردهاند. در تحقیق حاضر با تکیه بر چنین رویکردی تلاش در یافتن سیاستگذاری مناسب برای توسعه راستین این اجتماعات است
در پژوهش ذکر شده که نمونه ی مورد مطالعهی به خاطر اینکه گویای کل جامعه باشد نیز سه سکونتگاه غیر رسمی دولت آباد، سرخه لیژه و چمن زین العابدین است .
تعداد 200 پرسشنامه به صورتی که گویای کل جامعهی آماری باشد از سه سکونتگاه غیر رسمی در مورد ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و مسکن تهیه شده است.