بخشی از مقاله
چکیده
با گسترش شهرها، جوامع انسانی با مشکلات متعددی روبرو شده اند که از مشخص ترین آنها ساختار فضایی ناموزون شهرها می باشد. که باعث توسعه ناهماهنگ شهری در دهه های اخیر گشته که نوعی از هم گسیختگی فضاها را در بافت قدیم و جدید شاهد می باشیم. شهر قزوین نیز با توجه به توسعه افقی شهر در طی دهه های اخیر دچار چنین مشکلاتی گشته است که این پژوهش بر آن است تا با بهره گیری از مولفه های محیطی طبیعی، اجتماعی، کالبدی عملکردی و شبکه حمل و نقل که از عوامل موثر در شکل گیری ساختار فضایی می باشد به ارائه راهکارهایی در جهت بهبود ساختار شهر می پردازد.
این تحقیق از نوع کاربردی و حل مسئله است که مبتنی بر داده های مکانی بوده و به شیوه توصیفی تحلیلی با
بهره گیری از داده های میدانی - مشاهده مستقیم و مصاحبه - و کتابخانه ای - فیش برداری - و استفاده از
روش تحلیلی SWOT انجام شده است .
این مقاله با تدوین نقاط قوت و نقاط ضعف داخلی و فرصتها و تهدیدها بیرونی به ارائه استراتژیهای توسعه شهر قزوین رسیده است. نتایج حاکی از آن است که شهر قزوین از ساختار فضایی مناسبی برخوردار نیست و نیازمند برنامه هایی جهت بهبود وضعیت و انسجام آن می باشد.
مقدمه
»یک شهر باید جایی باشد که در آن شادی و نشاط بر روحیه انسانها حکمفرما باشد، مکانی برای جشنها و شادمانیهای عمومی به حساب آید و به سادگی بتوان به همه جای آن دسترسی یافت. در چنین شهری، تجدید قوا و استراحت و لذت بردن از زندگی، امکانپذیر خواهد بود.
شهرنشینی در دوران اخیر به سرعت در حال افزایش است .انقلاب صنعتی و روابط صنعتی منجر به رشد و توسعه شهری شده اند . شهرنشینی دارای بار مضاعفی است، زیرا هم پدیدهای خوب و هم پدیده ای مخرب تلقی می شود
در کشورهایی که روند آن متعادل و پویا نبوده،پدیده ای مخرب تلقی می شود .در کشورهایی توسعه یافته، شهر و شهرگرایی، با توجه به سطح کیفی زندگی مردم،پدیده ای پویا و متعادل است ولی در کشورهای در حال توسعه، به دلیل ساختارهای غلط و معیوب و ناکارآمدی نهادی و ساختاری، شهرنشینی و شهرگرایی به پدیده ای ناهنجار تبدیل شده و مسائل و آسیب های شهری متعددی را به بار آورده است .
این مسائل و مشکلات، با ساختار و کارکرد نابسامان شهری ملازمه دارد .هر چند شهر همیشه دارای کارکرد مثبت نیست، شهرهایی که رشد نامتوازن و ساختار ناسالم دارند، کژ کارکردهایی را در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی، کالبدی و سیاسی تجربه می کنند در چنین شرایطی، شهر حالت بیمارگونه به خود می گیرد. همگام با توسعه شهرنشینی و تحولات اجتماعی و اقتصادی شهرها، چه از نظر اجتماعی و چه ازنظر اقتصادی در زمینه زندگی در شهرها، نارسایی هایی به چشم می خورد که در بسیاری از موارد به صورت مسایل حاد خودنمایی می کند.
رشد و گسترش شهرها و تبدیل آن به شهرهای پرجمیعت و چند میلیونی عاملی شد تا بسیاری ازمسایل و مشکلات شهری از قبیل مسکن، حاشیه نشینی و سکونتگاه های غیر رسمی، جرایم شهری، خشونت و ناآرامی شهری، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، فقر شهری، مهاجرت، آلودگی محیط زیست، مزاحمت های خیابانی، بیکاری و اشتغال کاذب، تخریب اموال عمومی - وندالیسم - ، تهدیدات و ناامنی های شهری، تکدی، کودکان کار و خیابانی، حقوق شهروندی، طلاق و حمل و نقل شهری - ترافیک - به صورت حاد پدیدار شوند
آشفتگی و بی نظمی ای که از پی هر دگرگونی کالبدی در شهرها پدید می آید ، بیش از هر چیز ، به سبب بی توجهی معماران به محیط، در مقیاسی کلان تر از طراحی یک ساختمان منفرد است.مقیاسی که ساختمان را به محیط درپردازنده اش می پیوندد و آن را هم چون جزوی وابسته به یک کل می بیند.
رشد روزافزون خودروها و وضعیت جدید شهرهای دنیا باعث آسیبدیدگی در بافت مرکزی شهرها شده است که مسوولان میبایست برای این بافت برنامههای خاصی تدوین کنند.
برنامه ریزی
برنامهریزی، فرایندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیتها، هر برنامه میتواند که بلندمدت، میانمدت یا کوتاهمدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایتهای بیرونی هستند، برنامه ریزی، مهمترین و کلیدیترین سند برای رشد است. برنامه ریزی میتواند، نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند. برنامهریزی به پیش بینی آینده و ساختن آینده تا حدودی قابل تصور کمک میکند. آن پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که میخواهیم برویم. برنامهریزی به آینده مینگرد
برنامهریزی یا طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
1. تعیین هدف، یافتن و ساختن راه وصول به آن،
2. تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد،
3. تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند،
4. طراحی عملیاتی که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوهای که از پیش تعریف شده، تغییر بدهد
برنامهریزی، نوعی پدیده عینی اجتماعی است و خصوصیتهای ویژه خود را دارد در عین حال، یک رویداد منحصربهفرد نیست که دارای یک ابتدا و انتهای مشخص باشد بلکه یک فرایند مستمر و دائمی و منعکس کننده تغییرات و در صدد رسیدن به اهداف است. در سازمانهای پیچیده امروزی، بدون برنامه ریزیهای دقیق، امکان ادامه حیات نیست و برنامه ریزی، مستلزم آگاهی از فرصتها و تهدیدهای آتی و پیش بینی شیوه مواجهه با آنها است.
برنامه ریزی شهری
در دهه های پایانی قرن بیستم، بحران برنامه ریزی شهری در اکثر نقاط جهان ابعاد گسترده ای پیدا کرده است. در جوامع سرمایه داری غرب، وعده آرمان شهر مدنی و تعالی انسان از طریق همکاری شرکتها، دولتها و مردم به نتیجه نرسیده است. در بلوک شرق، وعده های ایدئولوژیک کمونیسم در کسب جهانی مادی و معنوی، در عمل توهمی بیش نبوده است.
بدین ترتیب دو تفکر سرمایه داری و اشتراکی، به همراه مکاتب مختلف مدرنیسم، فرامدرنیسم، فن گرایی و... نتوانست آمایش انسانی را فراهم آورد؛ بلکه تخریب شدید در محیط زیست شهری و ناحیه ای، عدم تعادل، تمرکزگرایی شدید، گسترش بی رویه شهرها، کمبود سرپناه و شکاف عمیق در تمام سطوح را موجب گردید.
اینک فن گرایی جدید در خلق برنامه ریزی حرفه ای که حاصل علم خردگراست، محیط زیست شهری را به نابودی کشانده و شهرها را که زمانی کانونهای آسایش، زیبایی، امنیت، پایداری، روابط اجتماعی-فرهنگی و هنری بوده بی هویت و ملال آور نموده است
پیشینه تحقیق
در دهه های پایانی قرن بیستم، بحران برنامه ریزی شهری در اکثر نقاط جهان ابعاد گسترده ای پیدا کرده است. تا کنون برنامه ریزی شهری از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار گرفته است . مهمترین تحقیقات انجام شده موارد ذیل است:
جدول1 :تحقیقات انجام شده در گذشته،منبع:مطالعات اسنادی
مبانی نظری
از آنجا که قرن حاضر و به ویژه 25 سال گذشته شاهد تحولات بی سابقه ای در زمینه های گوناگون سیاسی، علمی، فنی، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و کاربری زیستی، بوده است؛ انقلاب فراگیر ارتباطی و اطلاعاتی، نفوذ انسان به اعماق دوردست و قلب اتمها و مولکولها، پیشرفت سلاحهای هسته ای و فوق مدرن و رشد شتابان و لجام گیسخته جمعیت، استفاده ی بی حد از منابع طبیعی و غیره همگی نتایج فرآیند تمدن بشری در این قرن است. در این میان برنامه ریزی، طراحی و مدیریت شهری نتوانسته است نهضت زیباسازی شهری را بیافریند.
در این ارتباط مکاتب مختلفی همچون مدرنیسم با توجیه اقتصادی از سرمایه داری کینز، صنعتی فوردیسم، مذهبی پروتستانیسم، و روشهای علمی عینی، کلیه شئون زندگی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است و هیچکدام از نهضتهای شهرسازی نظیر کلان پیگرگرایی، متابولیسم شهری، ساختارگرایی، رفتارگرایی، نمادگرایی، انسان گرایی، طبیعت گرایی، آمایش انسانی، توان مقابله با مدرنیسم را نداشته است و اغلب در حد نظریه باقی مانده اند.
به جرأت می توان گفت شهرسازی قرن بیستم را از جنبه های عملی و اجرایی مدرنیسم شکل داده است و بیشترین ضربه را بر محیط زیست وارد آورده است.
در این میان مهیای شرایط زندگی سالم، کارکرد مؤثر شهرها، محافظت از محیط مصنوع و طبیعی، تعادل میان سرمایه گذاری های بخش عمومی و خصوصی، استفاده کارا از منابع که در گذشته دربرنامه ریزی شهری سنتی مرسوم بوده، در برنامه ریزی شهری کلاسیک به چشم نمی خورد.
لذا انتقادهایی از برنامه ریزی شهری کلاسیک در زمینه های: سیاسی، تکنیکی، طرح، فرآیند، حرفه، جنبه های رقابتی، مسکن، فقر مسکن، ایجاد اجتماعات اقلیت نژادی، منطقه بندی، عدم توجه به تنوع گرایی و...گردیده و اغلب صاحب نظران شکست آن را اعلام نموده اند
در دنیای امروز بیشتر از یک میلیارد نفر فاقد سرپناه مناسب اند که بیشتر آنها در شهرهای جهان سوم زندگی می کنند
تخمین زده شده که بین سالهای 1990 تا 2000 حدود 700 میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه شده که 80 درصد آنها در مناطق شهری زندگی می کنند
در سال 1960 هشت تا از ده منطقه شهری جهان در جهان اول بوده، اما در سال 2000 هشت تا از ده شهر بزرگ جهان در آسیا و آمریکای جنوبی قرار دارد. لو - - Lowe معتقد است که 70 تا 75 درصد مساکن جدید در شهرهای جهان سوم غیر رسمی اند. تراکم زیاد، عدم وجود آب لوله کشی، بی نظمی فرمها، مناطق حاشیه نشین، مناطق فقیرنشین و... از این قبیل اند. این مسائل از نتایج برنامه ریزی شهری قرن بیستم و مکاتب مبتنی بر آن است
از آنجا که برنامه ریزانی همانند »هاورد«، »گدس«، »شارب«، و »ابراکرامبی« مشروعیتی خاص در برنامه ریزی شهری بین الملل کسب نمودند. لذا در قرن 21 باید برنامه ریزان شهری جدید، چنین مشروعیتی را بدست آورند. آنها باید به مثابه یک اصلاح گر اجتماعی، خردگرای تکنیکی، نظم گرا، گفتگو گرنو، مدیر محیط زیست، ایجاد ساختهای پایدار، مشارکت گرا، ایجادکننده فرصتهای برابر، متعهد و فشارهای اجتماعی سیاسی اقتصادی در هر زمان عمل نمایند.
برنامه ریزان شهری قرن 21 به عنوان رهبران حرفه ای باید دارای »چشم استراتژیک« باشند. چون آنها سهم عمده ای در ساختار تمدنها دارند
دستور جدید محیط زیست مبتنی بر توسعه پایدار، یک فرصت استثنایی برای برنامه ریزان در کسب رقابت در مدیریت محیط زیست بوجود آورده است. بنابراین باید یک دریچه سیاسی پایدار برای برنامه ریزان شهری حرفه ای گشوده شود. اما آیا آنها توانایی رسیدن به چنین نقشی را دارند؟ اگر تئوری اصولی برنامه ریزی معاصر با دستورات پایداری همخوان شود، می توان به نتایج این توانایی امیداور بود. چون برنامه ریزان باید به دانش کنترل سیستمهای اداری و طراحی در محیط مجهز شوند.
برنامه ریزان حرفه ای شهری باید به عنوان »شبه قاضی«، »ارائه دهنده روش های بدیع«، »وضع کننده قوانین مناسب«، »رهبری و مدیریت محیط زیست«، »شغل آفرین« و » ایجادکننده رفاه« باشند. برنامه ریزان باید یک فضای فرهنگی خلق نمایند تا در گفتگوها، صحبت ها شنیده شود و در حمایت از توسعه پایدار و پایداری؛ ضمن رعایت نظریه اخلاقی به سیاست کاربری اراضی مناسب دست یازند
روشن است حل بخشی از این مسائل، نیازمند توجه به تشکیلات تخصصی، ساختار آموزشی و برنامه های اجرائی مناسب دارد، تا افرادی برای این رشته آماده شوند، و حلقه اتصال میان توسعه پایدار و حرفه برنامه ریزی شهری برقرار گردد. در واقع برنامه ریزان باید در راستای اصول و چارچوب برنامه ریزی محیطی و توسعه پایدار حرکت نمایند.
سیستم برنامه ریزی کاربری اراضی فعلی باید دگرگون شود و اصول و سیاستهای برنامه ریزی کاربری اراضی از سطح جهانی به منطقه ای و محلی تعمیم داده شود. نقش دولتها و مشارکتهای مردمی در این حرکتها قابل توجه است؛ به نحوی که موانع ایدئولوژیکی هم در این ارتباط باید برطرف گردد
لذا یکپارچکی در برنامه ریزهای صنعتی، اداری و غیره در سطح ملی و محلی ضروری است. در این میان باید بهینه ترین استانداردها برای کیفیت محیط زیست طراحی شده و بهترین تکنیکها برای کنترل آلودگی ها فراهم گردد.
بر این اساس، برای برنامه ریزی شهری قرن بیست و یکم باید منشوری ارائه شود. در این منشور ابداع یک سیستم کارای برنامه ریزی محیطی در شهر باید مبتنی بر موارد زیر باشد:
-1 برای حرکت از سیستم برنامه ریزی شهری موجود به یک سیستم برنامه ریزی شهری کارای مطلوب ضروری است موانع قانونی نیل به آن کاهش یابد.
-2 باید در سیستم برنامه ریزی شهری کیفیت اجتماعی بهینه کالبدی بوجود آید.
-3 هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای محیطی باید کاهش وابستگی به ماشین و اتکاء منطقی به حمل و نقل عمومی باشد.
-4 هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای شهری باید کشمکش به جستجوی حلق مکانهای زیبا، سالم و امن برای زندگی باشد.
-5 هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای شهری باید نزدیکی محل کار و زندگی در حومه های باصفا باشد.
-6 در برنامه ریزی شهری جدید باید تناسب و هماهنگی میان شهرنشینی و نظامهای طبیعی بوجود آید.
-7 در برنامه ریزی شهری جدید باید به هویت شهری توجه خاص مبذول گردد.
-8 در برنامه ریزی شهری جدید باید شکل شهر جوابگوی نیازها و رفتارهای متحول جامعه باشد.
-9 در برنامه ریزی شهری جدید باید ساماندهی و بهسازی بافتها بر اساس پایداری و ارزشهای فرهنگی صورت پذیرد.
-10 در برنامه ریزی شهری جدید باید به ضایعات انرژی و مصرف بهینه آن توجه کافی شود.