بخشی از مقاله

تبيين تغيير خط مشي با استفاده از نظريۀ جريانات چندگانۀ کينگدون ؛ مطالعه موردي تغيير قانون اهداف ، وظايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري
چکيده
قانون "اهداف ، وظايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري " به عنوان يکي از تحولات اساسي در ساختار و مديريت حوزە علوم ، تحقيقات و فناوري و نوعي تغيير خط مشي در اين حوزه محسوب مي شود و هدف مقاله تبيين نحوە تغيير اين خط مشي است ؛ براي تبيين يک رخداد (در اين مقاله تغيير خط مشي ) شيوه هاي پژوهش بسياري وجود دارد. يکي از راه هاي متداول ، تبيين يک پديده به کمک نظريه ها است . براي اين منظور، اين مقاله تلاش مي کند تا با بهره گيري از چارچوب جريان هاي چندگانۀ کينگدون تبيين کند که چگونه قانون اهداف ، وظايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري متحول شده است . براين اساس پژوهش نشان مي دهد که چگونه جريان مسائل ، جريان خط مشي ها و جريان سياسي در شکل دهي تغيير خط مشي فوق به هم پيوند خورده اند و مشارکت کنندگان خط مشي چه نقشي در چنين پيوندي داشته اند و چگونه از فرصت پيش آمده در نتيجۀ اين پيوند براي تصويب پيشنهادات خود استفاده کردند؛ وبه چه نحوي دريچۀ خط مشي و مسئله باز و باعث تسهيل روند تغييرات در اين خط مشي شد. در نهايت مقاله ادعا مي کند که اين نظريه علي رغم برخي محدوديت ها، کاربردهاي واضحي در تحليل و تبيين فرايند تغيير قانون اهداف ، وظايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري دارد.
با توجه به ماهيت و اهداف اين پژوهش ، براي انجام آن از شيوە تحليل کيفي و روش موردکاوي استفاده شده است . همچنين براي جمع آوري و تحليل داده ها، محققان از روش هاي کيفي (مصاحبه و بررسي مستندات ) استفاده کرده اند.
کليدواژه ها: تغيير خط مشي ، جريان هاي چندگانه ، سياستگذاري علوم ، تحقيقات و فناوري


١- مقدمه '
ايدە بازنگري و تغيير ساختار و مديريت نظام آموزش عالي در قانون برنامۀ سوم توسعۀ اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي کشور مطرح شد[١]. بر طبق مادە ٩٩ اين قانون ، وزارت "فرهنگ و آموزش عالي " به وزارت "علوم ، تحقيقات و فناوري " تغيير نام يافت و مأمورشد تا به منظور انسجام بخشيدن به امور اجرايي و سياستگذاري نظام علمي کشور، برنامه ريزي ، حمايت و پشتيباني ، ارزيابي و نظارت ، بررسي و تدوين سياست ها و اولويت هاي راهبردي را در حوزە تحقيقات و فناوري بر عهده گيرد و نسبت به انجام اصلاحات لازم در اهداف ، وظايف و تشکيلات خود اقدام نمايد.
بر همين مبنا وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري با انجام مطالعات پژوهشي متعدد، لايحۀ اهداف ، وظايف و تشکيلات خود را در سال ١٣٨٠ به استناد مادە (٩٩) قانون برنامه سوم [٢] در مجلس طرح کرد و درنهايت با برخي تغييرات در لايحه ، در سال ١٣٨٣ قانون اهداف ، وظايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و تغييري در خط مشي حوزە علوم ، تحقيقات و فناوري ايجاد شد. هدف اين پژوهش تبيين نحوە تغيير اين خط مشي است و بايد به اين پرسش پاسخ داد که : "چرا چنين تغييري در خط مشي وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري ايجاد شد و چگونه مي توان چنين تغييري را تبيين کرد؟" مؤلفان براي پاسخ به اين سؤال ، از نظريه کينگدون استفاده کرده اند.
مدل جريان هاي چندگانۀ کينگدون يکي از نظريه هاي مهم مطالعۀ تغيير خط مشي عمومي است [٧-٣]. اين مدل براي تبيين تغييرات اساسي در خط مشي تدوين شده است [١٠-٨].
بسياري از تحليل گران تلاش کرده اند، کاربرد آن را در مورد تحليل فرايند تغيير خط مشي بسط دهند[٧و١٥-١١]. به علاوه در بسياري از مطالعات از اين مدل براي تبيين خط مشي استفاده شده است [٢٢-١٦].
اکثر مطالعات مرتبط با جريان هاي چندگانه به نوعي از تکنيک هاي کيفي نظير موردکاوي استفاده کرده اند[٧،١٢،٢٣و٢٤] هرچند در برخي مطالعات تلاش شده از تکنيک هاي کمي نيز براي کاربرد اين مدل استفاده شود[١٠].
در اين پژوهش نيز، با توجه به ويژگي هاي مدل جريان هاي چندگانۀ کينگدون و اهداف پژوهش ، از اين مدل براي تبيين فرايند تغيير خط مشي استفاده شده است .
٢- بيان مسئله
امـروزه کارکردهـاي آمـوزش عـالي و در کـل حـوزە علـوم ، تحقيقات و فناوري به سمت تنوع پيش مي رود. اين کارکردها نه تنها از نظر اقتصادي ، بلکه از لحاظ فرهنگي و اجتماعي نيز اهميت مضاعفي يافته اسـت . بـه ويـژه در کشـورهاي در حـال توسعه براي نيل به توسعه و تحول همه جانبه بيش از پيش به مغزافزار و نرم افزار نياز است . در حقيقت آموزش عالي حلقـۀ مهم و نهايي تربيـت مـدني انسـان هـايي اسـت کـه در ابعـاد شناختي ، عاطفي و عملي ، کارکردهـاي مهمـي را در تصـدي مديريت اجتماعي برعهده دارد. به همين دليل تـأثيرات وسـيع فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي آن از ضريب پيچيدگي بيشتري نسبت به محـيط اجتمـاعي بيـرون برخـوردار اسـت . مسـائل اجتماعي و فرهنگي جامعه غالباً در محيط دانشگاهي سـرازير مي شود. در ضمن برخي مسائل نيـز مخـتص محـيط سيسـتم آموزش عالي است : فرهنگ هاي متفـاوت (فرهنـگ علمـي در بخـش اسـتادان و دانشــجويان ، فرهنـگ مـديريتي در بخــش مديران و فرهنگ اپراتوري در بخـش کارمنـدي و خـدماتي )، فعاليت تشکل هـا و نهادهـاي مختلـف ، ناسـازگاري و فقـدان انطباق ساختار سلسله مراتبي و برنامه ريزي متمرکز با فرهنـگ دانشگاهي و غيره .
سيستم آموزش عالي نيز همانند ساير حـوزه هـا از يـک سـو، منابع محدودي دارد. از سوي ديگـر تقاضـا بـراي ايـن منـابع محدود از سوي نهادهاي درون سيستم و همينطـور انتظـارات براي تحقق اهداف متعالي زياد است . چنـين ويژگـي هـايي در بخش آمـوزش عـالي ، بـه عـلاوە تغييـرات ناشـي از تغييـرات محيطــي ، تــأثيرات فنــاوري ، اقتصــادي و سياســي مســتلزم سياستگذاري مناسب در اين بخش است . در واکنش به چنـين شرايطي کارگزاران و سياستگذاران تلاش مي کنند تا بـا تغييـر خط مشي هاي سيستم آموزش عالي بتوانند سيستمي منعطـف ، قابل دسترس و سازگار ايجاد کننـد و مؤسسـات و نهادهـايي پاسخگو در اين زمينه داشته باشند.
از آنجايي که تبيين الگوي تغيير خط مشي و بررسي عواملي که منجـر بـه چنـين تغييراتـي مـي شـوند، در درک بهتـر فراينـد خط مشي گذاري کمک مي کند، در اين پژوهش تلاش شده بـا استفاده از نظريۀ کينگـدون تغييـر قـانون اهـداف ، وظـايف و تشکيلات وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري تببين شود.
٣- مباني نظري پژوهش
تئوري جريان هـاي چندگانـه ١ را بـراي اولـين بـار کينگـدون (١٩٨٤) مطرح کرد[٢٥]. اين تئوري مبتني بـر مـدل انتخـاب ســازماني ســطل زبالــه ٢ اســت کــه در ســال ١٩٧٢ کــوهن و همکارانش ٣ در بررسي بـي نظمـي هـاي سـازمان يافتـه ، ارائـه کرده اند[٢٦]. کينگدون (١٩٩٥) با بهره گيـري از ايـن تئـوري ، سؤالاتي را مطرح کـرد: نظيـر چگونـه مسـائل ، مـورد توجـه مسئولان قرار مي گيرند؛ گزينه هاي خط مشي شکل مـي گيرنـد؛ دستورکار دولتي تنظيم مي شود و چرا زمان برخي ايـده هـا بـه سرمي آيد[٢٧]. کوهن سه نيرو٤ را شناسـايي مـي کنـد کـه در خط مشي عمومي فعال هستند و ايـن نيروهـا را سـه جريـان ١ نام گذاري مي کند: ١)جريان مشکل ؛ شامل اطلاعـات در مـورد مشکلات دنياي واقعـي و اثـرات مـداخلات گذشـتۀ دولـت ؛ ٢)جريان خط مشي ؛ جامعه اي متشکل از پژوهشگران ، مدافعان و ســاير متخصصــاني کــه مشــکلات را تحليــل مــي کننــد و بديل هاي ممکن را فرموله مي کنند؛ ٣)جريان سياسي ، متشـکل از انتخابــات ، تغييــرات مــديريتي ، سياســت هــاي انتخابــاتي ، فعاليت هاي گروه هاي ذي نفوذ و غيره [٢٨]. ايـن سـه جريـان مستقل از يکديگر بوده و هر کدام براساس پويايي ها و قوانين خود رشد مي کنـد[٢٩]. در موقعيـت هـاي بحرانـي ايـن سـه جريان به هم متصل شده و بزرگترين تغييرات را در خط مشي ايجاد مي کنند[٣٠]. از نظر کينگدون ، راه حل هـا بـه مشـکلات وصل مي شـوند و هـر دو آنهـا (راه حـل هـا و مشـکلات ) بـه نيروهــاي سياســي مطلــوب مــي پيوندنــد. بحــران يــا ســاير رويدادهاي کانون ٢ ممکن است باعث هم گرايي اين جريان هـا شده و دريچه هاي فرصتي براي ظهـور دسـتورکارهاي جديـد باز کند.
٣- ١ جريان مشکل
جريان مشکل شامل شرايط بسياري است که خط مشي گذاران و شهروندان مي خواهند رتق و فتق شود. نمونـه هـايي از ايـن مشکلات عبارتند از: کسري بودجـه دولـت ، بلايـاي طبيعـي ، تورم ، بالا رفتن هزينه هـاي پزشـکي (درمـاني ) و نظيـر اينهـا.
مطابق با نظر کينگدون ، مشکلات به روش هاي مختلف مـورد توجه دولت قرار مي گيرد و خط مشـي گـذاران بـه روش هـاي مختلف از آنها آگاه مي شوند؛ از طريق شـاخص هـا، تغييـر در رويدادهاي کانون نظير بحران يـا بلايـا و بـازخورد در مـورد طرحهاي فعلي دولت [٢٧].
البته همه موقعيت ها مشکل نيستند. همان طوري کـه کينگـدون اشاره مي کند، مشکلات عنصـر تفسـيري و ادراکـي ٣ هسـتند.
برخي شرايط تحت عنوان مشکلات شناسـايي مـي شـوند، در نتيجه نسبت به ساير شرايط توجه بيشتري را بـه خـود جلـب مي کنند[٢٧]. براساس نظر کينگدون موقعيت ها زماني به عنوان مشکل مطرح مي شوند که افراد بخواهند اوضاع را تغيير دهند،
نه الزاماً زماني که آنها واقعاً راه حل دارند. به علاوه ، ارزش ها و عوامل ايدئولوژيکي نقش مهمي در شناسـايي ايـن مشـکلات ايفا مي کنند. رويدادهاي کانون اغلب مسئولان دولتـي را وادار مي کند که به مشکل توجـه کننـد[١٥]. ايـن رويـدادها شـامل بحران هايي هستند که مسئله اي را پررنـگ مـي کننـد و اغلـب نماد و علائم قوي نظيـر سـقوط هواپيمـا، تصـادف قطـار يـا بحراني در سيستم بهداشت عمومي هستند[٨].
شرايط و رخدادهاي مهم توجه را به ابعاد خاصي از مشکلات خاص هدايت مي کنـد؛ ايـن توجهـات از طريـق رسـانه هـاي جمعي و کارآفرينان خط مشي تثبيت مي شود[١٢]. رويدادهاي کانون به ندرت يک مسئله را در دستور کار خط مشي برجسـته مي کنند، مگر اينکه آنها با عوامل ديگري همراه شوند[١٣].
بازخورد خط مشي هاي قبلي نيز مهم هسـتند. چـرا کـه کمـک مي کنند مشخص شود چه کاري مناسب است و مطلوب عمل مي کند و چه کاري را دولت ممکن است انجام ندهد[١٠].
٣-٢ جريان خط مشي
جريان دوم در مدل کينگدون جريان خط مشي اسـت . جريـان خط مشي شامل معجوني ٤ از ايـده هـا اسـت کـه بـراي کسـب پذيرش در شبکه هاي خط مشي رقابـت مـي کننـد. بـديل هـاي خط مشي و طـرح هـاي پيشـنهادي بيـرون از آنچـه کينگـدون
"خوراک اوليۀ خط مشـي "٥ مـي نامـد، شـکل مـي گيـرد[٢٧].
جوامع خط مشي پيرامون حوزه هاي خط مشي شکل مي گيرنـد و متشکل از متخصصان سازمان هاي مختلف هستند کـه درون و بيرون دولت فعاليت مي کنند. اين جوامـع ايـده هـا را خلـق مي کنند و نوعاً شامل ديوانسالاران ، مشاوران ، اعضـاي سـتادي کنگره (مجلس )، دانشـگاهيان ، تحليـل گـران (در کـانون هـاي تفکر٦ هستند که در يـک حـوزە خاصـي از خـط مشـي نظيـر بهداشت يا محيط زيست ديدگاه مشترکي دارند) و گروه هـاي ذي نفع هستند و در موقعيت هاي مختلف بـه اشـکال مختلـف نظير جلسه هـا، گـزارش هـا و مجادلـه هـا مـورد توجـه قـرار مي گيرند[٢٧]. در اين ديدگاه ، بسياري از ايده ها و طـرح هـاي پيشنهادي درون جوامع خط مشي مورد توجه قرار مـي گيرنـد. در مراحل اوليه ، اين ايده ها وسيع هستند؛ برخي ايده هـا بـراي دورە اوليه بدون تغيير باقي مي مانند؛ برخي ديگر با طرح هـاي پيشنهادي جديد تلفيق مي شوند و ساير ايـده هـا اصـلاً ظـاهر نمي شوند. در حالي که تعداد ايده هاي در جريـان زيـاد اسـت ، تنها بخشي از آنها به شکل جدي مورد توجه قرار مـي گيرنـد.
طرح هاي پيشنهادي که اجراي آنها مشکل بـه نظـر مـي رسـد، فرصـت کمتـري بـراي بقـا در ايـن فراينـد دارنـد. بـه عـلاوه طرح هاي پيشنهادي که با ارزش هاي خط مشي گذاران سـازگار نيستند، احتمال کمتري وجود دارد که به آنها توجه شود[٢٧].
از نظر کينگـدون (١٩٩٥) ايـن ايـده هـا، مسـائل ، طـرح هـاي پيشنهادي و ساير عوامل "خوراک اوليۀ خـط مشـي " هسـتند١. وي اشاره مي کند که ايده هـاي جديـد بـه طـور اتفـاقي ظـاهر نمي شوند. افراد عناصر شناخته شده اي را بـه صـورت سـاختار جديد يا پيشنهاد جديد خلق مي کنند. وي بحث مـي کنـد کـه محتواي اين ايده ها مهم است ؛ آنها حتـي مهـم تـر از قـدرت ، نفوذ، فشار و استراتژي ها هستند[١٣].
کينگدون برخي از معيارهاي مهم را براي بقـاي ايـن ايـده هـا شناسايي کرده است . اين معيارها شـامل امکـان پـذيري فنـي ٢، مقبوليت ارزشي ٣، حد متوسـط رضـايت عمـومي ، پـيش بينـي محدوديت هاي آينده و تمايل به پذيرش ٤ مسئولان منتخـب و منصبان آنها هستند. مطابق با اين معيارها، جوامـع خـط مشـي ليستي از ايده هاي مهم را تهيه مي کنند. با ايـن فراينـد نفـوذ و پذيرش ، ايده هـاي خاصـي از منـابع اوليـۀ خـط مشـي ظهـور مي کنند و در فرايند غربال به صورت مسئله در مي آيند[٢٧].
قابليت دسترسي يک بديل مهم است ، براي اينکه مشکلي در قالب دستورکار مطرح شود. کينگدون دريافت که احتمال قرار گرفتن يک مشکل در دستورکار در صورتي افزايش مي يابد که راه حل داشته باشد[١٤].
٣-٣ جريان سياسي
جريان سوم و نهايي در مدل کينگدون جريان سياسـي اسـت .
اين جريان شامل گرايش هـاي عمـومي ، مبـارزات (اقـدامات ) گروه هاي فشار، نتايج انتخابات ، نگرش هاي ايـدئولوژيکي يـا حزبي در مجلس و تغييـرات در مـديريت (جابجـايي در قـوە مجريه يا مقننه ) است . تغييرات در اين جريان تأثيري قـوي در تعيين مسائل دستورکارهاي (دولتي و تصميم ) دارد[٣١].
گرايش هاي ملي ٥ به اين ايده اشاره دارد که بخـش بـه نسـبت زيادي از جمعيت يک کشور گرايش دارند خطـوط (ديـدگاه ) مشترکي داشته باشند و اينکه اين گرايش ها در گذر زمان تغيير مي کند. کارکنان دولت با درک تغييـر در ايـن گـرايش هـا، بـا نظارت بر سنجش افکار عمومي به طرح ايده هاي خاصـي در دستورکار يا تضعيف افکار ديگران اقدام مي کنند. رسـانه هـاي خبري همچنين تأثير مهمي در اين زمينه دارند[٣٢].
رويــدادهاي درون حکومــت نظيــر جابجــايي مــديريت يــا قانون گذاران کليدي اجزاي مهم جريان سياسي هستند. ظهـور رئيس جمهور جديد، مجلسي با اعضـاي جديـد يـا مـديريت جديد مـي توانـد باعـث شـود کـه برخـي مسـائل ، بخشـي از دستورکار جديد باشند، در حـالي کـه در همـان زمـان مسـائل ديگري را از دستورکار خارج کند[٦].
برخلاف جريان خط مشي که در آن براي جلـب آراء عمـومي فرايند اقناع و ترغيب مهم است . دستيابي به اجماع در جريـان سياسي مبتني بر چانه زنـي در بـين ائـتلاف هاسـت . کينگـدون دريافت که در جريان سياسي اگـر افـراد.گـروه هـايي کـه بـه ائتلاف سازي از طريق مذاکره توجه کافي نکنند، تاوان گزافـي خواهند پرداخت . در جريان سياسي دسـتيابي بـه اجمـاع بـه سرعت و به محض باز شدن يـک دريچـۀ خـط مشـي ميسـر است . بخشي از اين امر از ترس اين اسـت کـه برخـي افـراد راه حل ها را رها بکنند. ايشان بحث مي کند که برخي مـدافعان تغيير خط مشي واقعاً علاقمند به مسائل نيسـتند، بلکـه بـراي اينکه بتوانند در مباحثه ها نقشي ايفا کننـد و يـا بـراي کـاهش تهديد منافعشان مشارکت مي کنند[٢٧].
٣-٤ پيوند جريانات
براساس مدل جريان هاي چندگانه تصميم به تغيير خط مشي زماني صورت مي گيرد که سه جريان مشکل ، خط مشي و سياسي در موقعيت هاي مهم زماني به همديگر بپيوندند.

کينگدون اين لحظه ها و موقعيت ها را دريچه هـاي خـط مشـي مي نامد و آنها را فرصت هاي زودگذر شناسـايي مـي کنـد کـه خط مشي گذاران براي مطرح کردن راه حل هاي خود و يا جلب توجه عامه به مشکلات خاصي دفاع مي کنند. مشکلات زماني مطرح مي شوند که کارآفرينان خط مشي از اين دريچه ها بـراي تعقيب اهدافشان استفاده مـي کننـد. دريچـه هـا بـا الـزام آور و پررنگ کردن مشکلات و يا رويدادها، در جريـان سياسـي بـاز مي شوند.
در ايــن جريــان مــديريت جديــد ممکــن اســت بــه لحــاظ ايدئولوژيکي به برخي تغييرات متعهد شود. ايـن دريچـه هـاي خط مشي کوتاه مـدت هسـتند؛ اگرچـه شـارپ ١ بـا توجـه بـه موردکاوي هايي که بررسي کرده است ، دريافته که آنها هماننـد تخصيص بودجۀ ساليانه قابل پيش بيني و به اندازە زمين لرزه ها غيرقابل پيش بيني هستند٢ [١٣].
دريچه هاي خط مشي براي کارآفرينان خط مشي فرصتي فـراهم مي کند تا مسائلشان را از طريق بـه هـم پيوسـتن جريـان هـاي مشکل ، خط مشي و سياسي در قالب دسـتورکار مطـرح کننـد.
٢- شارپ در اين پژوهش تأکيد مي کند که گاهي اوقات مي توان امکان بـاز شـدن برخي دريچه هاي مشکل يا خط مشي را پيش بيني کرد. ولي برخـي مواقـع دريچـۀ خط مشي زماني باز مي شود که کاملاً غيرقابل پيش بيني و غيرمترقبه است . کينگدون دريچه هاي خط مشي را "فرصت هـايي بـراي اقـدام براساس ابتکارهاي خاص " تعريف مي کند[١٢].
دو نوع دريچۀ خط مشي وجود دارد:
. دريچه هاي سياسـي کـه بـه طـور اساسـي بـه دليـل تغييرات در جريـان سياسـي نظيـر تغييـر در مـديريت ، تغييـر گرايش هاي عمـومي و تغييـرات ايـدئولوژيکي يـا حزبـي در مجلس باز هستند.
. دريچه هاي مشـکل بـه ايـن دليـل بـاز هسـتند کـه مشکلات جديد توجه افـراد کليـدي درون دولـت و پيرامـون دولت را به خود جلب مي کنند.
دريچه هاي خط مشي براي مدت طولاني باز بـاقي نمـي ماننـد؛ به دليل اينکه زمان خاتمۀ يـک ايـده فـرا مـي رسـد. کينگـدون
معتقد است دريچه ها به چند دليل بسته مي شوند:
. اين احساس در برخي از افـراد کـه مشـکل را آنهـا مطرح کرده اند؛
. شکست در اقدام (بعـد از تـلاش هـاي وسـيعي کـه صورت گرفته است )؛
. کاهش علاقه به رويداد يا بحران ؛
. تغييرات زياد در افراد کليدي ؛
. فقدان گزينه در دسترس براي حل مشکل [١٢].
هنگامي که يک دريچۀ خط مشي بسته مي شود، ممکـن اسـت براي مدت طولاني مجددًا باز نشود. کينگدون اشاره مي کند که مخالفان تغيير خط مشي اين را مي دانند و ممکن اسـت تـلاش کنند مطرح شدن مسائل را تـا کـاهش فشـار بـراي تغييـر بـه تعويق بيندازند.
زماني که دريچۀ خط مشي باز مي شود، کارآفرينـان خـط مشـي بايد بـه سـرعت از فرصـت پـيش آمـده بهـره بـرداري کننـد، طرح هاي پيشنهادي پيشاپيش طراحي مي شوند؛ به مـوازات آن حاميان طرح ها تلاش مي کنند طـرح هـاي پيشنهاديشـان را بـه مشکلات موجود وصل کنند. کينگدون اشاره مي کنـد کـه بـه طور معمول تعداد راه حل ها در مقايسه با تعداد دريچه ها براي کنترل و مديريت آنها زياد است . در نتيجه راه حل هـا گـرايش دارند براي باز کردن دريچـه اي بـا هـم جمـع شـوند (تلفيـق شـوند). برخـي اوقـات تعـداد راه حـل هـا بيشـتر از ظرفيـت دستورکارها هستند و يا منجر مي شوند به اينکه هـيچ اقـدامي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید