بخشی از مقاله

چکیده

علمای ادبز اسده دوّم هجری، به معانی قرآن و تفسیر کلمات و عبارات آن روی آوردند و در خلال این بحثها به طور پراکنده، نکات بلاغی را نیز مورد توجّه قرار دادند. این مباحث به تدریج به معانی احادیث پیامبر - ص - و معانی اشعار عرب هم تسرّی یافت و در کتابها مورد توجّه قرار گرفت. پیدایش علوم بلاغت در تمدن اسلامی ریشه در قرآن کریم دارد؛ از این روی مسلمانان در تلاش بودند که جنبه های اعجاز کلامی قرآن را دریابند تا از این طریق به این سؤال، پاسخ دهند که چه راز و رمزهایی شیوه سخنوری قرآن را تا بدین پایه بر کشیده است. در این گفتار، تاریخچه مختصری از پیدایشو تحوّل علوم بلاغی - معانی، بیان، بدیع - در زبان عربی و زبان فارسی ذکر شده ، به معرفی بزرگان علم بلاغت و آثار تاثیر گذار آنان در پیدایی علوم بلاغی پرداخته شده است.

کلید واژه: علوم بلاغی، ابن معتز، عبدالقاهر جرجانی، سکّاکی ، سعدالدین تفتازانی ، عمر رادویانی ، قیس رازی.

مقدّمه

علوم بلاغت یا علوم بلاغی به چند علم از علوم ادبی که با هم ارتباط تام دارند اطلاق میشود و آنها عمدتاً عبارتند از علم معانی، علم بیان و علم بدیع - که گاهی بدیع را از ملحقات و توابع دو علم اوّل میشمارند - . شاید قسمتهایی از نقد ادبی – اعمّ از نقد الشعر و نقد النثر – را نیز بتوان جزئی از این علوم به حساب آورد. هدف از این علم، ذکر اصولی است در بیان سخن که رعایت آنها موجب میشود شخص، مقصود و ما فی الضمیر خود را به شیواترین و رساترین و در صورت لزوم آراستهترین وجه بیان کند، چنانکه شنونده یا خواننده در هضم و درک سخن او ابهام و اشکالی پیدا نکند و علاوه بر آن از آن لذّت هم ببرد و باعث اعجاب او شود. در نقد ادبی مباحث دیگری هم مطرح میشود که مستقیماً به بلاغت مربوط نیست.

در قرن اوّل هجرت، مسلمانان سرگرم مسائل اصلی دین بودند و فرصت بررسی این قبیل علوم را کمتر یافتند،می ولی از قرن دوّم توجّه علمای ادب به معانی قرآن و تفسیر کلمات و عبارات آن معطوف شد و به طور پراکنده در خلال این بحثها به نکات بلاغی هم توجّه میکردند و آنها را در تبک مربوط به معانی قرآن یا مجازهای قرآن، حتّی اعراب قرآن مینوشتند. به تدریج این مباحث به معانی احادیث پیامبر - ص - و معانی اشعار عرب هم تسرّی یافت و در کتاب هایی که در این زمینه نوشته میشد، مطرح گردید. در دو سه قرن اوّل هجری بسیاری از علما به نوشتن کتاب هایی تحت عنوان معانی القرآن پرداختند که اسامی تعدادی از آنان در الفهرست ابن ندیم آمده است و بعداً هم در کشف الظنون تحت عنوان »معانی القرآن« نام 16 تن از علما را ذکر کرده است که بدین عنوان کتاب نوشتهاند که عبارتند از : .1 محمدبنعلی - یا محمدبن حسن - رُواسی کوفی - متوفی 187 ه - ، .2 ابوالحسن علی بن حمزه کسائی - متوفی 189 ه - ، .3 محمدبن

مستنیر معروف به قُطْرُب نحوی - متوفی 206 ه - ، 4.ابوزکریّا یحیی بن زیاد معروف به فرّاء - متوفی207 ه - ،. ابوعبیده5 مَعْمَربن مُثنّی - متوفی 209 ه - ، .6ابوالحسن سعید بن مسعده اخفش بلخی - متوفی 221 ه - ، .7 ابوعبید قاسمبن سلام نحوی - متوفی 224 ه - ، .8 اسماعیل بن اسحاق ازدی - متوفی 282 ه - ، .9 ابوالعباس احمدبن یحیی معروف به ثعلب - متوفی291ه - ، .10 محمدبن احمد معروف به ابن کیسان نحوی - متوفی229ه - ، .11ابومحمّد سلمه بن عاصم نحوی - متوفی 310 ه - ، .12 ابواسحاق ابراهیم سری معروف به زجّاج نحوی - متوفی 311 ه - ، .13ابوعبداالله محمدبن احمد معروف به ابن الخیّاط - متوفی 320ه - ، .14ابوالحسن عبداالله بن محمّد نحوی - متوفی 325 ه - ، .15 ابوجعفر

تاریخچه ی علوم بلاغت در زبان عربی و فارسی   3

احمدبن محمد نحّاس - متوفی 338ه - ، .16عبداالله بن جعفر معروف به ابن درستویه - متوفی 347ه - . - چلبی ، - 1730/ 2: 1392 بعضی از این کتهابچاپ شده است و در دسترس است و ابوعُبیده مَعْمَربن مُثنّی - متوفی 211 ه - ، شاگرد خلیل بن احمد ،کتاب مجاز القرآن - مباحثی از علم معانی - را هم نوشته است که چاپ شده است. امّا برخی از کتاب های فوق مفقود است. - 1  بحث و بررسی بعد از کتاب معانی القرآن، ادبای آن زمان در کتب مربوط به اعراب قرآن، مجازات قرآن و معانی شعر، نقدالشعّر و نقدالنّثر و امثال آنها کتبی نوشتند که زمینه را برای تدوین کتابهای مستقلّی در علم بلاغت فراهم کرد و اهمّ آنها عبارتند از: .1اصمعی - متوفی 217ه - در معانی الشعر؛ .2 ابن سلام جمحی - متوفی 231 ه - در طبقات الشعراء؛

.3 جاحظ - متوفی 255 ه - در کتاب های خود چون اعجاز القرآن و البیان و التبیین

.4 ابن قتیبه - متوفی 276 ه - در کتاب های خود چون الشعر و الشعرا و تأویل مشکل القرآن و تأویل مختلف الحدیث و ادب الکاتب ؛ 5مبرّد. - متوفی 285ه - در الکامل فی اللغه و الادب؛ .6 ابوالعباس احمدبن یحیی معروف به ثعلب - متوفی 291 ه - در قواعد الشعر؛ 7عبداالله. بن معتزّ - مقتول296 ق - که مردی ادیب، شاعر و خوش ذوق بود و چند کتاب مهمّ نوشت چون طبقات الشعراء و البدیع که هر دو چاپ شده است و در کتاب اخیر تعدادی از صنایع و محسّنات شعری را نام برده و پایه علم بدیع را گذارده است و در ابتدای آن میگوید: سخن بدیع آن است که تازگی داشته باشد و باعث اعجاب شنونده شود،

سپس برخی از صنایع را که موجب چنین نوآوری و تازگی شودمی از قبیل استعاره، تجنیس، مطابقه، ردّالعجز علی الصّدر و مذهب کلامی را مثال میزند. او میگوید اگر الفکرهُبگویند»مُخﱡ العَمَل« سخن بدیع و نویی گفتهاند، امّا اگر بگوینالفکرهد»لُبﱡ العَمَل« بدیع نیست و سخن کهنهای است. بدین ترتیب باید ابن معتزّ را پیشوای هنجارگریزی دانست که بیش از یازده قرن پیش از شاعران نوپرداز کنونی بدین نکته پی برده و با مثالهای فراوان از شعر و نثر و از قرآن و حدیث، مطلب را روشن کرده است. موارد نآوری را از آنها در پنج فنّ مذکور در بالا شناخته که خود استخراج کرده و میگوید این که شعرای معاصر او میپندارند که

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید